سرانجام در تیرماه ۱۳۹۵
خاطرات شخصیت نود و چند سالهای که حداقل هشتاد سال یاد ماندههای ذهنی دارد، به همت مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، به زیور طبع آراسته شد و انتظار علاقهمندان برای خواندن ناگفتههای ایشان و درک روحیات و علایقشان به پایان رسید. مردی که به درستی او را از مفاخر و بزرگان شهر اصفهان میدانند، عبا و عمامه به سر میگذارد و بیش از نیم قرن است که دروس و علوم حوزوی را خوانده و به مرتبه اجتهاد نائل آمده است.
او سالهای دهه ۱۳۲۰ و بخشی از دهه ۱۳۳۰ شمسی را در اوج فعالیتهای سیاسی، به خصوص در نزدیکی و همکاری با «آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی» و «جمعیت فداییان اسلام» به رهبری «سید مجتبی نواب صفوی » و «مجمع مسلمانان مجاهد » به زعامت «سید شمس الدین قنات آبادی» سپری کرده و با رخدادها و شخصیت های خُرد و کلانِ بسیاری مواجه گردیده است. پس از آن هم سالهای متمادی یعنی از دوران نوجوانی تا زمان ربوده شدن «امام موسی صدر» در اوایل شهریور ۱۳۵۷ «یار دل و جان» امام بود که از رهگذر آن، خاطرات تلخ و شیرین و فراموش ناشدنی بسیاری ذخیره حافظه اش گشته است.
از این رو ضروری و شایسته است تا چند و چون خاطره گفتههای ایشان مورد توجه واقع شود و آغاز و انتها، فراز و فرود و ظاهر و باطن و محتوای آن مورد دقت نظر قرار گیرد. بنابراین برای پی بردن به چگونگی شکلگیری کتاب و سخنانی که از لابهلای سطور و صفحات آن تراوش میکند، لازم است از جنبههای مختلف (ظاهر، ساختار و محتوا) بررسی کنیم تا کاملاً حق مطلب ادا شود.
درباره شکل و شمایل، باید گفت که بیتردید قطع رقعی-پالتویی کتاب از محاسن و برجستگیهای اثر است که آن را دستیابتر و دستگیرتر برای خواننده میسازد و این اجازه را میدهد تا به بهترین شکل، آن را در دست گرفته و به مطالعه بپردازد. به نظر میرسد که این قطع کتاب، آسایش و راحتی مخاطبان را در هر وضعیت و موقعیتی، حتی به هنگام حضور در مترو و اتوبوس، بهتر از هر نوع قطع دیگری (غیر از جیبی ) به همراه میآورد. سپس طراحی و رنگ جلد کتاب است که جذابیت خاصی به آن بخشیده و حداقل میتوان گفت که رنگ کتاب، مخاطبان را به در دست گرفتن و مطالعه فرامیخواند. همچنین تصویر نقش بسته بر روی جلد کتاب، در کنار عنوان مجموعهای «یاران موافق» از سلسله آثار «گروه تاریخ شفاهی»، خود گواه این مسئله است که حتماً محتوای کتاب در نسبت با احوال رادمردی به نام امام موسی صدر است. بدین ترتیب به نظر میرسد وضعیت ظاهری کتاب، پسندیده، مناسب، مخاطب پسند و گیراست.
در باب ساختار کتاب و ترتیب بخشهای مختلف آن، همانطور که از فهرست کتاب مشخص است، پس از دو مقدمه مختصر و مفید مؤسسه امام موسی صدر ( در مقام ناشر و کارفرما) و مصاحبهگر و تدوینگر کتاب، آقای حمید قزوینی، متن اصلی کتاب که همان خاطرات آیت الله مستجابی است، در حدود ۲۵۰ صفحه ارائه می شود. البته نیمی از این صفحات مربوط به احوال و فعالیتهای سیاسی و قضایای تاریخ معاصر ایران است که راوی در آنها حضور و ورود داشته و نیمی دیگر در بیان احوال، روحیات، اخلاقیات، ذهنیات، فعالیتها و اقدامات امام موسی صدر از زبان راوی است ( از ص ۱۴۲ به بعد).
