در میان علمای دین، افرادی که همانند امام موسی صدر پا به عرصه عمل نهاده و در اجتماع حاضر شده باشند، انگشت شمار و اندکند.
ابراهیم بیرم - ترجمه مهدی سرحدی
در میان علمای دین، افرادی که همانند امام موسی صدر پا به عرصه عمل نهاده و در اجتماع حاضر شده باشند، انگشت شمار و اندکند. ایشان از زمان حضور در لبنان، در حوزههای مختلف فعالیتهای دینی، سیاسی و اجتماعی حضوری چشمگیر داشت، تا آنکه ۲۷ سال پیش، طی مسافرتی که با اهداف سیاسی به کشور لیبی انجام داد، ناپدید گردید.
امام صدر با آن قامت رشید، چهره تابناک و لهجه شیرین عجمی، نوگرایی پیشتاز و بداهه سرایی انسانمدار بود و بدین سان، همگان را چنان مجذوب و شیفته خود کرد که گویی روند زندگی، تلاشها و سرانجام، ناپدید شدن او همچون رازی سر به مهر و معمایی ناگشوده باقی مانده است. آنچه امام را یکه تاز و بیهمتا جلوه میداد و هالهای از تمجید و ستایش پیرامون ایشان پدید میآورد، نه فقط شخصیت ممتاز وی، بلکه حضور بیپروا، جهاد و مبارزه سیاسی--- اجتماعی؛ و روش ویژه و ممتاز ایشان به عنوان یک عالم دینی بود که ضمن تعامل با همه اندیشهها، ادیان و مذاهب، پایههای مکتبی نوین و شیوهای متفاوت را در عرصه حضور و عمل بنیان نهاد که هیچ یک از علمای پیش از وی- هر چند پرتعداد و ریشه دار بودند- نتوانستند مشابه آن را در لبنان پدید آورند.
نیاکان امام صدر در عرصه مرجعیت دینی در ایران، عراق و لبنان پیشینهای طولانی داشتهاند که سابقه آن به بیش از هشت قرن پیش باز میگردد و خاندان صدر، بخشی از اعضایِ این خانواده بزرگ را تشکیل میدهد که نسب آنان به حضرت موسی کاظم (ع)، امام هفتم شیعیان، و در نهایت به امام علی بن ابی طالب (ع) منتهی میشود. جد چهارم این خاندان که سید صالح نام داشت و نسب خانوادههای صدر، صدر عاملی، صدرزاده، خادمی، مستجابی و فصولی به او میرسد، در روستای شحور از توابع شهر صور در جنوب لبنان ساکن بود و در حدود ۱۸۰ سال پیش برای رهایی از ظلم و ستم حکومت عثمانی به نجف هجرت کرد و از آنجا بود که اعضای این خانواده در نواحی مختلف پراکنده شدند و رحل اقامت افکندند.
پیشینه نسبتاً طولانی خاندان امام موسی صدر در لبنان از جمله علل و انگیزههایی بود که ایشان را برای بازگشت به لبنان مصمم نمود و این گونه بود که امام صدر از سال ۱۳۴۹ش به شهر صور عزیمت کرد تا به عنوان جانشین مرجع نامدار شیعیان، سید عبدالحسین شرف الدین موسوی (مؤلف کتاب المراجعات)، اداره امور شیعیان سوریه و لبنان، به ویژه شیعیان جنوب لبنان را عهدهدار گردد.
هجرت امام صدر به شهر صور، آن هم برای اقامت دائم، چندان هم ناگهانی نبود؛ زیرا ایشان پیش از آن دوبار در سالهای ۱۳۳۴ و ۱۳۳۶ به این شهر سفر کرده و با بستگان خود در مناطق صور، شحور و معرکه از نزدیک آشنا شده بود و در بیت امام شرف الدین (متوفای ۱۳۳۶ش) با ایشان دیدار کرده بود. امام شرف الدین هم در آن دیدار به تواناییها و استعداد خارق العاده امام صدر که سالهای آخر دهه سوم عمر خود را میگذرانید، پی برده و از توانایی علمی و شخصیت اجتماعی ممتاز ایشان تجلیل کرده بود.
