۳۱ اوت ۱۹۷۸ آخرین روزی بود که امام موسی صدر با خانواده تماس گرفت و از
سفر قریب الوقوع به فرانسه خبر داد تا با همسر و فرزندان خود دیداری تازه
کند؛ اما نزدیک به ۱۲ هزار روز از آن زمان میگذرد و خانواده صدر از دیدار
امام موسی محروماند.
هر از گاهی که خبری مبنی بر زنده مانده یا شهیدشدن وی به گوش میرسد، اذهان عمومی دوباره به سرنوشت این رهبر مذهبی و سیاسی حساس میشود. او که اگر در قید حیات باشد، سومین سال از نهمین دهه عمرش را سپری میکند، بعد از اتفاقات لیبی دوباره در کانون توجه قرار گرفت و خانوادهاش بیشتر از هر زمان دیگری چشم انتظار هستند تا پدر یا «امام»شان نه تنها به آغوش خانواده، بلکه به آغوش دنیای اسلامی بازگردد. آیا امام موسی صدر برای تمام کردن فعالیتهای نیمه تما خود دوباره به پا میخیزد یا....؟ سیده حورا صدر، دختر رهبر دربند شیعیان لبنان به سؤالات نسیم بیداری درباره پدر پاسخ داده است. چقدر نسبت به دیدار مجدد با پدر امیدوارید؟
قبل از جواب دادن به این سؤال، باید بگویم که خانواده دقیقا به مانند روزهای اول ناپدید شدن پدر، امید دارند که بالاخره روزی چشمشان به جمال ایشان روشن شود. البته اتفاقهای کشور لیبی و تزلزل حکومت قذافی، امیدواری زیادی به ما داده و بیصبرانه منتظر بودن دوباره در کنار پدر هستیم. نشانهای مبنی بر زنده بودن امام موسی صدر وجود دارد؟ میدانید که اخبار اولیه درباره زنده بودن ایشان تکذیب شد.
با وجود اینکه سالهای زیادی است که از پدر هیچ خبری نداریم، اما حتم داریم که او زنده است و روزی به میان ما باز خواهد گشت. دلایل عقلی و عرفی، زنده و زندانی بودن او را در لیبی تأیید میکند و به همین سبب، دلیلی برای ناامیدی نمیبینیم و همچنان امیدوارنه منتظر حضورش هستیم. امام موسی صدر، زنده است و تمام اخبار رسیده حیات او را ثابت میکند. وقتی اخبار و اطلاعات را کنار هم میگذاریم، بیشتر به این نتیجه میرسیم که امام در قید حیات هستند. درباره خبری که در روزنامه الحیات چاپ شد، لازم است بگویم که ادعاهای الهونی بلافاصله تکذیب شد، به علاوه آقای الهونی که چنین ادعایی دارد، خود در سال ۱۹۷۵ از لیبی فرار کرده، در حالی که امام در سال ۱۹۷۸ یعنی سه سال پس از فرار وی، به لیبی سفر کرده است.
به هر حال با اعتراضات مردمی، شرایط لیبی تغییر کرده و طبعاً پیگیریهای ما نیز فرق خواهد کرد که امیدواریم به نتیجه برسد. خفقانی که حکومت قذافی به وجود آورده و برخوردهایی که با مردم خود میکند، نشان داد که هیچ کس نمیتوانست از نیروهای اسلامی حاضر در لیبی انتظار داشته باشد که در مورد وضعیت امام پرس و جو کرده و به نتیجه برسد. به هر حال، قذافی وجود و حضور امام را برای خود تهدید بزرگی میدید و طبیعی است که دیکتاتورها در این موقعیت، اجازه هیچ تحرکی را به حامیان چنین افرادی نمیدهند. دولت لیبی چه انگیزهای برای ربودن امام صدر داشت؟ نقش امام صدر در لبنان به گونهای بود که اجازه نمیداد حکومتها هر آنچه را میپسندند، اعمال کنند. دلیل قذافی که میدانست امام بعد از بازگشت به لبنان، در همان مسیر قدم برخواهد داشت، اقدام به ربودن او کرد تا به زعم خود، در آرامش به حکومتداری بپردازد.
