از نظر امام صدر همه ستمگران در طول تاريخ در جبهه يزيد هستند و آنچه در اين روز به وقوع پيوسته، رسوا کننده جبهه ظالمان و اهل باطل است: «حسين(ع) نه تنها در آن صحرا، بلکه در طول تاريخ در برابر ستمگران ايستاد. در آن صحرا در برابر سيهزار نفر بود؛ اما درتاريخ مقابل صدها گروه قرار داشت و ظالمان و اهل باطل را چون دستههاي ملخ پراکنده ساخت.»
عاشورا چگونه قيامي است؟ آيا حادثهاي است که در زمانهاي خاص به وقوع پيوسته و تمام جوانب آن در همان دوران به پايان رسيده و تنها بايد از منظر تاريخي به آن نگريست، يا پديدهاي پويا و جاري در متن زندگي است و ارزشهاي آن متناسب با شرايط زمان و مکان احيا ميشود؟ آيا عاشورا و پيامهاي آن منحصر به شيعيان است يا همه اقوام و مذاهب، مخاطب آن هستند؟آيا حرکت امام حسين(ع) تنها متکي به آموزههاي ديني است يا موضوعي فراديني به شمار ميآيد؟
امام موسي صدر،به عنوان يک انديشمند و رهبر ديني که در عرصه سياسي و اجتماعي نيز به فعاليت پرداخته، پاسخ اين پرسشها را ميدهد. پيش از ورود به بحث بايد گفت که وي درقالب پيامها، سخنرانيها و مصاحبههاي مختلف به موضوع حرکت امام حسين(ع) پرداخته و تلاش کرده تا با تلفيق نگاه تربيتي، انقلابي و اصلاحي به عاشورا و پيامدهاي آن، الگويي قابل اجرا در متن زندگي فردي و اجتماعي انسانها ارائه نمايد. امام موسي صدر به دليل زندگي در جهان امروز و آشنايي با مکاتب مختلف فکري و اطلاع از روند تحولات فرهنگي و اجتماعي جوامع، مخاطبان خود را محدود به طيف و گروهي خاص نمي کند. او با هوشمندي خاصي ميان شهادت امام حسين و تولد مسيح ارتباط برقرار کرده و آموزههاي آنان را بايکديگر پيوند ميدهد.( سفر شهادت، ص157)
او واقعه عاشورا و پيامهاي آن را محدود به سال 61 هجري و شرايط حاکم بر آن دوران ندانسته و اين حادثه را الگويي براي همه نسلها و گشاينده راههاي نجات و آزادي بر روي همه امتها (مسلمان و غيرمسلمان) ميداند و ميگويد: « اين حادثه جاويدان که مشعل فروزنده نسلهاست، تنها براي روزگار امام حسين(ع) نيست، ابعاد اين حادثه از يک بخش عاطفي و تراژدي بشري ميگذرد و الگويي شايسته براي تمام نسلها ميگردد و واقعه، با همه تفاصيل و ثمراتش به همه نسلها ميآموزاند و راههاي نجات و رهايي را فراروي آنان، ميگشايد.امت ما و ديگر امتها، همواره به اين آموزهها و عبرتها نيازمند بودهاند»(سفر شهادت، ص9)
وي عاشورا را در پيوند با تاريخ قبل و بعد از خود ميداند و با همين نگاه آن را حلقه اي از حرکت تکاملي بشر قلمداد کرده وتصريح ميکند: « اين نبرد براي چيست؟ اين سنت خداوند است. اين نبرد هميشگي براي اين است که آدمي بتواند با اراده کامل خود، از ميان خير و شر، يکي را انتخاب کند. و اينگونه است که سلسله پايندة ستيز ميان ستمکار و ستمديده کامل ميگردد. در اين روز بود که نبرد آغاز شد: از آدم، برگزيده خدا و نوح، محبوب خدا و علي، ولي خدا. از اين رو واقعه کربلا نبردي منفک و پديدهاي يگانه در تاريخ نيست. البته حلقهاي ويژه است و به طور طبيعي با ديگر حلقههاي تاريخ نبرد، تفاوت دارد و همچنان که اين حلقه با گذشته پيوند دارد، با آينده نيز در پيوند است.» (همان، ص36)