پس از رحلت امام سید شرف الدین، فرزندش سید جعفر با نوشتن نامهای به امام صدر از ایشان برای حضور در لبنان دعوت کرد. تأکید مرجع اعلای شیعیان در آن روزگار، آیت الله بروجردی، بر لزوم پذیرش آن دعوت، او را بر آن داشت که ابتدا در سال ۱۳۳۸ش برای آشنایی و آگاهی از اوضاع لبنان، به این کشور سفر کند. ایشان سرانجام در سال ۱۳۳۹ش به شهر صور هجرت کرد و در منزل امام سید شرف الدین ساکن شد، تا تلاش و پیکار و مبارزهای را آغاز کند که هر چند به ظاهر نسبتاً کوتاه بود و بیش از ۱۸ سال ادامه نداشت، اما نتایج آن حضور فعال و مؤثر بسیار مهم و قابل توجه بود، به گونهای که میراث فکری، سیاسی و اجتماعی بر جامانده از آن، در تحولات اوضاع سیاسی لبنان نقش مهمی داشت. این تأثیر، به ویژه در تثبیت جایگاه شیعیان و نقش آنان در دفاع از جنوب لبنان در برابر تجاوزات اسرائیل در اواخر دهه هفتاد، کاملاً مشهود بود؛ چندان که جنوب لبنان را به یکی از پایگاههای مهم مقاومت فلسطین تبدیل کرد که میتوان آن را سرآغاز مرحله نوینی در تاریخ نبرد میان اعراب و اسرائیل نامید.
میهمان نورسیده لبنان نیز همانند همه علمای دین، از فرهنگ و معرفت دینی بهره کامل داشت؛ چرا که علوم دینی را از حوزه علمیه مشهور شهر قم و از محضر فقهای بزرگ این مدرسه علمیه شیعی اقتباس کرده بود، علمایی همچون پدرش سید صدرالدین صدر -- که یکی از مراجع حوزه در آن دوره بود- و برخی مراجع دیگر که هوش و ذکاوت خارق العاده امام موسی صدر را دریافته و او را به عنوان یکی از ده شاگرد برجسته خود برگزیده بودند تا آنان را برای به دوش کشیدن بار سنگین تبلیغ و آموزش علوم دینی پرورش دهند. دیگر همدرسان وی عبارت بودند از شهید دکتر بهشتی، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله موسوی اردبیلی، سید مهدی روحانی، آیت الله آذری قمی و... این عده از جمه همدورههای امام صدر و پیشتازانی بودند که در سالهای بعد، مناصب فقهی، سیاسی و اجتماعی مهمی را عهده دار شدند.
امام صدر شانزده سال در حوزه قم به کسب علم و دانش اشتغال داشت و از آنجا که خانواده وی همواره در عرصه فعالیتهای دینی حاضر بودند، او نیز در علوم دینی پیشرفت چشمگیری داشت و خود را آماده میکرد تا نقش و تأثیری فراتر از یک مرجع تقلید یا مجتهدی که تنها به تدریس اشتغال دارد و نسلهایی از علما را پرورش میدهد، بر عهده گیرد.
امام صدرو در عین حال که به فراگیری علوم دینی اشتغال داشت، در دانشگاه تهران نیز پذیرفته شد و مدرک کارشناسی رشته اقتصاد را از آن اخذ نمود. سپس به قم بازگشت تا مرحله جدیدی از فعالیتهای سیاسی --- اجتماعی را پیگیری کند و در همین راستا با کمک یارانش، مجله \ «مکتب اسلام\» را تأسیس کرد که انتشار آن سالیان دراز ادامه داشت و در زمینه فقه، فلسفه و اقتصاد از دیدگاه اسلام، مقالاتی را منتشر میکرد.
در همان سالها، امام صدر تدریس علوم دینی را نیز آغاز کرد و دهها تن از طلاب در محضر درس وی حاضر میشدند. بدین ترتیب او به یک شخصیت علمی تبدیل شد که به درجه اجتهاد رسیده و از توانایی استنباط برخوردار بود. ایشان به مسائل سیاسی هم توجه بسیار داشت و روند نهضت مصدق را که در سال ۱۳۳۹ به ملی شدن صنعت نفت ایران منتهی شد، پیگیری میکرد و با جریانات سیاسی دیگری نیز ارتباط برقرار نمود که عبارت بودند از نواب صفوی (مؤسس نهضت فدائیان اسلام) و امام خمینی که نامش در اواسط دهه ۱۳۳۰ در حوزه قم مطرح شده بود و در نفی اندیشههای کمونیستی که در آن دوره جامعه ایران را هدف قرار داده بود، تلاش میکرد.