پس از متن مصاحبه، صفحاتی به «زندگینامهها» اختصاص یافته که شرح احوال افرادی است که در متن، نامی از آنها رفته و از نظر تدوین لازم بوده تا خواننده با احوالشان بیشتر آشنا شود. بخشهای نامهها و اسناد، تصاویر و نمایه هم در انتهای کتاب آمده است که از اهمیت و ارزشمندی خاصی برخودارند. نکته قابل توجه در این بخش، بهرهگیری ناشر و تدوینگر خوش ذوق از تعدادی تصاویر و اسناد است که با قراردادن آنها در لابهلای صفحات (به فراخور محتوا و موضوع متن) بر جذابیت خوانشی اثر افزوده است. خاصه بدان جهت که تدوینگر، ظاهراً قصد داشته با نمایش عکسها و اسناد مرتبط با متن، قسمتی از مطالب و محتوای مورد نظر را به خواننده منتقل کند. همچنین با این اقدام، خواننده را به شدت درگیر محتوا ساخته تا با دیدن عکسها، تصویرو ترسیمی نزدیک، ملموس و عینی از افراد، وقایع و شرح ماجراهای گفته شده در خاطرات به دست آورد.
بنابراین به نظر می رسد هر چند این ابتکار تاکنون چندان مرسوم نبوده اما بر ارزشمندی و خواندنیتر شدن کتاب افزوده است. مخصوصاً از آن جهت که غیر از یکی دو عکس و سند، مابقی عکسها و اسناد، دقیقاً در همان صفحهای نهاده شده، که راوی دربارهشان سخن میگوید. ضمناً گنجینهای گرانبها از عکسهای متعلق به صاحب خاطرات، برای نخستین بار در این کتاب در معرض دید چشم مخاطبان قرار میگیرد که بی همتاست. به عنوان مثال چندین عکس مربوط به سفر راوی به بیروت برای بازگردان آیت الله کاشانی از تبعید در ۱۳۲۹ شمسی، شاخص و منحصر به فرد هستند. تا آن حد که تاکنون هیچ تصویری از این ماجرا انتشار نیافته بود. اما افسوس دو چندان بلکه صد چندان باید خورد که در مقابل همه محاسن و خوبیهای کتاب، کیفیت انتشار تمامی عکسها و اسناد (در داخل و انتهای کتاب) بسیار بد و نامناسب است تا حدی که چهره افراد و اشخاص فاقد وضوح و روشنایی لازم برای شناخت آنهاست. از اینرو امید است تا در چاپهای بعدی این نقیصه مرتفع گردد.
در انتهای بحث پیرامون ساختار کتاب، باید از ابتکار دیگر ناشر و تدوینگر در بخش تهیه و تنظیم نمایهها یاد کنم که کاری جالب و در خور توجه و کاربردی است. پس از آنکه تمامی بندهای (پاراگرافها ) کتاب از ابتدا تا انتها شماره گذاری شدهاند، آنگاه در بخش نمایه، در مقابل هر واژه به جای عدد صفحه، شماره بند آمده است. بدین ترتیب به خوبی خواننده را برای رسیدن به مطلب مورد نظر در متن، راهنمایی میکند.
اما پیش از آنکه بخواهیم درباره محتوای خاطرات سخنی بگوییم باید از دو مقدمه ابتدایی کتاب یاد کنم که ناشر و تدوینگر هر یک تعریف خود را از تاریخ شفاهی و علت و چگونگی ثبت خاطرات آیت الله مستجابی بیان کردهاند. ابتدا در مقدمه ناشر که باید آن را نوشتهای محکم و استوار توصیف کرد، ضمن بیان رسالت و هدف موسسه از اجرای طرح تاریخ شفاهی امام موسی صدر، تاریخ شفاهی را جمعآوری خاطرات و روایت شفاهی وقایع تاریخی میخواند که محتوای آن از طریق مصاحبه فراهم میآید و شامل مشاهدات و تجربههای تاریخی اشخاص یا نقل و قولهای آنان از دیگر بازیگران صحنه تاریخ است [که] مصاحبهگر به راوی کمک میکند در بیان خاطرات خود، علاوه بر شرح وقایع تاریخی، احساس و نظر خود را درباره آن موضوعات نیز بیان کند.
