امام موسی صدر فدای انقلاب اسلامی و گسترش تفکر و ایدئولوژی اسلامی مکتب تشیع در میان کشورهای مسلمان عربی شده است، چون محبوب ملتهای مسلمان و بویژه شیعیان عرب منطقه و کلامش در بین آنان نافذ بود
شبکه ایران - مهدی چمران - امام موسی صدر، نامی آشنا برای ملت ایران و لبنان و حتی ملتهای کشورهای اسلامی است. نامی که سیودوسال است خیانت و جنایت سرهنگ معمرقذافی، حاکم ظالم و مستبد لیبی را بخاطر میآورد. آقای صدر یک روحانی آگاه و روشنفکر دینی، که هم در حوزههای علمیه سابقهای طولانی و تلاشها و مجاهدتهای فراوانی دارد و هم در زمان اوج مبارزات ملی شدن صنعت نفت در رشته اقتصاد دانشگاه تهران بهعنوان اولین روحانی فارغالتحصیل شد، او از خاندان بزرگ، روحانی و مذهبی صدر و پدربزرگوار او از مراجع بزرگ زمان خود در قم بود. سید عبدالحسین شرفالدین رهبر شیعیان لبنان بود و توصیه نمود که پس از او آقای موسی صدر جانشین او شود که پس از فوت او شیعیان لبنان بر حسب توصیه او به ایران آمدند و آقای صدر را به لبنان بردند و با مشکلات فراوان شیعیان لبنان که در اینجا گفتنی نیست مواجه میشود و بلافاصله فعالیت خستگی ناپذیر خود را برای رهایی شیعیان از فقر و فلاکت و بیهویتی آغاز مینماید. شرایط آن روز شیعیان لبنان بازگو کردنی نیست فقط، همین قدر میتوان گفت که آنان شرم داشتند که خود را شیعه بنامند و همه طوائف لبنانی بر آنها میتاختند و امام موسی صدر با مبارزاتی سخت و مدبرانه توانست بعد از 20 سال مجاهدت در لبنان به گونهای شیعیان را وارد صحنه حیات لبنان نماید که هنگام ربوده و زندانی شدن او در لیبی بهدست قذافی، شیعه لبنان نقطه قوتی برای همه مسلمانان لبنان و بلکه همه ملت لبنان بود. همین نقاط قوت امام موسیصدر بود که توانست نیروی مخلص، متفکر و سازماندهی قوی و توانمند همچون دکتر مصطفی چمران را بعد از امریکا و مصر به لبنان جذب نماید و مدت هشت سال از این همفکری کم نظیر بخوبی استفاده نماید و جایگاه شیعیان لبنان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در لبنان چنان ارتقا یابد که آنان بهخود ببالند و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به اوج خود برسد و امروز میبینیم که این پایهگذاران مقاومت اسلامی لبنان، نه تنها در لبنان بلکه در همه کشورهای اسلامی و حتی سایر ملل از محبوبیت و جایگاه والای جهانی برخوردارند که ریشه آنها به مجاهدات امام موسیصدر و تلاشهای شهید دکتر مصطفی چمران در کنار امام موسی صدر باز میگردد.قطعاً همین تلاشهای سازنده که توانست جایگاه بسیار بالایی برای یک رجل مذهبی اسلامی در لبنان و سایر کشورهای عربی و اسلامی کسب نماید، میتواند بهترین دلیل برای دشمنیهای فراوان و توطئههای پشت سر هم برای ضربه زدن به امام موسیصدر باشد و تاریخ مبارزات او در لبنان بویژه از سال 1975 (آغاز جنگهای داخلی لبنان) انباشته از این دشمنیها و برنامههای دشمنان اسلام برای نابودی او و شکست مسلمین بود. هنگامی که پیروزی انقلاب اسلامی ایران نزدیک میشد، هراس استکبار جهانی از این نقطه و هسته مقاومت اسلامی در لبنان بیشتر میشد تا بالاخره یک توطئه و برنامه ناجوانمردانه استکباری بهدست قذافی عامل سرسپرده صورت پذیرفت و در کمال ناباوری جنایت و خیانتی بزرگ به دنیای اسلام بلکه به کرامت و آزادی انسانی صورت پذیرفت.