عزیمت به نجف اشرف
در پاییز ۱۳۳۵ش، امام صدر به شهر نجف عزیمت نمود تا علاوه بر بهره گیری از حوزه علمیه این شهر، با تنی چند از خویشاوندان و بستگان خود و در را‡س آنان عموزادهاش سید محمد باقر صدر نیز دیدار کند. در مدت دو سال اقامت در نجف، با اوضاع و شرایط حاکم بر حوزه نجف، تحت زعامت و مرجعیت آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله سید ابوالقاسم خوئی، از نزدیک آشنا شد و ضمن ارتباط با گروهی از علمای لبنانی، از جمله آیت الله محمد مهدی شمس الدین، شیخ عبدالامیر قبلان، علامه فضل الله و... که در حوزه نجف مشغول تحصیل بودند، از اوضاع و شرایط لبنان نیز آگاهی یافت. او به سادگی میتوانست در یکی از دو حوزه نجف و قم بماند و به مرجع تقلید مبدل گردد؛ اما روشی متفاوت را برگزید و دعوت حضور در لبنان را پذیرفت، زیرا عرصهای دیگر و صحنهای متفاوت را برگزید که وی را از حلقه درس و بحث علمی، به میدان عمل و فعالیت اجتماعی سیاسی میبرد، بدان امید که تغییر و تحولی پدید آورد. این گونه بود که امام صدر به لبنان، بازگشت؛ با کوله باری از دانش که آن را از دو کانون مهم علوم دینی شیعیان و نیز از محضر پدر و اجدادش کسب کرده بود. از سوی دیگر، بینش فراگیر و روزآمدش، وی را بر آن داشت که در دانشگاه تهران نیز ادامه تحصیل دهد و مدرک کارشناسی خود را به زبان فرانسه اخذ نماید و اینها همه زمینهای بود که موجب شد عزم خود را برای حضور در دنیایی گستردهتر و فراتر از قالبهای خشک حوزههای علمیه جزم کند.
از نگاه امام صدر، عالم و مرجع دینی باید وظایفی را بر عهده گیرد که با آنچه در طول تاریخ به صورت عرف و عادت درآمده، متفاوت است. از دیدگاه ایشان، عالم دین باید در میان مردم باشد و با نسل جوان که به دور از فرهنگ اصیل خود تحت تعلیم و آموزش قرار دارند، ارتباط برقرار کند و بسیاری از علما و دانش پژوهان را گرد هم آورد. امام صدر یکی از اعضای نهضتی بود که به تدریج در نجف و قم در حال شکل گیری بود و مبنا و هدف آن عبارت بود از حضور مستقیم در عرصه مسائل اجتماعی و سیاسی مردم، به دور از چاردیواری نخبگان علمی و آنان که به زندگی دور از مردم و در محیطهای خاص عادت کرده بودند.
البته پیمودن این مسیر در لبنان و در راستای رسیدن به اهداف مورد نظر، چندان هم ساده نبود و ایشان با دشواریهای بسیاری مواجه شد تا توانست به موفقیتهایی دست یابد. وی مدتی را در جنوب لبنان اقامت گزید و جهاد و مبارزه طولانی و مستمر خود را از آنجا آغاز کرد. ساختار سیاسی اجتماعی آن روز جامعه شیعیان لبنان به گونهای بود که بخش اعظم جوانان و فرهیختگان شیعه، به سوی انواع و اقسام جریانهای مختلف ملی گرا و چپ گرا جذب شده و تحت تأثیر آنها قرار گرفته بودند. در واقع جوانان شیعه به نیروی محرکه جنبشهای ملی گرای عرب و طرفداران جمال عبدالناصر، حزب بعث، حزب کمونیست و سازمانهای چپ گرای افراطی تبدیل شده بودند و چنین به نظر میرسید که فضای حاکم بر جامعه شیعیان لبنان، به شدت چپ گرا و تحول خواه بود، به ویژه آنکه شیعیان و مناطق شیعه نشین لبنان در زمره مناطق محروم و مستضعف این کشور بودند.
در سطوح رسمی و دولتی، سردمداران جامعه شیعیان فئودالهایی بودند که در طول چندین قرن، ریاست را از پدران خویش به ارث میبردند و نه تنها وجود هیچ گونه رقیبی را تحمل نمیکردند، بلکه ورود هیچ عضو جدیدی را به حوزه تحت امر خود، چه از داخل جامعه شیعیان و چه از خارج آن، برنمی تافتند.
علمای دینی شیعیان نیز عده معدودی بودند که اغلب به خانوادههای ریشه دار علما و فقها تعلق داشتند و تنها به ایفای نقشهایی همچون فتوا دادن، رتق و فتق امور مربوط به ازدواج و طلاق، اقامه نماز جماعت و برپایی مراسم دینی و مذهبی بسنده میکردند، به گونهای که هیچ یک از آنان، در سطوح سیاسی نقش و تأثیر قابل توجهی نداشتند. در سطوح اداری و تشکیلاتی نیز شیعیان تنها گروهی بودند که مجلس و مؤسسه رسمی نداشتند تا عهده دار امور و سخنگوی رسمی ایشان باشد. این در حالی بود که شیعیان از لحاظ جمعیت و پراکندگی جغرافیایی، دومین مذهب بزرگ لبنان را تشکیل میدادند، اما جز دیوان عالی فقه جعفری و مرکز صدور فتوای فقه جعفری که بالاترین مرجع دینی آنان بود، تشکیلات اداری دیگری نداشتند. علاوه بر همه اینها، امام صدر از همان نخستین روزهای حضور در لبنان، با ساختار طایفهای بسته و محدودی در جامعه شیعیان روبرو شد که در برابر هر نوع تغییر و دگرگونی در حوزه حاکمان، سردمداران و تأثیرگذاران به شدت مقاومت میکرد. به طور خلاصه باید گفت که امام صدر از لحظه ورود به لبنان، با میراث برجا مانده از عقب ماندگی تاریخی جامعه شیعیان و ساختار سیاسی محافظه کارانه لبنان مواجه شد که در آن، مناطق شیعه نشین جزء نواحی تابعه و حاشیهای به شمار میآمدند و از تمدن و پیشرفت و توسعه بهرهای نداشتند؛ از این رو امام وظیفه دشوار و گستردهای در تمام عرصهها بر دوش خود احساس میکرد، تا بتواند با انجام فعالیتهای مفید و تأثیرگذار، نقشی متفاوت با آنچه دیگر علما و مجتهدان تا آن زمان بر عهده داشتند، به انجام رساند.
