بعد از برگزاری مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت، جناحهای مختلف لبنانی و غیر لبنانی در این خصوص به امام موسی صدر فشار آوردند لذا امام موسی صدر برای روشن شدن افکار عمومی توضیحاتی را بر روی نوار ضبط کرده و برای صادق طباطبایی فرستادند.
امام موسی صدر در پایان این توضیحات متن بیانیه حرکت محرومین را به زبان خود ترجمه و قرائت میکند. به دلیل اهمیت موضوع متن کامل این توضیحات و بیانیه حرکت محرومین که توسط موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در اختیار ما قرار گرفته است برای اطلاع خوانندگان درج میشود.
***
به نام خدا
قبل از اینکه جلسه چهلم مرحوم دکتر شریعتی برپا شود، سفارت ایران که به وسیله عمال خودش مطلع شده بود که قرار است بزرگداشتی برای روز چهلم آقای دکتر انجام بگیرد، تماس زیادی با دستگاههای دولتی گرفت تا بلکه بتواند مانع برگزاری این جلسه شود. ضمناً درباره برگزاری جلسه در سالن بزرگ یونسکو کمی غر غر کردند. البته ما هم تا حدودی از نظر امنیتی تسلطمان بر سالن یونسکو کمتر بود، از طرف دیگر سالن عاملیه که هم مختص به شیعیان است و هم رفقای ما آنجا قدرت کامل دارند، بیشتر مورد اعتماد بود. به هر حال مکان جلسه سالن عاملیه اعلام شد و همان جا هم برپا شد. از همان ساعتهای اول عکس العمل سفارت و اطلاعات و ساواک ایران شروع شد.
اولین واکنش این بود که سفیر ایران، که خود یکی از افسران ساواک است، به ملاقات وزیر خارجه لبنان رفت و اعتراض کرد که به چه حقی جلسهای برای یک نفر از مخالفین رژیم ایران برپا میشود؟ و به چه حقی موسی صدر به رژیم ایران حمله میکند و به چه حقی نماینده نهضت آزادی ایران در آن جلسه شرکت و به شاه حمله میکند و به چه حقی نمایندگان انجمن دانشجویان اسلامی، که یک سازمان ضددولت ایران است، در این جلسه شرکت و به دولت ایران حمله میکنند؟
اعتراض رسمی ایران به وزارت خارجه تسلیم شد و سفیر نزد رئیس مجلس شورای ملی، که خود شیعه است ولی از مزدوران غرب و ایران شناخته میشود، رفت و او را هم برای فشار به دستگاههای دولتی تحریک کرد. البته سفیر ایران ابتدا طمع این را داشت که بتواند آقای قطبزاده را به واسطه بعضی از مزدوران دست راستی دستگیر کند، ولی خوب این لقمه برای دهان او و برای دهان دولت لبنان هم زیادی بود. کمیل شمعون، که در جنگ اخیر لبنان از سازمان اطلاعات ایران ۲۵ میلیون دلار کمک مالی و مقدار زیادی اسلحه گرفته بود، وظیفه خود را خیلی زود انجام داد و در اولین نشست مطبوعاتی گفت که من سخنرانی موسی صدر را در جلسه کمونیست، علی شریعتی، شنیدم و همچنین سخنرانی او را به مناسبت ماه رمضان دیدم،ای کاش همیشه از حرفهای رمضانی میزد، در آن جور کارها دخالت نمیکرد. روز دوم به او گفتند که دکتر شریعتی کمونیست نیست. او گفت؛ کمونیست هست و سه چهارم کمونیست. بعد گفت؛ آخر برای چه ما باید چنین جلسهای در اینجا برگزار کنیم تا دولت دوست ما، ایران، برنجد؟ مگر دکتر شریعتی چه کسی بوده؟ چه ارتباطی به لبنان دارد؟ مردم لبنان مگر چنین چیزی را خواستارند؟
