آیت الله هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای اختصاصی با رزونامه قدس که در ویژه نامۀ فصل بهاران منتشر شده است، به بیان مطالبی دربارۀ امام موسی صدر پرداخته است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در بخشی از این مصاحبه که در تاریخ بیستم بهمن ۱۳۹۲ منتشر شده است، آمده است:
* اجازه بدهید به یکی از موضوعات مهم پس از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کنیم که در این زمینه در خاطرات شما کمتر به آن پرداخته شده و آن هم شخصیت امام موسی صدر است. میخواهیم بدانیم نظر امام (ره) در مورد امام موسی صدر و افکار ایشان چه بود؟ اگر ممکن است درخصوص تأثیرپذیری این دو بزرگوار از یکدیگر هم برایمان صحبت کنید.
• حتماً میدانید که آقای صدر در کنار تحصیلات حوزوی، تحصیلات دانشگاهی نیز داشت. ایشان قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسوولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» و پس از بازگشت به قم مسوولیت سردبیری مجله تازه تأسیس «مکتب اسلام» را بر عهده گرفت. در همین سالها برای اصلاح نظام آموزشی حوزههای علمیه هم تلاش میکرد.
ایشان به دنبال توصیههای آیات عظام بروجردی وحکیم به لبنان رفت و جانشین مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان شد. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان برای نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و با زمان مکتب اهل بیت به جهانیان از اهداف اصلی امام موسی صدر بود که همین مسایل البته در ایران و کل جهان اسلام از پایههای اندیشههای امام راحل بود.
به دنبال دستگیری امام خمینی و در اوایل تابستان ۱۳۴۲، امام موسی صدر راهی اروپا و شمال آفریقا شد، تا از طریق واتیکان و الازهر، حکومت پهلوی را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. ایشان پس از تبعید امام به ترکیه در پاییز ۱۳۴۳، اقدامات مشابهی را انجام داد. اواخر دهه چهل و مقارن با تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حکومت پس از شاه نامید. امام موسی صدر در دیدارهای مکرر سال ۱۳۵۷ خود با رهبران برخی از کشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت هم پیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد کرد و یک هفته قبل از ربوده شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی کرد. بدون تردید بزرگترین خدمت امام موسی صدربه انقلاب اسلامی ایران این بود که عموم مردم لبنان، بویژه شیعیان و بالاخص کادرهای مقاومت آن کشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط کرد.
*پافشاری امام در آن برهه، درخصوص پیگیری ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر به کجا انجامید؟
• بعد از اتفاقی [که] برای امام موسی صدر افتاد، امام (ره) از هر فرصتی پیگیر سرگذشت ایشان بودند. برای اینکه بخواهیم به مستندات این تلاشها بپردازیم من به مواردی که در صحیفه امام در این خصوص آمده اشاره میکنم. شهریور ۵۷ تلگرافی به یاسر عرفات فرستادند و ابراز نگرانی کردند و گفتند: «هر چه زودتر از مکان ایشان اطلاع پیدا کرده و اینجانب را از سلامت ایشان آگاه گردانید. یا اینکه اول مهر ۵۷ در تلگرافی از حافظ اسد خواستند که این موضوع را با سران کشورهایی که در قضیه فلسطین اجتماع کردهاند، در میان بگذارد و اهتمام آنان را جلب کند.
*آیا امام با معمر قذافی هم در این خصوص مکاتبه داشتند؟
بله، امام (ره) در مهر ماه ۵۷ در نامهای به معمر قذافی مینویسند: قضیه جناب آقای حجت الاسلام آقای صدر به شکل معمایی مرموز درآمده است. بستگان ایشان پس از بررسی میگویند در لیبی هستند. چون جناب ایشان مورد احترام و محبت روحانیون و دیگر جناحها هستند و این امر موجب نگرانی آن هاست، مقتضی است در آن اهتمام نمایید و از دولت خودتان بخواهید ما را از سلامت ایشان و محل اقامتشان مطلع نموده، نگرانها را رفع کنند.