در حقیقت تاریخ شفاهی محصول تلاش مشترک مصاحبهگر و مصاحبه شونده است. و کیفیت دادههای به دست آمده ارتباط نزدیکی با کارآمدی و تسلط مصاحبهگر بر موضوع مورد بحث و قدرت حافظه و البته اهمیت مشاهدات مصاحبه شونده دارد.(ص۱۰). پس از آن تدوینگر در مقدمه خود، ابتدا تاریخ شفاهی را روشی در ثبت اطلاعات تاریخی میخواند که مبتنی بر گفتوگوی منظم و هدفمند است و متکی به خاطرات و روایات شفاهی است. سپس از اهمیت راوی گرامی (آیت الله مستجابی) در بیان خاطرات سخن میگوید و از اینکه طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۳شمسی در ۳۸ ساعت به گفتوگو با ایشان نشسته است. البته نکته مهم در این مقدمه یادآوری این مطلب است که «آنچه در کتاب آمده همه خاطرات ایشان نیست و اساساً از ابتدا هم چنین قصدی در میان نبوده است» بلکه در بردارنده خاطرات راوی در ربط با خاندان صدر است.
در باب وضعیت محتوای کتاب یا متن اصلی مصاحبه، هرچند میتوان به صورت عمومی و کلی سخن گفت و از خوبیها و کاستیهای آن حرف زد، اما یقیناً شایسته است تا پس از بیان سخنانی چند درباره کلیات اثر، درباره هر بخشی از کتاب به صورت مجزا و جداگانه سخن گفت تا کیفیت و کمیت قسمتهای مختلف مشخص گردد. بر این اساس چنانچه بخواهیم درباره کلیات نظر بدهیم میتوان گفت که محتوای کتاب به سبب اشتهار و اهمیت نام راوی و موضوع اصلی مورد مصاحبه، یعنی احوال امام موسی صدر، جذاب و خواندنی است.
البته با مطالعه کتاب به روشنی دیده میشود که راوی گرامی، چندان خواننده را به عمق قضایا و وقایع و رویدادهای تاریخی مشاهده شده رهنمون نمیسازد و گاهی هم اطلاعات و آگاهیهای سطحی و عمومی میدهد. صرفنظر از فراموشی بخشی از خاطرات به سبب کهولت سن و مهمتر از آن آسیبهای برآمده از تصادف سالهای اخیر، این امر باید دلایل مختلف داشته باشد. شاید رقت قلب و نازکی خیال ایشان و تاثر و تالم فراوانی که همواره از سپری شدن عمر و رفتن یاران و نامهربانیهای روزگار میخورد، یکی از آن دلایل باشد که چندان تمایل ندارد به عمق و جزئیات مسائل بپردازد.
راوی بارها در صفحات متعدد کتاب، یادآور می شود که اگر موضوع مصاحبه درباره امام موسی صدر نبود و دختر ایشان سرکارخانم «حورا صدر» حضور نمیداشت، مصاحبه نکرده و سخن نمیگفت. نیز چندین بار میگوید که ادامه مصاحبه باعث ناراحتی و اندوه وی میشود. پس مصاحبه قطع گردد. نیز تکرار این جمله که «گفتن این مطالب چه اهمیتی دارد؟» حاکی از بیمیلی ایشان در پاسخ گفتن به برخی پرسشهاست. براین اساس، میتوان گفت علاوه بر برخی ملاحظات خاص، ناراحتی برآمده از ذکر وقایع گذشته، راوی را غمگین میسازد، پس چندان تمایلی برای ورود به بیان برخی مسایل ندارد.
دلیل دیگر میتواند به روحیات و شخصیت اخلاقی و مشرب عرفانی آیت الله مستجابی بازگردد که اصولاً بدان جهت که در سلک روحانیت و اجتهاد هستند، ذکر افعال ناشایست و ناپسند افراد و بیان احوال شخصی و خصوصی آنها در لابه لای وقایع و نقش آنها در رقم خوردن حوادث، کاری بیهوده، نادرست و غیراخلاقی به حساب میآید. پس تلاش میکند تا وارد این قلمرو نشود و از سخن گفتن درباره این گونه مسائل بپرهیزد. البته گفتنی است، متاسفانه تاریخ معاصر ایران مملو از صحنههای بدکرداری و بدرفتاری و خیانت افراد و اشخاص مشهور و گمنام است که طبیعتاً بخش قابل توجهی از وقایع را رفم زده اند.
اما دلیل سوم، خاصِ رابطه راوی و شخص امام موسی صدر است که هرچند باید کتاب، اطلاعات بیشتری درباره ایشان بدهد اما بارها راوی اعلام خودداری از ادامه صحبت درباره ایشان میکند. چون به وضوح آثار تالم و غم و حتی بغض و گریه از فراق دوست صمیمی و رفیق همیشگی اش در چهره و صدایش هویدا میشود. (به نحوی که میشود او را دریای عاطفه نسبت به امام دانست) البته گاهی هم مصاحبهگر با درک این موضوع، از ادامه پرسشهای مربوطه دست میکشد تا هم باعث آزار و ناراحتی بیشتر راوی ارجمند نگردد و هم روال مصاحبه و تداوم آن را برای جلسات بعد دچار اختلال نسازد. ضمن این که باید از هوشیاری مؤسسه امام موسی صدر و شخص خانم حورا صدر و مصاحبه گر به نیکی یاد کنیم که میدانستهاند حضور خانم صدر چقدر در انجام و روند مصاحبه موثر است. از این رو ایشان را در جلسات حاضر داشته اند.