حرکت امام از صور آغاز شد که به ظاهر \ «شهر\» نامیده میشد، اما بیشتر به یک دهستان شباهت داشت. هر چه بود، نهضت پیکار و پایداری امام آغاز گردید و ایشان در ابتدا سادهترین مسائل، از جمله مبارزه با پدیده تکدیگری را که آن روزها شایع شده بود، مورد توجه قرار داد. همچنین انجمن کوچکی که از مدتها پیش برای یاری ناتوانان و از کارافتادگان تأسیس شده بود، احیا کرد و آن را \ «جمعیت احسان و نیکوکاری\» نامید و بدین ترتیب، مبالغی را برای کمک به متکدیان و نیازمندان حقیقی اختصاص داد تا آنان را از ذلت تکدی و دورهگردی رهایی دهد. سپس شخصاً به تک تک روستاها و آبادیهای جنوب لبنان سفر کرد و ضمن ایراد سخنرانی به مناسبتهای مختلف و همدردی با مردم در ماتمها و سوگواریها، از نزدیک اوضاع و شرایط هر منطقه را مورد بررسی قرار داد و رشته پیوند خود با مردم را مستحکمتر کرد.
ره توشه امام در این سفرها، گفتمان متفاوت و نوینی بود که با گفتمان سنتی و رایج در نزد علمای دین تفاوت بسیاری داشت، به دغدغههای عامه مردم و خواستههای آنان در مسیر توسعه نزدیکتر بود و چشم به افقهای گسترده تری داشت. در این راستا امام با دعوت از اقشار مختلف برای کنار نهادن تعصبات طایفهای، مذهبی و نژادی، تمدنهای انسانی را به همکاری در روند مبارزه با آفتهای اجتماعی، فساد و بیدینی فراخواند.
او برای تحقق این اهداف، تنها به نظریهپردازی و سخنرانی اکتفا نکرد، بلکه به میدان عمل گام نهاد و مستقیما به عرصه فعالیتهای مفید اجتماعی وارد شد. ایشان در انجام دهها فعالیت اجتماعی و تأسیس چندین مؤسسه و انجمن خیریه مشارکت مستقیم داشت و با بهره گیری از سرمایه شیعیان لبنانی مقیم خارج که به ایشان اعتماد کامل داشتند، نخستین مؤسسه فنی و حرفهای منطقه صور را با هدف سرپرستی ایتام و اقشار آسیب پذیر جامعه تأسیس نمود، تا با تربیت کارگران ورزیده و ماهر، آنان را برای فعالیت در زمینههای مختلف همچون بافت فرش و... آماده سازد. کاشت محصولات جایگزین (مانند چای) به جای استفاده از روشهای سنتی زراعت، از دیگر دستاوردهای این مؤسسه بود.
از سوی دیگر، امام موسی صدر وضعیت زنان در جامعه را مورد بررسی قرار داد و مؤسسهای را با هدف ارتقای سطوح فرهنگی--- اجتماعی زنان تأسیس کرد. همچنین تلاشهایی را برای ایجاد نهضت سوادآموزی، آموزشگاه صنایع دستی و خیاطی و یک مدرسه آموزش عالی فنی آغاز نمود. در بخش آموزش علوم دین هم مراکز آموزش تخصصی علوم دینی تأسیس شد که برخورداری از برخی شرایط خاص و بهرهمندی از نبوغ علمی از جمله شرایط ورود به آنها بود و تمهیداتی نیز فراهم شده بود تا فارغ التحصیلان این مراکز به سادگی بتوانند در حوزههای علمیه قم و نجف ادامه تحصیل دهند.
