در شماره نخست هممیهن مقالهای از دکتر ابراهیم یزدی منتشر شد که مروری اجمالی بر سیر تحول و اقتدار شیعیان بود.
در شماره نخست هممیهن مقالهای از دکتر ابراهیم یزدی منتشر شد که مروری اجمالی بر سیر تحول و اقتدار شیعیان بود.
ایشان این سیر تاریخی را به سه دوره تقسیم کرد که در دوره سوم آن به وضعیت شیعیان لبنان به رهبری امام موسیصدر اشاره داشت. بخش پایانی این مقاله که به معرفی امام موسیصدر اختصاص داشت اکنون در آستانه سالگرد تولد ایشان که ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ است به نظر خوانندگان علاقهمند میرسد.
با ورود امام موسیصدر به لبنان و قبول مسوولیت رهبری شیعیان، تغییرات فراوانی در وضعیت و موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شیعیان به وجود آمده است. و امروز شیعیان لبنان به یکی از موثرترین و بانفوذترین گروه در لبنان تبدیل شدهاند. این موقعیت تنها مربوط به مقاومت مسلحانه شیعیان و حزبالله در جنوب لبنان در برابر تجاوزات اسرائیل و دفاع از تمامیت ارضی لبنان نیست، بلکه پیش و بیش از هرچیز برخاسته از قرائتی از اسلام و تشیع است که امام موسیصدر به لبنانیان ارائه داده است و شیعیان لبنان در غیاب موسیصدر همچنان به این قرائت وفادار باقی ماندهاند.
امام موسیصدر در حالی که رهبر شیعیان لبنان بود و خود را موظف به دفاع از منافع آنان و تلاش برای بهبود وضع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنان میدانست، اما در سطح ملی خود را مدافع سرسخت و سازشناپذیر منافع و مصالح لبنان و حقوق تمام لبنانیان، از هر دین و مذهب و مسلکی میدانست. این نگاه و رفتار، مصلحتاندیشانه نبود، بلکه عمیقا از فهم او از اسلام و سیره پیامبر و امامان معصوم سرچشمه گرفته بود.
در میان رهبران دینی و سیاسی لبنان شاید کسی نباشد که به اندازه امامموسی صدر لبنان و لبنانیان و دردها و مشکلات و خطرات آنها را درک کرده باشد. او نمونه برجسته یک روحانی عالم و آگاه به شرایط زمانه خود بود.
او در سال اولی که در لبنان (صدر) مستقر شد با ماشین فولکس واگن کوچکش که به سختی قامت رشید او را در خود جای میداد، در لبنان که ابعادش از بیروت تا مرز سوریه ۶۰ کیلومتر و از شمال تا جنوب آن ۱۵۰ کیلومتر است، یکصد هزار کیلومتر را شخصا رانندگی کرد و به روستاها، چه شیعه و چه مسیحی یا سنی سر زد و از نزدیک با مردم آشنا شد و اطلاعات دست اول به دست آورد. او سپس با تکیه بر اهمیت سازماندهی و تشکل شیعیان، مجلس اعلای شیعیان را به عنوان نماینده و سخنگوی کل جامعه شیعیان تاسیس کرد.
اعضای این مجلس با رای شیعیان انتخاب شدند. برای عضویت در این مجلس، تنگنظریهای رایج میان بسیاری از دینداران و معتقدان به ایدئولوژیهای مختلف، اعمال نشد. او خود در این باره خطاب به مجلس میگوید: «نیاز جدی اقتضا میکند که مجلس همه را بدون استثنا در خود بپذیرد و محور مشترک همه ما قلمداد شود.» (نایونی ۲۶)
به این ترتیب برخی از اعضای انتخاب شده، اعتقادشان را به مارکسیسم پنهان نمیکردند، اما این مانع قبول عضویت آنان در مجلس نشد. در جامعهای که از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شدت پولاریزه شده و موزائیکی، انواع اندیشهها وجود دارد و روابط میان گروههای دینی، مذهی یا سیاسی براساس تقابل و حذف شکل گرفته است، ارائه و عمل به یک سیاست فراگیر و عبور از خط قرمزهای ذهنی یا واقعی جاافتاده بسیار شجاعانه است.
