ان للحسین فی بواطن المؤمنین معرفه مکتومه - پیامبر اکرم
«پیشوای شهیدان» روایتی است داستانوار از زندگانی امام حسین (ع). زمینههای رویداد واقعه عاشورا با ریشهیابی ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی دنیای عرب و زمینههایی که باعث شد تا در روز عاشورا جنگی با آن کیفیت درگیرد: نابرابر، ناجوانمردانه و به غایب بیرحم و البته سرشار از نشانهها، نمادها و تفسیرها.
کتاب پیشوای شهیدان، مطابق آنچه در تقدیمنامه اولیهاش آمده است در بهمنماه ۱۳۵۵ تمام شده است. جایی آیتالله رضا صدر مینویسد:
تقدیمی
آیا نویسندهاش سعادتی دارد که نوشتهاش را نهمینزاده حسین (ع) بپذیرید؟
سیدرضا صدر - ۱۳ صفر ۱۳۹۷- ۱۲ بهمن ۱۳۵۵
با این اوصاف نخستین بخشهای کتاب – ذیل عنوان کلیات - نشان میدهد که فضای سیاسی جامعه تحت تاثیر تحولاتی بوده است که به انقلاب اسلامی ایران منجر شد. نویسنده در همان سطور اول کتاب، تکلیف خود و اندیشهاش را با شبیهسازان زمانهاش روشن میکند.
شبیهسازانی که مصداق درون دینی باورها و اعتقادهای سیاسی خود را در تفسیر عاشورا مبتلور میدیدند. آیتالله صدر مینویسد که قیام امام حسین نه برای حکومت بوده است و نه یک انقلاب به شمار میآید. دلیل هم میآورد. ساختن تصویر از حسین انقلابی را دستپخت «چپ» میداند. تعریف متداول از انقلاب را میآورد و میگوید با این تعریفها حسین انقلابی نبود. تصویر قیام برای حکومت را هم که در میان بچه مسلمانها خواهانی داشت و مباحثی زیاد پیرامون اثر مشهور آن روزها «شهید جاوید» پدید آمده بود، رد میکند. از این جهت نگاه او به قیام امام حسین نگاه خاصی میشود.
جایی که مینویسد:
«قیام حضرتش ناگهانی بود، موعد قیام که رسید، بپا خاست، لشکری نداشت. نیروی شکنندهای نداشت، از رشد مردم آگاه بود، میدانست افکار عمومی قدرتی ندارد، همه خردمندان و سیاستمداران عصر میدانستند که قیام او با شهادت همراه خواهد بود، قدم جلو گذاردند، کوشش کردند که از این کار منصرفش گردانند، نپذیرفت. خودش نه تنها یقین داشت که شام را فتح نمیکند، میدانست که کوفه را نیز نمیتواند به تصرف در آورد. ولی به پا خواست، پون هدفی که در قیام داشت، هدف دیگری بود» (ص۱۹)
نگاه نویسنده در مورد واقعه کربلا در بخش بعدی ابعاد کاملتری به خود میگیرد. در نخستین صفحات بخش نخست کتاب با عنوان «شهادت و جهاد» تاکید میکند که پیروز واقعه کربلا «حق» بوده است و برای بلند شدن آوازه حق، طبیعتا «قدرت» ابزار خوبی نیست. همانگونه که آیتالله صدر اشاره میکند بر مسند قدرت بودن حق، دستکم در دورانی که دنیای بشری از میزان رشد کافی برای مشارکت در حکومت حق برخوردار نیست، حقجویان و فرصتشناسان را در یک صف قرار میدهد و این از دید او آغاز زوال حق است جایی که «دین خدا، دین حکومتی میشد و تشریفات جای دین را میگرفت و برای هدف میشد، نه وسیله». به عقیده نویسنده دین تشریفاتی خطرهای زیادی هم دارد و حق جز به تشریفات شناخته نخواهد شد و لاجرم قدرت به دست مردم نادان میافتد و «وای به حال ملتی که قدرت ملی آن به دست مردم نادان بیفتد و لجارگان بر آن حکومت کنند».