وقتی از او پرسیدند که آیا اختلافاتی را که الان در خلیج در جریان است میخواهند به لبنان بکشند، گفت؛ بله، همین کار را میخواهند بکنند. یعنی خودش دست خودش را باز کرد. در حالی که اختلاف بین دار و دسته و مبارزین سیاسی که در خلیج (فارس) است، درست عکس آنچه ما گفتیم، نتیجه میداد. چون این ایران است که با دولتهای عربی در خلیج (فارس) مبارزه دارد. در هر صورت کمیل شمعون دو یا سه جلسه حمله کرد. حتی پریروز هم به عنوان شوخی، وقتی میگویند که این گرما از ایران آمده، گرمای خیلی شدیدی که در تاریخ لبنان سابقه ندارد، گفته است که این گرما از جماعت موسی صدر است. روزنامه کمیل شمعون هم، به نام صوت الاحرار، حملههای مرتب و شدیدی میکند و مخصوصاً شیعیان را تحریک میکند تا علیه این سخنرانی موضع بگیرند و به آن اعتراض کنند و مثل اینکه آنها را راهنمایی میکند و بعضی از حرفها را یادشان میدهد. مثلاً میگوید جبههای به نام جبهه محافظت از جنوب، که خود من تشکیل داده بودم، از طرف نمایندگان شیعه به صدر خواهند گفت و به صدر اعتراض خواهند کرد، در حالی که این حرف هیچ اساسی نداشت. یکی از نوکران بنام کمیل شمعون، یعنی کاظم الخلیل، که پدر سفیر لبنان در ایران است، در جلساتش مرتباً میگوید؛ موسی صدر کمونیست است و در زندان بود و پیش از اینکه به لبنان بیاید او را از زندان بیرون آوردند.
خبری هم به یکی از روزنامههای دست راستی به نام العمل، که روزنامه کتایبی هاست داده بود، مبنی بر اینکه شخصی غیرزمینی یعنی شخصی روحانی قبل از اینکه وارد لبنان شود، در حکومت کمونیستی در زندان بوده. البته حق اینکه اسم من را بیاورند نداشتند، چون از نظر قانونی ممنوع است، ولی با اشاره منظورش را فهمانده بود.
کتایبیها هم در برنامه صدای لبنان و هم در روزنامه خودشان حملههای خیلی شدیدی به ما میکنند. میگویند که این جور جلسات روابط لبنان را با کشورهای دوستش، در بدترین شرایط و زمان به خطر میاندازد. به علاوه همزیستی و همکاری فلسطین با شیعیان به معنای دخالت فلسطینیها در مسائل لبنان است و خلاف قراردادی است که بین لبنان و فلسطینیها صورت گرفته است. خلاصه برای این مساله خیلی سروصدا کردند که به چه حقی ابوعمار در این جلسه شرکت میکند؟ و به چه حقی درباره شیعیان میگوید که اسلحههای فلسطینیها با اسلحه شیعیان و جنوبیها و سازمان حرکت المحرومین و جنبش امل یکی هستند، اینها یک نوع دخالت است. حتی جبهه لبنانی، که همان فاشیستهای دست راستی هستند، اعلامیهای دادند و صریحاً در آن اعلامیه گفتهاند که سخنرانی ابوعمار در جلسه سازمان امل به هیچ وجه با قراردادهایی که فلسطینیها با ما دارند، تطبیق نمیکند. آنها نباید در این کارها دخالت کنند.
از طرف دیگر وزیر شیعه منحصر به فرد کابینه فعلی لبنان، به نام ابراهیم شعیتو، متملقانه گفته است در جلسهای علیه دولت برادر ما، ایران، حمله و فشار آورده شده است. روزنامههای دیگر هم بدون اسم حاشیه میزنند. یک روزنامه به اسم الجمهوریه و روزنامههای دیگر هر کدام گوشه کنایه میزنند. پیداست به نویسندههای کوچک پول میدهند، چون این جور چیزها را معمولاً نویسندگان در روزنامهها اضافه میکنند. پول خرج میشود تا از هر گوشه و کناری حملهای شود.
