ولید عوض برای رفیق حریری نخست وزیر آسان نبود که روز سهشنبه گذشته با
سرهنگ معمر قذافی به گفتگو بنشیند. او کاملاٌ میداند که قهرمان پیروز
سپتامبر ۱۹۶۹ تا چه میزان اعتبار و آبروی خود را از دست داده است. به این
علت که هیچ همکاری تلاشی برای روشن کرده پرونده امام موسی صدر و همراهان وی
شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین نکرده.
این شخصیتها در روز ۳۱ اوت ۱۹۷۸ در طرابلس غرب و در هتل الشاطی الابیض (ساحل سفید) ربوده شده و مانند نمکی که در آب حل میشود هیچگونه اثری از آنان به دست نیامد. سرهنگ قذافی از همان زمان همه راههای تحقیق در مورد سرنوشت آنها را مسدود نمود. دیدار حریری نخست وزیر از جمهوری لیبی تصادفاً همزمان با بیانات شیخ عبدالامیر قبلان قاضی جعفری و نائب رئیس مجلس اعلای اسلامی شیعه و همچنین تهدید بریگادهای صدر در صورت روشن نشدن سرنوشت امام موسی صدر و همچنین تهدید لیبی مبنی بر اخراج لبنانیهای مقیم لیبی انجام شد. و به این ترتیب مأموریت نخست وزیر لبنان در طرابلس غرب بسیار داغ و مهم گشت.
امام صدر تنها یک رهبر روحانی برای شیعه نبود بلکه یک رهبر لبنانی بود که آشتی و وحدت ملی همه اهالی لبنان را وظیفه و هدف خود میدانست. او قبل از آغاز جنگ از منبر کلیسای کبوشیین این رسالت و مأموریت خود را بشارت داد و برخی از مسیحیان سرشناس مثل بیارحلو و غسان توینی در جنبش محرومین با او همصدا شدند. او تلاش کرد که در هنگام عملیات لیطانی توسط اسرائیل در بهار ۱۹۷۸ عوامل واهی را کنار گذاشته و بدنبال راهحلی منطقی مشکلات باشد و کوشید عواملی را که اسرائیل برای افکندن جنوب لبنان در آتش جنگ به آنها دست مییازد، از میان بردارد.
در این راه او هیمنه رهبری فلسطینی بر سرنوشت جنوب لبنان را مردود دانست و جنوب را به صاحبان اصلی آنکه حامی جنوب هستند و به اهالی این منطقه که به هر ذره از این خاک و وابستهاند سپرد. اگر جنوب نیازمند حمایت باشد، و بخواهد در مقابل بلند پروازی اسرائیل مقاومت کند، برای انجام این کار هیچکس بهتر از اهل جنوب سزاوار این اقدام نیست. برنامههای ابوعمار نمیتواند کارگشا باشد، زیرا به همنشینی با «شیمون پرز» قهرمان کشتار قانا، و «ایهود باراک» قهرمان کشتار فردان در بیروت که در آن سه تن از بهترین رهبران فلسطینی یعنی محمد یوسف النجار، کمال ناصر بن بیرزیت، و کمال عدوان به شهادت رسیدند، منجر شد. امام صدر در همین رابطه معادله «تصمیمگیری در مورد جنوب برای اهل جنوب» را منتشر کرد و عملیات اخراج اسرائیل از جنوب لبنان، به دست مقاومتی که از دل هویت لبنانی سرچشمه میگیرد و از سوی ارتشهای لبنان، سوریه و ایران پشتیبانی میگردد آغاز شد تا ثابت کند که پیشبینیهای امام به جا بوده است. بدین سان بود که امام صدر اولاً آرمان لبنان شد، و ثانیاً به اعتبار اینکه ایشان همپیمان شرافتمند مرحوم حافظ اسد بود آرمان سوریه بود و او دوست وفادار ایران بود زیرا او در مدرسه فیضیه قم مدرسهای که در مجاورت مسجد حضرت معصومه فرزند حضرت امام موسی کاظم و خواهر امام رضا قرار دارد، درس آموخته بود.
مراجع و شخصیتها حق دارند بپرسند که امام کجا است؟ چه کسی برنامه ربودن و ناپدید شدن وی را طراحی کرده است؟ و در آن مرحله از جنگ شعله ور لبنان، چه کسی ممکن است از این غیبت بهرهبرداری کند؟ آیا شیعیان، و طوایف دیگر حق ندارند از سرنوشت امام و همراهان وی جویا شوند؟ آیا وقت آن نرسیده است که همه ابعاد این آدمربایی و جنایت بزرگ روشن شود؟ سه سناریو برای غیبت امام هنگامی که آقای رفیق حریری در صبح روز یکشنبه گذشته با هواپیمای ویژه از ریاض عازم طرابلس غرب شد سؤالات بسیاری با او همراه شدند.
او کاملاً نسبت به حساسیت مسأله آگاه است و عکسالعملهای برخاسته از مشکلی که توسط آقای علی ماریا سفیر لیبی به دلیل عدم دعوتش به جلسه افتتاحیه دوره جدید پارلمان ایجاد شد را بخوبی درک میکند، کما اینکه او خشم طایفه شیعه را درک میکند. همان خشمی که در جشن استقلال سال گذشته هنگامی که آقای ماریا سفیر لیبی پس از عرض سلام و تبریک به امیل لحود و سلیم الحص نزدیک آقای نبیهبری شد ولی از او روی برگرداند. اما او (حریری) احساس میکند که اکنون و پس از بیست و دو سال، زمان روشن شدن سرنوشت امام صدر است و لذا از جمهوری لیبی دیدن میکند و باعث میشود که همه چیز در جای خود قرار گیرد، و سرهنگ قذافی هم اسرار مسأله ربودن امام صدر را بر ملا میکند و یا اینکه اگر واقعاً در این مسأله دست ندارد مسئولین این مسأله را معرفی کند.
این راهحل است، زیرا روابط میان لبنان و لیبی به شدت ناپایدار و خطرناک است، و تا در نهایت سرنوشت امام و همراهان او معلوم نشود این روابط پایدار نخواهد شد. سه سناریور مطرح است:
۱- شبکه جاسوسی آمریکا در غیبت امام دست داشته باشد. این مرد یکی از ارکان انقلاب ایران است که شاه ایران محمد رضا پهلوی را سرنگون کرد، از سوی دیگر او مانع اجرای نقشه تقسیم لبنان که توسط هنری کسینجر طراحی شده است پس شبکه جاسوی آمریکا عملیات را طراحی کرد و عوامل اجرا کردند.
۲- رهبران فلسطینی که در لیبی نفوذ داشتند، حضور امام را در لیبی فرصت مغتنمی یافتند تا از وجود مردی که در معادله جنوب لبنان وزن قابل توجهی دارد و همچون بادی مخالف در برابر موافقتنامه قاهره وزیدن گرفته است خلاص شوند. آنها پنداشتند که عدم حضور او در عرصه جنوب همه موانع را از سر راه رهبران فلسطینی برمیدارد و عمامه و عبا و منبر امام بعنوان مانع سختی در مقابل اسکان دادنها فلسطینیها در لبنان نخواهد بود. ۳- احتمال دیگر که بیشتر قابل بحث است و آن این است که یکی از نیروهای اطلاعات لیبی در حق امام رفتار غلطی انجام داده است و هم او مسئول ربودن و ناپدید شدن امام است و تا وقتی که سرهنگ قذافی خطای مأمور و نام او را اعلام نکند، او خود متهم است و تبرئه نخواهد شد. برخورد اطلاعاتی با امام صدر شده است همانند برخوردیست که با آقای صائب سلام است! افراد معتقد، به سناریوی سوم بر آنچه که بر صائب سلام و دکتر جمیل کبی، گذشته استشهاد میکنند.
آنها همراه با یکدیگر برای جلب حمایت لیبی از جمعیت المقاصد که تحت رهبری صائب سلام فعالیت میکرد به طرابلس غرب سفر کردند. در آن زمان این دو همراه، چند روزی منتظر وقت ملاقات با سرهنگ قذافی شدند، اما چون تا روز چهارم وقتی معین نشد آقای سلام دید که عزت نفس اقتضا میکند که دیدار را خاتمه داده و به بیروت باز گردد. خداوند مؤمنین را از شر کمکخواستن از دیگران در امان دارد. آقای سلام و همسفرش وسایل سفر را بستند و دو بلیط سفر به رم و سپس بیروت تهیه نموده و برای رفتن به فرودگاه سوار شدند و با یک برگ یادداشت به بهانه شرایط پیش آمده در بیروت از پایان دادن پیش از موعد مسافرت عذرخواهی کردند.