از آن سو، بارها تاکید میشود که به همین نسبت حسین (ع) انقلابی هم نبوده است. انقلاب به معنایی که توسط جریانهای چپ در میانه دهه ۵۰ فهمیده میشد. سید رضا صدر درباره انقلابی نبودن حسین (ع) هم به واقعیتهای تاریخی دل خوش میدارد و میگوید: «حسین به راهی میرود و انقلابی به راهی دیگر. انقلابی، زن را به کارزار میخواند، جنگهای پارتیزانی را به وی میآموزد. وی را در معرکه نبرد داخل میسازد، تا با کشتن و کشته شدن سروکار پیدا کند. ولی حسین چنین نکرد به خواهرش زینب دلیر، زینب فداکار، استعمال اسلحه را نیاموخت، فنون رزم را تعلیم نداد... بلکه خواهر را به صبر و شکیبایی دعوت کرد، برای اسارت آماده ساخت، تا جهاد سوختن و ساختن را انجام دهد. این است جهاد زن»
جای جای کتاب پر است از نقلهایی این چنینی و البته دلایلی فراوان بر اینکه حرکت امام حسین هدفی جز انقلاب و حکومت داشته است. نویسنده با نقل راهحلهای پیشروی امام حسین (ع) برای تبدیل کردن این حرکت به یک حکومتخواهی گسترده و نپذیرفتن تک تک آنها از سوی امام تاکید میکند که هدف امام حکومت به معنای متداولش نبوده است. آیتالله صدر از واقعیتهای تاریخیای که نشان میدهد امام تمایلی به تلاش برای رسیدن به حکومت نداشته است شروع میکند و با مذمت قدرتخواهی در برابر حقجویی نتیجه میگیرد که امام هدفش حکومت نبوده است: «اگر حسین حکومت میخواست، میتوانست با چند ترور حکومت را به دست آورد. یارانش گوش به فرمان بودند و جان در کف. ولی حسین چنین نکرد و هیچ قدمی، در هیچ زمانی، برای گرفتن حکومت برنداشت، و به سوی کوفه حرکت کرد... کوفه بیوفا؛ چون کوفه راه شهادت بود و راههای دیگر به شهادت نمیرسید.»
از دل همین دست استدلالهاست که نویسنده تکلیفی دیگر را برای امام حسین متصور میبیند. میگوید شهادت امام حسین زمانی رخ میدهد که جز صورتی از اسلام باقی نمانده است و «ضد اسلام به نام اسلام» عرضه میشود به همین دلیل هم هست که پیروزی حسین کمکی به تغییر وضع موجود نمیکند زیرا پیروزی او نشانی میشود از جنگ میان «پسر پیغمبر با لیفه پیغمبر بر سر قدرت و حکومت» که به نفع یکی خاتمه یافته است و چهره ظلم پشت این تصورها پنهان میماند.
دیگر ویژگی این اثر در تصویرسازی خوب و با حوصلهای است که نویسنده از زمانه حسین (ع) داشته است. در جای جای کتاب درباره زمینههای فرهنگی، تاریخی و سیاسی دوران معاویه و یزید سخن گفته شده است. زمینههای قومی و قبیلهای در روابط میان اعراب، شیوه عملکرد دستگاههای تبلیغاتی بنیامیه در دوران امام تصویر شده است. توضیح داده شده است که «شهادت» به عنوان عنصر اصلی واقعه کربلا – از دیدگاه آیتالله صدر – چگونه همچون دانهای در دل زمین زمانه امام کاشته شده بوده است و جز با خونهایی که در کربلا ریخته شد این دانه از دل زمانه بیرون نمیآمد.
نویسنده در بخش نخست روایت تا خاکسپاری شهیدان پیش میرود. صحنههای شهادت با قلم شیوا و توانای نویسنده به خوبی، با جزئیات و احساسات تصویر میشوند. نثر کتاب روایتگری تاریخی – حماسی از عاشوراست. تمام صحنهها و روضههای عاشورا به خوبی تصویر میشوند. لحظه شهادت یاران یک به یک تصویر میشود. وداع پایانی امام با اهل بیت، دیدار با امام بیمار در بستر و وداع با زینب (س). فلشفورواردی هم به مجلس یزید زده میشود، آنگاه که سر امام در مجلس یزید برده میشود و زید بن اَرقَم فریاد میآورد: «آهای مردم عرب، از امروز همگی برده شدید! پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانفرما کردید! تا نیکان شما را بکشد و گنهکاران شما را استخدام کند. بدبخت مردمی که، خواری را ذلت را برای خویش پسندیدند.
بخش دوم درباره اسارت اهل بیت امام حسین (ع) است. آیتالله صدر بخش اول را با این جمله پایان برده است: «حسین، آموزگار کتاب شهادت بود و زینب آموزگار کتاب اسارت، و بشر باید هر دو را بخواند و بداند». فصل دوم به صورت کامل به جهاد «سوختن و ساختنِ» زینب میپردازد.
تصویر اسارت کاروان امامِ شهید از زبان کارگر گچکار کاخ امیر کوفه آغاز میشود: «زینالعابدین را دیدم که بر شتری بیجهاز سوار کردهاند و از دیدگانش اشک و از رگهای گردنش خون جاری است!
زینالعابدین میگفت:ای مردم بدبخت وای مردم بدکار! دشتهای شما سیراب مباد!ای مردمی که حرمت پیغمبر خود را نگاه نداشتید! پسرانش را کشتید! دخترانش را اسیر کردید!»