در حال حاضر هم او به خوبی میداند که امام هنوز هم قدرت تاثیرگذاری دارد و به همین دلیل، اصرار دارد که او زنده نیست و یا ادعا میکند که خبری از وضعیت او ندارد، در حالی که یکی از برجستهترین چهرههای سیاسی وقت در کشوری ناپدید شده که تحت اختیار اوست و چنین ادعایی نمیتواند قابل قبول باشد.
تاریخ به این مسأله گواهی میدهد که قذافی به همراه منابع مختلف اطلاعاتی و امنیتی، مسئول مستقیم ربودن امام موسی صدر است و طرفدارانش را از حضور ایشان محروم کرده است.
چگونه با این اطمینان دولت لیبی را محکوم میکنید؟
اطلاعات زیادی وجود دارد که اتهام را متوجه مقامات لیبی میکند. احکام دادگاهها و پیگیریهای قضایی این موضوع را ثابت کرده است. بلافاصله بعد از ربودن امام صدر، دولت لیبی سناریویی را اجرا کرد مبنی بر اینکه امام و شیخ محمد یعقوب با پرواز ۸۸۱ ایتالیا از لیبی به رم رفتهاند و مدعی شد که امام صدر از لیبی خارج و وارد ایتالیا شده است، اما بعد از بررسیهای قضایی خیلی دقیق، تیم تحقیقاتی به این نتیجه رسید که این دو نفری که از لیبی به ایتالیا رفتند اصلا امام صدر و همراهش نبودند، بلکه مأموران لیبیایی در لباس امام و همراهش وارد هتل شدهاند. دولت ایتالیا از آنجا که احتمال داشت به دخالت در شرایط امام صدر متهم شود، خیلی سریع تحقیقات خود را شروع کرد. دادگاه و دادستان ایتالیا هم تحقیقات خود را آغاز کردند و در نهایت حکمشان این بود که امام صدر و همراهان اصلا وارد ایتالیا نشدهاند. به فاصله یک سال بعد، دولت لیبی مدارکی را به دادگاه ایتالیا ارائه و چند نفر شاهد جدید را معرفی کرد.
دادگاه ایتالیا دوباره پرونده و گفتههای شاهدان جدید را بررسی کرد و مجعول و دروغین بودن ادعاهای هر یک از این شاهدان را اثبات کرد. یعنی ما اگر هیچ سند دیگری دال بر ربوده شدن امام صدر به دست دولت لیبی نداشته باشیم، همین که این دولت یکسری مدارک و شواهد جعل کردن، نشان دهنده محکومیتش است. حکم دوم دادگاه ایتالیا این بود که امام صدر نه تنها وارد ایتالیا نشده، بلکه حتی از لیبی خارج هم نشده است، چون هیچ راه دیگری برای خروج آنها از لیبی وجود نداشته.
دسته دوم اطلاعات امنیتی است. به لحاظ امنیتی هم اطلاعاتی که کشورهای سوریه، ایران و لبنان به دست آوردهاند، نشان میدهد که امام موسی صدر در لیبی ربوده شده. از مجموعه مذاکرات سیاسی هم که صورت گرفته، اطلاعاتی به دست آمده است که ثابت میکند قذافی امام را ربوده است. علاوه بر آن، برخی مقامات لیبیایی که به دلایلی بعدها از این کشور فرار کردند، اظهاراتی داشتهاند مبنی بر اینکه امام صدر در لیبی زندانی است. البته به نظر من، مدارک حقوقی و دادگاهی این ماجرا آنقدر محکم و قطعی است که نیازی به این ادله نیست. و نتیجه همه این اطلاعات؟
در اولین روزهای ربوده شدن امام، پیگیریهایی از سوی شخصیتهای لبنانی، عربی و اسلامی صورت گرفت. این اقدامات، سیاسی بود و همزمان شکایت خانواده در دادگاه مطرح شد. البته بعدها چون دولت لبنان این قضیه را به عنوان تعدی علیه امنیت خود تشخیص داد، عملا در کنار خانواده شاکی این پرونده قرار گرفت و این موجب شد پرونده امام صدر و همراهانش در بالاترین سطح قضایی در لبنان پیگیری شود. این پیگیریهای قضایی با افت و خیزهای زیادی ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۰۰۱، با توجه به طولانی شدن زمان پرونده، خانواده مجددا شکایتی را به دادگاه ارائه کرد و خود دولت لبنان هم شکایتش را ادامه داد و پرونده دوباره بررسی شد. سالهای قبل از آن، چند حکم جلب و نام افرادی به عنوان متهم مطرح شد تا اینکه در سال ۲۰۰۸ حکم نهایی قاضی پرونده به نتیجه رسید و شخص قذافی و متهمان دیگر پرونده که حدود ۱۶ نفر از مسئولان دولت لیبی هستند محکوم شدند. البته محکومیت شخص قذافی با توجه به مصونیت سیاسی او که رئیس دولت است، کار پیچیدهای بود، ولی اتفاق افتاد و این محکومیت ثابت شد.