عاملیه که مدرسه شیعیان است، روز دوم اعلامیهای دادند که این جلسه به ما هیچ ربطی ندارد. البته هیچ کس هم نمیگفت که این جلسه به آنها ارتباطی دارد، برای اینکه اعلام کنند گان جلسه و مسوولان جلسه واضح بودند، ولی گویا این هم یک تحریک بود، چون معمولاً عاملیه حدود ۱۵۰هزار لیره در سال از دولت ایران کمک میگیرد، و این موجب شده بود که اینها از این جلسه اظهار بیزاری کنند. بعضی از آقایان هم که ماشاءالله در همه جا آماده به خدمت هستند. به خصوص این اواخر آقایی به نام سیدحسن شیرازی آمده و مثل اینکه پول فراوانی هم دارد و از طرف دولت ایران و سازمان امنیت ایران هم تقویت میشود. آمده تا این طرف آن طرف بروند و دور هم جمع بشوند و بگویند چرا ما باید به ایران حمله کنیم؟ و میان مردم مقدس بروند و بگویند آخر تنها کشور شیعه است، چرا ما به آنها حمله کنیم؟ ما به این کارها چه کار داریم؟ و بعد هم کمی همان مسائلی را که در ایران درباره دکتر شریعتی میگویند، مطرح میکنند. خلاصه خالی از دردسر مختصری، از این طرف و از آن طرف، نبودیم. ولی آن مقداری که تصور میشد روش آخوندها منفی نبود. به طور کلی دوستان ما جز یک گلهای کار دیگری نکردند و همهشان با ما ایستادند و دفاع میکنند. به خصوص اینکه حمله به ایران در کنار جلسه دکتر شریعتی، اصولاً مساله را از صورت دکتر شریعتی خارج کرد و به صورت تظاهری ضدرژیم ایران منعکس کرد. این مساله از یک طرف مشکلاتی درست میکند، ولی از طرف دیگر مشکلات را کم میکند. وزارت خارجه لبنان از سفارت ایران معذرت خواست و گفت در جلساتی که از طرف رهبران دینی بزرگ لبنان تشکیل میشود، ما هیچ وقت حق کنترل کردن نداریم، بنابراین آنها آزادی عمل دارند. ولی در عین حال شهربانی کل کشور مورد ملامت قرار گرفت و حتی در قصر جمهوری، رئیس مجلس شورای ملی، کامل اسعد، که برای پانزدهم ماه آینده (سپتامبر) به ایران دعوت رسمی شده است، به مدیر کل شهربانی اعتراض میکند و میگوید که چرا باید چنین جلسهای تشکیل بشود. زیرا مدیر کل شهربانی از دوستان ما حساب میشود، حتی جزء تحصیل کردگانی است که بیانیه حرکت المحرومین را امضا کردند. به اصطلاح نقطه ضعفی برای مدیر کل شهربانی گرفتند.
البته این حمله از روزهای اول تا یک هفته ادامه پیدا کرد و بعد رفته رفته آرام شد. ولی حمله عکس آن را ما شروع خواهیم کرد. به طوری که الان این مساله که سفارت ایران میخواهد شیعیان لبنان از نظر سیاسی وابسته به ایران باشند و موسی صدر مانع این کار است، به این صورت مطرح شده که تمام روشنفکران لبنان، دولت سوریه، مقاومت فلسطینی و حتی بعضی از رژیمهای دست راستی کشورهای عربی مثل اردن و مصر هم شاید از این وضع ناراضی نبودند.