آرزوی بزرگ
آنچه ذکر گردید، بخشی از نتایج هفت سال نخست حضور امام صدر در جنوب لبنان و شهر صور بود. اما همه این دستاوردها، با وجود ارزش و اهمیت بسیاری که داشتند، تنها بخش کوچکی از آرزوی بزرگ و برنامه فراگیری بود که امام در ذهن داشت. این بود که پس از مدتی شهر صور را ترک کرد و به پایتخت عزیمت نمود تا فرصتهای فرهنگی و تبلیغاتی و سیاسی موجود در آن را برای دستیابی به اهداف بلند خویش به کار گیرد. در آنجا بود که نام امام به سرعت مطرح شد و نظرها را به سوی خود جلب کرد.
با توجه به اینکه هریک از طوایف و مذاهب موجود در لبنان دارای مجلس شورا بودند، امام صدر نیز در فاصله کوتاهی پس از حضور در بیروت، پیشنهاد ایجاد مجلس اعلای شیعیان لبنان را مطرح کرد. هرچند در ابتدا برخی از سردمداران سیاسی شیعیان و دیگر گروهها با این پیشنهاد مخالف بودند، اما تلاش چندین ساله ایشان برای تأسیس این مجلس به ثمر نشست و برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی در ۱۹۶۶/۱۳۴۵ که در آن امام صدر با استناد به آمار و ارقام دقیق و علمی، نمونههایی از مشکلات و محرومیتهای شیعیان را بیان نمود، موجب شد که چندی بعد، پارلمان لبنان در روزهای پایانی سال ۱۹۶۷م طرح تأسیس مجلس اعلای شیعیان را تصویب کند؛ نهادی که از همان روزهای نخستین تشکیل، با دشواریها و اتهاماتی از داخل و خارج مواجه بود. اما امام صدر لحظهای از تلاش، سازندگی، رسیدگی به محرومان و دیدار با آنان دست برنداشت و سرانجام موفق شد نیروهای موجود در جامعه شیعیان را تا حدودی سازماندهی کند و روابط میان آنان با دیگر طوایف را سامان دهد. در سال ۱۳۴۸ امام صدر به عنوان نخستین رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان انتخاب شد و این انتخاب مقدمهای بود برای ورود او به معادلات سیاسی دشوار و پیچیده جامعه لبنان. ایشان در نخستین بیانیهای که پس از تصدی این سمت صادر کرد، سرفصلهای برنامه امیدبخش خود را بدین شرح اعلام نمود:
---- ساماندهی امور شیعیان و تلاش برای بهبود اوضاع آنان
---- مخالفت با تفرقه میان مسلمانان و تلاش برای ایجاد وحدت همه جانبه میان آنان و تفاهم و همکاری با دیگر طوایف
---- پذیرش مسئولیتهای ملی و میهنی و تلاش برای حفظ استقلال، آزادی و تمامیت ارضی لبنان
---- مبارزه با بیسوادی، محرومیت، عقب ماندگی و ظلم و فساد اجتماعی
---- حمایت از مقاومت ملت فلسطین و همکاری مؤثر با دیگر کشورهای عربی برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی.
امام صدر در آن مرحله توانست آرزوی خود مبنی بر ایجاد یک ساختار تشکیلاتی برای ساماندهی امور شیعیان را در قالب یک ماهیت سیاسی تحت عنوان مجلس اعلای شیعیان محقق سازد، اما در عین حال ناگزیر بود به طور همزمان، با حملات دو جناح چپ و راست مقابله کند. امام در مدت حدود سه سال توانست با پایداری و ایستادگی، وضعیت موجود را دگرگون سازد. ابتدا ضمن دیدار با عبدالناصر، رئیس جمهور مصر، بر هجوم تبلیغاتی طرفداران وی علیه خود نقطه پایان نهاد. سپس با استفاده از تریبونهای موجود در عرصه سیاسی آن روز لبنان و در راس آنها \ «الندوه اللبنانیه\» (کانون هماندیشی لبنان) که اندیشمند فقید، میشل اسمر، آن را پایه گذاری کرده بود، تا ژرفای مسائل سیاسی لبنان نفوذ کرد. ایشان همچنین با ایراد سخنرانی در کلیساها، صومعهها، دانشگاهها و مراکز مهم آموزشی، به دنیای مسیحیان نیز گام نهاد.
مهمترین مساله مورد توجه امام در آن مرحله، موضوع همزیستی و گفتگوی تمدنها بود. اهالی شهر صور هنوز هم آن خاطره و تجربه عملی ماندگار را که گواه روشنی بر تأکید و پایبندی امام به همزیستی بود، در ذهن دارند؛ آن روز که امام به طور ناگهانی و بیمقدمه به بستنی فروشی یک مسیحی وارد شد و از او خواست که برایش بستنی بیاورد و سپس در برابر دیدگان همه، از آن تناول کرد و بدین ترتیب، تحریم نانوشتهای که اهالی منطقه تحت تأثیر اختلافات دینی و مذهبی در برخورد با آن مرد اعمال میکردند، پایان داد. ایشان با این حرکت خود مبنای جدیدی را برای تحول رفتارها و روابط اجتماعی پایه گذاری کرد که بازتاب آن تا امروز هم در میان مسلمانان و مسیحیان به گوش میرسد.