از نظر امام صدر همه ستمگران در طول تاريخ در جبهه يزيد هستند و آنچه در اين روز به وقوع پيوسته، رسوا کننده جبهه ظالمان و اهل باطل است: «حسين(ع) نه تنها در آن صحرا، بلکه در طول تاريخ در برابر ستمگران ايستاد. در آن صحرا در برابر سيهزار نفر بود؛ اما درتاريخ مقابل صدها گروه قرار داشت و ظالمان و اهل باطل را چون دستههاي ملخ پراکنده ساخت.»(همان، ص22)
با اين منطق، گريه و سوگواري براي شهداي کربلا بايد به فرصتي براي احياي خشم وکينه عليه جريان باطل تبديل شود: «گريه ما براي نو کردن اندوهها و کينهها و ميل به انتقام و خشم بر باطل است. اينها انگيزه ما براي گريه است.»(همان، ص32) در پرتو همين احساس درد و اندوه است که انسان ميآموزد چگونه زندگي کند و چگونه بميرد. (همان، ص201)
به همين دليل برگزاري جلسات سوگواري کافي نيست و تلاش براي اصلاح امور لازمه حسيني بودن است و تاکيد ميشود: «گريستن و برپا کردن مجالس کافي نيست. حسين به اينها نيازي ندارد. حسين، شهيد راه اصلاح است. [او ميگويد:] من براي اصلاح امت جدم خروج کردم. پس اگر در جهت اصلاح امت جدش کوشيديم، او را ياري رساندهايم و اگر سکوت کرديم يا مانع اصلاح شديم، او را وانهادهايم و يزيد را کمک کردهايم.» (همان، ص27)
همچنين زيارتنامههايي که براي امام حسين(ع) خوانده ميشود، نوعي احياي پيامهاي بلند عاشورا در گذر زمان است که پيشگيري از تبديل شدن عزاداريها به مراسمي غيرپويا و صرفاً براي ثواب اخروي را دنبال ميکنند. حرکت امام حسين(ع) سرمايهاي براي زندگي در همين دنياست و امام صدر با اشاره به زيارتنامهوارث و محتواي غني آن ميگويد: «هدف اين زيارت، بخشيدن حرکت و پويايي به عاشورا و خارج کردن اين واقعه از انزوا و مخالفت با جداسازي آن از گذشته و آينده است؛ زيرا همه خطر در اين است که عاشورا فقط به يادبودهايي بدل شود و واقعه کربلا تنها براي کتابها و سيرهنويسي و يا ذکر آن براي اجر و ثواب اخروي باشد. بيم آن ميرود که اين حادثه از ظرف زماني خود فراتر نرود و مقتل حسين(ع) و يارانش در همان سال 61 مدفون شود؛ اينکه حسيني بود، کشته شد و همه چيز پايان يافت. براي اينکه خواست و کينه و کنار نهادن واقعه محقق نشود و کار امام حسين(ع) هدر نرود، پارهاي فقرات در اين زيارت آمده است تا ميان شهادت حسين(ع) و ستيز هميشگي حق و باطل پيوند برقرار سازد؛ ستيزي که از نخستين حرکت انسان براي اصلاح و جهاد آغاز ميشود و تا رسيدن به زندگي آزاد و با کرامت و رهايي از ستم و ستمپيشگان ادامه دارد.» (همان، ص29)
پيامهاي عاشورا
اکنون پرسش مهم اين است که: فردي با چنين نگاه و رويکردي، خود چگونه به الگوبرداري از قيام عاشورا پرداخته است؟ شايد مهمترين عرصه آزمون رهبران ديني و اجتماعي و انديشمندان و حتي واعظان اين است که خود تا چه اندازه به آنچه ميگويند، وفادارند و ديدگاههاي خود را در صحنه اجتماعي چگونه تعقيب ميکنند.
