در یکی ـ دو قرن اخیر کسانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، علامه اقبال لاهوری، امام موسی صدر، دکترعلی شریعتی، شهید مرتضی مطهری و علامه محمدتقی جعفری نمونههایی از همین دست بودهاند که با بهره گیری از جادوی سخن به مبارزه با جهل و تک صدایی و خود محوری پرداختند و دیگران را به شنیدن سخنان هم دعوت کردهاند.
اشاره: امام موسی صدر، چهل سال پیش، در تاریخ نوزده فوریه ۱۹۷۵ (سی بهمن ۱۳۵۳) به کلیسای کبوشیین بیروت دعوت شد تا به عنوان خطبۀ موعظۀ آغاز روزه در این کلیسا سخنرانی کند. این سخنرانی و این اتفاق، که برای نخستین بار عالمی مسلمان در کلیسایی کاتولیک خطبۀ روزه را ایراد کند، به بیانی، به سمبل شخصیت گفتوگومحور امام موسی صدر و برآیند و نمونهای از تمامی فعالیتهای امام موسی صدر است. به مناسبت چهلمین سالگرد این اتفاق، پایگاه اینترنتی مؤسسۀ امام موسی صدر سلسلهمطالبی را با عنوان «الگوی گفتوگو» و دربارۀ ضرورت گفت وگو و اهمیت آن در جهان معاصر منتشر کرده و خواهد کرد. یادداشت زیر از جمله این مطالب است که سید محمدصادق فیض آن را نوشته است.۱. اندکی پس از آنکه بشر به سلاح های تازهای در جنگ های قلمرویی و سرزمینی دست یافت، موضوع «انسان» و اهمیت یافتن سرگذشت او و حفظ نوع بشر مطرح شد تا در منازعاتی از این دست، بشر و نوع انسان دچار زوال و نابودی نشود. چه تا پیش از آن، مهمترین عامل در پیشبرد اهداف نظامی، عامل انسانی بود. به گونهای که هر قوم و قبیلهای که شمار افرادش بیش از اقوام دیگر بود، بر آن دیگری تفوق داشت. اگرچه این موضوع اکنون نیز یکی از ملاک های برتری شماری در جدول قدرت به شمار میرود؛ اما در روزگاران گذشته، جمعیت، عاملی تاثیرگذار به حساب میآمد. از این رو با پیشرفت های حاصله در صنایع و جنگ افزارهای نظامی، از عامل انسانی تعریف تازهای به دست داده شد.
برخی از تحلیل گران براین باورند که تغییر جهت در مسیر تفوق قدرتها از عامل انسانی به عامل نظامی صرفاً برمبنای منافع قلمرویی نیست، بلکه رشد عقلانی بشر و افزایش سطح دانش او باعث چنین رخدادی بوده است.
۲. یورگن هابرماس، فیلسوف و نظریهپرداز اجتماعی معاصر که از او به عنوان وارث مکتب فرانکفورت یادمی شود؛ و اکنون او را در زمرۀ نظریه پردازان انتقادی قرارمی دهند؛ دو ویژگی برای انسانها درنظر میگیرد که به واسطۀ همین دو ویژگی، انسانها از حیوانات متمایز میگردند: «کار» و «زبان». به بیان هابرماس، این دو ویژگی به انسان توانایی هایی خاص میدهند که بااستفاده از این دو میتوانند زندگی خود را تغییردهند. «زبان»، برآورنده بسیاری از نیازمندی های آدمی است؛ به گونهای که انسان میتواند با زبان، گرههای ناگشوده موجود در زندگی خویش را به راحتی بگشاید. در سویی دیگر، همین زبان است که در کارها گرههایی میاندازد که به راحتی قابل گشودن نباشد.
این اندیشمند انتقادی بر این باوراست که کارکردهای زبان هرچه باشد، الزاماً کارکرد انحصاری آن نخواهد بود و تنها کارکرد انحصاری زبان، «مفاهمه» است. به عبارت دیگر او معتقداست که تنها راه رسیدن به همگرایی و درک متقابل، از مفاهمهای حاصل میشود که نتیجۀ گفت وگوی زبانی است.