اما در سالهای بعد، شرایط به گونهای که امام صدر انتظار داشت، به پیش نرفت. به دنبال ورود نیروهای مقاومت فلسطین به جنوب لبنان، اوضاع ناگواری پدید آمد و جنوب لبنان در معرض هجوم و تجاوز اسرائیل قرار گرفت. راستگرایان لبنان، امکانات سیاسی و نظامی خود را برای رویارویی با آنچه \ «اشغال لبنان توسط نیروهای مقاومت فلسطین\» نامیدند، به کار گرفتند. چپگرایان نیز با تمام توان برای حمایت و دفاع از آن مقاومت مشروع، قد علم کردند.
جنگ تمام عیار
در کشاکش جنگهای داخلی، اوضاع لبنان به مراحل دشوار و بحرانی رسید. در فاصله سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳، دسته بندیها و تفرقه افکنیهای عمودی و افقی، میان همه اقشار لبنان فاصله افکنده بود. امام صدر و دیگر رهبران و مراجع دینی در صدد بودند که با دعوت طرفین به آرامش و گفتگو و دوری از خشونت، نقش میانجی را بر عهده گیرند تا وحدت و استقلال کشور حفظ گردد. حملات اسرائیل که به بهانه مقابله با مقاومت فلسطینی مستقر در لبنان انجام میشد، جنوب لبنان را در معرض تهدید و حمله مستمر قرار داده بود و این مساله موجب شد که امام، تشکلی را تحت عنوان \ «انجمن دفاع از جنوب\» تأسیس کند و دولت را نیز به حمایت و دفاع از جنوب فراخواند. دولت لبنان نیز ناگزیر، طرح تأسیس مجلس شورای جنوب را تصویب کرد.
در ادامه امام برای جلب توجه ملت لبنان به بحران جنوب این کشور، همگان را به اعتصاب سراسری یک روزه فراخواند و سراسر لبنان نیز از طرح ایشان استقبال کردند. این اعتصاب در قالب یک رویداد ملی در سال ۱۳۴۹ انجام شد. در واقع امام صدر، تهدید جنوب لبنان را که در زیر آتش توپخانه اسرائیل دچار بحران جدی بود، به فرصتی برای طرح مساله توسعه مناطق محروم، از میان بردن تبعیضهای مذهبی، بهرهمندی عادلانه شیعیان از مناصب اداری و دولتی و دستیابی به توسعه تبدیل کرد.
به دنبال مقاومت امام در برابر دولت و همزمان با افزایش تحرکات چپگرایان و گسترش اعتراضات مردمی که بعضاً به کشته شدن کارگران و کشاورزان بر اثر تیراندازی پلیس و یا اخراج معلمان و کارمندان اعتصاب کننده منجر میشد، اختلافاتی میان امام و دولت پدید آمد که بارزترین نتیجه آن، بیتوجهی دولت به خواستهها و تلاشهای امام بود. امام نیز دامنه مخالفت خود را گسترش داد و رویارویی با مسئولان حکومتی را ابعاد تازهای بخشید که نمونه آن، فرخوان عمومی برای تجمع و راهپیمایی بود. مهمترین این تجمعها در شهرهای بعلبک و صور اتفاق افتاد. امام در این دو شهر، با گرد آوردن حدود دویست هزار نفر، شعار مشهور خود تحت عنوان <سلاح، زیور مردان> را مطرح نمود و به صراحت درباره ایجاد <جنبش محرومین> سخن گفت. این جنبش، زمینه و مقدمه اصلی جنبش \ «افواج مقاومت لبنان\» بود که به اختصار <امل> نامیده میشد. حکومت لبنان نیز تلاش میکرد برنامهها و اقدامات خود را به گونهای مورد بازنگری قرار دهد که تاحدودی پاسخگوی خواستههای مخالفان دولت باشد. در این راستا، کابینه لبنان تغییر کرد و \ «رشید صلح\» که به جنبشهای ملی و اسلامی گرایش داشت، نخست وزیر شد. در ادامه، دولت در جنوب لبنان اقداماتی را آغاز کرد که ظاهراً هدف از آن، توسعه جنوب لبنان و حمایت از اهالی آن بود.
در چنین شرایطی، امام صدر نیز تلاشهای خود را گسترش داد و توانست حدود ۱۹۰ تن از شخصیتهای بارز لبنانی را از همه گروهها و مذاهب در مقر مجلس اعلای شیعیان گرد هم آورد. نتیجه آن همایش، صدور بیانیهای بود که تمامی خواستههای امام را در بر داشت و به امضای حاضرین رسید.