هر چند میتوان ادعا کرد که در مواردی هم مصاحبهگر میتوانسته با سوالات بیشتر و اشراف افزونتر به جزئیات تاریخ معاصر، اطلاعات و پاسخهای بیشتر دریافت کند و ژرفای مسایل را بیشتر بکاود. در مقام مثال پیرامون قضایای حیات فدائیان اسلام از بدو تولد تا زمان شهادت نواب صفوی، فعالیتهای آیت الله کاشانی و پسران و نزدیکانش، احوال افرادی همچون سید مهدی میراشرافی وسید مصطفی کاشانی و شمس قنات آبادی میتوان به صراحت گفت که جناب آیت الله مستجابی، گنجی گرانبهاست که نمونه دیگر ندارد، پس ای کاش پرسشهای بیشتری در این باره از ایشان می شد. البته راوی این سطور درک میکند که کار مصاحبه با چنین شخصیتی، بسیار سخت و تابع شرایط ویژه بوده است. شخصیتی که تا این زمان به هیچ فردی اجازه مصاحبه نداده و این توفیق تنها نصیب مؤسسه امام موسی صدر و شخص آقای قزوینی گردید. اما مصاحبهگر محترم هم این اجازه را بدهد که حسرت و افسوس خویش را از عدم کسب اطلاعات بیشتر از تاریخ معاصر را در جریان مصاحبه ابراز کنم.
شاید حسرت ویژه بنده در این باشد که چرا بیشتر درباره احوال و افکار و روحیات و اقدامات آیت الله کاشانی که راوی محترم ارادت و نزدیکی و ارتباط بسیاری با او داشت، پرسیده نشد، مردی که راوی بارها از شجاعت و دلاوری و سرآمدی او در این زمینه در میان همتایانش سخن میگوید. مردی که هرچند قدش کوتاه بود «ولی چه جیگری داشت!.. در تمام لاتهای تهران که من با همه اونها زندگی کردم و همکاری سیاسی داشتم، هیچ کس چنین جیگری نداشت. یعنی این لاتها تا جیگر نداشتند که لات نمیشدند. قداره نمیتونستند بکشند. اما در مقابل آقای کاشانی صفر بودند. شجاعت او خیلی بود» (ص۱۴۲) شخصیتی که در لحظات آخر عمر، در بستر مرگ به ملاقات کنندهاش یعنی محمدرضا پهلوی گفته بود: «به جای این که متکی به اجنبی باشی، متکی به مردم خودت باش»(ص۱۲۸)
اما افسوس و حسرت بیشتر بنده در این است که پس از گذشت سالها و دههها، فردی همانند آیت الله مستجابی پیدا شده که به سبب همدرسی و همراهی با سید مجتبی نواب صفوی طی سالهای ۱۳۲۲ و ۱۳۲۳ شمسی در نجف و آغاز شکل گیری اندیشه فداییان اسلام و حرکت به سوی تهران برای دفع فعالیتهای سید احمد کسروی و شیخ باقر کمرهای، اطلاعات و مشاهدات گرانبها و منحصر به فردی دارد. حال ای کاش این اطلاعات از ایشان گرفته میشد، زیرا در مورد چگونگی حضور نواب صفوی در نجف، تحصیلاتش، افکار و سخنانش، تصمیم حرکت به ایران و علت آن، مسببان و عوامل این حرکت و بیان فقهی و شرعی و اخلاقی این تصمیم و نقش بزرگانی همچون علامه امینی، آیت الله سید ابوالحسن طالقانی و دیگران، کمکهای مالی و پولی افراد به وی برای تقابل با کجرویهای کسروی، سخنهای کوتاه و مختصر و البته متفاوتی وجود دارد که گاه دست اول و معتبرند و گاه نامستند و حاصل شنیدههای با واسطه؛ در صورتی که آیت الله مستجابی میتوانستند به درستی و خوبی روایتی دست اول و برآمده از مشاهدات و حضور و همراهی خودشان از این قضایای مهم و پرحاشیه و پیامد، ارائه دهند و درباره رد و تایید سخنان گفته و نوشته شده دیگران اظهار نظر کنند.
