اسرائيل در سال ۱۹۴۸ با رفتار وحشيانهاي حدود سيصد و پنجاه هزار فلسطيني مسلمان و مسيحي را از منطقه شمالي فلسطين بيرون راند و اينها فعلاً در خاك لبنان اقامت دارند و تقريباً يك ششم مردم لبنان را تشكيل ميدهند.
اسرائيل در سال 1948 با رفتار وحشيانهاي حدود سيصد و پنجاه هزار فلسطيني مسلمان و مسيحي را از منطقه شمالي فلسطين بيرون راند و اينها فعلاً در خاك لبنان اقامت دارند و تقريباً يك ششم مردم لبنان را تشكيل ميدهند. منطق گرگها هزاران نفر از مردم دهان مرزي لبنان و اسرائيل از خانههاي خود به طرف بيروت كوچ كرده و با وضع رقت باري زندگي ميكنند. بهانههاي اسرائيل مغالطهاي بيش نيست و به منطق گرگها شباهت دارد زيرا: 1. كشورهاي هم مرز با اسرائيل به هيچ وجه مسئوليت حفظ مرزهاي اسرائيل را به عهده ندارند و هيچ قانوني وحقي آنها را ملزم نميسازد كه مرزدار اسرائيل باشند. حفاظت مرزهاي اسرائيل به عهده خود اوست. 2. فلسطينيها اصولاً در خاك لبنان نبودهاند تا لبنان مسئول وجود آنها در خاكش باشد و با مسئوليت وجود فدائيان را كه در بين همان فلسطينيها هستند، به عهده بگيرد. اسرائيل در سال 1948 با رفتار وحشيانهاي حدود سيصد و پنجاه هزار فلسطيني مسلمان و مسيحي را از منطقه شمالي فلسطين بيرون راند و اينها فعلاً در خاك لبنان اقامت دارند و تقريباً يك ششم مردم لبنان را تشكيل ميدهند. 3. ما خود ميدانيم كه اسرائيل به جنوب لبنان چشم طمع دوخته و به آبهاي فراوان و منطقه حاصلخيز و در عين حال سوقالجيشي جنوب فكر ميكند و آنچه درباره فدائيان ميگويد، بهانهاي بيش نيست. دليل اين طمع را در نقشههايي كه از طرف ادارات اسرائيلي چاپ شده و شامل جنوب لبنان ميباشد، ميتوان ديد. بعلاوه، عدهاي از رهبران اسرائيل در ضمن سخنان خود از اين طمعها پرده برميدارند. مثلاً وزير دفاع اسرائيل در يكي از سخنرانيهاي خود ميگويد: «پدران ما به مرزهاي اسرائيل كه بنا به قرار تقسيم صادر از سازمان ملل متحد رسيدند و نسل ما از اين حد گذشت و به مرزهاي سال 1948 رسيد. نسل جنگ شش روزه به كانال سوئز و نهر اردن و تپههاي جولان رسيدند. ولي اين هم پايان كار نيست در آينده به مرزهاي ديگر خواهيم رسيد كه شايد شامل لبنان و قسمت ديگر اردن و سوريه مركزي بشود» (از سخنراني موشه دايان) 15/7/68). 4. مووضع ديگريكه علت عمليات تجاوزكارانه اسرائيل را روشن ميكند آن است كه كشور لبنان كه چندين مذهب و فرهنگ گوناگون را در بر دارد با نهايت دموكراسي زندگي ميكنند براي اسرائيل خوشآيند نيست زيرا دولت اسرائيل صد در صد بر عنصر يهود اعتماد ميكند و رژيم آن يك رژيم عنصري و مذهبي است. اين كينه و ناخوشآيندي در همه جا ديده ميشود و مخصوصاً آنگاه كه فرصتي به دست دستگاه تبليغاتي اسرائيل ميافتد سعي ميكنند آتش اختلافات مذهبي را ايجاد كرده و دامن بزنند. 5. آيا لبنان بايد از فعاليت فدائيان جلوگيري كند؟ و آيا هيچ انساني ميتواند به ملت فلسطين حق دفاع از خود را ندهد؟ انتفاضه داستان مقاومت فلسطينيها به صورت مسلحانه، داستان ملتي است كه از زمين و وطن خود آواره شدهاند و بيست سال صبر كرد تا شايد دولتهاي عربي و يا سازمان بينالملل حق او را باز پس گيرد ولي معلوم شد هر چه مقررات از سازمان ملل صادر ميشود، اجرا نميگردد. بعلاوه كشورهاي عضو سازمان ملل آنقدر به اسرائيل اسلحه و مهمات ميدهند كه به تنهائي از همه كشورهاي عربي تواناتر است.فلسطينيها بعد از اين تجربه بيست ساله و تلخ مشاهده كردند كه چارهاي جز نهضت مسلحانه ندارند و جهان فقط به اظهار تأسف اكتفا كرده و رفته رفته فراموشش ميكند.از اين جهت تصميم گرفت خود حق خود را بازپس گيرد و تنها سرمايهاي را كه دارد و آن زندگي يك نسل كامل است، صرف نمايد تا پيروز شود.از كشور فلسطين زميني باقي نمانده است تا ارتشي در آن به وجود آيد.دولتي هم نمايندگي مردم فلسطين را به عهده ندارد تا از طرف آنها در سازمانهاي بينالمللي به دفاع و بحث برخيزد.متاسفانه در همان زمان كه اسرائيل تاسيس شد ملت فلسطين را بيرون كرد تا نتواند با روشهاي دموكراسي و يا انقلابي حق خود را بازپس گيرد.از اين گذشته فلسطيني مكاني كه در در آن كار ميكند و زندگي خود و فرزندانش را فراهم سازد نداشت و براي اين كار هيچ راهي جز آنكه از زمينهاي مجاور اسرائيل كه جنوب لبنان از آن جمله است، حركت كند ندارد.6. در اينجا خود را ناچار ميبينم در اين موضوع نيز بحث كنم زيرا تبليغات مغرضانه سعي كرده است فلسطين را وطن ملي و تاريخي و مذهبي يهوديان جهان دانسته و حق مردم فلسطيني عرب را چه مسلمان و مسيحي انكار كند. از اين جهت بايد به مسائل زير توجه كرد:الف. فلسطين متعلق به كدام ملت است؟ :در سال 1918 و بعد از پايان جنگ جهاني اول مجموع ساكنان فلسطين هفتصد هزار نفر بود.عربهاي فلسطين جمعيتشان 644 هزار نفر بود كه 70 هزار نفر آنها مسيحي و بقيه مسلمان بودند.يهوديان مقيم فلسطين 56 هزار نفر يعني 8 درصد ساكنين كه مالك 2 درصد زمين فلسطين بودند.در سال 1946 و با فعاليتهاي عجيب و همه جانبه سازمانهاي صهيوني جهان و در نتيجه وعده بلفور و اقدامات دولت انگلستان كه فلسطين در تصرفش بود، جمعيت ساكنين فلسطين بدين ترتيب بود:يهودي 608 هزار و عرب 000/293/1 نفر يعني يهوديان يك دوم ساكنين بودند.در سال 1947 سازمان ملل متحد مقرر ساخت كه فلسطين به دو قسمت تقسيم شود؛ دولت يهودي با 14 هزار كيلومتر مربع و دولت عربي با 11 هزار كيلومتر مربع.و در 5 مه 1948 كه نيروهاي انگليسي فلسطين را ترك كردند نيروهاي صهيوني نظامي و غير نظامي هجوم را آغاز كرده و از قسمتهائي كه سازمان ملل مقرر كرده بود تجاوز نموده و در حدود 6300 كيلومتر ديگر را تسخير كردند كه از جمله حيفا و عكا و قدس جديد را شامل ميشد.از اين حادثه بيش از يك ميليون عرب آواره شدند و در نزديك وطن خود به صورت پناهنده درآمدند و منشأ اين آوارگي روشن بود كه اسرائيليان انجام دادند و وحشيگريهاي فراموش ناشدني بود كه مردم از آنها ديدند. مثلاً در 5 نيسان/1948 در دير ياسين قتل عام كردند و سپس در قريه عمواس، قريه را از كشته پشته كرده و سپس آنرا زير و رو كردند و سازمانهاي تفتيش بينالمللي، فجايع زيادي را ثبت كردهاند.