*اگر اشتباه نکنم امام در رسانهای کردن موضوع امام موسی صدر هم نقش داشتند.
بله همینطور است. ایشان در مصاحبه با روزنامه لبنانی المستقبل میگویند: «در خصوص وضعیت حجت الاسلام آقای سید موسی صدر که مورد علاقه بسیاری از مسلمین است، اقداماتی کردهایم و متأسفانه تاکنون به نتیجهای نرسیدهایم.»
همان سال در مصاحبه با روزنامه لبنانی النهارگفتند: «راجع به اینکه ایشان را چه کسی مخفی کرده است من اطلاعی ندارم؛ اما راجع به اینکه ایشان زندهاند و برگردند امیدوارم که زنده باشند و برگردند. من به ایشان علاقه دارم و امیدوارم به سلامت برگردند و کار خودشان را ادامه دهند.»
در گفتوگو با روزنامه لبنانی السفیر میگویند: «امیدواریم ایشان که مورد علاقه من و نیز شیعیان بلکه مسلمین لبنان است، هر چه زودتر به وطن خویش برگردند و به کار خود مشغول شوند.
امام (ره) در مصاحبه با نشریه امل میگویند: «در زمانی که نجف بودم تلگرافی به آقای یاسر عرفات و تلگراف دیگری به رئیس جبهه صمود در سوریه نمودم و اینجا هم وقتی سفیر لیبی آمده بود، راجع به ایشان صحبت کردم. امیدوارم هر چه زودتر ایشان به لبنان مراجعت نمایند و به مبارزاتشان علیه اسرائیل ادامه دهند. من از این قضیه متأثرم و دعا میکنم ختم به خیر شود.
*آیا در رایزنیهای سیاسی هم در سطوح بالا امام نسبت به موضوع امام موسی صدر حساسیت از خود نشان میدادند؟
بله، مثلاً در دیدار نمایندگان حرکة المحرومین لبنان گفتند: «قضیه آقای صدر بسیار مهم، و به ما هم لطمه وارد کرده است؛ لکن امیدوارم به زودی بازگردد و کارها را که اسلامی است و به نفع شیعه انجام دهند. در غیاب ایشان نباید شما آقایان مأیوس شوید. خدا با حق است. ایشان در دیدار نخست وزیر لیبی و هیأت همراه تاکید میکنند: «ما نگران سرنوشت امام موسی صدر هستیم و میخواهیم به محض بازگشت به لیبی به سرهنگ قذافی بگویید هر چه زودتر در مورد سرنوشت امام موسی صدر رسیدگی کند.
*آیا مراتب نارضایتی ایران از سوی حضرت امام در مناسبات رسمی با لیبی هم منعکس شد؟
البته بله، از طرف هیأت نمایندگی لیبی از امام خمینی خواسته شد که اجازه دهند سرهنگ قذافی برای عرض تبریک به ایران بیاید؛ امام پاسخ دادند: من فعلاً به قم میروم و این دیدار را به زمان دیگری موکول کنید.» یا اینکه میتوانید مراجعه کنید به صحیفه نور و ملاحظه خواهید کرد که امام (ره) در دیدار با هیأت لیبیایی به سرپرستی عبدالسلام جلود مطالب مهمی مطرح میکنند که من برایتان نقل میکنم: «قضیهای که برای ما و علمای ایران و سایر اقشار به طور معما در آمده است این فاجعه آقای صدر است. من و علمای ایران برای این فاجعه بسیار متأثر هستیم، و این برای ما یک معمایی است که این معما حل نمیشود الا به دست دولت لیبی. ما این معما را میخواهیم که برادر ما معمر و دولت حل کنند و