در حکم اخیر، قاضی پرونده درخواست اعدام برای قذافی و شش نفر دیگر از متهمان را مطرح کرد. یک سؤال همیشه مطرح است؛ با وجود اختلافات زیاد، ملاقات امام موسی صدر با سرهنگ قذافی چه لزومی داشت؟ خب! به هر حال لبنان درگیر جنگ داخلی بود و تلاش امام صدر توقف این برادرکشی بود و دنبال این بود تا هر چه زودتر لبنانیها را نجات بدهد. به همین دلیل به چندین کشور عربی سفر کردند تا به نوعی راهی برای حل اختلافات پیدا کند؛ امام به کشور الجزایر سفر کرد و جلسات طولانی با مسئولان آن کشور به خصوص، رئیس جمهوری آن، آقای هواری بومدین داشت. آقای بومدین در این دیدار به امام توصیه کرد که حتما با قذافی دیدار کند، زیرا قذافی تاثیر بسزایی در صحنه لبنان دارد.
او معتقد بود که امام میتواند در دیدار با او واقعیتها را برای او روشن کند و شرایط لبنان را توضیح دهد. امام برای حل بحرانهای لبنان از هیچ کاری فروگذار نمیکرد و برای او، کاهش رنج مردم و انسانها در اولویت بود؛ لذا به رغم اینکه با قذافی رابطه خوبی نداشت، در پاسخ بومدین گفت که اگر دیدار با قذافی کمکی به بهبود شرایط در لبنان و توقف حملات اسرائیل میکند و باعث میشود که او دست از آتشافروزی بردارد، حاضر است با او دیدار کند. ترتیب سفر داده شد و امام به دعوت رسمی قذافی وارد لیبی شد و به رغم اینکه امام اعلام کرده بود که باید هر چه سریعتر به لبنان بازگردد، دیدار با قذافی چند روز به تأخیر افتاد. حتی مهمانان لبنانی که در لیبی بودند و در همان هتل اقامت داشتند و چهرههایی در حد و شأن امام هم نبودند، با قذافی دیدار کردند، ولی دیدار امام به تأخیر افتاد. آخرین باری که امام و دو همراهشان، شیخ محمد یعقوب و سید عباس بدرالدین دیده شدهاند، ظهر روز ۳۱ آگوست ۱۹۷۸ در مقابل هتل محل اقامتشان بوده، در حالی که سوار ماشینهای تشریفات لیبی میشدند.
آنها به کسانی که درباره مقصدشان سؤال کرده بودند، میگویند که بالاخره قرار ملاقات با قذافی بعد از انتظار چند روزه تعیین شده و ما عازم دیدار با او هستیم. قذافی خود میگوید که ملاقاتی صورت نگرفته، اما برخی معتقدند که ملاقات صورت گرفته است.
همین تناقضهاست که دست داشتن قذافی در ناپدید شدن امام را ثابت میکند. همه این موارد دلیلی بر زنده بودن ایشان نیستیک قانون نانوشته امنیتی میگوید که اگر فردی ربوده شد و در روزهای اولیه اتفاقی برایش نیفتد، دلیلی وجود ندارد که در روزها یا سالهای آتی تلاشی برای کشته شدن وی صورت بگیرد. ما هم به هر حال اطلاعاتی مبنی بر زنده بودن پدر داریم، از جمله اینکه کیخیا، مسئول عالی رتبه دستگاه امنیتی لیبی که از این کشور فرار میکند در سال ۱۹۸۶ در مصاحبهای که میگوید امام صدر زنده است.
