روزنامه كيهان، 1391/6/18
نوشتار حاضر بخشي از سخنراني امام موسي صدر درهفتم مهر ماه سال 1344 است كه در دارالتبليغ اسلامي قم درباره ضرورت تجديد نظر در شيوه هاي تبليغ ديني ايراد شده و در آن با اشاره به نظم و تشكيلات منظم در مسيحيت انتقاداتي نسبت به پراكندگي و عدم تشكيلات درحوزه هاي شيعه مطرح شده است. اين متن كه ترجمه آن توسط مرحوم علي حجتي كرماني صورت گرفته در شماره اول دوره جديد ماهنامه پگاه حوزه كه به تازگي منتشر شده انتخاب شده است
نظم و انضباط در تبليغ
ما هم اگر بخواهيم فرزند اين دنيا باشيم، اگر بخواهيم زنده باشيم، اگر بخواهيم فعاليت و تلاش مان به ثمر برسد، بايد منظم كار كنيم.
بلبشو و بي نظمي جز فنا دراين دنيا نتيجه اي ندارد. اين اصل به ما ياد مي دهد كه در همه چيزمان، درزندگي داخلي مان، در زندگي مالي مان، در وضع درس خواندن مان، درجواب نامه نوشتن هايمان، درمعاشرت با دوستان مان، در روش تحصيلي و روحاني مان، در روش تبليغاتي مان و در هر چيزي كه در اداره آن سهيم هستيم، بايد منظم باشيم. اگر منظم نباشيم، نابود و بي اثر خواهيم شد.
دنياي تشكيلات
روزگاري، درصدها سال پيش از اين، همه چيز در دنيا به صورت فردي بود. دولتش استبدادي وفردي بود؛ تجارتش براساس معاملات فردي بود. آن زمان، اگر ما، يعني قواي ديني و راهنمايان اخلاقي بشر، به صورت فردي فعاليت مي كرديم، تا حدودي معقول و موجه بود، عيبي نداشت اما امروز همه چيز به صورت دسته جمعي و سازمان يافته درآمده است: دولت ها، تشكل ها و سازمان ها دارند، تجارت به صورت شركت هاي وسيع و محيرالعقول درآمده، تبليغات موسسات وسيعي دارد، مطبوعات مشي واحد اتخاذ كرده اند و سياستمداران احزاب را به وجود آورده اند. دراين دنياي سازماني، اگر باز بخواهيم تك روي كنيم، نهايت سادگي است. كلاه مان پس معركه است، كه هست! حالااگر اين دو مطلب را نپذيرفتيد، به پنجاه سال پيش مي ماند كه قوايمان تلف شد هر كس به راه خودش رفت، نتيجه هم اين شد كه ديگران هزاران فرسنگ از ما پيش افتاده و رفته اند، اما ما هنوز همين جا هستيم و باز هم مي مانيم.
فعاليت تبليغي مسيحيان
ديگران چگونه منظم و سازمان يافته اند؟ خدا مي داند كه وقتي متذكر نوع فعاليت مسيحيان مي شوم، دلم آتش مي گيرد. اين مردمي كه دين شان دين رهبانيت است، چطور اين قدر منظم شده اند؟! اين مردم تارك دنيا چنين تشكيلاتي دارند. اين تشكيلات بسيار مقتدر كليسا در اداره امور مذهبي مردم به قدري دقيق است كه اگر دردهي از ده ها تنها يك خانواده مسيحي حضور داشته باشد، يك شنبه كشيش مخصوص به آنجا مي رود تا نماز اقامه كند. درلبنان ده مهمي هست كه مركز شيعيان است و جبع نام دارد، همه ساكنان آن شيعه هستند و منطقه پيرامون آن هم شيعه نشين است.دراين ده تنها يك خانواده مسيحي وجود دارد. نه اينكه بخواهم مبالغه كنم. تنها يك خانواده هست. آقاي كشيش روزهاي يكشنبه مي آيد دركليسا اقامه نماز مي كند و باز مي گردد. شما در تمام نقاط دنيا، يك مسيحي كه كليسا از او غافل شده باشد و به او نرسند، اصلاً نمي يابيد.
روحانيت از مردم دور شده
قسمت دوم كه بسيار عجيب است، مسئله ديرهاست يسوعي ها را براي شما مثال مي زنم. اين يسوعي ها اول بر اثر كوتاهي هايي كه كليسا طي قرون وسطي به امور ديني و مذهبي و علمي كرد، شكل گرفتند. لوتر آمد، پروتستان ها آمدند و از كاتوليك ها منفصل شدند.