ناراحتیهای ما را به اتمام برسانند. من کراراً به وسایطی این معنا را تذکر دادم لکن الآن نیز این را تذکر میدهم که این معما در شعب ما و در بین علمای ما انعکاس سویی دارد؛ و من میل ندارم که بین ملت ما و دولت شما یک سوء تفاهمی باشد و من از شما میخواهم که این معما را حل کنید و موجب راحتی ما را فراهم کنید. مقصود من این نبود که به شما یا به دولت تهمت بزنم. مقصود من این بود که شما قدرت دارید که در این ممالکی که نزدیک شماست و ایشان رفتهاند در آنجا – به قول شما- در آنجا فعالیت کنید و این معما را برای ما حل کنید. ما هیچگاه به برادران خودمان تهمت نمیزنیم و خلاف اسلام نمیکنیم. لکن از شما میخواهیم حل این قضیه را، به دلیل اینکه شما قدرت این را دارید که این مسأله را حل کنید و از دولتهایی که ایشان رفتهاند آنجا یک طور تحقیقاتی بکنید و ما مطلع بشویم... مهم این است که یک سوء تفاهمی بین ملتها و دولتهای اسلامی نباشد، و وحدت اسلامی همیشه محفوظ باشد و همه مسلمین با هم برادر باشند. و اینکه در این معنا طرح کردم برای این بود که همین سوء تفاهم به واسطه فعالیتی که شما برای تحقیق این مطلب بکنید، رفع بشود و بین دولتین و ملتین تفاهم صحیح حاصل بشود؛ و این تهمتها را -که اجانب که میخواهند بین دولتها و بین ملتها تفرقه بیاندازند- آنها را خنثی کنید تبلیغات آنها را. من همیشه سعیام بر این بوده است که مسلمین ید واحده باشند بر اعداء؛ چنانچه اسلام فرموده است، و جماعت واحده باشند چنانچه اسلام میخواهد. لکن خواست مهم ما این بود که رفع بشود این سوء تفاهم و برادری ایران و لیبی محقوظ باشد و دست اجانب که میخواهند تفرقه بیاندازند بین دو برادر، دو دولت، دو ملت، کوتاه بشود.»
*تلاش امام برای طرح موضوع امام موسی صدر در جهان اسلام چگونه بود؟
ایشان در دیدار سفیر سومالی در تهران موضوع را مطرح میکنند. ملاحظه کنید امام صراحتاً میگویند: «و اما راجع به آقای صدر، ما از آن وقت که نجف بودیم و این قضیه واقع شد، تا وقتی که پاریس رفتیم و بعد هم به ایران آمدیم، دنبال این قضیه بودیم. آقای صدر در ایران متولد شده است و ایرانی است و یا من سوابق زیاد دارد و بعد از اینکه ایرانی است رفته است به لبنان و ما علاقه داریم؛ هم به اینکه ایرانی است و هم به اینکه در لینان رئیس مجلس شیعی بوده است. علاقه داشتیم به اینکه این معما را حل بکنیم و مکرراً با لیبی اتصال پیدا کردیم. بلکه آقای قطبزاده را یک دفعه فرستادیم به لیبی دنبال این مطلب. و بعد هم که اینجا آمدیم، هم سفیر لیبی که آمد پیش من راجع به این مسأله صحبت کردم و هم نخست وزیر که آمد حل این معما را از ایشان خواستم. و مع الأسف تا کنون برای ما این معما حل نشده است. امیدوارم که با کوشش دولت ایران و سایر اقشار علاقهمند به اسلام این معما حل بشود.
