روزهای واپسین بهار و ایام آغازین تابستان، یادآور سه چهره مخلص، درخشان، پیشتاز و ماندگار در عرصه بیدارگری دینی این مرز و بوم است.
نویسنده: محسن کمالیان
اشاره
روزهای واپسین بهار و ایام آغازین تابستان، یادآور سه چهره مخلص، درخشان، پیشتاز و ماندگار در عرصه بیدارگری دینی این مرز و بوم است: امام موسی صدر در ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ به دنیا آمد، دکتر شریعتی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ درگذشت و آیتالله دکتر بهشتی در ۷ تیر ۱۳۶۰ به شهادت رسید. در بیش از ربع قرنی که از درگذشت شریعتی میگذرد، صدها همایش، میزگرد و سخنرانی، در تجلیل و نقد اندیشههای وی برگزار و صدها کتاب و مقاله بدین امر اختصاص یافتند؛ از جمله سخنانی که در سالها، از سوی برخی نقادان به اصطلاح اصلاحطلب شریعتی مطرح شد، آن است که دغدغههای وی، دیگر دغدغههای این زمانه نیست و یافتههای وی باید از فیلترهای بهداشتی عبور داده شوند.
صرفنظر از درست یا نادرست بودن این سخن، که خود درخور تأمل و نقدهایی دیگر است، یک نکته مورد اتفاق همگان است: چالش میان روشنفکران دینی و پیروان باورهای سنتی، که دغدغهای مهم برای شریعتی و تمامی روشنفکران دینی، پیش از وی به شمار میرفت و امروز نیز همچنان به قوت خود باقی است!
آنچه در این نوشتار خواهد آمد، مروری بر مواضع روحانیت فرهیخته و زمانشناس معاصر، نسبت به دکتر شریعتی است؛ قصهای که میتواند، در بررسی تعامل روحانیت با پدیده روشنفکری دینی، دستکم به عنوان مطالعهای موردی (case study)، مورد توجه قرار گیرد.
۱ ـ سخن نخست
بدون تردید دو آیت بزرگوار، امام موسی صدر و دکتر بهشتی، بر فراز قله روحانیت فرهیخته، آگاه و زمانشناس معاصر، جایگاهی منحصر به فرد دارند. آنچه نام این دو تن را در تاریخ تشیع جاودان میسازد، نه برتری فقهی و اصولی آنان بر اقرانشان، که بسیاری بزرگان بر آن اشارت داشتند [۲]، بلکه درک درست و دوراندیشانه آنان از اقتضائات زمان، کارنامه درخشان آنان در مدیریت جامعه اسلامی و موفقیت آنان در ارائه چهره عاقل، عادل و انساندوست اسلام و تشیع به جهان است. اگر این سخن را بپذیریم که مباحث دینی، مشمول قاعده «انظر الی ما قال، و لا تنظر الی من قال» نیستند، سیره فکری و عملی این دو نادره زمان، یقینا مصباح الهدای نسلهای امروز و فردای ما، به ویژه فضلای جوان تواند بود.
۲ ـ اصل سخن
مواضع صدر و بهشتی نسبت به شریعتی، همانند یک چهار وجهی منتظم، از چهار وجه، که ارزش و اهمیتی یکسان دارند، بنا شده است: روحیه آزاد اندیشی، توجه به نیازهای حرکت اسلامی معاصر، ارزیابی منصفانه، و حمایت جوانمردانه!
۲-۱- آزاد اندیشی
صدر و بهشتی، هر چند فقه، حدیث و تفسیر را از مهمترین حوزههای علوم اسلامی میدانستند، اما هرگز فرهنگ اسلامی را به این حوزهها، و صلاحیت اظهار نظر در باب اسلام را به فقها، محدثان و مفسران خلاصه نکردند. آنان نفس «از ورای قله حکمت و معرفت به دین نگریستن» را ارزشمند و گستره آن را از دایره علوم صرفا حوزوی وسیعتر میدانستند. صدر سالها با مرکز مطالعات اسلامی «استراسبورگ»، همکاری و آثار ارزشمندی چون «مغز متفکر جهان شیعه» را از همین رهگذر منتشر کرد [۳].