او این حرف را نه سال بعد از ربوده شدن امام موسی صدر میگوید و اعلام میکند که امام، زنده و در زندان است. آیا کیخیا خودش هم از طرف دولت لیبی ربوده میشود و هنوز هم آزاد نشده است. ما هیچ دلیل قطعی نداریم که برای امام صدر اتفاقی افتاده و هر اطلاع و خبری که تا حالا به دست آمده، نشان دهنده زنده بودن اوست؛ مثلا زندانیهایی از زندانهای لیبی آزاد شدهاند و گفتهاند که امام موسی صدر را در زندان دیدهاند. مجموع این اطلاعات و دلایل را وقتی کنار هم میگذاریم میتوانیم به زنده بودن ایشان حکم دهیم. خانواده امام موسی از پیگیری دولتهای ایران رضایت دارند؟
پدر در روزهایی ناپدید شد که نهضت امام خمینی روزهای پایانی خود را تجربه میکرد. بعد از پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی، دولتهایی که در ایران روی کار آمدند پیگیریهایی صورت دادهاند. البته حساسیت همه دولتها به این پرونده مثل هم نبود؛ در برخی دولتها ضعیف و برخی دولتها ضعیفتر به وضعیت امام موسی صدر حساسیت نشان میدادند. اگر بر اساس نتایج قضاوت کنیم، هنوز امام صدر آزاد نشده و این نشانگر این است که پیگیریها متناسب با اهمیت این قضیه نبوده است. البته امام خمینی هم قبل و هم بعد از پیروزی انقلاب، این مسأله را خیلی جدی پیگیری کردند. ایشان حتی اجازه ورود قذافی به ایران را ندادند و هر دفعه که در این باره درخواستی از سوی دولت لیبی مطرح میشد، امام میگفتند که باید قذافی اول مسأله امام موسی صدر را حل کند و ایشان را آزادکند.
به نظرتان در صورت بازگشت امام موسی، او برای اقامت، لبنان را انتخاب میکند یا ایران را؟ با توجه به شرایط کنونی حزب الله و اهمیت آینده لبنان، پیش بینی من این است که پدر، لبنان را برای ادامه حیات و البته فعالیت انتخاب خواهند کرد. البته این به آن معنا نیست که ایران را کانونی مهم برای او ندانیم. یک روز به پدر گفتم که «میشود در ایران زندگی کنیم» که در جواب گفتند «هر وقت کارم در لبنان تمام شد، به ایران میرویم و آنجا میمانیم.» این نشان میدهد که امام، ایران را به عنوان وطن، بیشتر از لبنان و هر جای دیگری دوست داشتند و بنا بر مصلحت در لبنان مانده بودند. همیشه اخبار و مسائل ایران را دنبال میکردند، اما چون معتقد بودند که لبنان برای تفکر و جریان تشیع، بستر و پتانسیل بزرگی است که بتواند در میان سایر ادیان، مذاهب و مکاتب حرف بزند و خود را به رخ بکشد، در این کشور فعالیت میکردند.
نزدیک به ۱۲ هزار روز از رفتن پدرتان میگذرد. از چه زمانی غیبت پدر نسبت به روزهای اول عادی شد؟ هیچ وقت. در روزهای اول، دچار شک عجیبی بودیم و واقعا نمیدانستیم که دقیقا چه اتفاقی افتاده است. مسأله نبودن او حادثهای نبود که بتوان آن را از ذهن خارج کرد و به همین دلیل، به عنوان عضوی از خانواده امام موسی صدر تأکید میکنم که خانواده امام موسی صدر همچون روز یا حتی ساعتهای اول شنیدن خبر؛ چشم انتظار و البته امیدوار به بازگشت امام موسی صدر هستند. البته شاید برای خیلیها این امیدواری جای تعجب داشته باشد که چطور هنوز هم تا به این حد امید داریم؛ این امیدواری در حالیست که لحظه به لحظه مملو از دشواریهای زیاید است، اما با این حال همیشه حضور و وجود پدر را در کنار خود احساس میکنیم و در مورد احتمال» نبودنش»، حتی «فکر» هم نمیکنیم.