کتاب سید موسی صدر، هفت روایت خصوصی، سه شنبه ده تیر، در نشست هفتگی شهرکتاب، با حضور حبیبه جعفریان، نویسندۀ کتاب، رضا امیرخانی و بلقیس سلیمانی نقد و بررسی شد.
کتاب سید موسی صدر، هفت روایت خصوصی، سه شنبه ده تیر، در نشست هفتگی شهرکتاب، با حضور حبیبه جعفریان، نویسندۀ کتاب، رضا امیرخانی و بلقیس سلیمانی نقد و بررسی شد.
در این نشست، حبیبه جعفریان، با ابراز خوشحالی از اینکه به جای برنامۀ رونمایی، نشست نقد و بررسی کتاب برگزار شده است، کمتر صحبت کرد و بیشتر نظر دیگران را شنید.
آشنایی با خانوادۀ آقای صدر، بزرگترین اتفاق خوب برای من است
وی درمورد نکتۀ مورد اشارۀ امیرخانی که بعد از مدتها خانوادۀ فرد بزرگی اجازه ورود کسی به خلوتشان را دادهاند، گفت: این اتفاق را به حساب شجاعت خانوادۀ صدر میگذارم. این را بارها گفتهام و در مقدمۀ کتاب هم آوردهام و اینجا هم تکرار میکنم که بزرگترین اتفاق خوبی که برایم افتاده است، آشنایی با خانوادۀ آقای صدر است. من آدم متناقضی ام که بر سر دوراهیهای زیاد ماندهام. نمیخواهم بگویم این خانواده تمام تناقضهای مرا حل کرد ولی از بهترین اتفاقات زندگیام بودند.
جعفریان ادامه داد: من به واسطۀ نوع کارم آدمهای بسیاری را دیدم و در این موقعیت زیاد قرار گرفتهام، ولی وقتی قرار شد به لبنان بروم، دقیقاً به من گفتند به دلیل اینکه خانم هستی، میتوانی وارد خانه شوی. امیدوار بودم این اتفاق بیفتد و بتوانم وارد این فضا شوم، ولی مطمئن نبودم. کمک خدا بود که باعث شد بتوانم وارد این خانواده شوم و با همسر امام که تا آن زمان با هیچ کس صحبت نکرده بود، حرف بزنم.
وی علت اصلی جذابیت کتاب را خانوادۀ صدر دانست و گفت: اگر این کتاب الان خواندنی است یا به دل مینشیند، قلم من نیست. تأثیر نویسندگی من کم است و من کار خاصی نکردهام. بخش اعظم این اتفاق به این برمیگردد که این خانواده واقعاً متفاوتاند و نظرتان را نسبت به خیلی چیزها تغییر میدهند و من سپاسگزارم که من را به حریم خودشان راه دادند.
نمیخواستم از اول بگویم آقای صدر بزرگ است
جعفریان ملاحظۀ مهم کارش را پرهیز از معرفی مستقیم شخصیت اصلی کتابش ذکر کرد و توضیح داد: ملاحظۀ اولم این بود که بر اساس تجربههایی که داشتم، نگویم آقای صدر بزرگ است. در جوانی برایم اتفاق افتاد که تلاش میکردند شخصیتهایی را به ما معرفی کنند و آثاری معرفی میکردند که از همان ابتدا و خیلی مستقیم سعی میکرد بزرگنمایی کند و نتیجۀ معکوس داشت. یک دلیل اینکه تصمیم گرفتم این کار را درمورد آقای صدر انجام بدم این بود که به نظرم آقای صدر جزو کسانیاند که حیف است با کلیشه شدن و لوث شدنش، دیگران او را نبینند. فکر کردم شاید بتوانم با تأکیدهای درست، بخش کوچکی از بزرگی ایشان را نشان دهم. سعی کردم به چیزی که نزدیکانشان تعریف کردند، عمل کنم؛ اینکه ایشان هیچ وقت به کسی نگفتند این کار را انجام بده یا نده، بلکه آنچه را معتقد بودند درست است، زندگی کردند. من هم سعی کردم در بازنویسی گفتوگوها به این ویژگی عمل کنم و خوب بودنشان را بیشتر نشان بدهم تا اینکه آن را فریاد بزنم.
علت تأخیر در نوشتن کتاب
جعفریان در پاسخ به سؤال یکی از حاضران دربارۀ علت طولانی شدن نوشتن کتاب گفت: علت دیر شدن کتاب به جز کند بودن من، چند کاره بودن ماست. در حالی که برای انجام کاری باید فراغت داشت. ولی الان فکر میکنم این طولانی شدن در کار خودش را نشان داده است و اگر به جای پنج سال، در دو سال کتاب را مینوشتم، متن بهتری میشد.
وی درمورد قرار دادن روایت ام غیاث، دوست خانوادگی خانوادۀ امام، در کتاب که بلقیس سلیمانی آن را نقد و رضا امیرخانی تأیید کرده بود، گفت: قبل از چاپ کتاب هم یکی دو نفر از دوستان نظرشان حذف این روایت بود اما شاید چون من از نزدیک ایشان را و شوق و حسشان را وقتی از آقای صدر حرف میزدند، دیدم، و اینکه چطور هنوز با امام رابطۀ عاطفی داشت، آن قدر برایم جذاب بود که این روایت را در کتاب آوردم.
جعفریان درمورد پیشنهاد سلیمانی برای اضافه کردن روایت نوههای امام موسی صدر پاسخ داد: اواخر سفر دومم به لبنان برای این کار تلاش کردم که موفقیتآمیز نبود. من به آدمهایی که با آنها حرف زدم و قرار است به گذشتهشان برگردند و زندگیشان را روایت کنند، خیلی حق میدهم اگر تمایلی به این کار نداشته باشند. البته، باید در ایران هم شانسم را امتحان میکردم.