امام موسي صدر از کساني است که اصلاح فرهنگي، اجتماعي و سياسي جامعه را تنها در وعظ و خطابه نديده و در مقام يک کنشگر در بالاترين سطح ممکن به فعاليت پرداخته است. او در جريان تلاشهاي عدالتخواهانه و ستمستيزانهاي که در دفاع از حقوق محرومان لبنان ساماندهي کرد، از ظرفيتهاي فرهنگي، تربيتي، اجتماعي و سياسي عاشورا بيشترين بهره را برد وحسين ظلم ستيز با اهداف اصلاحي را بيشتر مورد توجه قرار داد.
ماجرا از آنجا شروع ميشود که مشکلات اقتصادي، سياسي، اجتماعي و امنيتي، شرايطي تبعيضآميز و بغرنج را به وجود آورده بود. دولت لبنان به حقوق محرومان که بيشترشان شيعه بودند و اکثر آنها در مناطق جنوبي سکونت داشتند، بياعتنا بود و اين وضعيت با حملات پي در پي اسرائيل و مهاجرت هزاران فلسطيني به اين مناطق روز به روز وخيمتر ميشد. ناآگاهي مردم و ترس آحاد جامعه از عواقب اعتراض و مطالبه حقوق از يک سو و ساختار طايفي قدرت و نفوذ جناحهاي مختلف که برخي از آنها از شيعيان فئودال هم بودند از سوي ديگر، هرگونه تحول را دشوار ميساخت. همراهي بخشي از روحانيت با جريان حاکم و يا بيتوجهي آنها نسبت به اين وضعيت هم بر حجم مشکلات ميافزود.
در چنين شرايطي امام موسي صدر ابتدا فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي متعددي را با هدف آشناسازي مردم با حقوق خود آغاز کرد و همزمان گفتگو و تعامل با نخبگان مسلمان و غيرمسلمان را نيز در دستور کار قرار داد. در گام بعد او تلاش کرد تا مسئوليت حکومت را نسبت به وظايفي که برعهده دارد، يادآور شود و از آنها بخواهد تا حقوق مردم را پاس بدارند. اين حرکت که البته چارچوبهاي کاملاً فرهنگي، اجتماعي و مسالمتآميز داشت، از سوي حکومت جدي گرفته نشد. از اين مرحله به بعد امام موسي صدر اعتراضات مدني را با شيوهها و شگردهاي مختلف مانند اعتصاب غذا، تجمع، راهپيمايي و... آغاز کرد که امکان پرداختن به آنها در اين مقاله نيست و صرفاً به برخي نمونهها که به مناسبت عاشورا بوده اشاره ميشود.
او درمراسم بزرگداشت عاشورا در تاريخ 1/2/1974 که در بيروت برگزار شد، با تشريح گوشههايي از حرکت امام حسين(ع) و عملکرد بنياميه در جعل حقيقت گفت: «امروز در اينجا... آشکارا سخن ميگوييم تا بر گمراهي و عوامفريبي فائق آييم. قصد نابود کردن و خراب کردن نداريم و خواهان فساد نيز نيستيم. قصد ما اصلاح امتمان است، آن هم در حد توانمان. آيا نميبينيد که به حق عمل نميشود و از باطل نهي نميگردد؟ و بهاي آن استقبال از ديدار خداوند (شهادت) است. بهاي آن حضوري مصمم و درخواستي حقجويانه است. اهداف چيست؟ بازگرداندن حق شهروندان. آيا شيعيان جزو شهرونداني شريف و پاک و باوفا و وطندوست و مرزدار و مرزبان و پرداخت کننده ماليات و آبادکنندگان مزارع و با فرهنگ و اهل انديشه و عمل و اديب و مهاجر و مقيم و کارگر و تاجر، بزرگ و صاحب هنر و صنعت هستند؟...»
