از سال ۱۹۷۸ میلادی که امام موسی صدر و همراهانش ناپدید شدند روابط میان لیبی و لبنان تیره شد.
نیویورک - احمدسرور
از سال ۱۹۷۸ میلادی که امام موسی صدر و همراهانش ناپدید شدند روابط میان لیبی و لبنان تیره شد.
در این مقاله در پی آن هستم که رهبری لیبی را وادار کنم تا این مسأله پیچیده را با توجه به رفتوآمدها در چندین پایتخت کشور عربی که در نتیجه تابیدن نور انتفاضه فلسطین صورت میگیرد حل کند.
برای اینکه به فضولی متهم نشوم لازم است توضیح دهم که پیش از آنکه امام صدر به لیبی سفر کند از طریق یکی از دوستانم تقاضا کردم با آن جناب (امام صدر) گفتگویی داشته باشم و نظر ایشان را در مورد مضمون نامهای جویا شوم که در خصوص نحوة کمک و حمایت لبنانیهای مقیم آمریکای شمالی از جنبش امل نگاشته و برایشان ارسال کرده بودم. امام صدر از طریق آن دوست من جوابی شفاهی به این مضمون برایم ارسال کرد. «گفت: به احمد بگو به محض اینکه از لیبی بازگشتم همة خواستههایش را پاسخ خواهم گفت» که البته امام به لیبی رفت و دیگر بازنگشت.
نامهای که برای امام صدر نگاشته بودم در مورد نقش و وظیفة مبنایی و اصولی جنبشی بود که بعداً جنبش امل نام گرفت. این جنبش میتواند برای خود یک میثاق سیاسی تعریف کند و هدف خود را تبیین کند که همانا برافراشتن پرچم شیعه در لبنان باشد. آنچه که مرا به امام صدر و جریان محرومین علاقمند ساخت سخنرانی ایشان در سال ۱۹۷۲ در دانشگاه لبنان بود که در آن زمان من دانشجو بودم. در آن سخنرانی امام نه تنها همه را به حمایت از مقاومت فلسطین فرا میخواند بلکه خواستار قیام مقاومت لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی بود.
در آنروز ایشان به دانشجویان چنین میگفت: «اگر یک گروه گشت اسرائیلی وارد یک روستای لبنانی شود، و یکی از افراد روستا انگشت یکی از سربازان اسرائیلی را زخمی کند و در پی آن اسرائیل آن روستا را زیر بمباران بگیرد، باز هم زخمی کردن انگشت آن سرباز اسرائیلی حلال است، حلال، حلال. پس از شنیدن آن سخنرانی به مدت دو سال امکان یافتم که تشکیلاتی مسلح ایجاد کنم که در نهایت به جنبش امام صدر وصل میشد جنبشی که تا آن تاریخ دارای رویکردی مدنی بود.
در اوائل سال ۱۹۷۵ میلادی برای ادامه تحصیل در دوره تکمیلی به قصد آمریکا سفر کردم و در همان زمان بود که جنگ داخلی لبنان شعله ور شد. مردم لبنان زحمات امام صدر را در آن دوران برای توقف جنگ داخلی و جنون کسانی که پشت صحنه آن هستند دست به تحصن زد فراموش نمیکنند. اما این جنگ روز به روز فراگیر شد و امام را به کاری وادار کرد که میتوان آن را از لابلای نامههای موجود در پرونده مجلس اعلای شیعه لبنان یافت و این بخشی از تاریخ است که تاکنون آرشیو نشده است. جدالی که امام صدر پیش از جنگ داخلی لبنان برپا کرد مرا به یاد فیلم «جریمه فی نهر النیل» [جنایت در رودخانه نیل] میاندازد زیرا همة جریانهای چپ و راست لبنان، جریان امام موسی صدر را خطری برای خود به حساب میآوردند.
از همین جایگاه و خاستگاه است که بدون شک در آن هنگام لیبی گزارشهایی را از برخی گروههای لبنانی یا غیر لبنانی (منظور جریانهای چپ است) دریافت میکرد که از امام صدر و جنبش او شکایت میکرد، و چه بسا که در آن روز لیبی آن گزارشها را باور کرد و بر اساس آنها دست به اقدام زد. این یک مرحله از اقدامات لبنان و عرب بود که در تاریخ ثبت شد و هماکنون دیگر مصداق ندارد. لیبی بخوبی میداند که چگونه با مسأله امام صدر تعامل کرده است و علت این تعامل و نتایج آنرا میشناسد،
اما میبینیم که مشکل همچنان وجود دارد و با وجود گذشت ۲۲ سال از ایجاد آن همچنان لاینحل باقی مانده است. سرنوشت امام صدر هر چه باشد و شرایطی که این سرنوشت را رقم زدهاند هر گونه باشد و جریانهایی که در تعیین این سرنوشت مشارکت داشتهاند هر که باشند، در هر حال شفافیت و اعتراف لیبی به حقیقت در مقابل ملت دو کشور لیبی و لبنان میتواند همة وقایع و اسناد مربوط به سرنوشت امام را روشن سازد و این روش، روش صحیح حل این مسأله است. البته این اقدام نیاز به جرأت دارد که در سطح رهبران کشور لیبی باید باشد.
به همین دلیل از رهبران لیبی درخواست میکنم در موضع خود نسبت به این قضیه تجدیدنظر کند و توجه به دو بعد سیاسی و انسانی آن کند آنهم برای ایجاد روابط بهتر میان دو ملت لیبی و لبنان بخصوص اهالی جنوب و بقاع لبنان. مناطقی که با میزان معتنابهی از کرامت و شرافت به مدد این امت آمد. این امر البته اگر راهی که امام صدر به روی ما گشوده است نبود به این سرعت و وضوح امکان پذیر نبود، همان امام صدر که فرمود اسرائیل شر مطلق است نه شر نسبی که برخی روشنفکران فلسطین و عرب میخواهند ما را نسبت به این امر قانع کند.