مسالهای که برای ما هنوز روشن نشده، روش کشور سعودی است. میگویند که سفیر سعودی از این جلسه اظهار نارضایتی کرده، آیا تظاهر کرده؟ آیا فقط سعی میکرده که خودش را مسوول این جلسه قلمداد نکند؟ با اینکه کسی هم ایشان را مسوول نمیدانست. ولی چون یک عبارتی در سخنرانی (منظور همان سخنرانی چهلم است) هست که «کسانی که کوچک هستند و سرمایهای جز پول نفت ندارند.» ممکن است که اینان ضمیر را به خودشان برگرداندهاند. چه عرض کنم به هر حال روش سعودی هنوز برای ما روشن نشده. بدون شک ما منتظر عکس العملهای بهتری از طرف روشنفکران و کشورهای مترقی هستیم که متاسفانه هنوز به طور واضحی در افق ظاهر نشده. باید بگوییم که این فشارها برای ما نه تنها سبب دلسردی نیست، بلکه سبب تقویت است. بعضی از آخوندها خیلی سعی کردند که جوانهای شیعه حرکت المحرومین را تحریک کنند که از ما بپرسند چرا چنین کاری انجام شده، ولی آنها مردمی مبارز هستند و مساله خیلی زود برایشان روشن شد. به خصوص اعلامیهای که مفصلاً راجع به وضع جلسه مطرح کردند در ۶ ماده و از طرف حرکت منتشر شد و در روزنامه حرکت، امل الرساله، هم چاپ شده است، کاملاً مساله را برای آنها توضیح داد و بحثی در بین نیست.
یک مساله را واقعاًً باید دقت کرد که مردم لبنان مردم هموطن یک کشور نیستند. تجار اسلحه هستند. منافع خصوصی دارند. رفت و آمد دارند. دلالی دارند. زد و بند دارند. اینها با این کشورها با هم ارتباطهای خاصی دارند. یک مقدار از این ناراحتیها هم نتیجه همین مسائل است. مثلاً کمیل شمعون یکی از ایادی خیلی معتبرش شخصی است به نام جورج ابن عزل، یکی دیگر هم هست به نام ویکتور موسی و خانمش، که اینها قاچاقچیان اسلحه بودند و حتماً با ساواک ایران ارتباط زیادی داشتند و از این کار نگران و افسردهاند. این مسائل تا حالا پیش آمده و تازگی ندارد، عجیب این است که بعضی آخوندهایی که ادعای روشنفکری میکردند، مثل شیخ محمد جواد مغینه، یک مرتبه آدم میبیند که با آخوندهای دست راستی دور هم جمع میشوند و یک خرده شلوغ پلوغ میکنند. البته یک مصاحبه مطبوعاتی خیلی مفصل با مجله الحوادث کردیم که در هفته آینده منتشر میشود. خیلی روشن و واضح در آن مصاحبه توضیح داده شده است و شخصیت دکتر شریعتی معرفی شده است.
نکتهای را باید در آخر بگویم که این دردسرها برای انسانی که مبارزه میکند، یک چیز طبیعی است. ولی دو حادثه برای ما پیش آمده که فوق العاده ما را خشنود میکند؛ یکی اینکه اگر این سر و صدا بلند نشده بود، دکتر شریعتی را فقط جوانان حرکت (محرومین) و یا آنهایی که در جلسه شرکت میکردند، میشناختند، ولی این سر و صدا موجب شد که تمام شیعیان، تمام مردم لبنان، سنیها، مسیحیها، تمام اشخاصی که به دنبال نهضتها و افکار میگردند، همه و همه با این افکار آشنا شدند. (حرکت محرومین و شیعیان نه تنها با او آشنا شدند، بلکه با تعصب به او علاقهمند شدند.) این است که میتوان گفت این دردسرها هدف را خیلی خیلی محکمتر و ثابتتر و نتیجه بخشتر کرد.