جواناني بودند كه به نام يسوعي متشكل شدند و يك سلسله كارهايي شروع كردند آمدند و ديدند كه روحانيت از مردم دور شده به صورت اشرافي درآمده به صنف معيني بدل شده و از مردم فاصله گرفته است.
ايشان براي اينكه به مردم نزديك شوند آمدند و موسساتي درست كردند كه در حقيقت صبغه فرهنگي داشت. دانشگاه تاسيس كردند، مدرسه درست كردند و كشيش هايي تربيت كردندكه غير از كشيش بودن، وكيل عدليه هم هستند. مهندس، طبيب، معلم و استاد دانشگاه، فيزيكدان و شيميدان هم هستند و هكذا. تمايز اينها با مردم عادي فقط يك يقه سفيد است والالباس شان عينا لباس عادي است. كارشان هم اداره امور بيمارستان ها، دانشگاه ها، مدارس حرفه اي، دارالايتام ها و درمانگاه هاست. اگر براي شما عرض كردم كه روبرت كخ، كاشف ميكروب سل، كشيش بوده است تعجب نكنيد. اگر عرض كردم كه بسياري از كاشفان نظريات جديد كشيش بوده اند تعجب نكنيد. اين ها با اين اوصاف چه كار كردند؟ آمدند و مجاري امور را به دست گرفتند مهندس، طبيب، وكيل عدليه، رياضيدان، فيزيكدان و... آن وقت تصور نكنيد كه صريحا تبليغ مسيحيت مي كنند، هرگز، بلكه با علم، با اخلاق و با روش مردمداري مردم را جذب مي كنند. تصور مي كنيد كه حق مطلق خود به خود و بدون تلاش پيش مي رود: اين حرف درست نيست آقا بنده عبارتي از پيغمبر اكرم(ص) در روز بدر مي خوانم، پيغمبر(ص) در اين دعا مي فرمايد كه «اللهم ان تهلك هذه العصابه فلن تعبد بعد»، يعني خدايا، اگر اين دسته كشته شوند، كسي ديگر عبادتت را به جا نمي آورد. عجب! معلوم مي شود كه اگر مرداني با فداكاراني و اصحابي براي دين خدا تلاش نكنند، خدا عبادت نخواهد شد! ديگر از عبادات خدا كه ما چيزي برحق تر نداريم. پس اينكه دل ببنديم كه دين ما حق است، مذهب ما حق است و خود به خود راه خودش را باز مي كند، به نظر بنده درست نيست. خير، اگر ما تلاش نكنيم، همين دين حق و همين مذهب حق، آن طور كه لازم است، پيش نمي رود يا كمتر پيش مي رود. اين آقايان همين دين را، همين روش هاي ترك دنيايي و غيرطبيعي و ناهماهنگ با ذات انساني شان را، با تبليغات، به شدت در اعماق قلب هاي مردم نشانده اند. آقا، منفي بافي هم نبايد كرد كه بنشينيم بگوييم آنها استعمار مي كنند. آنها تبليغ كردند. ماسينيون، مستشرق بزرگ فرانسوي در كتابي به نام «سالنامه دنياي اسلامي» مي نويسد كه طي سال 1954 شش ميليون نفر در آفريقاي سياه مسلمان شدند، اما با تبليغات مسيحي ها و تلاش هايي كه به عمل آوردند، يك ميليون نفر از آنها مسيحي شدند. به دليل نبودن تبليغ و مبلغ اسلامي، نتيجه اين شد كه آمدند و آبروي اسلام را بردند. گفتند ببينيد اين مسلمان ها چقدر عقب افتاده اند! ببينيد چقدر كثيفند! ببينيد چقدر سطح علم شان پايين است! بعد به واسطه همين ديرهايي كه عرض كردم، وارد عمل شدند. بچه مريض آفريقايي راوقتي يك موسسه سالم مي كند، بي سواد را با سواد مي كند و بعد هم به دانشگاه مي فرستد، بي پول را پولدار مي كند، بي تربيت را تربيت مي كند، مي دانيد چه عاطفه اي نسبت به اين پدران تربيت كننده در او ايجاد مي شود؟ اينها يك ذره از كار مسيحي هاست.
تبليغ دردنياي اهل سنت
حالابياييم سراغ برادران ديني خودمان، سني ها. آنها هم تا حدودي منظمند. الان در آفريقاي سياه، در لبنان و در كشورهاي ديگر مبلغين فراواني از الازهر مي بينيم. موسسات ديگري نيز دارند كه با موسسات مسيحي مشابه است. مثلادر لبنان موسسه اي دارند به نام «المقاصد الخيريه الاسلاميه». برادران سني ما هم شروع كرده اند. مدرسه هايي كوچك، حتي در روستاهاي شيعه نشين احداث كرده اند.