دگرگونی اوضاع
آغاز سال ۱۹۷۵م با دگرگونی عمیقی همراه بود که روند همه امور را تحت الشعاع قرار داد. در چهارمین ماه آن سال، به دنبال ترور \ «سعد معروف\» (نماینده پارلمان لبنان و از طرفداران جمال عبدالناصر) و پس از حمله افراد مسلح به اتوبوس حامل اتباع فلسطینی در منطقه عین الرمانه، نخستین مرحله جنگهای طایفهای لبنان آغاز شد. نخست وزیر، رشید صلح، همزمان با تقدیم استعفای خود، تصریح کرد که: <امتیازات ویژه طایفهای که زیربنای نظام سیاسی لبنان را تشکیل میدهد، عامل بازدارندهای است که جلوی هرگونه پیشرفت و تحول را سد میکند و مانع از تحقق برابری و عدالت حقیقی در میان شهروندان میگردد و در چنین شرایطی، رفع محرومیت و توسعه مناطق محروم امکان پذیر نخواهد بود.>
بدین ترتیب شرایطی پیش آمد که در آن، منطق سلاح و جنگ بر همه راهکارهای سیاسی چیره شد. در عین حال، امام صدر که لحظهای از شرایط موجود غافل نبود، گروهی از نخبگان را به هم اندیشی فراخواند. هفتاد و هفت نفر از آنان در مقر مجلس اعلای شیعیان گرد آمدند و کمیتهای تحت عنوان <کمیته آرامش ملی> تشکیل دادند؛ اما در پی ادامه درگیریها و استعفای کابینه و پیدایش مشکلات و بحرانهایی که مانع از تشکیل دولت جدید میشد و تمامیت ارضی لبنان را تهدید میکرد، امام صدر در یک اقدام تاریخی، در مسجد صفا در مرکز شهر بیروت، علیه جنگ و خشونت دست به تحصن و اعتصاب غذا زد، بدان امید که مردم نیز سلاحهایی که علیه برادران و هموطنان به کار گرفته میشد، کنار بگذارند. از نگاه امام، در آن برهه دیگر سلاح نه تنها مشکلی را حل نمیکرد، بلکه بر شدت بحران میافزود. این اقدام پرصلابت، بازتاب گستردهای داشت و پیروان مذاهب مختلف در جای جای لبنان از این اقدام تحسین برانگیز حمایت کردند. سرانجام پنج روز پس از آغاز تحصن، با تشکیل کابینه جدید به ریاست رشید کرامی، امام به تحصن خود پایان داد.
تحصن امام با وجود تاثیرات مهمی که بر جا گذاشت، نتوانست از روند فزاینده بحرانها یا همان جنگ دو ساله بکاهد. در همان مرحله برای همگان آشکار شد که امام در صدد است تا یک شاخه نظامی تشکیل دهد. یک زاغه مهمات به هنگام اجرای تمرینات نظامی گروهی از مبارزان در منطقه \ «عین البنیه\» از توابع شهر بعلبک منفجر شد و چندی بعد آشکار گردید که آنان از اعضای جنبش محرومین بودهاند و در واقع شاخه نظامی تشکیلات سیاسی جنبش محرومین را تشکیل میدهند؛ همان که امام صدر بارها لزوم تأسیس آن را مورد تأکید قرار داده بود. با وجود آنکه امام، هدف از تشکیل چنین ساختاری را دفاع از جنوب عنوان کرده بود، حادثه انفجار و ابهامات آن تا حدودی نگرش عامه مردم نسبت به امام را تحت تأثیر قرار داد، به ویژه زمانی که مشخص شد که مربیان آموزش دهنده آن نیروها، از اعضای جنبش فتح بودهاند.
در ادامه، امام برای پایان دادن به جنگهای طایفهای که شدت آن به اوج رسیده بود، تلاشها، دیدارها و اقدامات متعددی را به انجام رساند که از آن جمله، دیدار با مفتی وقت اهل سنت شیخ حسن خالد بود. با پیدایش اختلاف میان احزاب چپگرا و گروههای مقاومت فلسطینی با دولت سوریه، امام صدر هم پیمانی با دمشق را برگزید و ناگزیر، بیروت را ترک کرد و در منطقه بقاع که تحت کنترل سوریه قرار داشت، اقامت گزید. در پی صدور بیانیه اجلاس سران عرب در سال ۱۹۷۶، امام به بیروت بازگشت تا فعالیتهای سیاسی خود را از سر گیرد. این تلاشها تا ناپدید شدن ایشان در اوت ۱۹۷۸ ادامه داشت. ویژگی بارز این مرحله، بروز اختلاف و تضاد میان امام و گروههای مقاومت فلسطین و چپگرایان بود، به ویژه پس از آنکه امام، آشکارا به رفتار سیاسی---- نظامی گروههای فلسطینی، به ویژه در جنوب لبنان اعتراض کرد و بحران لبنان را از بحران خاورمیانه جدا دانست و لزوم امضای معاهده جدیدی به جای معاهده سال ۱۹۶۹ قاهره، برای ساماندهی روابط میان حکومت لبنان و گروههای فلسطینی را مورد تأکید قرار داد.
