* منظومه فکری هر شخصی بهترین راه برای شناخت او است. یکی از دلایلی که باید به شناخت میراث فکری خودمان بپردازیم این است که شناخت میراث فکری ما، شناخت جریان تفکر بشری است. اینکه تاریخ نگاران بیان میکنند برای شناخت حوادث تاریخی باید خود را به زمان و عصر آن فرد ببریم و تاریخ، جغرافیا، زبانشناسی، نوع مراودات و اخلاقیات آن روزگار را بشناسیم تا به مفهوم تاریخی آن حادثه پی ببریم، درباره شناخت افراد و افکار آنها هم صدق میکند. شاید هرمنوتیستها هم به این نکته توجه داشتهاند که میگویند برای فهم درست آیات قرآن باید به زمانشان نزول آن برگشت. بنابراین برای شناخت درست یک فرد باید موقعیت زمانی او را در تاریخ درک کرد. * توصیه میکنم برای توسعه وجودی خودتان روی شناخت یک نفر در تاریخ تمرکز کنید و بیایید امسال عهد کنیم که یک شخصیت را به طور کامل بشناسیم. * کتاب یکی از مهمترین اسباب شناخت میراث و مکاتب فکری ماست. این کتاب شهید صدر هم وسیله مهمی برای شناخت نویسنده آن است. اما هنگامی میتوان به ارزش واقعی آن پی برد که بتوان شرایط سیاسی، مسائل خاورمیانه، اختلافات حوزوی میان قم و نجف و سایر شرایط را درک کرد. پس باید به زمان ۴۰، ۵۰ سال قبل که این اثر نوشته شده برگردیم تا کتاب را بتوانیم تحلیل کنیم. * امام موسی صدر با شهید صدر هم مباحثه بود و بحثهایی که این دو استعداد برگزیده حوزه با هم داشتند، در ساخت شخصیت هر کدام بسیار موثر بود. اما یک شوخی هم بین آنها وجود داشت که حوزه قم ارجحتر است یا نجف؟ امام صدر میگفت حوزه قم. سید محمد باقر هم میگفت، نه، چون حوزه نجف آیت الله خویی را دارد که در فقه و اصول سر است. امام صدر هم میگفت قبول دارم که آیت الله خویی در فقه و اصول ارجح است اما من ارادتم را به مرحوم داماد از دست نمیدهم. امام صدر شاگرد مرحوم داماد بود و سید محمد باقر هم شاگرد مرحوم خویی، آن هم شاگردانی اخلاقی. * به هر حال این بحثها در حوزه آن زمان بود. حکومت دیکتاتوری و خفقان آور در عراق حاکم بود. خاورمیانه شکل نگرفته بود و هوز فکر دینی به عنوان روشنفکری دینی وجود داشت و آغاز آن در همان ایام بود. و کسانی که دغدغه این فکر دینی را داشتند به نوآوری در ساختار فکر میکردند. * امام موسی صدر در ایران با مرحوم بهشتی و آیت الله مکارم شیرازی در پی این بودند که ساختار آموزشی حوزه را عوض کنند در نجف هم آقا سید محمدباقر صدر فلسفتنا و اقتصادنا را مینویسد. منطقی که او مینویسد ابداعی است و پیش از او تدریس نمیشد. * شیوه عملی زندگی شهید صدر یکی دیگر از راههای شناخت او است. وقتی قرار بر ازدواج فاطمه صدر با شهید سید محمدباقر صدر شد، برادرش، موسی صدر در لبنان خواستگاری میکند و خواهر برای عقد به لبنان میآید. این ازدواج دو یا سه سال به تاخیر میافتد. چرا که آقاسید محمدباقر صدر میخواست از پول انتشار کتابهایش هزینه ازدواج را تامین کند نه از پول حوزه و سهم امام... البته اگر این کار را میکرد مشکلی هم نبود و هیچ مرجعی خردهای بر او نمیگرفت اما ایشان تا انتشار کتابهای فلسفتنا و اقتصادنا صبر کرد. * کتاب خاطرات فاطمه صدر، همسر شهید محمدباقر صدر در آینده نزدیک منتشر خواهد شد. فاطمه صدر در بخشی از خاطرات خود نوشته است: «فردای شب عروسی در کیفون نشسته بودیم و به دامنه کوههای زیبای آن نگاه میکردیم و حرفی نمیزدیم. تا اینکه ایشان صحبت را شروع کرد و گفت، دخترعمو فکر نکن من اولین بار است شما را شناختم! از همان اولین باری که سید موسی درباره شما صحبت کرد در دلم جای گرفتی و روحم را با خودت آشنا کردی. از عقل و همت و بزرگی و زلالی شما گفت و من علاقهتان به کار خیر و دیگران را دریافتم. از شما دو درخواست دارم. میدانم که تو مانند من همه را دوست داری اما میخواهم ۵ نفر را که رابطه من با آنها خاص است به طور ویژه دوست داشته باشی. مادرم، که در جهت رضایش میکوشم و امیدوارم تو مثل یکی از دخترهایش باشی. برادر بزرگم سید اسماعیل، چون پشتیبان من در دردها و رنجهای روزگار است. سوم همشیرهام، آمنه خانم (بنت الهدی صدر) با اینکه ۳ سال از من کوچکتر است اما در جهت هدف مشترکمان در من ذوب شده است. چهارم برادرت سید موسی است که من امیدهای بسیاری به او دارم و جانم به او بسته است و پنجم شیخ عبدالحسن که پس از پدرم ما را بزرگ کرد.» |