موضوع دیگری که خیلی ما را خوشوقت کرده این است که شنیدهایم مزدوران سازمان امنیت در اروپا نشریهای منتشر کردهاند و حمله خیلی شدیدی به بنده و دکتر مصطفی چمران و قطبزاده و نهضت آزادی ایران و آقای جعفری و غدکترف صادق غطباطباییف کرده. عبارتها را که میخوانیم، حالا به زبان روزه آدم نمیتواند گناه کسی را بشورد، ولی خیلی شباهت دارد به نوشتههای آقای ف و آقای م ص ح. البته اینها واقعاً اینجا خیلی گوشه و کنار مینشینند، حاشیه میزنند و فتنه میکنند. نشریههای ما را غلط ترجمه میکنند و به فتح میدهند. گاهی از اوقات هم بحرانهایی بین بعضی از کادرهای ما و آنها ایجاد کردهاند و البته حالا دستشان باز شده. من تصور میکنم با این دست مریزادی که آقای ج ف، که خودش را از به اصطلاح مبارزان ایران میداند، به ما داده، خودش را روشنتر کرده و در نتیجه تکلیف را خیلی آسانتر و بهتر کرده. امیدواریم که قبل از همه چیز و بعد از همه چیز رضای خدا و خدمت بشر در این کار باشد که ما تقریباً مطمئنیم که هست.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.
پس از این توضیحات امام موسی صدر بیانیه حرکت محرومین را قرائت کرد.
صاحب مکتب فکری-اسلامی
به نام خدا
۱۹ سازمان انقلابی جهان به مناسبت چهلمین روز وفات علامه مبارز، علی شریعتی، یکشنبه گذشته در لبنان جلسهای تشکیل دادند. هفته گذشته این جلسه موضوع بحث و حدیثهای مختلفی در لبنان قرار گرفت. مسوولیت بزرگ ملی که حرکت محرومین را بر دوش دارد، به اضافه اینکه حرکت محرومین، خود یکی از سازمانهای دعوت کننده به این جلسه بود، حرکت را وادار میکند تا حقایق زیر را در برابر دیدگان همه بگذارد.
یکم؛ درباره تفسیر نادرستی که از حضور آقای یاسر عرفات رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین و رهبر انقلاب فلسطین و همچنین تفسیر غلطی که از سخنرانی او در این جلسه به عمل آمد و سوء استفادهای که از این حضور و سخنرانی شد و این حضور و سخنرانی را دخالت در امور لبنان و خلاف قطعنامه شتورا شمردهاند، ایجاب میکند که به دقت مساله را بررسی کنیم و به این مسائل بیندیشیم. سازمان فتح، خود، یکی از سازمانهای دعوت کننده بود، زیرا فقید ما از کسانی بود که به انقلاب ملت فلسطین خدمتهای بزرگی تقدیم کرد، گذشته از اینکه با انقلاب الجزایر همکاری میکرد و از مجاهدین این انقلاب بوده است. همچنین دکتر شریعتی یکی از رهبران فکری اصیل ماست. این مسائل موجب شد که ابوعمار (یاسر عرفات) برای نشان دادن وفاداری انقلاب فلسطین به مردی که خدمتهای بزرگی به قضایای حقه عرب کرده است، حاضر شود. بنابراین حضور او یک اعلام وفاداری بود و با حضور خود اعلام کرد که بیایید با هم صفحه جدیدی باز کنیم و به کسانی که گوش به این دعوت ندادهاند، توجه نکنیم و به مصلحت فرزندان جنوب پایبند باشیم. ابوعمار در سخنرانی خود علاوه بر ادای احترام به مرحوم دکتر شریعتی و اینکه او را یک انقلابی فلسطینی دانست، جواب تهدیدات نخست وزیر اسرائیل، بگین، را داد، به خصوص تهدید او را بر ضد انقلاب فلسطین و شخص ابوعمار. یاسر عرفات در جواب او گفت که همه لبنانیها و به خصوص فرزندان جنوب (مقصود او حرکت محرومین بود) در راه دفاع از انقلاب فلسطین در کنار فلسطینیها ایستادهاند، و به هیچ وجه به تروریست اسرائیل، بگین، اجازه نمیدهند که هدفهای تروریستی خود را دوباره اجرا کند. ابوعمار به مطالبی که دوباره از طرف دولت اسرائیل مطرح شده و مناطقی از فلسطین را مناطق آزاد شده تلقی کرده است، جواب داد و گفت که زمینهای مقدس آزاد شده است و آزاد خواهد شد، اما نه به وسیله یهود، بلکه به وسیله شماای فرزندان جنوب، آن هم با پایداری شما در مقابل دشمن و با حمایت شما از سلاح انقلابی فلسطین که در داخل و خارج با اسرائیل میجنگد. بنابراین این سخنان هیچ دخالتی در امور لبنان نبود، بلکه به عکس، احترام زیاد به استقلال و مصلحت لبنان بود.