بايد دانست كه دولت يهودي كه سازمان ملل در قرار تقسيم پيشنهاد كرده بود داراي 510 هزار عرب و 000/499 يهودي بود تا امكان تشكيل دولت صهيوني از عنصر يهودي پيدا نشود و بعد از جنگ ژوئن 67، تعداد پناهندگان فلسطيني به يك ميليون و سيصد هزار نفر بالغ شد.ب. فلسطين از نظر تاريخ:آنانكه تصور ميكنند فلسطين مسكن يهود جهان بوده است و عربها آنان را در قرن هفتم ميلادي بعد از فتح اسلامي بيرون كردند سخت در اشتباهند.عربهاي فلسطيني ساكنان اصلي اين كشور از هزاران سال قبل ميباشند و اكثريت ساكنين را تشكيل ميدادند و در كنار آنها نيز عموريين و كنعانيين و عبرانيين و آراميان و ديگران بودند. اينها همه بيش از فتح اسلامي در فلسطين سكني داشتند و بعد از فتح اسلامي ساير قبائل نيز عرب شدند و كشور به صورت يك كشور صد در صد عربي درآمد.عرب شدن اين اقليات موجبات تمدني و فرهنگي و كمي مذهبي دارد و به هيچ وجه صورت اجبار و يا موجبات نژادي نداشته است.روابط يهود با فلسطين دهها بار از روابط عرب فلسطيني كمتر است و جز مدتي كه به صورت يك اقليت و مدتي به صورت حكومت عشايري و مدتي به صورت يكدولت حكومت كردهاند بيشنيست ولي به طور كلي هيچ وقت كشور فلسطين مكان همه يهوديان يا فقط منحصر به يهوديان نبوده است.در قرن دوازدهم قبل از ميلاد عبرانيين قسمتي از فلسطين را تسخير كردند ولي بهيچ وجه بر تمام زمينهاي فلسطين مسلط نشدند بلكه اكثر ساكنان همان قبائل فلسطين بودند كه فلسطين هم به نام تورات داده شده و فلسطين را به نام (ارض ميعاد) معروف كرده است. اين وعدهها مختص به يهود نيست بلكه عربها نيز اولاد ابراهيم هستند معني اولاد ابراهيم بر حسب تعليمات انجيل اولا در وحي و پيروان حقيقي است و به هيچ وجه جنبه نژادي را در نظر ندارد. در يك جاي انجيل يهوه به آنها ميگويد: پدر شما شيطان است.* ميراث حقيقي نيز تعليمات پيغمبران است و در انحصار يك نژاد نميتواند باشد، مسيح ميگويد «خدايا تعليمات تو براي هميشه ميراث من است»* تأسيس دولت اسرائيل حتي بر خلاف دين يهود است. هر يهودي همه روزه ميگويد يعني جز تو و غير از تو حكمراني نداريم اي خداي ابدي. در كتاب صموئيل از تورات ميخوانيم: امروز خدائي كه شما را از همه مصيبتها و زشتيها نجات داد كنار ميگذاريد و از او حاكمي و پادشاهي ميخواهيد كه بر شما معين كند «خداي ابدي پروردگار و حكمران شماست» «خوب بنگريد و بدانيد چقدر شما خطا كاريد آنگاه كه از خدا پادشاهي ديگر ميخواهيد.» «ما اكنون بر گناهان خود گناه تازهاي افزودهايم زيرا جز او پادشاهي ميخواهيم».براي خود پادشاهاني بدون اوامر من و حكمراناني بدون خواست من نصب كردند. خدايي ساختند از طلا و نقره از اين جهت نهايت آنان را نوشتيم.»