وی با نگارش مقدمهای نقادانه بر ترجمه عربی کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» هانری کربن، از این مستشرق فرانسوی، تجلیل و ارزش اینگونه تلاشها را عملا متذکر شد [۴]. بهشتی نیز با گرد هم آوردن نخبگان دانشگاهها، طرحهای پژوهشی بنیادین، در حوزه مباحث اقتصادی اسلام به اجرا درآورد.
صدر و بهشتی، حتی در باب حوزههای تخصصی حوزوی اعتقاد داشتند، فهم علما از اسلام، با پیشرفت حکمت و معرفت بشری، قابلیت تکمیل و تدقیق دارد. آنها توان تفسیر آدمی را از یک سخن، با حکمت و معرفت وی متناسب و به حکمت و معرفت گوینده محدود میدانستند؛ بنابراین، رمز جاودانگی اسلام و توان پاسخگویی آن به نیازهای زمانه را در تکیه آن بر قرآن میشمردند [۵]. قرآنی که عین کلام خدا و در نتیجه چنان بیکران است، که هر قدر بر حکمت و معرفت بشر افزوده شود، میتواند، مفاهیمی بدیعتر و عمیقتر، متناسب با توسعه جوامع بشری، از آن استخراج کند. صدر همواره هشدار میداد که اگر در برابر روند جهانی توسعه جوامع تسلیم و با دور شدن از قرآن، فهم خود از دین و موازین اسلامی را بر پایه حکمت و معرفت بشری بازبینی نکنیم، در حق امت اسلامی، خیانت و همه چیز را از دست خواهیم داد [۶].
صدر و بهشتی، نه تنها برای اصحاب نظر، که برای تمامی انسانها، ارزش ذاتی، کرامت و حق اندیشه و بیان قایل بودند. بهشتی همواره تأکید میکرد: «هر انسانی حق دارد حرف بزند، هر انسانی! … آقایان! بنا را بر این بگذاریم که به سخن یکدیگر، بهاندیشه یکدیگر، به عقیده یکدیگر، احترام بگذاریم! [۷] … در جامعه اسلامی، همه افراد و گروهها، هر چند مخالف اسلام باشند، امکان دارند، رای و نظر خود را بیان دارند [۸]»!
در این نگرش باز و آزاداندیش، که تلاش عالمان غیر حوزوی نیز برای فهم ابعاد مختلف اسلام مغتنم، به روز شدن فهم علما از اسلام واجب و حتی انسان عادی نیز در بیان آرای خود آزاد شمرده میشد، روشنفکری دینی چون دکتر شریعتی، که از فراز قلهای نو با نام جامعهشناسی به اسلام و تشیع مینگریست، جایگاه والایی داشت. چنین نگرشی نه تنها انتقادات و حرفهای نو را خوشامد میگفت، بلکه اگر مفید تشخیص داده میشدند، حتما صاحبان آنها را جذب میکرد. چنین نگرشی هرگز برخوردهای غیرعلمی و متعصبانه را با روشنفکران دینی، که قطعا خالی از خطا نیز نبودند، بر نمیتافت. صدر دردمندانه میگفت: «نه تنها حکومت ایران، بلکه گروهی از رجال دین نیز که اسلام را حق، ارث و احتکار خود میدانستند، با شریعتی در افتادند. اینها معتقد بودند که تنها خود، اسلام را میفهمند و احدی حق ندارد، چیزی به جز آنچه آنان میفهمند، از اسلام برداشت کند» [۹]. بهشتی نیز که شریعتی را چونان شیخ طوسی و علامه حلی، انسانی در مسیر «شدن» یافته بود [۱۰]، بارها یادآور شد: «آن چیز که قطعا از اسلام منحرف است، روشی است که این آقایان در برخورد با دکتر در پیش گرفتهاند. این قطعا ضد اسلام است. این قطعا با آن چیزی که اسلام به ما یاد میدهد، که «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه، اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا لالباب»، ناسازگار است [۱۱].
