گزیده ای از نوشتار آیت الله سید رضا صدر در کتاب «پیشوای شهیدان» درباره خروج امام حسین(ع) از مکه
در اسلام، حرم خدای حرمتی دارد. آنجا بستی است برای هر موجودی زنده و دژی است برای حفظ حیات در زمین. باید حیات زندگان در آن جا محفوظ بماند. کسی حق ندارد در حرم، موجود زندهای را نابود کند. صید حرم، حرام است، کندن درختان حرم، جایز نیست. نباید خونی در حرم ریخته شود، انسانی کشته گردد. نباید آزادی کسی در آن جا سلب شود و کسی حق ندارد همراه خود سلاح بردارد.
ولی!
مزدوران و جاننثاران یزید، دستور یافتند تحت رهبری والی مکه، در ایام حج، پسر پیغمبر را در حالی که جامه احرام بر تن دارد و سلاحی در دستش نیست، دستگیر ساخته و یا ترور کنند. حکومت خام و بیتدبیر یزید، دیگر نتوانست زنده بودن حسین را در حرم خدای، تحمل کند و تصمیم به هتک خانۀ خدا و بیحرمتی گرفت و به گمان خود خواست کار را در مکه یکسره کند و خود را از سوی حسین آسودهخاطر گرداند. طبیعی است که این کار به آسانی انجامپذیر نبود و حسین گنجشکی نبود که بشود او را گرفت و یا به تیرش زد. یاران فداکار، پیوسته در خدمتش بودند و خود، مردی دوراندیش و آیندهنگر بود.
یزیدیان اگر به چنین کاری دست میزدند، چه موفق شدند و چه شکست میخوردند، هتک حَرَم خدای میگردید. یزید، حاکم اسلام است و او باید حرمت خانۀ خدای را نگاه دارد. او که پاسبان است، پاس نگه نمیدارد، پس این کار وظیفه حسین است، پاسبان حقیقی و راستین اسلام. تنها راه، برای حفظ احترام خانه خدای، خروج حسین است، از مکه و خودداری کردن اوست از عبادت حج و خودداری از پوشیدن جامه احرام) پس، خروج حسین از مکه، استقبال از مکه و آباد کردن خانه خدا بود. خودداری او از احرام حج، تعظیم عبادت حج و بزرگداشت مناسک بود.
مرد با ایمان، از هر سویی که برود، به سوی خدا رفته است؛ خدا در همه جا هست. خروج حسین از مکه و ترك اعمال حج در موسم حج، از بزرگترین شاهکارهای سیاسی و مذهبی به شمار میآید.
حسین، در هشتمین شب ماه ذیحجه، در حضور اصحاب و یاران خود خطبهای ایراد کرد و چنین گفت: «حمد خدای راست و بس، هر چه بخواهد همان است، هر چه قدرت و توانایی است از آن خداست و بس.
مرگ، زیبایی فرزندان آدم است، همچون زیبایی گلوبندی که به گردن دوشیزهای است.
واله و شیدای دیدار پدران و نیاکانم هستم. برای من شهادتگاهی فراهم شده که باید به سوی آن بروم. میبینم که بندبند مرا گرگهای بیابان، از هم جدا کرده و شکم خود را، از پیکر من سیر میسازند. روش ما خاندان، خشنودی و رضای خدای را جستن است. رضای ما رضای خداست. در بلاها استقامت میورزیم و شکیبایی داریم و پاداش ما خواهد رسید. من بامدادان از مکه بیرون خواهم شد، هر کس که بخواهد جان خود را در راه ما فدا کند و جویای دیدار با خدا باشد، با ما بیاید.»
حسین، روز هشتم ذی حجه از مکه بیرون شد و به سوی کوفه روان گردید و از خانه خدای به سوی خدا رفت.
روز هشتم ذی حجه، در اسلام «ترویه» نامیده میشود و آن روزی است که زائران خانه خدا، احرام حج میبندند و جامه سپید احرام بر تن میکنند و این عبادت بزرگ را میآغازند.
ولی حسین از عبادت دست کشید و به سوی شهادت رفت، شهادت، نگهبان عبادت است و ضامن بقای آن. خبر در مکه پخش گردید و حاجیان از تصمیم ناگهانی حسین آگاه شدند. زائرانی که از دور و نزدیک کشور اسلام به زیارت خانه خدا و انجام دادن اعمال حج آمده بودند، از شتاب وی در عجب شدند و هر کسی چیزی میاندیشید و سخنی میگفت. سرانجام، دانسته شد که یزیدیان چه نقشه خطرناکی در سر میپرورانیدند. آنها با حکومت یزیدی آشنا بودند و آشناتر شدند و از روش حسین آگهی داشتند، آگاهتر شدند.
در این جا، راه حسین، از راه انقلابیون جدا میگردد؛ انقلابیون روز قیام خود را مخفی میدارند و سفر انقلابی خود
را آشکار نمیسازند، ولی حسین آشکارا قیام کرد و آشکارا سفر کرد، آن هم سفر شهادت. با خطبه حسین، دیگر شکی باقی نماند که سفر وی سفر شهادت است و بس. حسین، به این فکر معتقد نبود که قداست هدف، وسیله زشت را زیبا میگرداند؛ وگرنه میتوانست در برابر چشم هزاران حاجی، در خانه خدا شهید شود و نخستین شهید خانه خدا گردد، ولی چنین نکرد، زیرا هتک خانه خدا میشد.
راه شهادت باید زیبا باشد. در این جا نیز راه حسین، از راه انقلابی جدا میشود. انقلابی، معتقد است که هدف وسیله زشت را زیبا میکند، ولی حسین به این اصل پایبند نبود و آن را زیر پا نهاد. حسین علیهالسلام میتوانست، در مکه بماند، از خود دفاع کند و پیروز شود. چون قدرت حسین علیهالسلام در خانه خدا از قدرت یزید بیش بود، ولی از دفاع کنارهجست. دفاع، امن خانه خدا را برهم میزد. آن جا خانه امن و آرامش بود. آن جا خانه صلح بود. آن جا خانه حفظ حیات زندگانی بود. نابود کردن حیات موجودی زنده، حرمت خانه خدا را میبرد، و حسین علیهالسلام برترین کسی بود که حرمت آنجا را نگاه میداشت.