استدلال امام موسیصدر این بود که شیعیان به علت محرومیتهای فراوان از حیث سیاسی- اجتماعی و به خصوص اقتصادی اولین گروندگان احزاب چپ لبنان بودند. در میان روشنفکران شیعه لبنان گرایش به مارکسیسم و ریشههای چپ زیاد بود، اما این یک واکنش یا عارضه محسوب میشود و نباید به این بهانه آنان را طرد کرد. با بردباری و فرزانگی باید با آنان برخورد نمود. تجربه صحت این سیاست را نشان داد. انتخاب امام موسیصدر به رهبری مجلس اعلای شیعه، بر اساس باورهای سنتی مبتنی بر نیابت عام از امام غایب یا حق ویژه برای روحانیان و نظایر اینها نبود، بلکه انتخابی مبتنی بر شایستگی و فرهیختگی بود.
امام موسیصدر با درک شرایط ویژه لبنان و باور اساسی به ضرورت احترام به سایر ادیان، سیاستهای خود را در ارتباط با سایر گروههای دینی – مذهبی در لبنان تنظیم کرد و به زودی نه فقط رهبر شیعیان، بلکه به یکی از رهبران استثنایی لبنان تبدیل شد.
امام موسیصدر راه علمای بزرگ شیعه به خصوص سیدعبدالحسین شرفالدین عاملی را پیگیری کرد. شرفالدین مردی روشن و خوشفکر بود. او از دکتر مصدق در ملی شدن نفت و از ناصر در ملی کردن کانال سوئز حمایت کرد. امام صدر اگرچه در کسوت روحانی بود، اما اخلاق و رفتار و دیدگاههایش سنتی نیست. قرائت و فهم او از دین بیشتر به روشنفکران دینی به آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان نزدیک است تا سنتگرایان.
صدر عمیقا به کرامت انسان اعتقاد دارد و آزادی انسان را جزء تفکیکناپذیر این کرامت میداند:
«برادران، آزادی برترین سازوکار فعالکردن همه تواناییها و ظرفیتهای انسانی است. هیچکس نمیتواند در جامعه محروم از آزادی خدمت کند، تواناییهایش را پویا و موهبتهای الهی را بالنده سازد. آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوشگمانی نسبت به انسان، حال آنکه نبود آزادی یعنی بدگمانی نسبت به انسان و کاستن از کرامت او.» (ادیان در خدمت انسان ص ۲۴).
«آزادی برخلاف آنچه میگویند هرگز محدودشدنی و پایان یافتنی نیست. در حقیقت آزادی کامل عین حق است. حقی است از جانب خدا که حدی بر آن نیست.»
«صیانت از آزادی ممکن نیست مگر با آزادی.»
صدر معنای انسان خلیفه خدا را «با وضوح هرچه تمامتر، استقلال بشر و آزادی او در دخل و تصرف کردن روی زمین» میداند.
امامموسی صدر باشناختی که از وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی لبنان بهدست میآورد، ریشه مشکلات و خطرات را در طائفهگری اعلام میکند:
«خطری که لبنان را تهدید میکند از درون سرچشمه میگیرد، از جمله طائفهگری و فرقهگرایی.»
بر این اساس، او یکی از محورهای اساسی تلاش خود را مقابله با توطئهها و تحریکات جنگ و ستیز میان طوائف، بهخصوص مسلمان و مسیحی متمرکز میکند و نقاط مشترک میان باورهای ادیان را مطرح میسازد. او ضرورت تجدیدنظر اساسی در شیوههای معرفی دین را تشخیص داد و آن را با موفقیت به کار برد و توانست نه فقط جامعه شیعیان بلکه مسیحیان و سنیان را نیز متحول سازد.