و در ادامه با تأکيد بر حقوق همه محرومان اعم از شيعه و سني ميافزايد: « دفاع از حقوق انسانها، از جمله اهداف اساسي اباعبدالله(ع) است. ما خواستار حق تمامي شهروندان هستيم... هرکس که محروم باشد،بر ماست که در کنارش باشيم.» (مسيره الامام السيد موسي الصدر، ج4، ص124)
يکي ديگر از مشکلات امام صدر در آن سالها اين بود که جريانهاي ذينفوذ سياسي و اقتصادي که عواملي هم درميان گروههاي مذهبي داشتند، اين گونه تلاشها را نامرتبط با وظايف يک روحاني ميدانستند. به همين دليل در پاسخ آنان ميگويد: «اين مسئله چيزي نيست که من از خودم درآورده باشم. نگوييد تو روحاني هستي و اين مسائل ربطي به تو ندارد. اميرمؤمنان علي(ع) ميفرمايد: «همانند چهارپاي دربند آفريده نشدم که همه تلاشش براي علف و گرفتارياش رفت و آمدش است.» اگر چنانچه تمامي دغدغه خاطر انسان در زندگي پر کردن شکم و گرفتاري اش رفت و آمدش باشد، علي(ع) او را چهارپا ميخواند....»(همان)
او در بخش ديگري از اين سخنراني ضمن اشاره به شهادت طلبي اباعبدالله و عدم پذيرش ننگ زندگي با ستمگران ميافزايد: «ما در اين وطن حق داريم. ما جماعت حسيني هستيم، ما در کاروان حسين ميرويم، ما انقلابي همراه حسين هستيم، ما تاريخ را آن گونه که حسين ميخواهد، بنا ميکنيم و آرزومنديم حرف ما فهميده و هدف ما شناخته شود...همانا اين راه ماست. ما قائل به اين راه هستيم و از خداوند ميخواهيم که در پيمودن اين راه ما را ياري رساند. همه ابعاد آن را توضيح ميدهيم. تمامي اهداف و پيامدها را ذکر ميکنيم؛ آن گونه که حسين انجام داد.»(همان)
در پايان از حاضران و کساني که خبر اين سخنان به گوششان ميرسد، ميخواهد تا موضع خود را روشن کنند: «اي برادران، صفوف خود را انتخاب کنيد: صف يزيد يا صف حسين. به خدا قسم که فکر نميکنم غير از صف حسين را انتخاب کنيد و جز به نداي حسين لبيک گوييد،حسيني که ميگويد: آيا کسي هست که مرا ياري کند؟...اي حسين! روزگار فرصت نداد که در کنار تو باشيم و براي تو بميريم؛ ولي روزگارْ ما را از اينکه با اسلام تو باشيم، باز نميدارد.» (همان)
يک روز بعد که امام موسي صدر قصد داشت به همين مناسبت در مناطق ديگري از لبنان و در جمع مردم سخنراني کند، مخالفان که ادامه اين سخنرانيها را بر نميتافتند، با تحريک عوامل خود و بسيج همه امکانات حکومتي کوشيدند تا از ورود امام به مناطقي که از قبل وعده داده بود، ممانعت به عمل آورند. مخالفان حتي از بستن حسينيهها هم رويگردان نبودند. امام صدر به مردم پيغام ميدهد که از هرگونه درگيري با مخالفان بپرهيزند و مطمئن باشند که او به آنها خواهد پيوست و در مراسمشان شرکت ميکند. فقط مراقب باشند تا آشوب و بلوايي ايجاد نشود. با همين تدابير، وارد منطقه ميشود و حجم جمعيت و تمايل آنها براي شنيدن سخنراني او، همه نقشهها را برآب ميکند. او بازهم ضمن سخناني به مردم هشدار ميدهد که مراقب سوءاستفاده طغيانگران از سوگواري امام حسين(ع) باشيد که آنها در پس اين گونه مراسم، خود را مخفي کرده و سعي در پاک جلوه دادن خود دارند:
«نبايد به برگزاري اين گونه مراسم اکتفا کنيم تا اين مناسبتها به جلساتي نمادين و متحجر و بيروح تبديل نشود و خطاکاران خود را در پس آن مخفي نکنند و طغيانگران با حضور در سوگواريها خود را نزد مردم پاک و مطهر جلوه ندهند. نبايد گريه و حضور در مراسم سوگواري جاي عمل و اعتراض سازنده را بگيرد ... اين مناسبت بايد زنده و پويا و حرکت آفرين بماند و در زندگي ما تأثيرگذار باشد، همچنان که آن نبرد تأثيرگذار شد. ما نيز آن را به انگيزهاي قوي براي ايستادگي در راه احقاق حقوق خود بدل ميکنيم. حتي اگر اين راه نيازمند فداکاري بسيار باشد، چرا که سيدالشهدا با خون خويش و با فداکاري خاندان خود اين مسير را ترسيم کرده است...» (همان، ص17)
تجمع بعلبک
يکي از مهمترين نقاط عطف در تاريخ حرکت اصلاحي امام موسي صدر، گردهمايي بزرگ شهر بعلبک واقع در شمال لبنان با حضور 75 هزار تن از مردم در تاريخ 18/3/1973 مصادف با روز اربعين حسيني است که براي اولين بار با حضور هزاران مسلح برگزار شد. اين تجمع يکي از سلسله اقداماتي بود که امام صدر با هدف دفاع ازحقوق مردم محروم جنوب و همچنين ضرورت مسلح ساختن آنها براي دفاع در مقابل تجاوزات رژيم صهيونيستي برگزار کرد. او به همين منظور از مردم خواست تا در روز اربعين حسيني در شهر بلعبک تجمع کنند.