بنابراین عکس العملهای متشنجی که از طرف دار و دستههای مختلف در لبنان به وجود آمده، یک نوع بهانه جویی و تمسک به امور واهی و ناصحیح است. از این نگرانند که امروز قرارداد شتورا امضا و اجرا شود و ارتش لبنان به جنوب برسد و فردا دولت لبنان اسلحه این آقایان را بخواهد و از اینها بخواهد که از مناطق تحت نفوذ خودشان کناره گیری کنند. به همین دلیل میخواهند همیشه این کار را ناصواب نشان دهند. از ابتدا روش حرکت محرومین نسبت به مقاومت فلسطین روشن بود. پیش از جنگ داخلی و در حین جنگ داخلی و بعد از آن و به خصوص بعد از آنکه اعلامیه معروف سلیمان فرنجیه در شام منتشر شد، حرکت محرومین همیشه سعی میکرده است منافع مقاومت فلسطینی را در کنار منافع لبنان حفظ کند و به هیچ وجه حرکت محرومین اجازه نمیدهد که کسی خودش را لبنانیتر از حرکت بداند. در عین حال ما فرزندان حرکت محرومین تمام تعهدات ناسیونالیستی خود را، که سرلوحه آن خدمت به انقلاب فلسطین است، حفظ کرده و خواهیم کرد و تمام فعالیتهای ما با همین قاعده تطبیق میکرده و به همین دلیل هم اکنون نیز حرکت برای موفقیت بحثهایی که راجع به قطعنامه قاهره در «شتورا» انجام میگیرد، و به موجب آن ارتش لبنان به مرزهای جنوب خواهد رسید، تلاش زیادی کرده است.
دوم؛ ما خیال میکردیم که زمان تکفیر و به دست گرفتن چماق ارتداد و مردم را از دین خارج کردن گذشته است. سابقاًً در قرون وسطی از طرف پیشوایان دینی و نسبت به پیروان خود آن دین این اتفاق میافتاد. اما متاسفانه شاهد بودیم که در لبنان یک رهبر سیاسی سعی میکند که یک عالم بزرگی را از دین دیگری که به او هیچ ارتباطی ندارد، از دین خارج بداند. این مسالهای است که با شگفتی فراوان، فقط در لبنان و در منتهی الیه قرن بیستم شاهدیم. البته میدانیم آنهایی که دکتر شریعتی را تکفیر میکنند و او را کمونیست میشمرند، حتی یک سطر از کتابهای او را نخواندهاند و اندکی هم درباره زندگی او مطالعه نکردهاند.
سوم؛ درباره دکتر شریعتی باید گفت که او یکی از بزرگترین علمای جامعهشناسی دینی بوده و صاحب مکتبی فکری - اسلامی معروف است. دکتر شریعتی خیلی شناخته شده است؛ مقاله تالیف کرده، کتاب نوشته و سخنرانی کرده و بیش از ۱۵۰ اثر در بحثهای اسلامی از خود باقی گذاشته، به طوری که او یکی از مشهورترین نویسندگان مسلمان در جهان شناخته میشود. دکتر شریعتی در ایجاد یک نسل روشنفکر مومن و مبارز که همه جا هستند، شرکت داشته است.
