در هفتمین شماره از خبرنامۀ مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، نامهای از ایشان خطاب به پسرعمویش آیت الله سید مرتضی مستجابی برای نخستین بار منتشر شده است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، حضرت آیتالله سید مرتضی مستجابی از علمای سرشناس اصفهان و عموزادۀ امام موسی صدر است. ایشان در اولین سفر خود از اصفهان به قم پس از دیدار با آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر، پدر امام موسی صدر، چنان شیفتۀ شخصیت ایشان میشوند که از همانجا به جرگۀ روحانیان میپیوندند. همین دیدار، سرآغاز رابطۀ ژرف و صمیمی آقای مستجابی با امام موسی صدر هم میشود.
امام موسی صدر چه پیش از هجرت به لبنان و چه پس از آن، برای تجدید دیدار با عموزادۀ خود، سفرهای متعددی به اصفهان کرده است. این رابطه و همکاری چندان عمیق است که امام صدر نامههای فراوانی به آیت الله مستجابی مینویسد و دلتنگیهای خود را شرح میکند. این نامه نمونهای است از مجموعه نامههای امام به ایشان. اشارات امام و لحن نامه، نشاندهندۀ عمق و صمیمیت رابطۀ این دو عموزاده است.
خوشبختانه گروه تاریخ شفاهی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر باهمکاری صمیمانۀ حضرت آیت الله مواجه شد و خاطرات ایشان از خاندان صدر ثبت و ضبط شده است. امید که انشاءالله در آیندۀ نزدیک این خاطرات منتشر شود.
متن این نامه به این شرح است:
بسم الله
برادر عزیز و سرور مهربان و عموزادۀ نازنین و آسایش دل و جان و امید شکوفا و درخشنده، قربانت بروم.
من در پاریس در کنگرهای شرکت کردم و سپس سر راه به صادق که فعلاً در شهر باخومِ آلمان با خانوم و دختر کوچولویش زندگی میکند، سری زدم [...] و امشب هر دو ساعتها به یاد تو بودیم و دلهامان به سوی محبت و مجلس و محفل و رعایت و عنایتت پر میکشید، بهخصوص آنگاه که کلمۀ «آفی درزن»[1] را شنیدیم.
نامهای در لبنان به وسیلۀ یکی از دوستان که گویا جرئت آمدن سراغ ما را نکرده بود، از آن عزیز دریافت کردم، ولی لابد میدانی که دربارۀ ما و تنبلی... چیزی شنیدهای. به علاوه این اواخر دور از جون و چشم بد دور، ما سرگرم یک مبارزه با دولت شدهایم و هر مدتی میتینگی با پنجاه هزار، صد هزار [نفر] یا بیشتر و کمتر و گاهی مسلح بپا میکنیم و یاد ایام جوانی تو را و مرحومان را تجدید کردیم. مطلوب بهبود وضع شیعیان لبنان است، دفاع از جنوب لبنان است و پارهای مسائل دیگر. داستانی است... این هم خود مزید بر علت است ولی خدا شاهد است، آنقدر دلم تنگ است که حد ندارد. نمیدانم چرا مدتی است توفیق دیدارت را نداشتهام. گفتهاند چندی قبل به پاریس رفته و به ما ها سری نزدی! ایوالله!
خوب، برادر جان، رفقا چطورند... امیرزا ابرام، خادمی، علی جان، آقا هاشم، برادر، شهلا خانم، بابا، دایی، همه و همه چطورند؟ این اتاق گوشهای چطور است؟ صندوقخانه به چه حال است؟ حوض، قلیان، در، پرده؟ وای که چه دلم تنگ شده است.
الان صادق گفت علی را گرفتهاند. امیدوارم خیر باشد. از اینجا شنیدهام که [...] احتیاج به نصیحت دارد. جوانهای ما خیلی از او رنجیده هستند. اگر نامهای از شما یا از میرزا ابرام برایش نوشته شود و او را نصیحت کنند، خوب است.
سلام به همه برسان، قربانت، موسی صدر
[1] . به معنای «خداحافظ» در زبان آلمانی است.