دوستدارن تو میآیند و سراغ تو را از ما میگیرند و با نگاهی منتظر و امیدوار به تک تک کلماتی که میگوییم با عشق گوش میدهند و منتظر نتیجه هستند.
قرار نبود امسال در غرفه خدمتگزار تو باشم ولی نصیبم شد و من این را به فال نیک گرفتم.
دوستدارن تو میآیند و سراغ تو را از ما میگیرند و با نگاهی منتظر و امیدوار به تک تک کلماتی که میگوییم با عشق گوش میدهند و منتظر نتیجه هستند. و ما نیز، ای امام محرومان...
در حال آماده کردن بروشورهای مؤسسه بودم که صدایی گرم و آشنا سلام کرد، خانم دکتر شریعتی، دخترِ دکتر علی شریعتی بود و گفت این نمایشگاه به قراری سالیانه تبدیل شده که بیاید به غرفۀ امام موسی صدر سری بزند.
دو جوان که از غرفه بازدید کردند و آخرین کتاب منتشر شده را تهیه کردند، به دفترِ نظرات نگاهی کردند و بعد به یکدیگر نگاه کردند. خواهش کردم که نظرشان را ثبت کنند و چه زیبا نوشتند: «ای کاش ما نیز آرمان بلند و با شکوه تو را داشتیم تا از نظرها برویم و در خاطرهها بمانیم.»
مهمانهایت میآیند و خبرها را پیگیر میشوند. پسری دبستانی آمد و گفت: خانم میشه عکس امام رو به ما بدید به مادرمون نشون بدیم؟
مراجعه کنندگان به غرفه، از گروه های سنی مختلف و با تحصیلات مختلف هستند. پیر، جوان، طلبه، دانشگاهی و این این بازتاب عملکرد امام موسی صدر در جامعه است.
ای کاش سال دیگر تو خود باشی و میزبان مهمانان و دوستدارانت باشی، ای کاش...
نویسندۀ گزارش: مژگان میری
صفحۀ ویژۀ بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران