مهندس محمد توسلی:دكتر چمران و همسرشان به همدیگر عشق ميورزيدند و خيلي به هم نزديك بودند. جداييشان خيلي سخت بود و از اين بابت من بسیار متأثر بودم و تأثر چمران هم در زندگی نامه اش کاملا منعكس است ولي عشقش به اعتقاداتش و خدمت به مردم و آن نگاه آخرت نگر و عارفانهاي كه داشتند هميشه بر ارتباطات عاطفي شان غلبه می کرده است.
مهندس محمد توسلی یکی از نزدیکان دکتر مصطفی چمران بوده و خاطرات بسیاری از او در آمریکا و لبنان دارد. آن طور که خود میگوید واسطه ردوبدل شدن نامههای محرمانه میان پروانه همسر دکتر چمران با وی بوده است. گروه تاریخ شفاهی مؤسسۀ امام موسی صدر نیز به همین بهانه با وی گفتوگو کرده که در پی میآید.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ امام موسی صدر، مهندس محمد توسلی دربارۀ آشنایی دکتر مصطفی چمران با امام موسی صدر گفت: مهندس بازرگان، دکتر چمران را به امام موسی صدر معرفی کرد و هم امام صدر و هم دکتر هر دو از این پیشنهاد استقبال کردند.
دکتر چمران ایدهآلهای خودش را در محیط لبنان و در خدمت به محرومین لبنان دید و پیشنهاد امام موسی صدر برای مدیریت هنرستان فنی را پذیرفت.
توسلی در گفتوگو با گروه تاریخ شفاهی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، رابطۀ چمران و امام موسی صدر را این گونه توصیف کرد: چمران بسیار شیفتۀ آقا موسی بود. واقعاً شیفتۀ آقا موسی صدر بود و نوعی آقا موسی صدر را تقدیس میکرد بخاطر ایثار و فداکاری و بینش عمیق اجتماعی که امام موسی صدر داشت و خود چمران هم از این نظر هماهنگ بود. این هماهنگی فکری این پیوند را به وجود آورده بود که هم امام موسی صدر نسبت به مرحوم چمران خیلی علاقهمند بود، هم چمران نسبت به امام موسی صدر کاملاً شیفته بود. وقتی که پروانه از لبنان به آمریکا میرود و زندگی تنهایی که دکتر چمران داشته، آقا موسی همیشه نگران دکتر چمران بوده و همیشه پیشنهاداتی مطرح میکنند ولی ایشان راضی نمیشدند که بالاخره، در شرایط ویژهای وقتی خانم غاده را پیشنهاد میکنند و با آن نزدیکیهای به اصطلاح فکری که فراهم میشود، این ازدواج شکل میگیرد. من فکر میکنم اگر پیگیری آقا موسی صدر نبود، دکتر چمران زیر بار ازدواج نمیرفت.
وی در مورد آشنایی خود با دکتر چمران گفت: بنده زمان ورود به آمریکا برای ادامه تحصیل، دکتر چمران را دیدم. البته به واسطه فعالیت در انجمنهای اسلامی از قبل با ایشان آشنا بودم و مکاتباتی داشتیم. در یکی از سفرها او را دیدم و به منزل ايشان وارد شدم. خانمشان پروانه، آمريكايي بودند ولي كاملاً فرهنگ ايراني داشتند و بچههايشان هم كوچك بودند. آن موقع، در زيرزمينشان ماشين تكثيري داشت كه نشريه فرهنگ جبهه را تكثير ميكردند و من در مدتي كه آنجا بودم، كمك كردم كه يكي از شمارهها دربياید.
توسلی بازدیدی نیز از محل کار دکتر چمران داشته است: در این سفر دکتر چمران من را به محل كارش، کمپانی بل، برد كه يكي از خاطرات فراموش نشدني من است. محلي كه او كار ميكرد جايي بود كه ورود به آنجا محرمانه بود. براي اينكه پروژههاي ويژه مطالعاتي انجام ميشد. دکتر قمر مصنوعيای را كه خودش طراحي و ساخته بود، به صورت ماكت توضيح ميداد. فضاي كاري و تيم كاري نشان ميداد كه جايگاه علمي دكتر چمران بسیار بالاست.
مهندس توسلی در مورد شخصیت و برخورد چمران گفت: دكتر چمران برخوردش بسيار با محبت، صميمي و دوست داشتني بود. يعني كمتر كسي بود كه در كنار دكتر چمران قرار بگيرد و روحيه انساني او مخاطب را جذب نكند. به رغم جايگاه علمياش، رفتار كاملاً متواضعانهاي داشت و با خانواده و فرزندانش بسيار محبتآميز رفتار میکرد. يكي از پیچیدگیها و مشكلات چمران همين جدا شدن از زندگي بود.
وی شرایط سخت لبنان را علت جدایی دکتر چمران از خانوادهاش دانست و گفت: شرایط سخت آن سالها در لبنان برای پروانه(همسرش) قابل تحمل نبود. دکتر چمران دو انتخاب داشت؛ یا با همسر و فرزندانش به آمریکا برگردد یا در کنار این جوانهای محروم لبنان بماند. چمران دومی را انتخاب کرد. وقتی نامههای عاشقانه پروانه را برای چمران به یاد میآورم که چه علاقه قلبی و نزدیکی با همدیگر داشتند و جدا شدند، میبینم واقعاً انتخاب سنگینی برای چمران بود و فقط شخصیتهایی مثل چمران میتوانند در این دوراهیها این چنین تصمیمی بگیرد. آدم عادی نمیتواند چنین تصمیمی بگیرد.
وی رابطه چمران با همسرش را عمیق و عاطفی توصیف کرد و گفت: در زمان حضور چمران در مصر برای گذراندن دوره نظامی رابط او و سایر ایرانیان با خانوادههایشان بودم. گروه اولی که به مصر رفتند پنج نفر رفته بودند، من رابطه كساني بودم كه خانوادههایشان آمریکا بودند، بهخصوص دكتر چمران. آقای دكتر يزدي با خانوادهشان رفته بودند. اما وضع دكتر چمران كاملاً متفاوت بود. دكتر چمران خانم و بچههايش را اگر اشتباه نکنم، از ویرجینیا به كاليفرنيا برد. خانواده همسرشان امكانات مالي خوبي داشتند. بنابراين ميتونستند از خانوادهشان نگهداري كنند. اما بخش عاطفي حل نشده بود.
من مسئوليت داشتم كه از دکتر برایشان خبر ببرم چون آنها نميدانستند دكتر چمران كجا رفته. به لحاظ امنیتی نمیشد در جریان باشند. من تنها رابطي بودم كه بايد ارتباط اينها را در اين مدت با دوستاني كه در مصر بودند برقرار ميكردم. بنابراين در شرايط سختي قرار داشتم. بايد نامه دكتر چمران را باز ميكردم به لحاظ امنيتي چك ميكردم. قسمتهايي را كه تناسب داشت، منتقل ميكردم. من خودم بسيار متأثر بودم از شرايط روحي همسر ايشان و ناراحتي ايشان از دكتر چمران. چون واقعاً دكتر چمران و همسرشان به همدیگر عشق ميورزيدند و خيلي به هم نزديك بودند. جداييشان خيلي سخت بود و از اين بابت من بسیار متأثر بودم و تأثر چمران هم در زندگينامهاش کاملا منعكس است ولي عشقش به اعتقاداتش و خدمت به مردم و آن نگاه آخرت نگر و عارفانهاي كه داشتند هميشه بر ارتباطات عاطفي شان غلبه میکرده است.
وی در مورد پروانه، همسر دکتر چمران گفت: همسر دکتر با فعاليتهاي ايشان در سطح سياسي كاملاً آشنا بودند و دكتر چمران را با آگاهي انتخاب كرده بودند. وقتي شما با خانمشان صحبت ميكرديد، كمتر متوجه ميشديد كه شخصیت آمريكايي دارند. خيلي با روحيه دكتر چمران نزديك و آشنا بودند.