درباره امام حسين(ع) میگفتند «خرج عن حده فقتل بسيف جده»(او از حد و حدود خود تجاوز كرد و با شمشير جدش كشته شد)؛ میگفتند «چرا عصيان می كنی؟»(!) اسرائيل هم همان حرف را میزند كه «بيائيد با هم زندگی مسالمتآميزی داشته باشيم»؛ بنابراين نبرد ما با اسرائيل ادامه نبرد امام حسين(ع) است.
درباره امام حسين(ع) میگفتند «خرج عن حده فقتل بسيف جده»(او از حد و حدود خود تجاوز كرد و با شمشير جدش كشته شد)؛ میگفتند «چرا عصيان می كنی؟»(!) اسرائيل هم همان حرف را میزند كه «بيائيد با هم زندگی مسالمتآميزی داشته باشيم»؛ بنابراين نبرد ما با اسرائيل ادامه نبرد امام حسين(ع) است. حماسه شورگستر عاشورا از يكسو عرصه عشقبازی، فداكاری و «مارأيت إلا جميلا» است و از ديگر سو خونريزی و غارت و ستمپيشگی؛ اما متأسفانه اين حادثه نيز مانند بسياری از پديدههای تاريخی ديگر، گاه دستخوش تحريف و گاه دستخوش غفلت شده است؛ از اين رو، امروز بيش از هر زمان ديگری نياز داريم كه غبار تحريف را از چهره تابناك اين رخداد بزدائيم تا پيام امام حسين(ع) را بشنويم و دريابيم و بهكار گيريم.در اين ميان، انديشمندان جامعه، مسئوليت سنگينی بر دوش دارند و در دوران معاصر، بودهاند كسانی كه در اين راه، تلاشها كردند و روشنايیها بر اين واقعه افكندهاند؛ امام موسی صدر نيز، از جمله اين انديشمندان است كه كوشيده است با زبان و رفتار خود، چهره حقيقی قهرمانان عاشورا را بنماياند و پيامش را به جانها برساند.او در سخنرانیهای مختلف تلاش كرده است تا غبار تحريف را از چهره اين واقعه بزدايد و با درك پيام عاشورا، آن را به زبان امروزين جامعه بازگو كند؛ امام موسی صدر در دو دهه تلاش خود در لبنان، همواره از درسهای اين حادثه الهام گرفته است حتی از اين واقعه برای همزيستی ميان پيروان مسيحيت و اسلام نيز بهره برده است.از همين رو، خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) در اين بخش، در نظر دارد بخشهايی از كتاب «حسين(ع) وارث انبياء» را كه مجموعهای است از سخنرانیهای امام موسی صدر پيرامون قيام عاشورا، معرفی كند، در عناوين اين كتاب شاهد مطالبی چون «پيشگفتار»، «حسين(ع) وارث انبياء»، «از تولد و حضور» و نيز «از ربودن و غياب» هستيم.در بخش نخست اين كتاب، امام موسی صدر به فلسفه زيارت عاشورا اشاره و تأكيد میكند: هدف اين زيارت، بخشيدن حركت و پويايی به عاشورا و خارجكردن اين واقعه از انزوا و مخالفت با جداسازی آن از گذشته و آينده است؛ زيرا همه خطر در اين است كه عاشورا فقط به يادبودهايی بدل شود و واقعه كربلا تنها برای كتابها و سيرهنويسی و يا ذكر آن برای اجرا و ثواب اخروی باشد؛ بيم آن میرود كه اين حادثه از ظرف زمانی خود فراتر نرود و مقتل حسين(ع) و يارانش در همان سال 61 مدفون شود؛ حسينی بود، كشته شد و همه چيز پايان يافت.برای اينكه اين خواست و كينه و كنارنهادن واقعه محقق نشود و كار امام حسين(ع) هدر نرود، پارهای از فقرات در اين زيارت آمده است تا ميان شهادت امام حسين(ع) و ستيز هميشگی حق و باطل پيوند برقرار سازد؛ ستيزی كه از نخستين حركت انسان برای اصلاح و جهاد آغاز میشود و تا رسيدن به زندگی آزاد، با كرامت و رهايی از ستم و ستمپيشگان ادامه دارد.در بخش ديگری از اين كتاب میخوانيم: «يكی از دوستان انديشمند ما میگويد كه دشمنان حسين(ع) سه گروهند: دشمن نخست، كسانی كه حسين(ع) و يارانش را كشتند؛ آنان ستمكار بودند اما اثر ستمشان ناچيز است، زيرا جسم او را كشتند و اجساد را پاره پاره كردند و چادرها را به آتش كشيدند و اموال را به غارت بردند؛ آنان چيزهای نامحدودی را از ميان بردند.»