قذافی ابتدا به صورت یک انقلابی سوسیالیست ظاهر شد، چون دنیای آن روز (42سال قبل) عموماً انقلابیون وجهه کمونیست یا سوسیالیست داشتند، گرچه او یک افسر ارتش لیبی زیر نظر انگلیس بود که با یک کودتای ساختگی و بدون هیچگونه مقاومتی از سوی قوای نظامی انگلیس براحتی و قاعدتاً با هماهنگی دولت انگلیس بر لیبی مسلط شد و از آن زمان تاکنون به عنوان حاکم مطلق العنان با یک سیستم پلیسی و امنیتی بسیار گسترده و پیچیده بدون یکبار انتخابات آزاد به لیبی حکم میراند و روش حزبی کمونیستی را پیروی می نماید، در شهرها کمیتههای انقلاب (لجناتالثوریه) تشکیل داده و این کمیتهها رهبر خود را انتخاب میکنند؛ همیشه حاکم مستبد بوده است. قذافی خود را نه فقط یک افسر نظامی، یک سیاستمدار، حاکم و همه کاره کشور لیبی (که بسیاری معاهدههای پنهانی با کشورهای اروپایی منعقد نموده است)، بلکه یک عالم دینی هم میداند و کتابی به نام کتاب سبز به عنوان عقاید خود منتشر نموده که همه مردم لیبی موظف به پذیرش آن بودند و کسی را یارای مخالفت با آن نبود، حتی علمای مذهبی و از جمله امام موسیصدر. قذافی به عنوان یک سوسیالیست ظاهر شد و اقدام میکرد ولی در حقیقت مزدور امریکا و غرب بود و در این هشت سال اخیر با یک چرخش آشکار این وابستگی خود به غرب را علنی نمود.روابط قذافی با امام موسی صدر و به طور کلی با شیعیان لبنان و جامعه اسلامی لبنان دوستانه و خوب نبود، سازمانهای وابسته به لیبی در لبنان و روزنامهها و رادیوهای اجیر لیبی در لبنان از هیچ اهانتی به امام موسی صدر و شیعیان فروگذار نمیکردند. در تابستان سال 1978، امام موسی صدر سفری به الجزایر رفت و توافقاتی با مسئولان و بخصوص شخص «بومدین» داشت. بعضی از مسئولان الجزایری به روابط تیره امام موسی صدر و قذافی اشاره کرده و پیشنهاد نمودند که این تیرگی برطرف شود. امام موسی صدر این میانجیگری را پذیرفت و پس از ارتباطاتی که با قذافی برقرار کردند از طرف دولت لیبی دعوتی خاص از امام موسی صدر به عمل آمد تا در جشنهای روز ملی لیبی به عنوان میهمان رسمی شرکت نماید. امام موسی صدر در تاریخ 25 اوت 1978 (3 شهریور 1357) رهسپار لیبی شد و تا 31 ماه اوت (نهم شهریورماه) براساس اطلاع رسمی دولت لیبی در آنجا بود که البته ملاقاتی با قذافی صورت نگرفت. امام موسی صدر ساعت 30/14 بعد از ظهر روز 31 اوت در مقابل هتل دیده شده که به ملاقات قذافی میرفته است و بعد از آن هیچ خبری از امام موسی صدر، شیخ محمد یعقوب (روحانی) و عباس بدرالدین، (روزنامهنگار) همراهان امام موسی صدر در دست نیست.