شهر بعلبک واجد چند ويژگي مهم بود: اول اينکه از پرجمعيتترين شهرهاي شيعه لبنان است که ساکنانش برخوردار از فرهنگ سلحشوري هستند. دوم اينکه اين شهر در مسير کاروان اسيران کربلا به مقصد شام بوده و از اين نظر ميتوانست تداعيکنندة بخشي از تاريخ عاشورا باشد. و سوم اينکه امام به دنبال آن بود تا ميان مطالبات مردم جنوب وشمال پيوندي راهبردي برقرار کند.
آن روزها فضاي سياسي لبنان شرايط حساس و پرمخاطره اي را پشت سر ميگذاشت. شماري از شخصيتهاي سياسي و فرهنگي درصدد برآمدند تا امام را از برگزاري اين تجمع منصرف سازند. به ويژه آنکه حکومت نيز با چنين تجمعاتي سخت مخالف بود و بيم آن ميرفت تا آشوبي بزرگ ايجاد شود؛ اما امام صدر نه تنها با تغيير زمان برگزاري مراسم موافقت نکرد که خواستار حضور قاطع مردم شد. با آغاز مراسم و حضور امام، مردمي که بيصبرانه منتظر سخنان او بودند، يکپارچه شعارهايي در حمايت و استقبال از او سردادند. لبنان تا آن روز تجمعي چنين گسترده و مسلحانه به خود نديده بود و روشن بود که دوراني جديد از تاريخ شيعه را آغاز ميکرد. امام صدر در ابتداي سخنراني خود در اين تجمع گفت:
«1335سال پيش شهر بعلبک مناسبت ديگري را شاهد بود... و آن هنگامي بود که اسيران اهل بيت و اصحاب حسين(ع) و سر مبارک آن حضرت بر فراز نيزه در مسير رفتن به شام وارد اين شهر شد. تبليغات حکومت و حاميان آنان چنين اعلام کرده بود که: افرادي از دين خارج شدهاند و بهزودي وارد بعلبک ميشوند؛ خداوند آنان را خوار کرده و خليفه را ياري داده است. اهالي بعلبک به استقبال اسرا رفتند و هنگامي که با آنان روبرو شدند، پرسيدند: شما کيستيد؟ زينب ـ دختر امام علي ـ فرمود: ما اسيران آل محمديم! اهالي غيور بعلبک با شنيدن اين جمله برآشفتند و به مزدوران خليفه هجوم بردند و آنان را از شهر راندند و اربعين حضرت ابيعبدالله(ع) را گرامي داشتند...
