امام موسی صدر اگر چه یک شخصیت ایرانی به شمار میآید وطی سالهای اخیر
تلاش رسانهای در ایران برای حل معمای ربودن شدن وی، افزایش یافته است ولی
باید اذعان کرد که در عرصه حقوقی، گامهای مؤثری برای پیشبرد پرونده ربوده
شدن وی برداشته نشده است.
ناکامی در پیشرفت پرونده موسی صدر در حالی است که به دلیل محبوبیت و نفوذ وی در کشورهای مختلف منطقه، بسیاری از دولتها، پی گیر آن هستند، به طوری که مثلاً در لبنان این پرونده پیشرفت قابل ملاحظهای داشته و هم اکنون دادستان کل لبنان با گشودن پروندهای قضایی، خواستار صدور حکم جلب «رهبر لیبی» به اتهام ربودن امام موسی صدر ودو همراه وی- شیخ محمد یعقوب، از هم فکران امام موسی، وعباس بدرالدین، روزنامه نگار، شده است. امام موسی صدر در ۹ شهریور ماه ۱۳۵۷ ربوده شده؛ این اتفاق ساعاتی پس از ملاقات امام با معمر قذافی رهبر لیبی در طرابلس رخ داد. در آن زمان قذافی به واسطه ارائه برخی دیدگاههای مذهبی، مخالفت علمای شیعه وسنی را با خود برانگیخته بود.
وی مدعی بود که اسلام دستخوش انحراف شده است وهر سال یک منجی باید اسلام را از انحراف نجات دهد ودر قامت منجی اسلام دست به انتشار کتابی به نام «کتاب سبز» زده ودر آن منکر سنت، اجماع وعقل در تفسیر اسلام شده ومذاهب شیعی وسنی (حنبلی، حنفی، شافعی و......) را ضد دین خوانده بود. از همین رو رابطه امام موسی صدر به عنوان رهبر شیعیان لبنان با قذافی نیز تیره بود، با این وجود امام موسی صدر بنا به خواست رهبران الجزایر واز آنجا که همواره بر گفتوگو ومذاکره باور داشت، به لیبی سفر کرده بود سفری که بنا به دعوت رسمی لیبی واز سوم شهریور آغاز شده بود.
امام موسی صدر در شرایطی به طرابلس رفت، که بیست سال از اقامت وی در لبنان سپری میشد. وی که علوم حوزوی را در حد اجتهاد در قم ونجف به پایان رسانده و در دانشگاه تهران نیز به عنوان اولین روحانی دانشجو از رشته حقوق اقتصاد فارغ التحصیل شده و در ضمن در تهران موفق به آموختن زبانهای انگلیسی وفرانسوی شده بود در سال ۱۳۳۸ شمسی و در پی فوت شرف الدین رهبر شیعیان لبنان در سال ۱۳۳۶، برای جانشینی این فقیه به لبنان رفت. در آن زمان شیعیان لبنان طایفهای فقیر وغیر منسجم در جامعه لبنان به شمار میرفتند.
امام موسی صدر توان اصلی خود را معطوف به خدمت رسانی در عرصههای اجتماعی و رفاهی کرد و به سرعت توانست مؤسسات اشتغال زا وخدماتی بسیاری را در جنوب لبنان پایه گذاری کند. مراکز سواد آموزی، بیمارستان ومراکز بهداشتی، مجتمع صنعتی، خانه سالمندان، کودکستان، مرکز خدمات به ایتام، مؤسسات متنوع خیریه، مرکز قالی بافی ودهها مؤسسه ومرکز دیگری که امام موسی صدر در لبنان ایجاد کرد، طی چند سال جامعه شیعه لبنان را متحول کرد. وی پس از آنکه در ارائه خدمات رفاهی- اجتماعی به شیعیان به توفیقات قابل توجهی رسید دست به نهادسازی در عرصه سیاسی زد واز این رو مجلس شیعیان لبنان را بنا نهاد. در شرایط سخت آن دوران که لبنان دستخوش درگیریهای فرسایشی بسیاری بود ورقابت جدی بین طوایف مختلف این کشور نیز در جریان بود، حتی فکر کردن به این گونه اقدامات سخت ومشکل مینمود امام موسی صدر برای تأسیس مجلس شیعیان لبنان، بایستی مصوبه پارلمان ودولت لبنان را کسب میکرد و این امر چندان ساده وآسان نبود. هم بایستی شیعیان از چنان قدرتی برخوردار میبودند که دولت با خواسته رهبر آنان موافقت کند وهم اینکه دیگر مذاهب وطایفهها مخالفت جدی با این خواسته نمیکردند. امام موسی صدر در هر دو عرصه به موفقیتهای قابل اتکایی رسیده بود. وی علاوه بر کسب محبوبیت در میان شیعیان، از مدتها پیش ارتباطات تنگاتنگ ودوستانهای را با جامعه مسیحیان واهل سنت لبنان برقرار کرده بود ودر این راستا دست به اقدامات نوآورانه و متفاوتی نیز زده بود.