پیش از آنکه به سالن انتظار برسند و کارت سوار شدن به هواپیما دریافت کنند، مردی سیاه چهره، چهارشانه و بلند قامت همچون نخل بر آنها وارد شد و صدا زد، کدامیک از شما صائب سلام است. سلام پاسخ داد: منم مأمور گفت: باید به هتل برگردی و منتظر تماس سرهنگ قذافی باشی. سلام متوجه دشواری شرائط شد سپس برخاست و گفت: اطاعت بهترین ادب است. و با این روش از برخورد با اطلاعات لیبی خودداری کرد. شاید امام صدر در روز ۳۱ اوت ۱۹۷۸ در شرایطی مثل شرایط سلام واقع شده اما همانند رفتار او عمل نکرده است. او از سوی برادر سرهنگ بطور رسمی دعوت شده بود و شایسته نبود که سرهنگ میهمانان بزرگ خود را رها کند و جز به سختی و دشواری با آنها دیدار ننماید. در اینجا (صحت و سقم به گردن تحلیلگر) مأمور اطلاعات لیبی بر امام وارد میشود تا او را از تصمیم به سفر منصرف نماید. همینکه امام از پذیرش درخواست او امتناع میورزد، به ابزارهای اطلاعاتی متوسل میشود که با حقوق بشر سازگاری ندارد. پس از آنچه اتفاقی میافتد؟ پیچیدگی و حیرت و سرهنگ قذافی در یکی از دو حالت زیر واقع است.
الف: او به برخورد میان مأمور اطلاعات و امام که میهمانی غیرعادی است آگاه شده اما آنرا میپوشاند زیرا خطای مأمور به عنوان خطای کل رژیم تلقی میشود، یا اینکه واقعه مخفی کرده اما مأمور خاطی را زندانی کرده است.
ب: یا اینکه کسانی در حکومت قذافی وجود دارند که بدون اطلاع او دست به اقدامات میزنند همانگونه که سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا در مورد رئیس جمهور سابق آمریکا آقای «جان کندی» عمل کرد.
این کار ممکن است در ایالات متحده اتفاق بیفتد اما در جهان سوم ممکن نیست خصوصاً در کشوری مثل لیبی که سرهنگ قذافی حاکم مطلق آن است. کمیته تحقیق چهارجانبه برای تعیین سرنوشت امام در چنین شرایطی هواپیمای بوئینگ رفیق حریری ظهر روز یکشنبه گذشته وارد فضای لیبی میشود.
او با هماهنگی آقای امیل لحود، رئیس جمهور و نبیهبری رئیس مجلس آمده است تا در مورد آینده روابط دو کشور تصمیمگیری شود. شرط بهبود روابط لبنان و لیبی، این است که با حکومت لبنان همکاری کنند تا پرونده امام موسی صدر بسته شود. در این رابطه و بر اساس پیشنهاد جدید آقای احمد قذاف الدم که چند هفته پیش به عنوان فرستاده لیبی وارد لبنان شد، میبایست کمیته تحقیق و کاوش در قضیه، مرکب از لبنان، سوریه، ایران و لیبی تشکیل و همه ابهامات و نقاط کور این قضیه را که به همه مردم لبنان مربوط است برطرف سازد.
با این عمل، لیبی به روابط عادی با لبنان باز میگردد و به باشگاه کشورهای برادری که لبنان بالاترین روابط را با آنها دارد وارد خواهد شد. اگر رئیس حریری مجوز کامل برای ورود به پرونده امام صدر را نداشت پس از عربستان سعودی و پیش از دیدار با ملک محمد ششم پادشاه مغرب مستقیماً از جمهوری لیبی دیدار نمیکرد. آقای حریری این روزها مجسمه ابوالهول است و مخزن اسرار، اما باید دانست که هیچ دودی بیآتش نعمت نیست.
آری احمد رامی شاعر میگوید: -------- «چشمانش او را رسوا میکند...»