دکترحسامالدین آشنا، با بیان یک تجربه عملی، رفتار امام صدر با زنان بیحجاب را تحلیل میکند.
به گزارش روابط عمومی مؤسسهٔ امام موسی صدر، دکتر حسامالدین آشنا، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق و مشاور فرهنگی رئیسجمهور، حسن روحانی در گفت وگو با گروه پژوهشی مؤسسۀ امام موسی صدر به روش برخورد امام صدر با بیحجابی زنان و خاطرهای در این باره پرداخته است.
امام موسی صدر در سخنرانی «ذوق و ابتکار در دعوت» که در سال ۱۳۴۰ در ایران ایراد شده دربارهٔ زنان لبنان و نحوهٔ برخوردش با آنها وقتی حجاب و مسائل دینی را قبول نداشتند، توضیح میدهد. دکتر آشنا در بخشی از مصاحبه به این سخنرانی امام صدر اشاره کرده و روش عملی او را تحسین میکند.
دکتر آشنا میگوید: «اولین جایی که عاشق امام موسی صدر شدم در درسی به نام بلاغه بود. امام جماعت مسجد حرم حضرت رقیه که سوری بود به ما درس می داد. برای تکلیف، من یک سخنرانی فارسی از امام موسی صدر را به عربی برگرداندم و برای درس ارائه دادم. این موضوع مربوط به سال ۱۳۶۵ است. دیدم این حرفها حرف حساب است. امام در آنجا قصه متفاوتی را مطرح میکند که چگونه با مسئله بیحجابی روبرو میشود. از تشکیل یک خیریه برای فقرا و پیوستن زنان متمول به این خیریه میگوید.
حالا با تعبیری که من یادم هست این زنان اول با لباسهای فاخر و پوششهای باز برای کمک وارد شدند و به نزد فقرا رفتند، اما بعد کم کم دیدند این لباس به اینجا نمیخورد و خودشان تغییر دادند. این روش یعنی آشنا کردن مردم با دیگرانی که آنها هم انسان بودند.
می گوید ما یک سری واسط بین این افراد با فقرا داشتیم. این واسطها محجبه بودند. بعدا اینها با هم رفیق شدند و ارتباط ادامه پیدا کرد و به حضور در جلسات قرآن و بعد هم انتخاب حجاب منجر شد. این راهی که امام موسی صدر انتخاب کرده بود خیلی راه طولانیای بود. این راه تدریج دارد و سخت است، ممکن است بگیرد یا نگیرد. اما اگر بگیرد دیگر ماندگار است.»
او در ادامه به تجربه مشابهی در اینباره اشاره کرده و توضیح میدهد: «یادم میآید که تابستان سال ۱۳۵۸ برای کار جهادی به یک روستا در منطقه کلیبر رفتیم. من دانش آموز مدرسه علوی بودم. انجمن اسلامی دانشکده خدمات اجتماعی آن وقت مددکار تربیت می کرد، من هم فامیل یکی از دانشجوها بودم که همراه آنها رفتم. روز حرکت به شمس العماره رفتیم که سوار اتوبوس شویم. دیدم یک اتوبوس ایستاده و حدود ۳۰ دختر که همه بی حجاب هستند، ۷، ۸ تا پسر و چند تا مربی بودند. مادر من ناراحت شد و نگذاشت که سوار اتوبوس شوم.
این دخترها و پسرها همه از کانون های نگهداری بودند یعنی بچه های بی سرپرست و از ۱۵ سال به بالا بودند. قرار بود اینها برای جهاد سازندگی بروند. من سوار نشدم و چند روز دیرتر با ماشین دیگری رفتم و در تبریز به آنها ملحق شدم، چون بعد از حرکت اول به تبریز رفته و آنجا مانده بودند.
به هر حال رفتیم و یک ماه مشغول جهاد سازندگی در روستا بودیم. در کنارکار عصرها و شبها جلسه بود. قصهاش طولانی است. موقع برگشت دوباره به تبریز آمدیم و دخترها از بازار تبریز همه روسری یا چادر خریدند و محجبه به تهران برگشتند. از پسران آن جمع چند نفر هم بعدا شهید شدند.»
حسامالدین آشنا در پایان در تحلیل رفتار عملی امام موسی صدر میگوید: «من وقتی آن سخنان امام موسی صدر را خواندم، یاد این تجربه خودم افتادم و دیدم اتفاق دقیقا همین است. یعنی آدم در جریان زندگی و یک تمرین اجتماعی تغییر میکند، نه اینکه شما بگویید بشود. یک اتفاقی در خود آدم باید بیافتد تا تغییر کند. فرهنگ یعنی همین، دین ورزی یعنی همین.»