سیده رباب صدر در جمع دانشجویان لبنانی گفت: «امام موسی صدر تنها یک برادر نیست، او روحانیای دانشگاهی است، پیشگام اصلاح و صاحب طرحی برای تغییری جامع.»
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ امام موسی صدر، مرکز پژوهشهای اسلامی مسیحی، وابسته به دانشکدۀ علوم دینی در دانشگاه قدیس یوسف، ضمن برنامهای که برای معرفی شخصیتهای گفتوگویی به دانشجویان مقاطع بالا دارد، از رباب صدر، خواهر امام موسی صدر و مدیر مؤسسات امام صدر در لبنان دعوت کرد تا دربارۀ شخصیت امام موسی صدر سخن بگوید؛ شخصیتی گفتوگویی که علیرغم گذشت سالهای بسیار از ربودن او، همچنان در آسمان لبنان میدرخشد.
نخستین سخنرانی در پنجم می برای معرفی شخصیت امام موسی صدر و دومین سخنرانی در۲۶ می ۲۰۱۶ با موضوع ویژگیهای گفتوگویی امام صدر برگزار شد که بیش از سی نفر از دانشجویان مقاطع فوق لیسانس و دکترا در سخنرانی نخست شرکت کردند.
رباب صدر در سخنرانی اول، با اشاره به دوران رشد و کودکی در محیط علما و بزرگان دین و همۀ آثاری که بر تمامی جزئیات زندگی دارد، به نکات زیر اشاره کرد:
* پدرم، مادرم و برادران بزرگم مشغولیتهای بسیاری داشتند و من بعدها توانستم ماهیت کارهای آنها و حجم فشارهایی که در طول تاریخ بر خاندان صدر بود، درک کنم. آن اضطراب، همچنان تا امروز باقی است؛ اضطرابی که میان ما از بزرگ تا کوچک جریان دارد.
* در مخیلۀ کودکانهام وقتی سخنان بزرگترها را پنهانی گوش می دادم درام خانوادهای شکل میگرفت که سرنوشتش این بود که قربانی شود؛ خصوصاً با بزرگانش و علما و مجتهدان و حاملان پرچم تغییر. و این اتفاق در زمان امارت ها و ممالیک افتاد و نیز در زمان سلطنت عثمانی و به دست جزار و تا زمان معاصر، که به دست سرکشان زمان ما اتفاق افتاد ... و برای ما مقدر بود که با این خطر اجتنابناپذیر روبهرو شویم که عزیزترین انسانها در قلب من و برادرم و استادم امام موسی صدر را بربایند.
* امام موسی صدر تنها یک برادر نیست، او روحانیای دانشگاهی است، پیشگام اصلاح و صاحب طرحی برای تغییری جامع. و انسانی اینچنین، بسیاری از تبعات و پیامدها به سراغش خواهد آمد. امام موسی صدر در نخستین سالهای زندگی من که در شهر قم در ایران گذشت، بزرگترین سهم را داشت. و شاید حس فطری عدالت و شور و شوق فرحناک او که همراه با طنز بود، او را کانون علاقه و خواست تمامی خانواده کرده بود. خبر حضور او در خانه، خبری بود که پنهان و آشکار در خانه میگشت تا مشکلات به پایان برسد. ارتباط او با پدرمان ارتباط خاصی بود. پدرم دوران بیماری را میگذراند و امام صدر با مادرم به نوبت در کنار او شب را بیدار میماندند. او به پدر رسیدگی میکرد و دوایش را میداد. در جایی دیگر نیز کودکان روستا در انتظار سید موسی بودند تا بیماری چشمشان را درمان کند.
* در اواخر دهۀ پنجاه میلادی امام موسی صدر تصمیم خود را برای سکونت در لبنان گرفت. امام صدر از من خواست که در دفتر زنان جمعیت احسان و نیکوکاری مسئولیتی را به عهده بگیرم. جمعیتی که امام صدر آن را فعال کرد و در چهارچوب آن با گدایی در شهر صور مبارزه کرد. در کنار آن، امام صدر بعد از پژوهشهای آماری و مطالعۀ گزارشهای مختلف دربارۀ لبنان، انجمنها و گروههای مختلفی را تأسیس کرد. او برای ساماندهی و رشد دادن به اقدامهای مدنی و توسعه ای با اسقف گریگوار حداد ارتباط برقرار کرد. او هیئت یاری جنوب را تأسیس کرد و همچنین مجلس اعلای اسلامی شیعی لبنان را و دیگر نهادها را. اما بوران حوادث به سمت دیگری میوزید... حوادثی که کسی از آنها سردرنمیآورد، حتی آنان که در به وجود آوردنش سهیم بودند.
* در اواسط دهۀ هفتاد اوضاع لبنان نابسامان و آشفته شد... قتل، بیسامانی، آدمربایی، درگیری مناطق مختلف با یکدیگر و در این میان مصایب اهالی جنوب بیش از دیگر مناطق بود. فشار زندگی ساکنان مناطق اطراف را در کمربند فقر حومۀ بیروت (نبعه، دکوانه، برج حمود و...) متراکم کرده بود. و جنگ داخلی در سال ۱۹۷۵آغاز شد.
* امام موسی صدر فردی عادی نبود، او طرح کامل و جسورانهای متناسب با وضعیت لبنان و رسالت آن درانداخته بود. او دیدگاه وسیعی برای تمامی مشکلات امروز دارد که آنها را پیشبینی کرده بود، نسبت به آنها هشدار داده بود و برای اجتناب از آنها کار کرده بود... اما کجا بود گوش شنوا! و لبنان در آتش جنگهای بیهوده سوخت.
* در طول کمتر از دو دهه فعالیت او در لبنان، برای هر پرسشی در هر زمینهای پاسخی داشت، در فقه و سیاست و امنیت و اقتصاد... او پاسخهایی عملی داشت برای کسانی که برای حاجتی نزد او میآمدند؛ بیماران یا فقرا یا کسانی که برای کسب دانش یا تقاضای کاری نزد امام آمده بودند... او دهها مرکز و مؤسسه تأسیس کرد که شامل بیمارستان و دانشگاه و مراکز پژوهشی میشود.