از جمله آنکه در کنار سخنرانیهای متعدد در جمع مسیحیان، که اکثریت جامعه لبنان را تشکیل میدادند برای تحکیم روابط با آنان برخی برنامههای اسلامی مانند مراسم آغاز ماه رمضان را به جای مساجد شیعی در کلیساهای مسیحی برگزار میکرد. وی پس از چنین فعالیتهایی، طرح ایجاد مجلس شیعیان لبنان را مطرح وسرانجام با تلاش فراوان موفق شد، موافقت دولت را کسب کند. مجلس شیعیان این امکان را برای جامعه شیعی لبنان فراهم میکرد که در رایزنیها وکسب امکانات از دولت مرکزی، با اقتدار وتوان بیشتری عمل کنند. ضمن آنکه امام موسی صدر که به رهبری این مجلس انتخاب شده بود، در اقدامی ابتکاری از این فرصت بهره جست وگفتوگوها وارتباطاتی که خیلی سریع وی را به چهرهای مطرح ومحبوب در جهان عرب تبدیل کرد به گونهای که در اوج محبوبیت «جمال عبدالناصر» در میان اعراب، سفارت آمریکا در بیروت، طی گزارش درباره امام موسی صدر به واشنگتن، ضمن اشاره به جایگاه وی در جامعه لبنان تأکید میکند که این روحانی چون جمال عبدالناصر است.
طبیعی است که وقتی شخصیتی به چنین جایگاهی میرسد افرادی نیز به مخالفت با وی میپردازند. اما امام موسی صدر که به توطئه دشمنان وخطر رژیم صهیونیستی به خوبی واقف بود، از همه روشها وتلاشها برای کاستن از مخالفتها استفاده کرده وسعی داشت نظر شیعیان ودیگر طوایف لبنان را به رشد وپیشرفت این کشور وهم چنین بالا بردن ضریب امنیت شیعیان در جنوب لبنان، اقدام به ایجاد تشکیلات نظامی کرد وبدین ترتیب بود که اولین گروه نظامی مقاومت شیعه، تحت عنوان جنبش امل را در جنوب لبنان ایجاد کرد. (حزب الله لبنان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در لبنان شکل گرفت واز آنجا که جنبش امل پس از ربوده شدن امام موسی صدر ضعیف شده بود، توانست به گروه مرجع مقاومت شیعیان لبنان تبدیل شود).
امام موسی صدر فرماندهی امل را به یکی از مریدان و همراهان واقعی خود یعنی دکتر مصطفی چمران سپرد. امام موسی صدر فرزند آیت الله سید صدرالدین صدر یکی از مراجع وقت حوزه علمیه قم بود. [آیت الله سید صدرالدین صدر همان کسی بود که بعد از فوت شیخ عبدالکریم حائری یزدی وقبل از حضور آیت الله بروجردی در حوزه علمیه قم مدیریت این حوزه را عهده دار بود] بنابراین هم به لحاظ این بستر خانوادگی وهم به خاطر اینکه امام موسی صدر خود شخصاَ منشاء خدمات بسیاری شد، مورد توجه مراجع وقت حوزههای علمیه در قم، نجف ومشهد قرار گرفت.
