آیت الله عبدالکریم حقیقت گفت: امام موسی صدر دروس خود را خوب خواند و تدریس هم داشت و یک بار که ایشان درس را تعطیل کرد، طلبهها نزد آقای بروجردی رفتند و آقای بروجردی هم از آقا موسی خواست که درس را دوباره دایر کند.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، آیت الله عبدالکریم حقیقت در مصاحبه با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه گفت: آقا موسی علاوه بر امتیازات ظاهری، بسیار خوش بیان و با اخلاق بود و رابطهای صمیمانه با همه طلبهها داشت. نمیگفت من فرزند آیت الله صدر هستم و خودش را بگیرد.
این استاد برجسته حوزه علمیه شیراز که در دوران جوانی با امام موسی صدر هم دوره بوده است افزود: امام موسی دروس خود را خیلی خوب خواند و معلومات حوزویاش تمام بود. حتی تدریس هم داشت و بسیاری از طلا ب در درس اصول ایشان شرکت داشتند. یادم هست یک بار ایشان درس را تعطیل کرد. طلبهها نزد آقای بروجردی رفتند و موضوع را با ایشان مطرح کردند و آقای بروجردی هم از آقا موسی خواست که درس را دوباره دایر کند و ادامه بدهد که نشان دهنده توجه آقای بروجردی به ایشان بود.
وی درباره خاندان صدر اظهار داشت: این خانواده بخشی از خاندان صدر در عراق بودند که در زمان ورود ما به قم آیت الله سید صدرالدین صدر و فرزندانشان حاج آقا رضا و حاج آقا موسی در قم حضور داشتند ویژگی بارز این خانواده اخلاق آنها بود.
وی ادامه داد مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر با آنکه مرجع بود و نماز او در صحن حضرت معصومه خیلی شلوغ بود با ورود آقای بروجردی به قم جای نماز خود را به ایشان داد و این کار از خود گذشتگی بزرگی بود که از هرکسی سر نمیزند. ایشان حتی به حجره طلبهها میآمد و به آنها سر میزد و حجره خود ما هم آمد چنین روحیهای کمنظیر است.
آیت الله حقیقت درباره فرزند دیگر آیت الله صدر گفت: حاج آقا رضا با آنکه از مدرسان حوزه بود و فضل بالایی داشت اما با طلاب بسیار صمیمی بود و متواضعانه برخود میکرد و در عین حال، در مواردی هم بسیار صریح و قاطع بود. مثلاً در دفتر آیتالله بروجردی فردی حضور داشت که رفتار او شبهاتی ایجاد کرده بود و مورد اعتراض برخی افراد شده بود. حاج آقا رضا یک بار به دیدن آیتالله بروجردی میرود که آن فرد هم در آنجا بوده. حاج آقا رضا به آقای بروجردی گفته بود: این فرد باید از اتاق خارج شود تا من صحبت کنم. آقای بروجردی گفته بود که او امین من است و میتواند بماند. حاج آقا رضا گفته بود: امین شماست، امین من که نیست. میخواهم مطالبی بگویم که او نباید بشنود، لذا آن فرد را از اتاق بیرون کرده بود.