گفته میشود در جریان ملاقات با قذافی مباحثی مطرح شده و به مذاق دیکتاتور خوش نیامده است و امام موسی صدر را به دستور او زندانی کردهاند و اعلام داشتهاند که ایشان خاک لیبی را ترک گفته است ولی هیچ کشوری ورود امام موسی صدر به خاک خود را اعلام نداشته است، بنابراین به قطع و یقین مسئول حفاظت از جان امام موسی صدر دولت لیبی و قذافی میزبان او میباشد. اخبار و تحلیلهای گوناگونی از دلیل این ربودن و این جنایت منتشر شد و همه مردم را به شگفتی واداشت و شیعیان لبنان را بیش از همه به عکسالعملهایی بسیار شدید و برپا داشتن تظاهرات و اعتصابات حتی تظاهرات از بیروت تا دمشق واداشت ولی از آن زمان تا به حال خبر درستی از ایشان به دست نیامده است. در میان این تحلیلها آنچه که دکترمصطفی چمران بیان داشته است، با شناختی عمیق که از امام موسی صدر و رفتار او و عقدههای خودخواهی و غرور و خودبزرگبینی و وابستگی قذافی به سیاست غرب داشت، میتواند بیشتر مورد توجه باشد که چند مورد آن اشاره میشود:1- گفته میشود که اختلافات مذهبی سبب این حادثه شده است، قذافی خود را خلیفهالله علی الارض و امیرالمؤمنین میخواند و فقط قرآن را آن هم با تغییراتی قبول داشت و به سنت قائل نبود و در کتاب سبز خود آنها را شرح داده است (البته ترجمه فارسی کتاب سبز عیناً کتاب عربی آن نیست و برای آنکه مورد تکفیر ایرانیان مسلمان قرار نگیرد و وجهه قذافی خراب نشود، مزدوران او در ایران، محذوفاتی را در ترجمه و اصلاحاتی را در متن بهوجود آوردهاند). این اختلافات میتواند مورد بحث واقع شده و موجب عصبانیت و خشم دیکتاتور قرار گرفته باشد، چون امام موسی صدر یک عالم برجسته دینی و مسلط به همه این امور بود و قذافی یک بیسواد بیاطلاع ولی با ادعاهای پوچ و بیمعنی.2- یک توطئه بینالمللی با مشارکت قدرتهای بزرگ و حتی بعضی از حکام عرب سبب این بحث شده است. موضوع توطن فلسطینیها در جنوب لبنان که در معاهده کمپدیوید آمده بود و مخالفت صریح و عملی امام موسی صدر با این موضوع و حمایت از بازگشت فلسطینیها به سرزمین خود و مهمتر از این موضوع شعلهور شدن انقلاب اسلامی و نزدیک شدن به پیروزی حضرت امام خمینی(ره) رهبر انقلاب اسلامی و فراگیر شدن این انقلاب در بین مردم مسلمان منطقه و شمال آفریقا و در خطر بودن حکومتهای مستبد و خودکامه آنان میتواند سبب اصلی این جنایت و خیانت به ملت قذافی باشد.امام موسی صدر در بین همه ملتهای مسلمان جایگاه والایی داشت، بویژه در کشورهای عربی که مرتباً با آنها مراوده داشت و سیاستها و احساسات آنها را بهخوبی میشناخت، ارتباط نزدیک او با شهید سید محمدباقر صدر در عراق و سایر علمای بلاد اسلامی موقعیت خاصی را برای او در دنیای اسلام و بخصوص کشورهای عربی پدید آورده بود و به تعبیر دکتر چمران دست امام خمینی(ره) در منطقه بود و بهخوبی میتوانست آرمانهای اسلامی حضرت امام(ره) را در منطقه ارائه و گسترش دهد که این خطری بزرگ برای استکبار جهانی چه شرق و چه غرب بود و این توطئه صورت پذیرفت که دست امام(ره) را در منطقه قطع نمایند، همانگونه که سید محمدباقر صدر را نیز صدام (همپالگی قذافی) به شهادت رسانید، البته زهی خیال باطل.بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت که امام موسی صدر فدای انقلاب اسلامی و گسترش تفکر و ایدئولوژی اسلامی مکتب تشیع در میان کشورهای مسلمان عربی شده است، چون محبوب ملتهای مسلمان و بویژه شیعیان عرب منطقه و کلامش در بین آنان نافذ بود و به روحیه و عادات آنها و افکار آنها آشنایی داشت و از نزدیک با آنان در تماس بود و میتوانست بهخوبی دنباله رسالت امام خمینی(ره) را در این کشورها پیاده نماید. از همینجا هم میتوان به وظیفه بزرگ ایران اسلامی درباره زندانی شدن او در لیبی پی برد که متأسفانه کوتاهی شده است. حضرت امام خمینی(ره) اجازه تأسیس سفارت لیبی در تهران و ملاقات قذافی، جلود (نخستوزیر وقت لیبی) و سعد مجبر (وابسته دولت لیبی) را تا روشن شدن قضیه امام موسی صدر نداد و چند بار بیانات احترامآمیز از امام موسی صدر را که همه شنیدهایم، خود از نزدیک شاهد بودهام.3- میتوان هر دو مورد گذشته را با هم جمع نمود و کنار هم گذاشت و انگیزه این جنایت بزرگ قذافی دانست که همه کرامت و آرزوی انسانی و همه ادعاهای حقوق بشری را زیر سؤال میبرد و جالب است که همه ابرقدرتها و تعداد زیادی از حکام عرب که امروز در آستانه سقوط قرار گرفتهاند، در مقابل این خشونت ضد انسانی، سکوتی مرگبار برگزیدند؛ شاید در دل شادمان بودند. ولی امروز که دیکتاتور در سراشیبی سقوط و پایان دوره 42 ساله حکومت مرگبار و خیانتآمیز او در لیبی فرا رسیده است، وظیفه دولت ایران و ملت به پاخاسته لیبی آن است که برای روشن شدن وضعیت رهبر بزرگ زندانی قذافی، امام موسی صدر به دقت و تدبیر تمام که آسیبی به او نرسانند اقدامی کاملاً برنامهریزی شده و فکر شده به عمل آورند، بدان امید که چشم همه جهانیان به دیدار این عالم ربانی و مجاهد نستوه و مبارز مکتب انسانساز اسلام و بویژه شیعیان ایران و لبنان روشن گردد.بد نیست اشارهای هم به کسانی بشود که شیفته قذافی بودند و از او به عنوان یک انقلابی که حتی به انقلاب اسلامی ایران هم ایراد میگرفت یاد میکردند. قذافی نسبت به مسئولان کشور اطلاعات وسیعی را جمعآوری کرده و با فریب و نیرنگ، سعی در خنثیسازی خیانت ربودن امام موسی صدر و همچنین وجههای انقلابی با دخترهایی که حفاظت او را برعهده داشته و شترها و چادرهای بزرگی که محل اقامت او را حتی در فرانسه و امریکا تشکیل میدادند، به وجود آورند. بیش از همه آقای منتظری و دفتر او، حامیان او بودند و بیشتر از همه آنها، مهدی هاشمی (معدوم) وابسته به او و پیرو راه او بود و جنایات خود را هم به تبعیت راه قذافی دنبال مینمود و عجب آن بود که بازگوکنندگان حقایق لیبی و قذافی را به باد ناسزا و تهمت و افترا میگرفتند ولی به هر حال حقیقت چهره خود را مینمایاند و باز هم این نشانی و تأکیدی بر روشنبینی حضرت امام خمینی(ره) است. دیکتاتورها از پسلرزههای انقلاب اسلامی ایران یکی پس از دیگری چون بتان بالا و درون کعبه دوران جاهلیت فرو میریزند و اینک نوبت قذافی است تا به امید خداوند شاهد دنیایی بدون این ظلمت و جهل و خودکامگی باشیم.