۲-۲- نیازهای حرکت اسلامی
بدون شک صدر و بهشتی، که از کارآمدترین رهبران حرکت اسلامی دوران معاصر بودند، تحکیم پشتوانه فکری این حرکت را که مشروعیت آن را تضمین میکرد و تبیین آن برای نسل جوان را، از مهمترین اولویتها میدانستند. اگر حرکت اسلامی را تلاش برای ساختن فردایی بهتر، در هر دو بعد مادی و معنوی، و بنابر موازین و ارزشهای اسلامی تعریف کنیم، نگاه این دو تن به جامعه، جلوهای دیگر خواهد یافت. صدر مردم را به چهار گروه تقسیم میکرد؛ نخست، کسانی که در برابر وضع موجود، تسلیم و در صدد توجیه و کنار آمدن با آن هستند! دوم کسانی که از وضع موجود ناراضی و برای فرار از آن، دست به انواع هجرت، اعم از جغرافیایی، توسل به مخدرات، یا گوشهنشینی میزنند! سوم کسانی که برای تغییر وضع موجود، دست به کار، اما به دلیل ضعف و احساس از خود بیگانگی، به مکاتب فکری دیگر متوسل میشوند! چهارم کسانی که با توسل به یک ایدئولوژی اصیل، که از اعماق زمین، آسمان، ایمان و فطرت آنان برخاسته باشد، برای اصلاح وضع موجود اقدام کنند [۱۲].
صدر و بهشتی در پی انسانهای خوشفکری بودند، که بتوانند پشتوانه فکری گروه چهارم را بیش از پیش تحکیم، تقویت و تبیین کنند، و شریعتی را دقیقا اینگونه یافتند. شریعتی سرمایهای بود که در مدتی کوتاه، آن هم در دوران بحران هویت نسل جوان، موفق شد تا توجه صدها هزار جوان تحصیلکرده را به خویشتن و اسلام اصیل جذب کند. او سرمایهای بود که دعوتش به اسلام، دعوتی پیشرو، مبارزاتی، انقلابی و به تعبیری که صدر و بهشتی در سخنانشان به کار میبردند، دعوتی «پویا» و «غیر نهادی» بود [۱۳]. صدر بارها تاکید کرد: «وقتی یاد شریعتی را پاس میداریم، اندیشه اصیل و مؤمنی را پاس داشتهایم، که میتواند توجه جهان را به خود جلب و ظرفیتهای خفته و انباشته در محلات، منازل و مساجد را بسیج کند؛ ظرفیتهای عظیم، متراکم و راکد ماندهای که تنها زمانی میتوانند نقش خود در اصلاح جامعه را ایفا کنند، که به حرکتی اصیل، مؤمن و مبارز، برای تغییر جامعه بدل شوند» [۱۴].
بهشتی نیز بارها عنوان نمود: «دکتر در طول چند سال حساس، هیجان مؤثری در جو اسلامی و انقلاب اسلامی به وجود آورد و در جذب جوان درس خوانده و پر شور و پر احساس به سوی اسلام اصیل، نقش سازندهای داشت و دلهای زیادی را با انقلاب اسلامی همراه کرد» [۱۵].
۲-۳- ارزیابی منصفانه
وقتی صدر و بهشتی در مقام ارزیابی شریعتی برآمدند، چنین نبود که در محیطی بسته بنشینند و صرفا با مرور برخی آثار وی، به جمعبندی بپردازند! آنان در کنار مطالعه آثار شریعتی، دو موضوع مهم دیگر را نیز مورد اهتمام قرار دادند: حوزه تأثیر، که در بالا بدان اشاره شد و به دست آوردنشناختی دقیق از شخصیت وی! بیتردید اصالت خانوادگی و رشد و نمو شریعتی در محضر پدری چون استاد محمد تقی شریعتی، از عوامل مهمی بود که در راه شناسایی شخصیت وی مورد توجه واقع شد و احساس حسنظن و اعتماد را در این دو بزرگوار تقویت کرد [۱۶]. اما بدون شک، مهمترین عاملی که این احساس را به اوج رساند، ملاقات حضوری و رو در روی آنان با شریعتی است. بهشتی طی جلسهای در رمضان ۱۳۵۱ در تهران [۱۷]، و صدر در جلسهای در خرداد ۱۳۵۶ در پاریس [۱۸]، از نزدیک با شریعتی به گفتوگو، و به دنبال آن، درباره شخصیت وی به جمعبندی پرداختند. حاصل این ملاقاتها، کشف عناصر مهم صداقت و اخلاص در نهاد دکتر بود [۱۹]، که وقتی در کنار ویژگیهای مهم دیگر، خصوصا دردمندی، نشاط، پویش ذهنی و مهمتر از همه، قدرت تأثیر وی بر نسل جوان قرار گرفت، عزم این بزرگان را بر حمایت از وی جزم نمود.