و در سفر اول از مملوك 8/10ـ18 ميبينيم كه مالكيت زمين براي انساني خطائي است بزرگ زيرا با مالكيت خدا منافات دارد و موجب ميشود انسان خود را خداي كوچكي پندارد.و بدين ترتيب بسياري از روحانيون يهود و خاخام بزرگ ـ sat mar از تأسيس دولت يهودي راضي نبودند و هنوز هم بسياري از آنها ميدانند كه عقابت اين اقدامات به نفع يهوديها نيست.و اين قسمت از تعاليم تورات را با كلام لاوي 24 ـ 22 پايان ميدهم «شما كه عدالت را قرباني كرديد و هر مستقيمي را منحرف ساختيد شما كه صهيون را با خون و قدس را با جريمه ميسازيد.»از نظر اسلام هم قدس مفهومي اساسي دارد زيرا قدس سمبل تلاقي اسلام با ديانتهاي ديگر و با تمدن جهاني است «قدس» جنبه دنيائي بودن اسلام ـ نه عربي بودن ـ را تثبيت ميكند. يهودي كردن قدس و اهانت به مسجد اقصي و كليساها و شيوع فساد و توطئه در اين شهر مقدس با اعماق اسلام منافات دارد و به هيچ وجه با اين وضع آرامش در خاورميانه، تا يك نفر مسلمان پايبند بدين موجود است، بوجود نخواهد آمد.و از نظر عموم دينها آيا مملكت خدا كه اسرائيل مدعي تأسيس و وراثت آنست، ممكن است يك امپراطوري زورگو و خشونت هميشگي و ظالمانه باشد؟مملكت خدا بايد كشور نور و رحمت باشد.آيا خداوند براي اجراي وعده خود به بمبهاي آتشزا (ناپالم) متوسل ميشود؟ و توصيف خدا به اين اوصاف بر خلاف همه اديان آسماني نميباشد؟ج. يهوديان وطن ميخواهند چرا؟و در پايان اين موضوع لازم است به اين نكته توجه كنيم كه يهوديان وطن ميخواهند چرا؟ مگر همه جهان وطن آنها نبوده است؟ مگر در دنياي امروز وطني فقط براي مسيحيان يا مسلمانان بوجود آمده است؟بعلاوه آيا بايد اين وطن در شرق و در فلسطين باشد و هزاران هزار اماكن ديگر در دنيا چرا نبايد وطن آنها باشد؟عربها كه در تاريخ طولاني خود حتي يك سابقه ظالمانه نسبت به يهود ندارند و حتي يك خانه يهودي را نگرفتند آيا بايد كفاره بپردازند؟آيا ملت فلسطين درباره شهر بيتالمقدس بدرفتاري كردند و هيچ سابقه آتشسوزي يا سوء اداره يا تقصير داشتند كه حالا بايد براي بيتالمقدس قيم جديد تراشيد.فرجام7. در پايان اين بحث بايد نتيجهاي عملي گرفت:بايد توجه داشت كه اگر كمكهاي مالي (در حدود يك ميليارد و نيم مارك ساليانه) و كمكهاي عمراني و فني و كمكهاي جنگي كشورهاي بزرگ جهان نبود. هيچوقت اسرائيل نميتوانست اين بودجه سنگين را صرف نيروهاي نظامي كند و مخارج تصرف كردن زمينهاي سه كشور را بپردازد و از اين نقطه نظر بايد گفت اين كمكهاي خارجي است كه اسراييل را به تجاوز تشويق ميكند.از عجايب حوادث تاريخ آنكه شنيده مي شود دولت اسرائيل به محكمه شكايت كرده و از پانصد شركت آلماني مبلغي در حدود 72 ميليارد مارك خواسته است به دليل آنكه اين شركتها كارگران اسرائيلي را بدون پرداخت دستمزد به كار گماشتهاند! آيا حكومت اسرائيل وارث يهوديان جهان است؟ آيا از همه وكالت دارد؟ آيا وارث ساير كشتهشدگان و بكار گمارده شدگان زمان نازيها چه كسي بوده و هست؟ آيا كميسيونهاي مشتركي كه بين نازيها و صهيونيها بوده است، فراموش ميشود؟!منبع: rasad.ir