نویسنده در این فصل اسارت را به عنوان مکمل شهادت و عنصر مؤثر دیگر در حادثه کربلا معرفی میکند. میگوید که زینب (س) نه تنها داغ شهادت را دید، از سوی دیگرش طعم اسارت را نیز چشید و جهاد کامل بود. به همین دلیل روایت نویسنده از رویاروی زینب (س) با یزید روایتی حماسی است.
روایت خطبه حضرت در شام و در برابر یزید نمونهای از همین باور مهم است: «ای پسر معاویه! به خدا سوگند جز پوست پیکر خود را ندریدی! و جز گوشت بدنت را پاره نکردی! به زودی خدای، تو را با رسولش جمع خواهد ساخت، تا گناهِ بزرگِ ریختنِ خونِ فرزندانش را و شکستنِ حرمتِ حریمش را کیفر کند و داد آنها را از تو بستاند. در دادگاهی که قاضی آن خدای باشد و محمد خصم تو گردد و جبرئیل یار ستمدیدگان باشد و گواهی دهد».
در ادامه نقل خطبه طولانی حضرت نزد یزید، آیتالله رضا صدر به این نکته مهم اشاره میکند که جشن پیروزی دربار شام به دادگاه محاکمه یزید تبدیل میشود، همین مسئله نیز از نظر او اهمیت اسارتِ پس از شهادت را برجسته میکند: «اگر زینب جامه رزم بر تن میکرد و شهادت مییافت، سفر اسارتی نبود، دادگاه محاکمه یزید تشکیل نمیشد و خطر اختفا، شهادت حسین را تهدید میکرد». این فصل با نقلهای دیگر و با آزادی اسیران پایان مییابد. جایی که به قول نویسنده فشار افکار عمومی سبب میشود یزید تصمیم به آزادی اسرا بگیرد و اجازه دهد برای نخستین بار عزای شهادت امام حسین (ع) به جای آورده شود.
فصل سوم، با شرح شهادت برخی یاران امام حسین (ع) آغاز میشود. ابتدا شهدای پیشگام مسلم، ابن یقطِر، قیس بن مُسَهَر و میثم ایرانی که از یاران امیرالمؤمنین و همبند مختار بود. پس از آن نویسنده به زیبایی از دو راهیها میگوید. از انتخابهایی که سرنوشت افراد را تغییر داد. ابتدا از عباس (س) و عمر سعد که دو راه متفاوت را برگزیدند. سپس از زُهیر و عُبید که اولی شهادت و دومی شقاوت را برگزید. سپس حُر ریاحی و ضحاک را مقایسه میکند. یکی از یزید برید و به دامان حسین (ع) آمد و دیگری هنگامی که دید راهی برای پیروزی نیست از خدمت امام مرخص شد.
اینها مقدمهای میشود برای اینکه نویسنده در ادامه فصل از آداب شهادت بگوید. از انتخابهایی که زمینهساز شهادت میشوند و شاید از اینها مهمتر از نسبت میان زن و شهادت. آیتالله صدر در این باره مینویسد: «زن را در اسلام وظایفی است که در خور است، جهاد سرخ از زن خواسته نشده است. جهاد زن جهاد سپید است و زن بر آن تواناست... اگر زینب در جنگ شرکت میکرد، بیگمان، شهادت حسین را به تأخیر میانداخت و از یاران حضرتش به شمار میرفت، ولی در جنگ شرکت نکرد. چرا؟ چون در سلام، جهاد سرخ از زن خواسته نشده است.» کتاب با شرح همین شهادتنامهها پایان مییابد.
«پیشوای شهیدان» توسط انتشارات بوستان کتاب و به اهتمام سید باقر خسروشاهی منتشر شده است. ویرایش اول کتاب نیز در سال ۱۳۶۰ منتشر شده بود. نگاه و روایت کتاب از اهمیت ویژهای برخوردار است. نویسنده با توجه به جایگاه فقهی و دینی خود و تسلط بر منابع تاریخی به مقتلنویسی صرف بسنده نکرده است و از کتاب و از نقل داستان کربلا برای نشر دیدگاهی مشخص و چارچوبمند درباره عاشورا، شهادت و اسارت استفاده کرده است. این اثر تاریخی این ویژگی را دارد که خواننده با رویداد تاریخی تنها نیست و نویسنده به عنوان یک روحانی برجسته و صاحبنظر درخور و اندیشمند کنار مخاطبش مانده است و داستان نه تنها در قالبی سوگناک و اندوهبار و روضهای مکتوب بیان کرده است، بلکه فراتر از آن رفته است و قصهگویی را چارچوبمند کرده و مطابق برنامهای مشخص پیش رفته است و بر همین اساس شهادت و اسارت را به عنوان دو گام از یک حرکت بزرگ به نام عاشورا نقشپذیر کرده است.
نویسنده: پدرام الوندی