نکته مهمی که صدر و بهشتی همواره بر آن تاکید داشتند، جهتگیری افکار شریعتی بود. در نگرش این دو بزرگوار، هرچند مسیر حرکت مهم تلقی میشد، اما جهتگیری آن اهمیتی دوچندان داشت. آنان معتقد بودند که سمت و سوی حرکت شریعتی، در راستای اسلام ناب و ارزشهای عالی و سازنده او، بسیار بیش از برخی لغزشها و خطاها هستند. صدر بارها تاکید نمود: «چنین نیست که افکار ما، صد در صد بر افکار دکتر شریعتی منطبق باشد! اما افکار سازنده و اصیل وی، چهارچوب فکری مناسبی برای حرکت اصلاحطلبی به شمار میآید» [۲۰]. بهشتی نیز چندین بار عنوان نمود: «دکتر همواره رو به اصالت اسلامی پیش میرفت؛ یعنی هر چه جلو میرفت، به اصالت اسلامی نزدیکتر میشد» [۲۱]. یا در مواقع دیگری اظهار داشت: «در دایره آگاهی من، کسانی که به وسیله کتابها و سخنرانیهای شریعتی با اسلام آشناتر شدهاند و به اسلام رو آوردهاند، فراوانند، اما کسانی که منحرف شده باشند و انحرافشان مستند به این نوشتهها باشد، چندان نیستند» [۲۲].
نکته مهم دیگری که در ارزیابیهای صدر و بهشتی جلوهای زیبا دارد، تواضع علمی و اخلاقی آنان است! این دو، بر خلاف رفتاری که امروز رایج است، نه در مورد شریعتی و نه در مورد دیگران، هیچگاه گرفتار حجاب معاصرت نشدند و هیچگاه از موضع بالا، به قضاوت نپرداختند! صدر، به رغم آنکه کتب شریعتی، تازه پس از درگذشت وی تعریب شدند، در جلسات مختلف عنوان نمود: «دکتر شریعتی، یکی از منابع فکر، الهام و اندیشه بسیاری از حرکتهای اسلامیمعاصر، از جمله حرکت ما بوده است» [۲۳].
بهشتی نیز به رغم آنکه در دوران پیش از انقلاب، همانند دوران پس از آن، شخصیت محوری نهضت در داخل کشور به شمار میرفت، در وصف هنر شریعتی در جذب نسل جوان به اسلام تصریح کرد: «وی مثل سفره بود و بقیه [ما] همچون مخلفات سفره» [۲۴]!
۲-۴- حمایت جوانمردانه
استراتژی صدر و بهشتی در مورد شریعتی و نیز دیگر روشنفکران دینی مانند وی، در یک کلام خلاصه میشد: استفاده بهینه از این سرمایهها در مسیر حرکت اسلامی، به رغم تمامی لغزشها و خطاهای احتمالی، که تنها معصومان از آن مصونند! رویه این دو تن آن بود که باید به نقد سازنده روی آورد؛ نقدی که مصالح نقد شونده را در کنار جامعه، با هم در نظر گیرد؛ نقدی که «همگرایی» آفریند، نه «واگرایی»؛ نقدی که پدیده شوم جدایی نسل جوان از روحانیت را در پی نداشته باشد؛ نقدی که هدفش «هدایت» باشد، نه «اتمام حجت»! نکته ظریفی که بهشتی بر آن تأکید میکرد، آن بود که عموم عبارات بحث برانگیز شریعتی، پذیرای لااقل بیش از یک قرائت هستند، که عمدتا یکی از آنها ابهامآفرین است!
توصیه وی به نقدکنندگان آن بود که به جای متهم ساختن شریعتی، به خوانندگان توجه داده شود، که مبادا از این عبارات، آن معانی نادرست برداشت شود.
بهشتی اعتقاد داشت که اگر چنین عمل شود، نسل جوان به راحتی قبول خواهد کرد، جنجالی پدید نخواهد آمد و عمل هدایت نیز صورت گرفته است [۲۵]. بهشتی این رویه را در ایران در پیش گرفت. وی و شریعتی در ملاقات رمضان خود قرار گذاشتند، که رابطه فکری و کاری نزدیکتری با یکدیگر برقرار سازند [۲۶]. صدر نیز همین رویه را در پیش گرفت. وی به دنبال دیدار پاریس خود با شریعتی، اندیشه تاسیس «حسینیه ارشاد در تبعید» را مطرح و برای حل مشکلات آن اعلان آمادگی کرد [۲۷].