او در کمک به انقلابهای عربی عدالتخواه، به خصوص انقلاب الجزایر و فلسطین و اریتره خدمتهای بزرگی کرده است. مکتب فکری دکتر شریعتی به اصالتش شناخته میشود و با تمام مکتبهای فکری غربی و شرقی و به خصوص با مکتب مارکسیسم فرق واضحی دارد. بعضی از بحثهای دکتر شریعتی انتقاد نسبت به مارکسیسم است. برای دکتر شریعتی همین افتخار کافی است که برای او ۱۹ سازمان مبارز و جنبش آزادی خواه در جهان مراسم سوگواری برپا کنند و حتی یک سازمان الحادی در میان آنها نباشد. روزنامههای ایرانی نیز روزی که دکتر شریعتی فوت شد، اخبار وفات او و خلاصهای از زندگی او و بعضی از آثار او را منتشر کردند و فقدان او را ضایعه قرن معاصر شناختند. چقدر حقیقت روشن است وقتی که میبینیم در تمام لبنان یک روحانی، چه مسلمان و چه مسیحی، دکتر شریعتی را به کمونیستی بودن متهم نکرد، با وجود اینکه افکار دکتر شریعتی با افکار بسیاری از روحانیون و اسلامشناسان تفاوتهایی دارد. حتی حرکت محرومین نیز اعلام کرده که با وجود اینکه دکتر شریعتی یکی از سرچشمههای فرهنگی بزرگ حرکت محرومین است، ولی میان افکار او و افکار حرکت کم و بیش تفاوتهایی وجود دارد.
چهارم؛ ما خوب میدانیم این اطلاعاتی که در بین لبنانیها منتشر میشود و تهمتهایی که به دکتر شریعتی در بین محافل لبنانی زده میشود از کجا سرچشمه میگیرد. ما میدانیم که اینها جزیی از فعالیتهای ساواک و اطلاعات ایران در خاورمیانه است. افسر اطلاعات ایران به شکل سفیر در لبنان به سر میبرد و این فعالیتها را اداره میکند. اگر کمی در حوادث لبنان، بعد از جنگ داخلی، دقت کنیم، کاملاً میبینیم که هدف این فعالیتها پاره کردن صفوف شیعیان لبنان و تراشیدن شخصیتهای دینی خیالی و به فعالیت درآوردن جمعیتهای خیریه و تشکیلات مخفی ضد مجلس اعلای شیعیان و ضد رئیس او است. همه دلیلش این است که مجلس اعلای شیعیان و رئیس او نمیگذارند که مذهب شیعه با اطلاعات ایران ارتباط و به آن وابستگی پیدا کند. به همین دلیل کمکهایی که تا به حال به آسیب دیدگان لبنان رسیده همه از طرف روحانیون و مراجع بزرگ و مردم خیرخواه بوده است و دولت ایران تا حالا به هیچ وجه کمکی نکرده است. معلوم میشود که اینها طبق فعالیتهای سیاسی و نظامی شبهه ناک و بنابر سفارش آقای سفیر بوده است تا آنجا که او دستور ساخت بیمارستانی را که قرار بود دولت ایران برای شیعیان لبنان بسازد، الغا کرد و از بین برد. حقیقت نقش این مرد مرموز در حوادث اردن و در جلوگیری از هماهنگی ایران با کشورهای عرب در جنگ رمضان برای قطع نفت بر اسرائیل و در بسیاری از فعالیتهای مرموز این منطقه روشن است. رهبران عرب و دیپلماتهای این منطقه و حتی سفرای ایران در منطقه این مرد را خوب میشناسد. حرکت محرومین به مسوولان لبنان آگاهی میدهد و به همه مسوولان عرب و رهبران عرب تذکر میدهد و از آنها میخواهد که با توجه بسیار و مراقبت ویژه به فعالیت این مرد، که هنوز استمرار دارد، نگاه کنند. از آنها میخواهد که در مقابل بازیهای سیاسی ایران در این منطقه به واسطه این مرد، که ظرف این پانزده سال کارشناس خرابکاری شده زیرا مدتها وابسته نظامی لبنان و اردن و سفیر بوده، بایستند و تسلیم این نق زدنها و دوشیدنهای سیاسی نشوند.