امامموسی صدر با سهولت و راحتی در میان مسیحیان ظاهر میشد و آنچنان مورد احترام بود که از او برای انجام مراسم مذهبی در کلیساها دعوت میکردند. در بهمنماه ۱۳۵۳، (فوریه ۱۹۷۵) هنگامی که در کلیسای کفرشیین بیروت حاضر شده و در حضور بزرگان مسیحیت به ایراد سخن میپردازد، شارلحلو، رئیسجمهور وقت لبنان در اینباره میگوید:
«برای نخستینبار در تاریخ مسیحیت یک روحانی غیرکاتولیک در یک کلیسای کاتولیک و برای جمعی از مومنان در جایگاه موعظه سخن راند. این اتفاق نهتنها اعجاببرانگیز بلکه موجب تامل و تفکر عمیق و درازمدت است.» (ادیان در خدمت انسان)
این درست زمانی بود که تحریکات برای ایجاد یک جنگ داخلی مذهبی – دینی در لبنان بهشدت ادامه داشت. در یک فرصت دیگر به «دیر المخلص» دعوت شد تا برای راهبان و راهبات سخن بگوید. بعد از انجام مراسم، رئیس دیر به مدیرکل تبلیغات لبنان که خود نیز یک مسیحی بود، میگوید: «آن روحانیتی که سیدموسی ظرف یکساعت در محیط دیر ما پراکند، بیش از روحانیتی بود که در مدت شش سال ما به اینها دادیم.» (نایونی ص ۲۹۸)
یک محور کلیدی و راهبردی در اندیشه امامموسی صدر که حتی در غیاب او بر لبنان حاکم است، پرهیز از طائفهگری و تعصبات قومی و قبیلهای و تکیه بر احساس ملی مشترک همه مردم لبنان است.
او هیچ فرصتی را برای تعامل با سنیان لبنان چه بهصورت دیدارها، حضور در محافل و مجالس آنان و ایراد سخن یا مکاتبه با رهبرانشان از دست نداد.
این یک سیاست راهبردی بود که از همان آغاز استقرار در لبنان اتخاذ شده بود. روزنامه الحیاه در دیماه ۱۳۴۱ (دسامبر۱۹۶۲) مصاحبهای با آقای صدر انجام داده و از ایشان درباره تعدد طوایف و طائفهگری در لبنان پرسش کرد. صدر پس از اشارهای اجمالی به دو آیه از قرآنکریم چنین پاسخ میدهد:
«به یاری خدا این شیوه را پیش میگیرم و از همه فرقهها دعوت خواهم کرد تا توانمندیهای خود را در سازندگی و فعالیتهای مثبت بهکار گیرند. طائفهای پیش خواهد رفت که آیینش با تحولات زمانه همراه باشد و از راه اجتهاد دینی راهکارهایی بهتر برای حل مشکلات این روزگار ارائه دهد.» (ادیان در خدمت انسان)
صدر باشناختی که از لبنان پیدا کرده بود با استفاده از اجتهاد، آیینی را که نماینده و سخنگوی آن بود با تحولات زمانه همراه ساخت و راهکارهایی عملی برای حل مشکلات کلیدی لبنان از جمله جنگ و ستیز طائفهها ارائه داد.
محورهای اساسی سیاستهای راهبردی این رهبر شیعه در عصر جدید که در تمام سخنرانیهایش منعکس و از رفتارهایش آشکار است، عبارتند از: جلوگیری از درگیری میان لبنانیها و فلسطینیها که بهخصوص از جنگ ۱۹۶۷ و بعد از سرکوب در اردن به لبنان منتقل شده بودند، جلوگیری از درگیری میان سوریها با فلسطینیها و سوم جلوگیری از درگیری میان شیعیان، فلسطینیها، سوریها و مسیحیان و اهل تسنن و چهارم ایجاد وحدت و هماهنگی.
صدر برخلاف برخی از همکسوتانش که بهبهانه تعلقات مذهبی، ملیگرایی را نفی میکنند و از واژه ملیگرایی بهعنوان یک «اتهام سیاسی» استفاده مینمایند، یک ملیگرا بود. او بر این باور بود که: «احتیاج به وطن یک تفریح فکری یا تمایل به گسترش محل سکونت یا قرارداد مکتوبی نیست که مناطق را بههم پیوند میزند، بلکه حقیقتی است متشکل از تحول و پرورش تدریجی در جریان منافع و خطرها و مصلحتها و ضررها و همچنین اشتراک واقعی در دردها و آرمانها.» (نایونی ص۴۰۱)
صدر با تکیه و استناد به آیه شریفه یاایهاالناس انا خلقناکم من ذکر و انثی...! الخ
(۳۹-۱۳) وجود قبایل و ملیتها و نظایر آنها را که مبدا شناخت و معرفت هر گروه از متعلقات گروه دیگر که به همکاری و تعامل میان آنها منجر شود، امری میداند که مدنظر دین است و میگوید: «اگر ملیگرایی بر ایمان بهعنوان عنصری برتر از دیگر عناصر تکیه نکند ما آن را نژادپرستی میخوانیم. این ملیگرایی است که عدهای از بنیبشر، که دارای تاریخ مشترک و آمال و دردهای مشابه و فرهنگی نزدیک بههم هستند، در تاریخ اثر میگذارند و آن را میسازند و در نظر مبالغه میکنند. این ملیگرایی مرحلهای طبیعی در زندگی انسان بین فردیت و بشریت جهانی بهشمار میآید.» (نایونی ص ۲۱۴).
