نشست هفتگی شهر کتاب، این هفته به نقد و بررسی کتاب سید موسی صدر، هفت روایت خصوصی اختصاص داشت. این نشست با حضور رضا امیرخانی، بلقیس سلیمانی و حبیبه جعفریان برگزار شد.
نشست هفتگی شهر کتاب، این هفته به نقد و بررسی کتاب سید موسی صدر، هفت روایت خصوصی اختصاص داشت. این نشست با حضور رضا امیرخانی، بلقیس سلیمانی و حبیبه جعفریان برگزار شد.
بلقیس سلیمانی، نویسنده و منتقد ادبی که ادارۀ جلسه را نیز به عهده داشت، در ابتدا، از آشنایی خود با امام موسی صدر گفت. سپس، زندگینامۀ امام را توضیح داد و بعد از آن، دیدگاه هایش را در مورد کتاب بیان کرد.
سلیمانی گفت: سال 1357 وقتی 15 سالم بود، با شریعتی آشنا شدم. همزمان با این اتفاق، دو نام بر من تجلی کرد: امام موسی صدر و دکتر چمران. علت این آشنایی این بود که هردو این بزرگواران در مرسم ترحیم و چهلم دکتر شریعتی حضور داشتند. از آن سال سید موسی صدر با من ماند و در فواصل مختلف خبرها را پیگیری میکردیم تا اینکه مدتی پیش کتاب هفت روایت خانم جعفریان منتشر شد.
وی نظرش درمورد کتاب را با طرح این پرسش که آیا میتوان هفت روایت را زندگینامه درنظر گرفت، آغاز کرد و گفت: اگر دو ویژگی جامعیت و عینیت را برای زندگینامه درنظر بگیریم، پاسخ منفی است. این کتاب شخصیت فراگیر امام موسی صدر را بیان نمیکند. اما زندگینامهها معمولاً خانوادۀ فرد را نادیده میگیرند. خانواده یا در حاشیه است و یا به کلی غایب. برخی معتقدند رابطۀ شخصیتی بزرگ با خدا و با خانواده رابطههایی است که نمیشود از آن گذشت. از اواخر قرن 19 میلادی خانواده به مرور وارد زندگینامه میشود. ویرجینیا ولف در نقدش به زندگینامهها میگوید که زندگینامه باید بیش از هر چیز وارد زندگی روزمره شود. او میگوید آدمها را مانند داستان بپردازید؛ همانطور پیشبینیناپذیر و ذو ابعاد. در کتاب خانم جعفریان دو سؤال که نویسنده مدام با آن سروکار دارد، مطرح میشود: امام صدر چه کرده است و چرا؟ پاسخ این پرسشها را از منظر خانواده پی میگیریم.
سلیمانی ادامه داد: من اسم این روایتها را روایتهای اکسپرسیونیستی میگذارم. چراکه دریافتهای ذهنی خودمان را از امام روایت میکنیم. به این دلیل در این کتاب تاریخ و تقویم جایگاهی ندارد و به دنبال این نیست که شرح کاملی از تمام فعالیتهای آقای صدر ارائه کند. از بین روایتها کتاب، روایت علی آقای صدر، روایتی خطی است و به روایت زندگینامهای مرسوم نزدیکتر است. اما وقتی همسر امام یا دخترانش دریافتهایشان را میگویند، گویی امام بیرون و در عین حال درون زندگی آنان است. مانند کسی که دور بوده و در عین حال نزدیک بوده.
حس زندگی در کتاب جاری است
بلقیس سلیمانی، نویسندۀ کتاب بازی آخر بانو، گفت: در این کتاب حس زندگی جاری است. روایت پری خانم با خاطرۀ حساسیتش به نارنگی شروع شده. این خاطره روایتی بسیار زنانه و حسی از شخصیت امام ارائه میکند. این ویژگی در تمام روایتها وجود دارد، حتی در روایت پسر امام که نوعی گلایه در آن هست. این ویژگی که اکثر راویان زن هستند، حس زندگی را در سراسر روایتها گسترده و این برخلاف زندگینامههای مرسوم تحلیلی است.
به طور معمول در زندگینامهها از جامعهشناسی و روانشناسی کمک گرفته میشود. جامعهشناسی به تحلیل پیشینه و بستر اجتماعی فرد میپردازد و روانشناسی کودکی فرد و نحوۀ تربیتش را بررسی میکند؛ هیچ کدام از این دو علم در این کار دخالت نداشتند.
وی دربارۀ زاویۀ نگاه نویسندۀ زندگینامه گفت: بر اساس هدفهای مختلف، زندگینامه را گاه همدلانه مینویسیم و گاهی بیطرفانه. کار خانم جعفریان به نوعی روایت همدلانه با سید موسی صدر ارائه میکند. از طرفی، بی شکلیِ ظاهریای در کار هست که نشان میدهد ایشان بیش از هر چیزی پتانسیل این را دارند که رمان نویس شوند. به همین دلیل است که زندگینامههایشان بسیار شیرین است. مثلاً روی فرم کتاب بسیار کار کردند.
سلیمانی روایتهای کتاب را این طور توصیف کرد: لحن روایت [روایت ملیحه، کوچکترین فرزند امام] اول بسیار خوب درآمده. در روایت پری خانم زندگی روزمره دستمایه قرار گرفته است و فعالیتهای امام در لبنان را از منظر همسرش پی میگیریم. در روایت صدرالدین صدر، [فرزند ارشد] لحن اختلاف دو نسل را میشود حس کرد. این اختلاف دیدگاه صرفاً گلهمندانه است نه ایدئولوژیک و سیاسی. در بخش خواهران فرم پرسش و پاسخ را انتخاب میکند. به عبارتی، ساختار این کار ساختاری پازلی است و هر کس بخشی از ابعاد وجودی امام را روشن میکند. در این کتاب امام موسی صدر به عنوان یک انسان و نه فرزند عالمی بزرگ از خاندانی بزرگ معرفی شده است.
وی نقدی هم به کتاب وارد کرد: روایت امغیاث، [دوست خانوادگی] فرم را بهم میریزد. چون شخصی بیرون از خانواده است. کاش روایت یکی از نسل سوم خانواده در کتاب میآمد. چراکه امام غایب است و زندگیاش همچنان ادامه دارد. روایت یکی از نوهها به جای روایت ام غیاث فرم را کاملتر میکرد.
بخش پایانی سخنان سلیمانی شرح خاطراتی از امام موسی صدر برای حاضران بود. او با اشاره به خاطرۀ حمایت امام از بستنی فروش مسیحی، بر تلاش امام برای گفتوگو با همه افراد و گروهها تأکید کرد و گفت: چیزی که ما امروز به آن رسیدیم، ایشان پنجاه سال پیش رسیده بود. امام موسی صدر آدمی است اهل گفتوگو که نه تنها برای تقریب بلکه برای همزیستی گروههای مختلف تلاش میکرد، آن هم در زمانی که حرف اول را اسلحه میزد.
این نویسنده و منتقد ادبی سخنان را با درود به امام موسی صدر و امیدواری برای بازگشتش به پایان برد.