گروه دوم: «كسانی كه كوشيدند تا آثار حسين(ع) را پاك سازند؛ بنابراين نشانههای قبرش را از ميان بردند و بقعهای را كه در آن به خاك سپرده شده بود، به آتش كشيدند و يا مانند بنی عباس، حرم امام حسين(ع) را به آب بستند»؛ خطر اين گروه بيش از گروه اول است اما در اجرای برنامههايشان، ناتوان ماندند چنانكه اين مسئله در تاريخ روشن شد؛ ما امروز شاهد گسترش زمانی و مكانی عزاداریهای امام حسين(ع) هستيم. گروه سوم: «اين گروه بر آن بودند تا چهره امام حسين(ع) را مخدوش كنند و واقعه كربلا را در حد سالگردها و عزاداریها نگه دارند و آن را در گريه و اندوه و ناله منحصر كنند؛ ما بر حسين(ع) میگرييم اما هرگز در گريه متوقف نمیشويم؛ گريه ما برای نو كردن اندوهها و كينهها و ميل به انتقام و خشم بر باطل است؛ اينها انگيزه ما برای گريه است؛ چرا از به خاك افكنده شدن امام حسين(ع) ياد میكنيم و آن را در مقاتل میخوانيم؟اكنون بخشهای مختلف اين كتاب را مرور میكنيم:[...] اگر در تاريخ نبرد ميان حق و باطل، واقعه كربلا را از مقطع زمانی خودش خارج سازيم و آن را با گذشته پيوند دهيم به طور طبيعی حادثه با آينده هم پيوند میخورد[...] وجود خير و شر دو جبهه ابدی و ازلی پديد میآورد؛ جدّ ما حضرت آدم(ع) برگزيده خدا، جبهه اصلی را رهبری كرد و نبرد ميان قابيل و هابيل صورت پذيرفت؛ میتوان گفت كه اين ستيز، نبردی نمادين يا حقيقتی تاريخی است، فرقی نمیكند؛ آنچه مهم است بازتاب اين نبرد برای ما است؛ قرآن نيز نبرد هابيل و قابيل را بيان میكند؛ در اين نبرد، جبهه كوچك خير، در برابر جبهه كوچك شر قرار میگيرد.... اما واقعيت اين است كه نبرد حقيقی ميان ستمپيشه و ستمديده است زيرا ستم، شكلهای گوناگونی دارد [...] گاهی ستم ويژگی ديگری میيابد؛ استعمار، ستمی سياسی است و استعمارگران به مردم ستم میكنند؛ آزادی و سرزمين و وطنشان را غصب میكنند و گاهی به زور شمشير [...] گاهی نبرد، ويژگی اقتصادی میيابد؛ استثماركننده و استثمارشونده؛ ربا، در قديم رواج داشت؛ چه پيش از اسلام چه پس از اسلام، حتی امروز هم و جود دارد [...] گاهی نبرد با ويژگی فرهنگی و فكری نمودار میشود؛ يكی از متفكران، اين ستم را استحمار مینامد؛ استحمار يعنی اينكه مردم را نادان نگه دارند.[...] قرآن كريم همه انواع ستم را معرفی میكند و ستمديدگان را يكجا نشان میدهد: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ/و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دستشده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم/ سوره قصص آيه 5»؛ استضعاف يعنی گروهی، گروهی ديگر را ضعيف بشمارد و دارايی و انديشه آنان را غصب كند؛ نگاه تاريخی قرآن كريم میگويد كه در زمين مردم دو گروهند؛ يا ظالم يا مستضعف؛ اين دو گروه در برابر هم قرار میگيرند؛ ستم، فزونی میيابد، ظالم طغيان میكند، چيره میشود و سرانجام حكم میراند[...] همه پيامبران، كسانی كه فريادشان خدای واحد و احد بود، هميشه در ميان عده زيادی مستضعف بودند.[...] انواع سهگانه ستم، سردمدارانی دارد؛ اينان، قبلاً بودهاند و اكنون نيز هستند، اما سرانجام ستم در برابر اكثريت شكست میخورد و ستمكار نيز درهم میشكند؛ سپس ستمكار جامه نو بر تن میكند؛ جامه انبياء و لباس دين؛ به دعوت جديدی فرا میخواند و شعار دفاع از مصلحت مردم را سر میدهد؛ اعلام میكند كه در كنار مستضعفين است؛ مستضعفين میبينند، ستم از درون خودشان پا گرفته است؛ غصب و استبداد و استعمار و استثمار و استحمار از درون خودشان است؛ در اين هنگام، نبردی ديگر، آغاز میشود؛ بدينگونه اين نبرد از ازل تا ابد پاينده است؛ اين نبرد برای چيست؟ اين سنت خداوند است.اين نبرد هميشگی برای اين است كه آدمی بتواند با اراده كامل خود، از ميان خير و شر، يكی را انتخاب كند و اين گونه است كه سلسله پاينده ستيز ميان ستمكار و ستمديده كامل میشود؛ در اين روند بود كه نبرد آغاز شد: از آدم(ع)، برگزيده خدا و نوح(ع)، پيامبر خدا و عيسی(ع) روح خدا و موسی(ع) همسخن خدا و تا محمد(ص) محبوب خدا و علی(ع) ولی خدا؛ از اين رو واقعه كربلا، نبردی منفك و پديدهای يگانه در تاريخ انسان نيست؛ البته حلقه ويژهای است و به طور طبيعی با ديگر حلقههای تاريخ نبرد، تفاوت دارد و همچنان كه اين حلقه با گذشته پيوند دارد، با آينده نيز در پيوند است.[...] وقتی انسان معاصر در میيابد كه نبرد امام حسين(ع) با گذشته و آينده پيوند دارد، درنگ میكند و در برابر دو جبهه میايستد تا صف خود را انتخاب كند؛ اگر بخواهيم هر دو جبهه را بشناسيم بايد بدانيم هر كدام ويژگیهای خودش را دارد؛ زياد دقت نمیخواهد؛ ويژگیها روشن است؛ آيا كسی هست كه شك كند اسرائيل ظالم است؟ اسرائيل فلسطين را اشغال و مردم را آواره و بیگناهان را نابود كرده است؛ به بهانه حمايت از خود، اشغال را ادامه میدهد و انديشه جهانی را با استعمار و استثمار و استحمار به بيراهه برده است.بنابراين ما مستضعف هستيم؛ اسرائيل در جبهه يزيد است؛ جبهه باطل، جبهه ستمپيشگان و ما در جبهه مستضعفين هستيم؛ جبهه حسين(ع)؛ چه بايد بكنيم؟[...] حسين(ع) همه چيز را تقديم كر؛ اگر اين واقعه را به سلسله تاريخی و سرمدی نبرد ميان حق و باطل پيوند دهيم، خود را در اين جبهه نبرد قرار دادهايم؛ امروز اين نبرد ميان فلسطينیها و اسرائيل است؛ اين مسئله، نخست، تكليف فلسطينیها است و اگر آنان اين كار را انجام ندهند بر ما واجب عينی است كه به پا خيزيم و اين كار را به انجام رسانيم؛ درست است، اسرائيل نيرومند است اما يزيد نيز قدرت داشت؛ اسرائيل میكُشد، میسوزاند، قتلعام میكند، آنچه را انجام میدهد بر صفحههای تلويزيون میبينيم، به يادمیآوريم كه مسلم بن عقيل نيز در كاخ به قتل رسيد، سرش را از تن جدا كردند و جسدش را از بلندی افكندند.پس اسرائيل در صف يزيد است و همه ابعاد واقعه كربلا هماكنون نيز وجود دارد؛ حسين(ع) بازنگشت و نگفت كه آنان ظالمند و به مرد و زن و مرده رحم نمیكنند؛ نگفت كه آنان پس از كشتنم، سينهام را پاره پاره میكنند پس، بر ماست كه در راه حق گام برداريم؛ چه سودی دارد كه خوار بمانيم؟ او كه پيشواست بايد اينهمه را تحمل كند.بنابراين، نبرد ما با اسرائيل ادامه نبرد امام حسين (ع)است؛ آنان درباره حسين(ع) میگفتند: خرج عن حده فقتل بسيف جده : او از حد و حدود خود تجاوز كرد و با شمشير جدش كشته شد»؛ اين حكمی بود كه در محكمه برای امام حسين(ع) صادر كردند؛ میگفتند: چرا عصيان میكنی؟(!) چرا نمیگذاری مردم شادمان باشند؟ چرا نمیگذاری مردم نماز بگذارند و روزه بگيرند؟ حج به جای آورند و زكات بپردازند؟ ای حسين چرا اين كار را میكنی؟ از اينهمه نبرد و درگيری چه میجويی؟امام موسی صدر در اين بخش مردم را مخاطب قرار میدهد و میگويد: من آمدهام تا به شما هشدار دهم كه اسرائيل هم همان حرف را میزند: بيائيد با هم زندگی كنيم؛ بيايد با هم زندگی مسالمتآميزی داشته باشيم(!) آيا اين حرفها از دولتی كه بر اساس اشغالگری و تعدی و طمع و زيادهخواهی برپاست، پذيرفتنی است؟ اسرائيل میگويد: ما بالاتر از ديگر انسانها هستيم؛ همه اديان بايد تحت سلطه ما باشند؛ پس، اين نبرد امام حسين(ع) در عصر ما است.ما چيزی را از سلسله نبرد حق و باطل جدا نمیكنيم؛ چنانكه به حسين(ع) در نبردش با يزيد میگوئيم: «السلام عليك يا وارث آدم صفوةالله».