افزون بر مطالب گفته شده در بالا، نکاتی چند قابل ذکر است، از جمله، متن خاطرات، حاوی اطلاعات ارزشمند و خوبی از تاریخ معاصر ایران و احوال امام موسی صدر است. در واقع کل خاطرات به دو بخش تقسیم شده است که نیمی از آن به تحولات و قضایای تاریخ معاصر و نیم دیگر به شرح حال امام اختصاص دارد. علاوه بر بیان وقایع سیاسی، احوال و روحیات و اخلاقیات و ذهنیات افراد نیز مورد توجه مصاحبه گر بوده، از اینرو از راوی در این زمینه سوالاتی پرسیده شده و در جواب، پاسخهای خوبی هم دریافت کرده است. بنابراین اطلاعات گرانقدری در باب تاریخ روانشناختی جامعه ایران و احوال شخصیتهای فعال، از منظر راوی بیان شده است. همچنین داده های خوبی از تاریخ اجتماعی و بخشی از تاریخ ورزشی ایران ارائه شده است، به خصوص آنجا که در مورد لوطیها و الواط و لاتها و داش مشتیهای محلات تهران و اصفهان سخن گفته میشود.
در باب وضعیت و جایگاه روحانیت و علما و مراجع هم مطالبی آمده است. خصوصاً در مورد خاندان صدر و خاستگاه و جایگاه آنها در تاریخ ایران معاصر و نزد مردم و اعتبار اجتماعی آنها نیز مطالب در خور توجهی گفته شده است. به عبارت دیگر به صورت کلی میتوان گفت، به دلیل سنخ خاص راوی محترم و البته توجه ویژه مصاحبهگر در هدایت مصاحبه به فضاهای اجتماعی و فرهنگی و مذهبی، متن خاطرات صرفاً بیان خاطرههای سیاسی نیست بلکه به دیگر جنبههای تاریخ و شاخههای وقایع و رویدادها همچون تاریخ فرهنگی، تاریخ اجتماعی، تاریخ مذهبی و ادبی با تمرکز ویژه بر نقش و احوال شخصیتها و افراد، توجه گردیده که حاصل آن، داده های منتشره در کتاب است.
نکته قابل تامل در بخش خاطرات، قصد ویژه راوی است که تلاش میکند بر خلاف بسیاری از کتابهای خاطره نه تنها خود را محور و عمود و عامل اصلی وقایع و حوادث نشمارد، حتی به گونه ای خاطره بگوید تا خواننده چندان به اهمیت حضور و نقش وی در تاریخ معاصر ایران پی نبرد. به عبارت دقیقتر آیت الله مستجابی تحت تاثیر روحیات و اخلاقیات و مشرب عرفانی و سلوک ورزشکارانه و پهلوانی بر آن است تا از برجسته کردن خویش در قضایا و وقایع خودداری ورزد. از اینرو بر اهمیت و میزان اعتبار اخبار نقل شده از سوی ایشان افزوده شده است. او قصد تاریخ گویی و تاریخسازی و بزرگ جلوه دادن نقش خویش را ندارد. و سعی وافر میکند تا آنچه را که دیده و شنیده و مشاهده کرده، بیان کند. تا جایی که از کاستن نقش خود در بیان آنها هم ابایی ندارد.
اما با وجود شایستگی ها و برجستگی های فراوان کتاب، لازم است تا چند نکته در باب کاستیهای احتمالی اثر که بیشتر معطوف به کار تدوینگر است، گفته شود. نخست این که جا داشت آقای قزوینی در آغاز کتاب ابتدا یک سالشمار زندگانی راوی و سپس شرح حال کوتاهی از زندگانی ایشان از تولد تا زمان حال را ارائه کند تا خواننده با مطالعه آن در یکی دو صفحه نخست کتاب، احوال اجمالی راوی را دریابد و به گاه خوانش اثر، فهم و درک عمیقتر و بهتری نسبت به زندگانی ایشان داشته باشد و ارتباط کاملتری با متن خاطرات برقرار سازد. نکته دوم این که جایگاه راوی در میان خاندان صدر و نسبت های افراد این خاندان، با یکدیگر چندان روشن و واضح نیست، به شکلی که گاه خواننده در لابه لای اسامی آنها دچار سردرگمی میشود. از اینرو شایسته بود که حتی المقدور شجره نامه خانوادگی خاندان صدر و افراد و شاخههای منتسب و مرتبط با آنها در ابتدای کتاب آورده میشد. خاصه بدان جهت که این شجرهنامه در اختیار ناشر گرامی هست و بارها انتشار نیز یافته است. یقیناً وجود چنین شجره نامهای در ابتدای آثار مربوط به امام موسی صدر خصوصاً آثار تاریخ شفاهی، میتواند در فهم بهتر روابط خانوادگی و جایگاه هر فرد در این خاندان و ارتباطات سببی و نسبی آنها، خوانندگان را یاری رساند.