امامموسی صدر برای تقویت احساس تعلق شیعیان و لبنانیان به سرزمینشان از هر فرصتی استفاده میکرد. به عنوان نمونه، به مناسبت عیدفطر در ۱۰/۱۲/۱۳۶۹ در بیانیهای که روزنامهها آن را چاپ کردند، مینویسد:
«ای لبنانیان... هان اینان برادران شمایند که در رمضان آموزش دیدند و با قلبهای پاک و آکنده از محبت و با اندیشههای درخشان و پرتوشه از پندها و با تصمیمی قاطع و مخلصانه برای ساختن لبنانی زیبا و نیرومند آماده شدهاند. ایشان دستهای خود را به سوی شما دراز کردهاند تا با شما در دفاع از لبنان و آبادکردن آن و بهبود شرایطش همکاری کنند. پس شما نیز دستهای مخلص خود را به سوی ایشان دراز کنید و یکدل و یکصدا در یک جبهه بههم کمک کنید. در روز میلاد مسیح برای آزادسازی کشور کمر همت ببندید و در برابر صهیونیستها فریاد زنید: اینجا خانه پدر من و جایگاه عبادت است که شما لانه دزدانش کردهاید.»
«لبنان سرزمین است، سرزمینی که انسان آن اولین و آخرین سرمایه آن است، انسانی که عظمت لبنان را با هجرت اندیشه و تلاشهایش پدیدآورده است. چنین انسانی را در این کشور باید صیانت کرد.» (ادیان ص ۲۱)
«اگر کشورهای دیگر پس از انسان، سرمایههای دیگری دارند، سرمایهها در لبنان پس از انسان باز همان انسان است. از اینرو، تلاش ما در لبنان، از عبادتگاهها تا دانشگاهها و دیگر مراکز باید صرف صیانت از انسان لبنان، همه انسانها و همه ابعاد انسان در مناطق مختلف لبنان گردد.»
«بنابراین وطنمان را نهتنها بهخاطر خدا و انسان که برای تمام بشریت و برای نمایاندن چهره مبارزگر حق در برابر آنچهره دیگر باید حفظ کرد.»
«ای مردان و زنان مومن، باید برای انسان و همه انسانها، انسانهایمان در بیروت، جنوب، عکا، حومه بیروت، کرنتینا و حیالسلم با یکدیگر همدل و همنوا شویم. پس انسان لبنان را پاس داریم تا نگاهبان این کشور که امانت تاریخ و امانت خداوند است، باشیم.» (دین در خدمت انسان ص ۲۲).
او سپس تمام لبنانیان را مورد خطاب قرار میدهد:
«ای عزیزان، میهن ما پیش از آنکه در جغرافیا و تاریخ زندگی کند در قلوب و ضمایر ملت خود میزید و بدون احساس هموطنی و مشارکت هیچ حیاتی برای وطن متصور نیست.»
این نگرش جهانشمول، ملی و فراملی را با آن دیدگاهی که منابع تشیع، غیرمسلمان را حیوان میداند مقایسه کنید!! خانم حنان معلوف، خبرنگار برجسته النهار طی مصاحبهای با آقای صدر در نیسان ۱۹۶۹ میگوید: «من احساس میکنم شما با دیگر روحانیان فرق دارید.» امامموسی صدر عمدهترین خطر برای لبنان را مربوط به بعد از درگیریهای طائفی از ناحیه اسرائیل و صهیونیستها میداند: «همه ما در خاورمیانه عربی اعم از مسلمان و مسیحی قربانی توطئه پست نژادپرستی و صهیونیستی شدهایم که تمدن مادی غرب نیز او را در این راه یاری میدهد.»
