اهتمام هرچه بیشتر رسانهها به حیات امام موسی صدر
چه عاملی سبب میشود تا مطبوعات و خبرگزاریهای داخل کشور اخباری نادرست وگاه متناقض را منتشر کنند و به جبر حرفهای خبرنویسی تن در دهند؟ برای بسیار از افراد جامعه پذیرش اینکه امام موسی صدر زنده است ممکن نیست. آنها هر یک با پرسشهایی از قبیل:
امام موسی صدر کیست؟ چکاره بوده است؟ ایرانی یا لبنانی است؟ اکنون کجاست؟ چند ساله که ربوده شده است؟ برای چه؟ مگر ممکن است کسی ۳۵ سال در زندان دوام بیاورد و نمیرد؟
و بسیاری از سؤالهای دیگر به دنبال این هستند که ثابت کنند او دیگر زنده نیست و هرگاه خبری مبنی بر شهادت او میآید با حالتی که گویا میخواهند حرفشان را ثابت کنند که امکان ندارد امام موسی صدر در قید حیات باشد، یکدیگر را مخاطب خود قرار میدهند و تفسیر و تحلیلهای شخصی خود را بیان میکنند.
در رابطه با پرونده ربودن امام موسی صدر باید به این نکته توجه کرد که پذیرش حیات امام موسی صدر منطقی است که باید به آن اهتمام داشت و با جدیت در دنیایی که او با اندیشه نوینش خلق کرد، قدم گذاشت.
چراکه حقیقت وجودی افراد به بودن یا نبودن مادی آنها نیست؛ بلکه به میزان تاثیرگذاریشان بر محیط پیرامونیشان است. چه بسیار انسانهایی که خلق میشوند و مدتها نفس میکشند اما اصالت آنها را چیزی جز کالبدی متحرک و فاقد تاثیر گذاری تشکیل نمیدهد.
اینکه هر از چند گاهی رسانههای ایران بیآنکه از صحت برخی از اخبار که آن هم در رسانههای عربی و از منابعی که میخواهند به گونهای خود را از اتهام دست داشتن در پرونده ربودن رهبر شیعیان لبنان مبرا کنند، گوی کپی کردن را از یکدیگر میربایند نشان دهنده آگاهی نداشتن از حقایق پرونده ربودن امام موسی صدر است.
آنها بر اساس اصلی نادرست در علم ارتباطات و رسانه، سعی بر این دارند تا در قرن بیست و یکم که آن را «عصر ارتباطات» نامیدهاند بر اساس ارزشهای خبری تعریف شده، هر گونه خبری که مبنی بر حیات یا شهادت رهبر ایرانی تبار شیعیان لبنان است را منتشر کنند. اما سوال اساسی اینجاست که چه عاملی سبب میشود تا مطبوعات و خبرگزاریهای داخل کشور این اخبار نادرست وگاه متناقض را منتشر کنند و به جبر حرفهای خبرنویسی در مورد فراگیر بودن خبر تن در دهند؟
بهتر نیست پیش از انتشار هر خبری درباره امام موسی صدر برسیها اولیه از درستی یا نادرستی اخبار صورت بگیرد؟
از نوع فعالیت برخی از رسانهها و عملکردشان در خصوص انتشار اخبار نادرست و کذب در مورد شهادت امام موسی صدر میتوان این چنین برداشت کرد، که آنها حقیقت حیات یکی از برجسته و تاثیر گزارترین رهبران لبنان را که ملیتی ایرانی دارد با اخباری که منتشر میکنند به درامی رسانهای تبدیل کردهاند. کم نیستند حجم اخباری که چند روز پس از انتشار، تکذیب میشوند. در چنین شرایطی به بازیچه گرفتن احساسات مردم و ملتهب کردن فضای اجتماعی کشور، اگر در کوتاه مدت تاثیری در اصول حرفهای اصحاب رسانه نداشته باشد قطعا در دراز مدت آبستن شک و تردید مخاطبان خواهد شد. چراکه شاید آنها گمان کنند که رسانه و مطبوعات از اعتماد مردم سوء استفاده میکنند و مردم را ساده لوح یا ساده دل میانگارند.
نکته قابل توجه در انتشار اخبار مربوط به امام موسی صدر این است که باید به مساله حیات وی تاکید داشت. یادآوری این نکته نیز قابل توجه است که مساله «موت فرضی» امام موسی صدر منتفی است. چرا که خانواده وی با استناد و دلایل معتبر از حیات وی مطمئن هستند. بنابر این بهتر است همواره پیش از جانمایی شتاب زده اخبارشان بر روی سایت و یا صفحه روزنامه از صحت اخبار به وسیله خانواده امام موسی صدر آگاهی یابند چرا که آنها بیشتر از هرکسی از پرونده روبودن پدرشان مطلع هستند. علاوه بر این بد نیست مطبوعات به این موضوع هم توجه کنند که گاهی «قلم» در حکم اسلحه میتواند شخصیتی را ترور و یا از دایره هستی خارج کند. در این صورت اگر بعد روحی و جسمی حیات امام موسی صدر در نوشتارها به فعلیت نرسد، انسانیت انسانها ارزش خود را از دست خواهد داد. هنگامی میتوان توقع احترام به ذات انسان را داشت که بعد روحی و جسمی حیات فعلیت پیدا کند و تنها در این صورت است که ارزش یک انسان مساوی با همه انسانها خواهد بود. چنان که قرآن کریم میفرماید:
«مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ اَو فَسادٍ فی الاَرضِ فَکانّما قَتَل النّاسَ جَمیعاً و مَن اَحیاها فَکانَّما اَحیَا النّاسَ جَمیعاً»
«هر کس انسانی را بدون قصاص یا فساد در روی زمین بکشد، گویی همه انسانها را کشته است و هر کس که انسانی را احیا کند، گویی همه انسانها را احیاء کرده است.» پس قتل یک انسان با ملاکی که بیان شد، مانند قتل همه انسان هاست و احیای یک انسان، مانند احیای همه انسان هاست. این انگیزه حقیقی احترام به ذات انسان برای مطبوعاتی که حقیقت و حرمت «قلم» را همه جانبه و عمیق درک کردهاند است.
محمدرضا بختیاری