منوچهر خاقانی روایت میکند: آقا موسی در بین همۀ دوستان و روحانیون قم صفشکن بود. او کارهایی میکرد که دیگران یا سمت آن نمیرفتند یا بعدها به فکر آن افتادند.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، استاد منوچهر خاقانی که از دوستان و نزدیکان قدیمی امام موسی صدر به شمار میآید، در دیدار با اعضای گروه تاریخ شفاهی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام صدر به تشریح بخشهایی از خاطرات خود پرداخت.
وی ضمن اشاره به چگونگی آغاز شکلگیری آشنایی و دوستی خود با امام صدر در دوران کودکی و استمرار آن در سالهای بعد، گفت: از سال ۱۳۱۷ که در قم زمین فوتبال ساخته شد، ما و جمعی از دوستان برای بازی به آنجا میرفتیم. آقا موسی هم میآمد و اتفاقاً فوتبال خوبی هم داشت. فکر میکنم عکسی هم از آن دوران داشته باشم.
آقای خاقانی که رابطۀ دوستی خود با امام موسی صدر و حلقهای از فضلای حوزۀ علمیۀ قم را در سالهای بعد هم ادامه داد، میگوید: پاتوق ما منزل آقا شیخ هادی عبادی بود، که روحانی محترم و فاضلی بود و بعدها داماد خانوادۀ صدر هم شد و متأسفانه خیلی زود از دنیا رفت. آقای عبادی علاوه برای اینکه دوست ما بود، به نوعی حالت بزرگتر هم برای ما داشت، چون به لحاظ سنی از ما بزرگتر بود. خاقانی افزود: یادم هست همان زمان آقا موسی از صبح زود که شروع به کار و شرکت در جلسات درس و فعالیتهای مختلف میکرد تا شب با یک برنامۀ منظم پیش میرفت. همۀ کارهایش را از قبل مینوشت و هرکدام که انجام میشد آن را خط میزد و کارهایی را که میماند، فردا دنبال میکرد. جالب این بود که شب که کارهایش تمام میشد به جمع دوستان میآمد، یعنی همۀ کارهایش روی برنامه و حساب و کتاب بود.
وی ادامه داد: آقا موسی در همۀ امور صفشکن بود. مثلاً در آن زمان طلبهها یا دانشگاه نمیرفتند و یا وارد دانشکدۀ معقول و منقول و یا مدرسۀ سپهسالار میشدند. اما ایشان به دانشکدۀ حقوق رفت و اقتصاد خواند. به خاطر دارم در شرایطی که کمتر کسی از روحانیون مطالعۀ مطبوعاتی داشت، آقا موسی مجله و روزنامه میخرید و مطالعه میکرد. گاهی روزنامه اطلاعات را ۲ ریال میخرید و بعد از مطالعه همان را به یک نفر دیگر که کیهان داشت میداد و روزنامه او را میگرفت و میخواند.
آقای خاقانی با اشاره به خاطراتی از روابط خود با روحانیون دیگر گفت: من کسی را به جامعیت آقا موسی ندیدهام، علاوه بر فضل علمی و تدریس بسیار خوبی که در حوزۀ علمیه داشت، از ارتباطات گستردهای هم برخوردار بود و علاقه شدیدی به کار و ارتباط با متن جامعه داشت، و این کار را با صبوری تمام انجام میداد. در لبنان، صبح که مشغول کار میشد تا عصر به منزل نمیآمد و وقتی به منزل برمیگشت انبوهی از کارها را با خود میآورد و دائم پیگیر کارها بود.
آقای خاقانی که خود در ازدواج امام صدر واسطه بوده، در اینباره گفت: شنیده بودیم که از خانوادۀ یکی از علما و سرشناسان، که ارتباطی هم با دربار داشتند، دختری را برای ازدواج با آقا موسی پیشنهاد کردهاند. ما که شنیدیم با آن مخالفت کردیم و گفتیم اصلاً آقا موسی حیف است که فامیل آن خانواده بشود، لذا دوستان پیشنهاد کردند چطور است که با شما باجناق شود. ما هم موضوع را دنبال کردیم و وصلت سرگرفت.
آقای خاقانی، همچنین، با یادآوری موقعیت امام موسی صدر در لبنان گفت: هنگام سفر به لبنان در جمع مسلمانها اعم از شیعه و سنی و مسیحی و حتی در سوریه وقتی میفهمیدند ما میهمان آقا موسی هستیم، چه مردم عادی و چه مقامات، ما را تکریم میکردند و این حاکی از عمق نفوذ سیاسی و معنوی ایشان در آنجا بود.