در همین راستا رابطه امام خمینی (ره) وامام موسی صدر نیز گرم وصمیمانه بود. وقتی که امام خمینی (ره) توسط رژیم پهلوی دستگیر شد، امام موسی صدر با سفر به وایتکان والازهر وبرخی از کشورهای اسلامی، مذاکراتی را با پاپ مفتی، اهل تسنن وچهرههای مؤثر جهان عرب آغاز کرد تا رژیم شاه برای آزادی امام خمینی تحت فشار قرار بگیرد. علاقه امام خمینی به امام موسی صدر نیز قابل توجه بوده است، به گونهای که پس از ربوده شدن امام موسی صدر، امام خمینی (ره) نامههایی به یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین، وحافظ اسد، رئیس جمهور سوریه، نوشته وخواستار تلاش آنان برای آزادی امام موسی صدر میشود. این نامهها در شرایطی نوشته شد که انقلاب به پیروزی نرسیده بود. بعد از پیروزی انقلاب نیز امام خمینی (ره) همواره این موضوع را مورد توجه داشت، به طوری که ایشان، به رغم اصرار واهمیتی که مسئولان سیاسی وقت برای روابط با لیبی قائل بودند، همواره از پذیرفتن معمر قذافی خودداری کرد وامام خمینی در این باره به آیت الله موسوی اردبیلی گفته است: «او هنوز مسأله امام موسی صدر را حل نکرده است، چگونه او را بپذیرم؟»
حجت الاسلام سید کاظم خوانساری- اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران در لیبی- نیز درباره توصیه امام خمینی به ایشان قبل از عزیمت به آن کشور، این چنین میگوید: «هر وقت در مورد آقا موسی خبری به دست آوردید مرا بلافاصله وبدون واسطه در جریان قرار دهید! در این مورد با هیچ کس دیگری صحبت نکنید! حتی با احمد! (آیت الله موسوی اردبیلی در ملاقات با دست اندکاران همایش بزرگداشت علمی امام موسی صدر» مهر ماه سال ۱۳۷۷) این تنها امام خمینی نبوده است که به سرنوشت امام موسی صدر وشخص ایشان علاقمند بوده است، بلکه برای بسیاری دیگر از شخصیتهای عربی نیز این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه در این باره گفته است: «ناپدید شدن امام صدر، خسارتی بزرگ برای تمام امت اسلامی وخسارتی شخصی برای خود من بوده است» جمال عبدالناصر نیز در کنفرانس «مجمع البحوث الاسلامیه» بعد از ملاقات با امام موسی صدر آرزو میکند که: «...ای کاش دانشگاه الازهر، رئیسی چون آقا موسی داشت».... امیر عبدالله ولیعهد عربستان شخصیت امام موسی صدر را چنین توصیف میکند: «من در تمام سالهای زندگی شخصیتی به هوشمندی، وسعت اطلاع، حسن خلق، انسانیت وجذابیت امام موسی صدر ندیدم.» دیپلمات آمریکایی عالی رتبه مقیم بیروت نیز نظر مشابهی دارد، وی میگوید: «من در تمامی دوران خدمتم، کمتر فردی را تا این حد زیرک وبا فراست مشاهده کردهام». اما نظر یک سنی ومسیحی خواندنیتر است؛ یکی از شخصیتهای بزرگ فلسطینی دراین باره گفته است: «به خدا قسم، اگر امام موسی صدر شیعه نبود سازمانهای فلسطینی وسنیها او را به مقام خدایی میرساندند.» شهاب رئیس جمهور اسبق لبنان نیز تأکیده کرده است.
«اگر مسیحیان چنین شخصیتی داشتند او را به مقام قدیسی میرساندند.» با لحاظ کردن این میزان محبوبیت، اینک این سؤال جدی مطرح است که پروسه کشف علل ناپدید شدن این شخصیت شیعی، چرا تا این حد به طول انجامیده است؟ سؤال دیگر اینکه، هر یک از شخصیتها وکشورهایی که تاکنون از بیان میزان ارادت وعلاقه خود به این عالم شیعی دریغ نورزیدهاند چه سهمی از تلاشهای در دست انجام برای به ثمر رسیدن پرونده موسی صدر را به خود اختصاص دادهاند؟ اگر به برخی گمانه زنیها مبنی بر وجود اراده وانگیزهای که تمایل به پیگیری وکشف حقیقت ماجرای ربودن شدن امام موسی صدر را ندارد، با دیده تأمل انگیزتری بنگریم، آیا میتوانیم در روشن شدن زوایای تاریک این پرونده به توفیقاتی دست یابیم؟