*روابط امام با خانواده امام موسی صدر چگونه بود؟
ایشان علاوه بر روابط معمول تلاش میکردند دیدارهای خود با خانواده امام موسی صدر را رسمیت ببخشند مثلا در همان روزها در رسانهها دیدار خانواده امام موسی صدر با امام خبری شد. مرور متن این دیدار در این مقطع قابل تامل است. بنده این متن را از صحیفه نور برایتان نقل میکنم. ایشان در آن دیدار میگویند: آن چیزی که همه مطالب را آسان میکند این است که ما و ملت ما و آقای صدر (سلمه الله تعالی) به دنبال مکتب، یک گرفتاری پیدا کردیم... آقای صدر که من سالهای طولانی دیدهام، بلکه باید بگویم من بزرگ کردهام ایشان را، من فضایلشان را میدانم و خدمتهایی که بعد از آنکه به لبنان رفتهاند، کردهاند، آن را هم میدانم؛ و آنچه که لبنان احتیاج به ایشان دارد، باز آن را هم میدانم و من امیدوارم که ان شاء الله ایشان برگردند به محل خودشان و مسلمین آنجا از ایشان استفاده کنند. همین حالا هم که ایشان میگویید که شواهد داریم که در لیبی هستند، همین امر در راه خدمت به مکتب و خدمت به اسلام است، این هم برای ایشان عبادت نوشته میشود و برای ماها هم این اموری که واقع میشود، باید سهل باشد؛ از باب اینکه راه اسلام است و ما مطلعایم که اولیای اسلام که در رأس آنها رسول خداست، آن قدر زحمت کشیدند؛ تمام مدت عمرش را پیغمبر در زحمت و تعب بوده است؛ و بعد از او هم ائمه ما همین طور بودهاند، که یک روز خوش به اصطلاح مادیین نداشتند، گرچه همه خوش بودند به اصطلاح عرفا و اسلامشناسها. در هر صورت این یک شیوه بوده است که از اول اولیای اسلام داشتند و در راه هدف خودشان حبس رفتهاند و کشته شدهاند و زجر کشیدهاند؛ و آقای صدر حالا دو سال است که در حبس هستند، لکن جد ایشان هفت سال میگویند مسلم بوده، احتمال چهارده سال هم هست. این یک راهی بوده که همه اولیای خدا – نه فقط آنهایی در زمان اسلام بودند، قبل از اسلام هم انبیاء و اولیائی که بودند- راهشان همین بوده؛ این طور نبوده که آنها در رفاه مادی باشند و در عرض کنم کارهای چه؛ وقتی که تاریخ انبیاء را ملاحظه میکنید میبینید که سرتاسر تاریخ انبیاء مجاهده و زحمت و تعب بوده است، لکن آنها خوش بودند به اینکه در خدمت آن هدفی که دارند بودند، و این مایه افتخار شماست و خانواده آقای صدر که یک فرد لایقی که خدمت میکرد در راه خدمت گرفتاری پیدا کرده است و من امیدوارم که این گرفتاری زود سر بیاید و من دعا به ایشان میکنم و خواهم کرد و امیدوارم که زودتر ان شاء الله ایشان خلاص بشوند و برگردند. و قضیه لبنان و ایران و اینها شما میدانید که اینها قضایای مختلفی نیستند. مسلمانها هر جا هستند، باید با هم باشند و آن چیزی که رنج است برای یک طایفهای، برای طایفه دیگر هم همان مسأله رنج باشد. مسائلشان جدا نباید باشد. اینکه ما ایرانی هستیم و آنها لبنانی هستند یا جای دیگری هستند، در اسلام مطرح نیست. اسلام همه افرادی ایمان به خدا آوردهاند، همه آنها را برادر میداند و حساب جداگانهای ندارد... اسلام در عین حالی که وطن را، آنجایی که زادگاه است، احترام میگذارد، لکن مقابل اسلام قرار نمیدهد. اساس اسلام است، اینها دیگر بقیهاش فرعاند و اساس آنهایی که مکتبی هستند خدمت به اسلام است. این خدمت اگر در لبنان باشد خدمت است؛ اگر در ایران باشد، خدمت است؛ اگر در هر جا اگر در حبس هم باشد خدمت است، اگر بیرون هم باشد، خدمت است. ایشان الآن هم در خدمت است. برای اینکه وقتی در راه اسلام یک کسی این مصایب را دید، که نباید اسماش را مصایب گذاشت، وقتی در راه اسلام باشد، همه چیز آسان میشود، همین میشود... من از خدای تبارک و تعالی مسألت میکنم که ما را و شما را دلخوش کند، به اینکه ایشان برگردند پیش ما و به خدمت خودشان ادامه بدهند ان شاء الله. خداوند به همه عائله ایشان در این فراق صبر بدهد و چشم همه را به وجود ایشان ان شاء الله روشن کند، تا ایشان برگردند و به خدمت به مکتب موفق بشوند و شیعههای لبنان هم از وجود ایشان استفاده بکنند؛ بلکه همه مسلمانان ان شاء الله.»