و اما وضع ما...
آن داستان مسيحي ها، اين هم داستان برادران ديني مان، سني ها، آن هم به طور اجمال. اما ما شيعيان مرتضي علي(ع)، ما مردمي كه اسلام خدا را با طاهرترين مذهبش معتقد و پيرويم، ما وضع مان چگونه است؟ آقا، شما يك نفر را به من معرفي كنيد كه عده روحانيون را در ايران بداند! شما كه افرادتان را نمي شناسيد، چطور مي خواهيد كار كنيد؟ چند تا شيعه در دنيا هست؟ بفرماييد! چند تا روحاني شيعه در دنياست؟ بفرماييد! چند تا روحاني در ايران هست و چه مي كنند؟ بفرماييد! مقدار تحصيلات شان چقدر است؟ چند تا مسجد در ايران است؟ صلاحيت مبلغان و روحانيوني كه در مساجد و مناطق كار مي كنند، چقدر است؟ ارتباط شان با هم چگونه است؟
ما هم در خواب خوش فرو رفته ايم كه آقا ابدا شيعيان مرتضي علي(ع) مگر ممكن است برگردند؟ بله. بنده ديده ام شيعه مسيحي شده. ديده ام شيعه سني شده. ديده ام شيعه وهابي شده. با دلي خوش نشسته ايم، به حقانيت خودمان اعتماد داريم و خيال مي كنيم كه مطلب تمام شده است. كجا تمام شد، آقا؟ آخر مگر مي شود بي تبليغ و بدون سازماندهي پيش رفت؟ اقلاما همان قسمت مساجدمان را منظم كنيم، تبليغات مان را منظم كنيم و در دعوت مان هماهنگي به وجود بياوريم. آقا، بنده پاي اين منبر مي روم يك چيز مي شنوم، پاي آن منبر چيز ديگر! اصلامتناقض! اصلانامربوط! اين منبري يك چيز مي گويد و آن يكي چيزي ديگر. من چطورمي توانم با اين تبليغات متناقض منبري ها ايمانم را بارور كنم و رشد دهم؟ به هيچ وجه ممكن نيست چنين چيزي تحقق يابد.
سه تا منبري بالاي منبر
ما اصلاخواب هستيم! شنيدم كه مي گويند امتياز روحانيت شيعه اين است كه وابستگي به جايي ندارد و هر قدر بخواهد مي تواند تكاپو كند. اميدوارم اين حسن ظن بجا باشد. ما آقا وضعمان خيلي عجيب است. حقيرترين و بي مايه ترين مذاهب دارند فرزندانمان را از دست ما خارج مي كنند. بنده در اصفهان و شيراز مشاهده كردم كه تبليغات بهايي ها شديدا نظم و وسعت دارد، با هيئت هاي 9 نفري، سفرهاي تشويقي و اين جور بازي ها. بايد در مقابل اينها آماده شد. واقعا سوال اول اين است كه ما اصلاچه تعداد مبلغ روحاني داريم؟ كجاها روحاني داريم و كجاها نداريم؟ وضع ديني مناطق چه جور است؟ روستاها چه وضعي دارند؟ حالانگوييد اين كار را نجف بايد بكند، بالابايد بكند، پايين بايد بكند. همه مان مسئوليم. همه مان بايد براي چنين هدفي همكاري كنيم، كار را منظم كنيم، مناطق را تقسيم كنيم و احصا و آمار دقيقي از روستاهايمان، از اوضاع شهرها و مناطقمان، از روحانيوني كه در آنجا هستند، از اينكه چقدر پيش يا عقب رفته اند تهيه كنيم. ما هنوز اين هماهنگي را در يك شهر و حتي در يك مجلس نداريم. سه تا منبري بالاي منبر مي روند، هر كدام يك جور حرف مي زنند. يكي از اين طرف مي رود، ديگري خلاف آن مي رود. اينها كي بايد علاج شود؟ چه وقت؟ حالااگر چنين سازماندهي اي به وجود آمد، اگر چنين هماهنگي اي شد، اگر چنين روش صحيحي اتخاذ شد، اگر منظم و سازمان يافته كار كنيم، خيلي زودتر و بهتر مي توانيم جلو برويم. اگر بتوانيم، از نظر شكل و از نظر سازماندهي، وضع خودمان را مرتب كنيم، هزارها هزار اميد است.
روزنامه كيهان، شماره 20301 به تاريخ 18/6/91، صفحه 6 (معارف)