با تشدید بحران در جنوب لبنان که این منطقه را به صحنه رویدادهای خطرناک تبدیل کرده و آینده آن را در معرض تهدید قرار داده بود، امام صدر نیز همکاریها و دیدارهای خود را با مسئولان و سران کشورهای عربی افزایش داد و به آنان در مورد احتمال وقوع یک فاجعه هشدار داد. با اشغال بخشی از جنوب لبنان توسط اسرائیل در تاریخ ۱۴/۳/۱۹۷۸ و اسقرار نیروهای اسرائیلی در منطقه نوار مرزی، تلاشهای امام به اوج خود رسید و ایشان سفرهای دورهای جدیدی را به کشورهای عربی آغاز کرد و در این سفرها ضمن تشریح اوضاع منطقه برای روِسای جمهور و شاهان کشورهای عربی، از آنان خواست که لبنان را از صحنه اختلافات جهان عرب دور نمایند و برای بحث و بررسی مساله جنوب لبنان و نجات آن، نشست سران کشورهای عربی تشکیل شود. امام پس از سفر به سوریه، اردن، عربستان و الجزایر، در تاریخ سال ۱۳۵۷ به همراه یکی از معاونان خود به نام شیخ محمد یعقوب و روزنامه نگاری به نام عباس بدرالدین، به لیبی عزیمت کرد و پنج روز پس از آن، ارتباط آنان با لبنان و دنیای خارج به کلی قطع شد. مجلس اعلای شیعیان لبنان، رسماً ناپدید شدن آنان را اعلام کرد و ابهامات این قضیه تا امروز نیز ادامه یافته است؛ سران حکومت لیبی اظهار میدارند که امام و همراهانش خاک لیبی را به مقصد رم ترک کردهاند، اما مسئولان ایتالیایی ورود آنان به این کشور را نفی کردهاند. به دنبال تشکیل کمیتههای رسمی تحقیق و رایزنیهای انجام شده در بالاترین سطوح، دولت لیبی در این زمینه مسئول شناخته شده، اما این موضوع همچنان لاینحل باقی مانده است.
اما ناپدید شدن امام نه تنها موجب ضعف جنبش امل- که امام پایهگذار آن بود- نگردید، بلکه واکنشهای شدیدی را در پی داشت که هنوز هم ادامه دارد و با وجود اینکه بیش از ربع قرن از این حادثه میگذرد، قضیه امام صدر هنوز هم زنده و ماندگار است و هرگاه که نامی از لیبی به میان میآید و یا موضوع بهبود روابط لیبی و لبنان مطرح میشود، این مساله نیز به نوعی مطرح میگردد.
این بود مختصری از زندگی امام موسی صدر که چه در زمان حضور و چه به هنگام غیبت خویش، نقش مهمی در تغییر معادلات سیاسی لبنان بر عهده داشت و سازمانی که ایشان در آن شرایط پیچیده و دشوار تأسیس کرد، به بزرگترین قدرت جامعه شیعیان تبدیل شده است. این همه، بخشی از تلاشهای امام صدر در عرصه داخلی لبنان بود، حال آنکه نقش و تأثیر ایشان در عرصه جهان عرب و دنیای اسلام گستردهتر و بارزتر بود، به گونهای که حتی توانست با رهبران مسیحیان در داخل و خارج لبنان نیز ارتباط برقرار کند. همچنین امام در پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز نقش داشت. آنچه مشخص است اینکه امام با رهبران و افراد فعال در عرصه انقلاب ایران ارتباط نزدیک داشت، و بسیاری از آنان در تأسیس سازمانها و نهادهای مختلف با امام صدر همکاری داشتند که در راس آنان میتوان نخستین وزیر دفاع جمهوری اسلامی یعنی شهید دکتر مصطفی چمران را نام برد که تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در لبنان حضور داشت. در دهه ۱۹۷۰ نیز لبنان پناهگاه انقلابیون و مخالفان رژیم شاه و حلقه پیوند آنان با رسانههای محلی، عربی و بین المللی بود. همچنین امام صدر با مخالفان اسلامگرای عراقی نیز رابطه نزدیک داشت، به خصوص در اوایل دهه ۱۹۷۰ که انقلاب اسلامی عراق تازه شکل گرفته بود. به هر تقدیر، امام موسی صدر به عنوان یک نماد سیاسی- اجتماعی لبنان باقی خواهد ماند و نقطه عطفی در تاریخ فکری، سیاسی، اجتماعی علمای دین خواهد بود.