پنجم؛ بعضی از شخصیتهای لبنانی نگرانند که مبادا روابط لبنان با یک دولت دوست در این منطقه تیره شود. حقیقت این است که لازم بود این آقایان وقتی که حملههای شدید از طرف ایران به مذهب شیعه میشود، مراقب این مسائل باشند، چون رکنی از ارکان لبنان است و به خصوص وقتی که تبلیغات راست گرایان لبنان علیه موسی صدر و مجلس اعلای شیعیان، مانند حملههای مسعورانه سگهای هار (مسعور یعنی سگ هار) از طرف ساواک ایران به این و آن میشود، خوب بود آن موقع مانع آن شوند. آیا خود این آقایان فراموش کردهاند چقدر علیه دولتهای عربی و سوریه در سال ۱۹۷۶-۱۹۷۵ صحبت کردند. آیا آن پریشانیها مانعی نداشت و این تیرگیها که بدون سبب و فقط برای احترام از یک شخصیت مسلمان و مبارز در کشوری که کشور علم و آزادی و مبارزه است، برگزار شده است، اشکال دارد؟ به هر حال ما سوال بزرگی داریم که چرا بعضی از این آقایان سیاستمدار خود را قیم مناطق دیگر و مذاهب دیگر میدانند و خود را جانشین قدرت قانونی لبنان میشناسند؟
ششم؛ مطلبی که کاملاً هدف و تمایل این حملههای بیحساب و حساب نشده را کاملاً روشن میکند، این است که در یکی از سوال و جوابها آمده است که اینها میخواهند اختلافات خلیج (فارس) را به لبنان منتقل کنند. ما تفسیر این مساله را به ناظران سیاسی واگذار میکنیم و فقط میپرسیم چه کسی است که اختلافات خلیج (فارس) را به لبنان منتقل میکند؟ چه کسی علیه عربها در خلیج (فارس) فعالیت میکند؟ چه کسی در کنار او میایستد؟ بنابراین درست عکس آن مطلبی که آقایان میخواهند استفاده بکنند، از این مساله نتیجه گیری میشود.
در پایان باید بگوییم که ما به ملت ایران احترام میگذاریم و به آنها علاقه داریم و همیشه به روابط فرهنگیای که با فرزندان کریم و پاک ایران داشتهایم، افتخار میکنیم. ولی به هیچ وجه ممکن نیست اجازه بدهیم که ساواک و سازمان اطلاعات ایران در کارهای داخلی ما و روابط شیعیان دخالت کند. به هیچ وجه اجازه نمیدهیم که شیعیان با گاری سیاسی ایران در این منطقه وابستگی پیدا کند. همچنین به هیچ وجه نمیتوانیم بیش از این اجازه دهیم تلاشهایی که صف شیعیان لبنان را پاره میکند و عامل آن آقای سفیر سرتیپ افسر اطلاعات ایران است و با همکاری بعضی از مزدوران خود این کار را انجام میدهد، ادامه پیدا کند. به لطف خدا هنوز هم بیداری و هم قدرت و هم توانایی این را داریم که در مقابل این تلاشها تسلیم نشویم و جلوی آنها را بگیریم و از نیروهای سیاسی لبنان درخواست میکنیم که از مرحله انفعال احساساتی که تحت تاثیر نیروهای خارجی قرار گرفتند و توجه بیهوده به دلایل جنگ به مرحله بازسازی کشور و تلاش بیدریغ برای مصلحت آن و توجه به آیندهای که در پیش داریم؛ آیندهای که با اراده ما ساخته میشود، منتقل شوند. اولین قدم اساسی که میشود در این راه برداشت، این است که یک روش هماهنگ که آینده را با دقت و گذشته و حال را با اخلاص میبینید و برای نسلهای آینده و کشور پرثمر است، در پیش بگیریم.
۲۱ آگوست ۱۹۷۷ حرکت محرومین