«پس ما در برابر این پدیده گیجکننده ایستادگی کردیم... ما در برابر پدیده رعبآور ایستادهایم، ایستادهایم تا ثابت کنیم یگانه راه ما ادامه مقاومت در این جنگ است و پیروزی حقیقی بیهیچ شک و تردیدی از آن ماست. زیرا در نزد هر مردمی اراده حیات راه پیروزی است.»
«ما باید مقاومت و ایستادگی کنیم. ما امروز در برابر تجاوز دشمن و طرحهای تجاوزکارانه و دشمنیهای او و حس زیادهطلبیاش قرار گرفتهایم.» (نایونی ص ۳۷۵).
«اما مبارزه، صهیونیسم تنها به مقابله با تجاوزات اسرائیل به لبنان محدود نمیشود بلکه کمک به مبارزه مردم مظلوم فلسطین بخش جدانشدنی از این مبارزه است.»
امامموسی صدر مبارزات مردم فلسطین را یک مبارزه مشروع میداند که از دیدگاه دینی اصلا نیاز به بحث ندارد.
هنگامی که شارلحلو، رئیسجمهور لبنان در مجلس اعلای شیعیان حاضر شد تا تاسیس آن و انتخاب رئیس آن را تبریک بگوید، امامصدر در پاسخ به او چنین گفت:
«اکنون ما با تمام سرافرازی و اطمینان و با امیدی بزرگ اعلام میداریم که برای تحمل همه مسوولیتهای ملی و ادای وظایف خود برای نگاهبانی از استقلال لبنان و تمامیت ارضی آن به هر قیمت و بهایی هم که باشد آمادگی کامل داریم. ما اعلام میکنیم الان و نیز پیش از این برای آزادسازی اراضی اشغالی با یاریرسانی به مبارزات مقدس مردم فلسطین و مشارکت فعالانه با دولتهای برادر عربی آمادگی کافی داریم و داشتهایم.»
او دیدگاه خود و مجلس را در مورد اسرائیل و فلسطین چنین بیان میکند: «درباره اسرائیل صدها کنگره بینالمللی تشکیل و بیانیههای فراوانی صادر شده است همچون آرای دیوان لاهه، پروتکل ژنو، قطعنامههای شورای امنیت، تاکیدات مجمع عمومی سازمان ملل، قطعنامههای کمیته حقوق بشر، کنگره حقوق بشر و بسیاری موارد دیگر. گمان نمیکنم در اینجا لازم باشد بر «مشروعیت» مقاومت فلسطین در داخل اراضی اشغالی و بیرون از آن تاکید کنم.»
و بالاخره اوست که میگوید:
«مرگ ما شاید صهیونیستها را از اشغال کشورها باز ندارد ولی موضع ما را تقویت و تثبیت میکند. فرزندان ما و مردم ما، در آینده میفهمند که پدرانشان برای چه هدفی جانفدا کردند. این یگانه راه برای بقای این کشور و هر کشور دیگری است.» (نایونی ۳۴۰)
او سپس مقاومت را تنها حربه برای دفع خطر خارجی میداند و وسایل مقاومت را برمیشمارد: مجهزشدن به سلاحهای جدید، تشکیل جامعهای مقاوم و نیز بهبود وضع اجتماعی در مناطقی که از سوی دشمن در معرض تهدید قرار گرفتهاند.
آنچه اکنون لبنان شاهد آن است، حضور موثر مقاومت لبنان و اقتدار شیعیان و تاثیرات دور و نزدیک آن بر معادلات ملی در لبنان و در خاورمیانه است.
شاید اکنون فهم علتها و دلایل ربودهشدن امامموسی صدر و حذف او از صحنه معادلات لبنان و خاورمیانه بسیار آسانتر از هر زمان باشد.
اما نگاهی عمیقتر به لبنان نشان میدهد که افراد را میتوانند بربایند، اما فکر و اندیشه را هرگز. امامموسی صدر در ضمیر آگاه و ناخودآگاه جمعی مردم لبنان، مسلمان و مسیحی، شیعه یا سنی حضور دارد و همچنان اثرگذار است.
گفتوگوی خصوصی نگارنده با ح. ح
از متفکران معاصر مصری