پیامبر(ص) در جهانی که فرقهها و گرایشهای متفاوتی در آن بودند، دعوت خود را بر توحید بنیان نهاد.
امام موسی صدر در تحلیل کار پیامبر (ص) که از او با صفت بت شکن نام میبرد، میگوید: «در دنیا خدایان بیخردی برساخته بودند که خود منجلابهای تفرقه و رسوایی و نادانی بودند. پیامبر اسلام در دعوتِ رهاییبخش خود با سختیهایی روبهرو شد که خود، در حالی که او فداکار و شکیبا بود، چنین میگوید: «هیچ پیامبری آنچنانکه من آزار دیدم آزرده نشد.» او با رد شرک و زشت شمردن بتپرستی دعوتش را برای ژرفا بخشیدن به این اصلِ جامعِ رسالتش (یعنی توحید) آغازید. تا اینکه در یومالفتح، پیروزیِ درخشانش را به اوج رساند و علی، جوانمردِ اسلام، را بر شانههایش بلند کرد. خداوند با این پیروزی او را برتری بخشید. در آن روز علی (ع) دستان خود را زیر بزرگترین بت، هبلِ یک چشمِ وصلهدار، برد و آن را از ریشه برکند. بتهای کوچک را نیز برکند تا با نابودی آنها نظام شرک را از میان ببرد.»
زندگی کردن با مبعث، اسرا و معراج چگونه است؟
او درباره سالروز مبعث میگوید: «به باور تمام مسلمانان و به استناد برگنوشتههای تاریخ، روز ۲۷ رجب سال۴۰ عامالفیل یگانۀ هستی با انتخاب شایستهترین مخلوق خویش، پیامبری را ختم کرد. در چنین روزی حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، به پیامبری رسید و رسالت خویش را که همانا هدایت انسان بود، آغاز کرد و ارزشمندترین و گران بهاترین ودیعۀ پروردگار یعنی قرآن را به انسان تقدیم کرد. سالها بعد، در چنین شبی رویدادهای عظیم و فراتر از فهم بشری رخ داد و پیامبر به معراج رفت و سیری جسمی و معنوی از مسجدالحرام به مسجد الأقصی داشت.»
امام موسی صدر درباره ارتباط ما با این ۳ واقعه توضیح میدهد: «زندگی کردن با مبعث یعنی تکریم تعالیم اسلام و عمل به آنها. زندگی کردن با اسرا، یعنی همراهی با پیامبر (ص) در این سفر و تقدیس مبدأ و مقصد این سفر و میان این دو فرقی قائل نشدن. زندگی کردن با معراج، یعنی به یاد آوردن بلندنظری انسان و آسمانی بودن او و آن بعد از ابعاد انسان که با پیامبر (ص) حرکت میکند و در راه و مسیر رسالت آن حضرت قدم برمیدارد.»
متن کامل سخنرانی امام موسی صدر در این باره را
اینجا بخوانید.
لحظهای گذرا از عمر انسانِ محمدی که جاودان میشود
امام موسی صدر در مقدمهای که بر کتاب سیرة الرسول نوشتۀ زکی بیضون نوشته است میگوید: «یکی از اصولی که در سیرۀ پاک محمدی به آن برمیخوریم، اصلِ حرکتِ پیوسته و ثمربخشیِ پیوسته است. پیامبر (ص) این اصل را چنین تبیین فرموده است: «اگر زمان مرگ انسان مؤمنی فرا رسد و در دست خود نهالی داشته باشد، پیش از آنکه بمیرد، آن را میکارد.» این حدیث پیامبر دربارۀ مرد مؤمنی است که رسالت او در زندگی، کشاورزی و درختکاری است. این مؤمن وقتی که در باغش در حال کار است و نهالی در دست دارد، مرگش فرا میرسد. آنگونه که پیامبر (ص) میگوید، این مؤمن در برابر مرگ تسلیم نمیشود، بلکه آخرین لحظۀ باقیمانده از زندگی خود را نیز غنیمت می-شمارد. او جوهرۀ همین یک لحظه را بیرون میکشد و آن را به حیات دائمیِ تازهای تبدیل میکند. او زمان را در جایی که حقیقت زمان را جاودانه سازد، متوقف میکند.
در گفتۀ پیشوای ما این مؤمن، نهالی را که در دست دارد، میکارد و حیاتی نو را بنیان میگذارد. با رشد نهال آن حیات نیز بالنده میشود و سایهسار آن درختِ دارای شاخهها و برگها و میوههای گوارا، آسایش را برای خستگان فراهم میآورد و هوایی پاک و غذایی کافی به انسان و به کسانی که «شما روزیدهندۀ آنان نیستید» تقدیم میکند. بدینترتیب، حیاتی که آن مؤمنِ درختکار پدید آورده، در تولید بشری نمود پیدا میکند؛ تولیدی که از آسایش و غذا ابزاری برای دهش و بخشندگی فراهم میآورد و این چنین است که درخت پاک ما از خاک سر بر میآورد تا به آسمان برسد و لحظهای گذرا از عمر انسانِ محمدی به جاودانگی تبدیل میشود.»
متن کامل این مقدمه را
اینجا بخوانید.