از ایشان پرسیدم شما که میدانستید پادرمیانیتان تأثیری ندارد، چرا قبول کردید؟ پاسخشان جالب بود، گفتند اگر یک احتمال ضعیف هم وجود داشته باشد که مجاهدین اعدام نشوند و روحانیون هم آزاد شوند باز ارزش داشت این دیدار صورت گیرد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، مهندس مهدی فیروزان، داماد امام موسی صدر و مدیر عامل مؤسسۀ شهر کتاب، در ماهنامۀ نسیم بیداری به بیان خاطرهای از امام موسی صدر دربارۀ ملاقات ایشان با محمدرضا شاه پرداخته است.
فیروزان در این خاطره گفته است: پانزده شانزده ساله بودم که امام موسی صدر برای استراحت و دیدار با اقوامش به ایران آمده بود. دو، سه روز اول، خانه ما بود. از کارهای گسترده و تشکیلات مربوط به شیعیان لبنان میگفت و پیشرفتهایی که در وضعیت شیعیان لبنان بوجود آمده بود.
همان روزها، آقای علم زنگ زد و به امام موسی صدر گفت حالا که ایران آمدید، نمیخواهید با شاه ملاقات کنید؟ امام موسی صدر پاسخ دادند که خیر، من فقط برای رفع خستگی و دیدار با اقوام به ایران آمدم. طبیعی بود که علم هم خوشش نیامده باشد.
گذشت، تا روزهای آخری که امام موسی صدر در تهران بودند دوباره به خانه ما آمدند. خانه ما هم زرگنده بود و نزدیک کاخ سعد آباد. ظهر بود و نزدیک نهار. دیدم ایشان خیلی سرحال نیستند. گفتم چه شده است؟ گفتند از پیش شاه میآیم. گفتم شما که نمیخواستید دیدار شاه بروید، گفتند: تعدادی از خانوادههای زندانیان آمدند و تقاضا کردند که دیدار شاه بروم تا وساطت کنم. خانواده برخی روحانیون و مجاهدین اولیه، همچون بدیع زادگان و حنیفنژاد و … به امام موسی صدر گفته بودند که شاه تنها ملاحظات شما را رعایت میکند، بنابر این شما به دیدن شاه بروید و از او بخواهید احکام صادر شده حبسهای بلند مدت و اعدام را ملغی کند. امام موسی صدر به آنها گفته بود که وساطت من تاثیری ندارد، چون شاه با آمریکا تمام کرده است. اما باز چون اصرار کردند، قبول کردم.
از ایشان پرسیدم شما که میدانستید پادرمیانی تان تأثیری ندارد، چرا قبول کردید؟ پاسخشان جالب بود، گفتند اگر یک احتمال ضعیف هم وجود داشته باشد که مجاهدین اعدام نشوند و روحانیون هم آزاد شوند باز ارزش داشت این دیدار صورت گیرد.
البته آن دیدار کاملا هم بینتیجه نبود، برخی روحانیون مثل آقای هاشمی رفسنجانی آزاد شدند، ولی در مورد مجاهدین شاه کاری نکرد و آنها اعدام شدند.
این خاطره در ویژهنامۀ نوروزی نسیم بیداری، سال پنجم، شمارۀ ۴۵ و ۴۶، نوروز ۱۳۹۳ در بخش ویژۀ خاطرات با عنوان «اعترافات ۲» منتشر شده است.