برخی نکات جزئی نیز در متن اثر، قابل ذکر است که چنانچه بدان توجه بیشتری میشد بر کیفیت و غنای آن میافزود. از جمله اطلاعات دقیق روز و ماه تولد آیت الله مستجابی و سال ازدواج و فرزند ایشان. (هرچند باید از لابه لای اسناد داخل کتاب دانست که نام همسر مرحوم و دختر ایشان چیست؟) همچنین تاریخ دقیق حوادث و وقایع و زندگانی افرادی که راوی از آنها سخن گفته است. (تقریباً تمامی گفته های راوی بدون تاریخ و زمان مشخص است)
نیز شایسته بود تا اطلاعات بیشتری در باب لمپنها، لوطیها، بزن بهادرها و ورزشکاران باستانی تهران و اصفهان همانند«مش باقر» که برایمان ناشناخته است، ارائه میشد. همچنین زمان و مکان عکسهای منتشره در متن و انتهای کتاب همچون عکس های ص ۶۸، ۹۲، ۱۲۶، ۱۵۲ و... نامشخص است که چنانچه اضافه میشد فهم بهتری از آنها به دست میآمد.
در پایان سخن، درباره متن خاطرات، پسندیده است تا به سلیقه و روش ارزنده و عالی تدوینگر در انتقال لحن و چگونگی سخن گفتن راوی در طول خاطره گوییها، اشاره کنم و این مسئله را یادآور شوم که با انتخاب شیوه بیان محاوره راوی به صورت واژههای شکسته (همانگونه که سخن گفته، آمده) بر جذابیت و اصالت متن افزوده است. آنگونه که میتوان تصویری ذهنی از چگونگی حرف زدن و خاطره گویی و حتی لهجه اصفهانی وی به دست آورد. البته این کار همانطور که در مقدمه تدوینگر گفته شده حاصل همکاری و هماهنگی خاص و فراوان ویراستار فهیم با تدوین گر است که حاصل آن پدید آمدن متن روان و رسا است.
نکته آخر در باب توضیحات تدوینگر در پای صفحات و بخش آخر کتاب با عنوان «زندگی نامهها» است که هر چند تلاش شده تا خواننده را در فهم مطالب و برقراری ارتباط با متن و شناخت افراد گفته شده در مصاحبهها یاری رساند اما در موارد متعدد، اطاله کلام شده است. این وضعیت به خصوص در بخش زندگینامهها به وضوح دیده میشود و احساس عدم ضرورت به چشم میخورد. ضمن اینکه به نظر میرسد در پانویسها که باید صرفاً در ربط با محتوای متن باشد، اطلاعات اضافی آورده شده است. احوال فراوان اشخاص میبایست خلاصه میشد و چه بسا فقط مهمترین فرازهای زندگانی آنها و در نهایت چکیده احوالشان ذکر میگردید.
گفتنی است در برخی موارد، احساس میشود که نبود این اطلاعات و توضیحات، خللی به فهم خوانندگان وارد نمیسازد. البته در مواردی هم این توقع میرفت تا اطلاعات درستتر و بهتری داده میشد. همچون ص ۱۳۹ که لازم بود تاریخ نخست وزیری هژیر ذکر شود اما تدوینگر گرامی به بیان شرح حال وی و البته بدون ذکر تاریخ دقیق نخست وزیری وی مبادرت ورزیده است. یا در ص ۱۲۹ بند ۱۲۴ که ماجرای ترور رزم آرا توسط خلیل طهماسبی گفته میشود تاریخ وقوع این حادثه ضروری به نظر میرسید. یا در ص ۹۴ سخن از تسخیر اصفهان توسط روسها و خروج آنها از سوی سران بختیاری به میان میآید که به نظر بنده ناصحیح است و لازم بود تدوینگر عزیز درباره صحت یا سقم آن توضیحی در پانویس ذکر میکردند.