آن نخستين مراسم يادبود سيدالشهدا بود و اکنون ما نيز ياد و خاطره اربعين را گرامي ميداريم، در حالي که اهداف و مواضع گمراه کنندة حاکم بر جامعه امروز نيز همانند آن زمان است. شباهت اهداف در اين است که امام حسين(ع) هنگام خروج از مدينه فرمود: «آيا نميبينيد که به حق عمل نميشود و از باطل نهي نميگردد؟ در چنين اوضاعي انسان مؤمن بايد مشتاق لقاءالله باشد و بدين ترتيب مشاهده ميکنيم که به فرموده امام حسين(ع) همين که عمل به حق ترک شود و از باطل ممانعت نشود، کافي است که انسان مؤمن مشتاق و آماده شهادت شود... و ما امروز ميبينيم که به حق عمل نشده و از باطل جلوگيري نميشود؛ و نيز شاهد هستيم که تبليغات گمراهکننده و ترديد و شبههافکني و غباري که برپا شده، به اندازهاي است که چيزي نمانده چشمها از ديدن و گوشها از شنيدن باز بماند. ما امروز در اين شهر گرد هم آمادهايم؛ شهري که در برابر شبهات و گمراهي تسليم نشد. جمع شدهايم تا بار ديگر با گمراهي مخالف کنيم؛ چنان که اجدادمان پيشتر با آن مخالف کردهاند.» (سيره وسرگذشت، ص332)
در ادامه، امام فهرستي از مشکلات مردم و مطالبات آنان را مطرح کرد و از مردم خواست همه قسم ياد کنند که تا رسيدن به پيروزي، دست از تلاش و مجاهدت برندارند. اين مراسم بازتاب گستردهاي در رسانههاي آن روز لبنان داشت و مورد توجه بسياري از نويسندگان و تحليلگران تاريخ معاصر لبنان است. غسان توييني ـ روزنامه نگار مشهور لبناني وسردبير روزنامه النهار ـ در واکنش به اين مراسم نوشت: «اين يک انقلاب بود که شيعيان به رهبري امام موسي صدر پيشگام همه طوايف و اقشار شدند و آن را انجام دادند. انقلابي نه عليه ساير طوايف، که عليه ظلم و ستم.» (همان)
عاشورا و مقاومت عليه اسرائيل
تاريخ معاصر لبنان در60 سال گذشته پيوندي ناگسستني با موضوع فلسطين و اشغالگري رژيم صهيونيستي داشته است. تجاوزات پي در پي و مهاجرت هزاران فلسطيني، سرنوشت لبنان را به سرنوشت کشور همسايه آن گره زده است. در چنين شرايطي بايد به مردم لبنان و به ويژه شيعيان که در بيشتر مناطق جنوبي ساکن بودند، اين انگيزه داده ميشد که در شهرها و روستاهاي خود بمانند و مقاومت عليه اشغالگران را سامان دهند. امام موسي صدر از راهها و شيوههاي مختلفي به اين مهم پرداخت که يکي از آنها بهرهمندي از ظرفيتهاي فرهنگ غني عاشورا و شهادتطلبي منبعث از حرکت امام حسين(ع) است.
او در مراسم عاشوراي سال 1974 در بيروت، پس از توضيح درباره چگونگي آغاز حرکت اباعبدالله و واقعه عاشورا، به مسائل روز پرداخت و با اشاره به خاطرهاي از حضور خود در جبهههاي جنگ بين مصر و اسرائيل، آمادگي رزمندگان فلسطيني براي شهادت را يادآور شد که خود را بهاي آزادي قدس ميدانستند و گفت: «آن کس که نسلش را و خودش را در راه آزادي امتش وقف کرده باشد، پيروز ميشود. اين همان معياري است که حسين به ما ميآموزد. حسين به ما ميگويد که يزيد هرچه بزرگ و سپاهش هرچه عظيم باشد و هر اندازه که عوامفريبياش گسترده و دامنهدار باشد و هر اندازه که افکارش جهنمي و وسيع باشد، فداکاري را در ميدان بياور، تا همچون دستههاي ملخ پراکنده شوند و از تو فرار کنند.» (مسيره الامام السيد موسي الصدر، ج4، ص14)