اگر مواضع اصولی و منطقی صدر و بهشتی، انصاف و بزرگی آنان را به نمایش گذاشت، حمایت جوانمردانه آنان از وی، شکوه و بزرگواری آنان را بیش از پیش نمایان ساخت. آنچه باعث این حمایت جانانه شد، عناصر صداقت، اخلاص و تشنگی برای دریافت و نشر معارف اسلامی بود، که در وجود شریعتی لمس شد. بهشتی پس از ملاقات رمضان خود با شریعتی، بیباکانه به روشنگری پرداخت؛ امری که باعث شد تا اغلب انتقادکنندگان از شریعتی، وی را نیز آماج اعتراضات و کنایههای خود قرار دهند، چنان که برخی دوستان و همکاران نزدیک وی، که از بزرگان امروز و دارای همان رویه دیروز هستند، در روابط فکری و کاری خود با وی تجدید نظر کردند [۲۸]!
این فداکاری در مورد صدر به اوج رسید. وی زمانی مسئولیت تشییع، اقامه نماز و تدفین شریعتی در جوار مرقد مطهر حضرت زینب (س) را بر عهده گرفت، که تمام صفبندیها، مشخص و دریافت امواج فشارها و اعتراضات، نه تنها از سوی برخی محافل حوزوی قم، نجف و لبنان، که از سوی رژیم پهلوی، و سرانجام احزاب مسیحی دست راستی و مزدور آن در لبنان، قطعی به نظر میرسید. با این حال، وی نه تنها به این ملاحظات وقعی ننهاد، بلکه با برپایی مراسم شکوهمند گرامیداشت چهلمین روز درگذشت شریعتی در بیروت، که هزاران تن از مبارزان لبنانی، فلسطینی و ایرانی در آن شرکت جستند، به تمامی آن اعتراضات پاسخ گفت! صدر با برداشتن این قدمها، چهار هدف مهم را دنبال میکرد: تجلیل از یکی از احیاگران تفکر دینی، که نقشی اساسی در بازگشت نسل جوان به دامن اسلام ایفا کرد؛ تسلی دادن به خانوادهای مظلوم در دیار غربت، که از سوی رژیم پهلوی و برخی اطراف دیگر شدیدا تحت فشار قرار داشت؛ جلوگیری از تعمیق شکاف بین نسل جوان و روحانیت، که از برخی برخوردها سرخورده شده بودند؛ زمینهسازی اتصال جنبش شیعیان لبنان به انقلاب اسلامی ایران!
۳- سخن آخر
این نوشته بر آن بود، تا روح حاکم بر مواضع روحانیت فرهیخته و زمانشناس معاصر را نسبت به دکتر شریعتی، که در رفتار دو نماد آن، امام موسی صدر و دکتر بهشتی، تجلی یافت، به تصویر بکشاند. مهمترین اصول این مواضع، که درباره همه روشنفکران دینی قابل تعمیم و یکی از دغدغههای بزرگ دیروز و امروز را پاسخگو هستند، به شرح زیر است:
• روحانیت فرهیخته و زمانشناس، که تلاش همه اندیشمندان را برای فهم ابعاد گوناگون اسلام مغتنم، به روز شدن فهم علما را از اسلام ضروری، و همه انسانها را در بیان آرای خود آزاد میشمارد، به روشنفکران دینی خوشامد میگوید.
• نیازهای حرکت اسلامیاز مهمترین عواملی است که روحانیت فرهیخته و زمانشناس را بر آن میدارد، تا برای جذب هر چه بیشتر نسل جوان به سوی اسلام اصیل، دست همکاری روشنفکران دینی را بفشارد.
• در ارزیابی روحانیت فرهیخته و زمانشناس، نه تنها آرا و اندیشههای روشنفکران مذهبی، که حوزه تأثیر و شخصیت فردی آنان نیز مد نظر و اهمیت جهت، بر مسیر حرکت آنان مقدم است.