۳. آیین گفت وگو، خاص هیچ دسته و گروهی نیست؛ هرچند که از مشخصههای دنیای مدرن به شمار میرود. مدرن نه از آن رو که به اصول لیبرال یا نئولیبرال و یا دسته بندی هایی از این نوع وابستهاش کنیم، بلکه از آن رو، که آدمی را خاستگاه علم و معرفت بدانیم و برای او قدر و منزلتی قایل شویم که از سوی پروردگار برایش درنظرگرفته شده است.
خداوند نیز با بندگانش سخن گفته است. هرچند که این سخن گویی یکسویه و مونولوگ باشد؛ اما مجال سخن گفتن متقابل هم برای بنده به رسمیت شناخته شده است. میگویم، بشنو. بگو تا بشنوم. حتی خداوند پا را از این هم فراتر نهاده و میفرماید بخواه تا اجابت کنم. او خود با کلام به سوی بندگانش حرکت کرده و مهمترین ودیعتش نزد بندگان، همان کلام اوست. و جالب آنکه هنوز پس از قرنها همین بندگان بر سر کلام خدا بیشتر منازعه دارند تا مفاهمه.
۴. ادبیات ایرانی ـ اسلامی ما ایرانیان مشحون از دیالوگ است. حتی شاعرانی چون مولوی براین زبان نافهمی بشر بسیار نکتهها گفتهاند. داستان انگور و عنب و... را به یاد داریم. طرفه اینکه دربار سلاطین ایرانی همواره محل رفت و آمد شاعران و سخن سرایانی بوده که چنین مضامین ژرفی را به گوهرسخن چنان میآراییدند که تلخترین و سختترین سیرتها را هم به نرمی وامی داشت. تاریخ ایران سراسر نشانههایی از این دست در خود دارد.
۵. ابزارهای موجود در جامعه الزاماً تک بعدی نیستند. به دیگر سخن میتوان از امکانات موجود در جهت نزدیکی فکر و دیدگاهها به یکدیگر بهره برد، بدون آنکه خدشهای به اصول اعتقادی و مبانی فکری و ملی وارد آورد. شاید پرسیده شود که اگر هیچ تغییری در فکر رخ ندهد، پس نزدیکی چه سودی خواهد داشت؟ پاسخ روشن است. کاهش تنشها و واگراییها و افزایش همگراییها از پس شناخت یکدیگر.
در تاریخ کشورمان و آیینمان نمونههایی بسیار از این دست گفت وگوها را شاهد بودهایم. مناظرات امامان شیعه با منکران و ملحدان از یکسو و با دیگر مسلمانان برسر مسائل اعتقادی و فروع از سوی دیگر. همین دیدگاه مسالمت جویانه و ناظر به توانمندی های فکری را در پیروان آنان هم شاهد بودهایم. در یکی ـ دو قرن اخیر کسانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، علامه اقبال لاهوری، امام موسی صدر، دکترعلی شریعتی، شهید مرتضی مطهری و علامه محمدتقی جعفری نمونههایی از همین دست بودهاند که با بهره گیری از جادوی سخن به مبارزه با جهل و تک صدایی و خود محوری پرداختند و دیگران را به شنیدن سخنان هم دعوت کردهاند. هرچند که زمان و مکان در این مبارزه اهمیتی فوق العاده داشته است.
۶. امروز در ایران خودمان بیش از هرزمان دیگری نیازمند مفاهمه و درک متقابلیم. مونولوگها مجالی برای تفکر در فضای عمومی نگذاشتهاند. اکنون باید به سمت دیالوگ های برابر رفت. شنید و گفت تا به وحدت نظر نزدیک شد. نکتۀ مهم آنکه برای جهانی اندیشیدن و منطقهای عمل کردن همیشه فرصت نیست. دیگران منتظر ما نخواهند ماند همانطور که ما منتظر دیگران نماندیم و انقلاب ۱۳۵۷ بیحضور برخی و با اتکا به هم نظری و وحدت فکری به ثمرنشست. برای دورنماندن از آینده، از هم اکنون باید شروع کرد.