او در سخنراني ديگري به همين مناسبت ميگويد: «آيا کسي هست که شک کند اسرائيل ظالم است؟ اسرائيل فلسطين را اشغال و مردم را آواره و بيگناهان را نابود کرده است. به بهانه حمايت از خود، اشغال را ادامه ميدهد و فکر جهاني را با استعمار و استثمار و استحمار به بيراهه برده است؛ بنابراين ما مستضعف هستيم. اسرائيل در جبهه يزيد است، جبهه باطل، جبهه ستمپيشگان و ما در جبهه مستضعفين هستيم، جبهه حسين. ما چه بايد بکنيم؟ سيره حسين را ميخوانيم و ميبينيم که حسين با خاندان و با فرزندان و با همه هستي و مردان و زنان خود به آوردگاه ميرود...» (سفر شهادت، ص38)
امام موسي صدر جلوههايي از جنگ و حوادث عاشورا را بيان کرده و ميافزايد: «او همه چيز را تقديم کرد. اگر اين واقعه را به سلسله تاريخي و سرمدي نبرد ميان حق و باطل پيوند دهيم، خود را در اين جبهه نبرد قرار دادهايم. امروز اين نبرد ميان فلسطينيها و اسرائيل است. اين مسأله، نخست تکليف فلسطينيهاست و اگر آنان اين کار را انجام ندهند، بر ما واجب عيني است که به پا خيزيم و اين کار را بکنيم. درست است اسرائيل نيرومند است، اما يزيد نيز قدرت داشت. اسرائيل ميکشد، ميسوزاند و قتل عام ميکند. آنچه را انجام ميدهد، بر صفحههاي تلويزيون ميبينيم.... پس اسرائيل در صف يزيد است. همه ابعاد واقعه کربلا هم اکنون نيز وجود دارد... نبرد ما با اسرائيل ادامه نبرد امام حسين(ع) است...» (همان، ص39)
وي در ادامه با اشاره به تبليغات سوء دستگاه بنياميه عليه امام حسين(ع) که او را متهم به خروج از دين و عصيان عليه حکومت و ممانعت از انجام عبادات ميکردند، افزود: «به شما هشدار ميدهم که اسرائيل هم همان حرف را ميزند: [ميگويد] بياييد با هم زندگي کنيم، بياييد با هم زندگي مسالمتآميز داشته باشيم... آيا اين حرفها از دولتي که بر اساس اشغالگري و تعدي و طمع و زيادهخواهي برپاست، پذيرفتني است؟» (همان، ص40)
رئيس مجلس اعلاي شيعيان بازهم در يکي از روستاهاي جنوب به مناسبت عاشورا در بخشي از سخنانش ميگويد: «برپايي چنين مراسم باشکوهي آن هم در فاصله چند متري مرزهاي اسرائيل به معناي آن است که ما ميخواهيم سرفصل جديدي در تاريخ مناسبت عاشورا و تاريخ منطقه بگشاييم. اين مناسبت بايد زنده و پويا و حرکتآفرين بماند و در زندگي ما تأثيرگذار باشد. همچنان که آن نبرد تأثيرگذار شد، ما نيز آن را به انگيزهاي قوي براي ايستادگي در راه احقاق حقوق خود بدل ميکنيم، حتي اگر اين راه نيازمند فداکاري بسيار باشد، چرا که سيدالشهدا با خون خويش و با فداکاري خاندان خود اين مسير را ترسيم کرده است... ما آمادهايم که سلاح برگيريم و به دفاع برخيزيم. من آمادهام که تفنگ به دست گيرم و با شما مرزباني کنم. آمادهام که هرکاري از ما بخواهند، صورت دهم...»(سيره و سرگذشت، ج1، ص322)
تعابيري شبيه به اين در سخنان امام صدر حتي در مراسم گراميداشت ميلاد امام حسين(ع) هم مطرح شده است. او در فاصله کوتاهي با تشکيل افواج المقاومه البنانيه (أمل) به تربيت نيروها و تشکيل سازمان رزم مقاومت در جنوب لبنان مبادرت ورزيد که حماسههاي بزرگي را تحت فرماندهي شهيد دكتر مصطفي چمران در جنوب لبنان آفريدند و به همين دليل است که از امام صدر با عنوان «مؤسس مقاومت» و يا «امام المقاومه» ياد ميشود.
اين مقاله بيش از آنکه بخواهد ابعاد نگاه امام موسي صدر به قيام عاشورا را روشن سازد، قصد داشت جلوههايي از آن را مطرح کند.بديهي است بحث و بررسي پيرامون اين موضوع مجالي وسيع ميخواهد که انتظار ميرود ديگران بيشتر به آن بپردازند.
نویسنده:حمیدقزوینی