استراتژی روحانیت فرهیخته و زمانشناس، استفاده بهینه از روشنفکران دینی، بنابر نقد سازنده و جماعتآفرین است.
پینوشتها
۱. عضو هیئت علمی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله.
۲. ر. ک. به خاطرات آیات عظام شبیری زنجانی، موسوی اردبیلی، مکارم شیرازی، روحانی، آذری قمی، محلاتی شیرازی و … در ویژه نامه شماره ۵ فصلنامه «تاریخ و فرهنگ معاصر»، سید هادی خسروشاهی، ۱۳۷۵؛ شماره ویژه فصلنامه «نامه مفید»، شماره ۱۶، زمستان ۱۳۷۷.
۳. ر. ک. به «مغز متفکر جهان شیعه، امام جعفر صادق (ع)»، مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ، ترجمه ذبیح الله منصوری، ۱۳۷۱، ص ۷.
۴. ر. ک. به «ابجدیه الحوار، محاضرات و ابحاث للامام السید موسی صدر»، مرکز الامام الصدر للابحاث و الدراسات، ص ۷۹.
۵. ر. ک. به «دراسات للحیات»، الامام السید موسی صدر، مرکز الامام الصدر للابحاث و الدراسات، ص ۱۸ – ۱۹.
۶. همان، ص ۲۰.
۷. ر. ک. به «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن»، آیتالله شهید دکتر بهشتی، بنیاد نشر آثار و اندیشههای آیتالله شهید دکتر بهشتی، ۱۳۷۸، ص ۶۱.
۸. ر. ک. به «مبانی نظری قانون اساسی»، آیتالله شهید دکتر بهشتی، بنیاد نشر آثار و اندیشههای آیتالله شهید دکتر بهشتی، ۱۳۷۸، ص ۶۶.
۹. عینا از نوار مربوط به جلسات هفتگی «مباحث سیاسی فرهنگی مسئولین مقاومت لبنانی»، مورخ هفته چهارم ژونن ۱۹۷۷، ترجمه و پیاده شد.
۱۰. ر. ک. به «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن»، ص ۱۰۶.
۱۱. همان، ص ۲۲.
۱۲. ر. ک. به روزنامه النهار، شماره ۱۳۲۶۷، مورخ ۱۵/۸/۱۹۷۷، سخنرانی امام صدر در مراسم چهلمین روز درگذشت دکتر شریعتی.
۱۳. عینا از نوار مربوط به جلسات هفتگی «مباحث سیاسی فرهنگی مسئولین مقاومت لبنانی»، مورخ هفته چهارم ژوئن ۱۹۷۷، ترجمه و پیاده شد.
۱۴. ر. ک. به سخنرانی امام صدر در مراسم چهلم دکتر شریعتی.
۱۵. ر. ک. به «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن»، ص ۱۰۸.
۱۶. ر. ک. به: نوار جلسات هفتگی «مباحث سیاسی فرهنگی مسئولین مقاومت لبنانی»، مورخ هفته چهارم ژوئن ۱۹۷۷؛ نیز «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن»، ص ۲۰.
۱۷. ر. ک. به «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن»، ص ۲۲.
۱۸. ر. ک. به شماره ویژه «نامه مفید»، مصاحبه با آقای دکتر صادق طباطبایی، ص ۷۵.
۱۹. ر. ک. به «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن»، ص ۲۳ - ۲۴.
۲۰. عینا از نوار مربوط به جلسات هفتگی «مباحث سیاسی فرهنگی مسئولین مقاومت لبنانی»، مورخ هفته سوم اوت ۱۹۷۷، ترجمه و پیاده شد.
۲۱. ر. ک. به «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن»، ص ۱۰۶.
۲۲. همان، ص ۶۴.
۲۳. عینا از نوار مربوط به جلسات هفتگی «مباحث سیاسی فرهنگی مسئولین مقاومت لبنانی»، مورخ هفته چهارم ژوئن ۱۹۷۷، ترجمه و پیاده شد.
۲۴. ر. ک. به «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن»، ص ۸۹.
۲۵. همان، ص ۵۸.
۲۶. همان، ص ۲۴.
۲۷. ر. ک. به شماره ویژه «نامه مفید»، مصاحبه با آقای دکتر صادق طباطبایی، ص ۷۷.
۲۸. ر. ک. به «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن»، ص ۲۳.