در اینجا تنها از آقای احمد موسوی و روسایش باید پرسید، آن زمان كه برخی قذافی را در آغوش می گرفتند و هنوز این دیكتاتور سر جایش محكم نشسته بود، چرا ژست شهرونددوستی كشورهای غربی را نگرفته اید و حالا كه این دیكتاتور نفس های آخر را می كشد، یادتان افتاده امام موسی صدری هم وجود دارد؟ آیا تصور می كنید مردم حافظه تاریخی ندارند یا می توان در این فضای سیاسی، از ظرفیت امام موسی صدر نیز برای برخی مسائل بهره برد؟
پس از گذشت 11862 روز از ربودن امام موسی صدر توسط دولت دیكتاتوری لیبی با مدیریت معمر قذافی و در آستانه سقوط این جنایتكار از مصدر قدرت، برخی مسئولان از جمله مشاور رئیس جمهور در امور فلسطین و مسئول كمیته پیگیری سرنوشت امام موسی صدر یادشان افتاده، در خصوص مسئولیت قذافی در رابطه با ربایش این عالم برجسته روحانی، اظهارنظر كنند و در فضای ملتهب لیبی، بدین شكل نقش آفرین باشند، اما آیا این دوستان تصور نمی كنند، قدری برای واكنش به بی توجهی قذافی در خصوص درخواست ایران برای آزادی این روحانی دربند زود وارد عمل شده اند؟!به گزارش سرویس اجتماعی «آینده»؛ در شیعه معاصر تنها دو تن به طور وسیع میان شیعیان جهان با پیشوند «امام» خوانده می شوند؛ نخست امام خمینی (ره) و پس از آن امام موسی صدر. امام خمینی (ره) را نیك می شناسیم و كلامش همواره مورد توجه قرار می گیرد. اما امام موسی صدر كه امام خمینی صادق طباطبایی را در ابتدای انقلاب مسئول كمیته پیگیری وضعیتش گذاشت، جز برنامه هایی كه به مناسب سالگرد ربودنش در لیبی توسط ماموران قذافی در 9 شهریور برپا می شود و واكنش هایی كه همان ایام صورت می پذیرد، خبری نمی شد و كسی سراغ این سید زیباروی و زیباخوی را نمی گرفت؛ مردی كه مردم لبنان ستایشش می كنند و جوان ایرانی تنها اندكی از خصایلش را می دانند.
امام موسی صدر كه خاندانش از علمای برجسته چند سده اخیر شیعه تلقی میشوند، وقتی در حوزه از تدریس استادان فقه و اصولی چون آبات عظام و علمای اعلام سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، سید حسین طباطبایی بروجردی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، سید روحالله خمینی، حجت كوه كمرهای، سید محمد حجت، سید احمد خوانساری و سید محمد محقق داماد بهره بدر و فلسفه را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی و سید رضا صدر فرا گرفت و با آیات عظام و علمای اعلام سید موسی شبیری زنجانی، سید محمد بهشتی، سید عبدالكریم موسوی اردبیلی و ناصر مكارم شیرازی هم بحث شد، نخستین روحانی لقب گرفت كه برای تحصیل اقتصاد دانشگاه تهران راه یافت و نخستین فارغ التحصیل روحانی شد.
این چهره برجسته جهان تشیع سپس به نجف رفت و در مكتب علمای بزرگ دیگر شیعه آیات عظام سید محسن حكیم، شیخ مرتضی آل یاسین، سید عبدالهادی شیرازی و شیخ حسین حلّی، سید ابوالقاسم خویی و آیتالله شیخ صدرا بادكوبهای به تكمیل علوم حوزوری پرداخت و پس از بازگشت با همفكری شهید آیت الله بهشتی و آیت الله مكارم شیرازی، مجله مكتب اسلام را منتشر كرد و مسئولیت هایی مذهبی و آموزشی را در قم برعهده گرفت و پس از یك سال و به دنبال توصیههای افرادی همچون آیات بروجردی، حكیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را پاسخ گفت و به عنوان جانشین وی، سرزمین مادری خود ایران را ترك و سوی لبنان به لبنان هجرت كرد.
و در لبنان انقلابی فرهنگی به پا كرد و شیعیانی كه مراسم ترحیم شان را هم در كلیسا می گرفتند، سامان داد، جنبش امل را به راه انداخت، مذاهب لبنان را در روزهایی كه آتش درگیری های داخلی این كشور را در بر گرفته بود، آشتی داد و تا زمانی كه او در لبنان حضور داشت، آرامش میان جریان های مختلف داخل لبنان كه درگیری هایشان تا به امروز ادامه دارد، برقرار بود و در واقع "صدر" نه رهبر شیعیان لبنان و نه حتی رهبر مسلمانان این كشور بلكه پیشروی تمامی ادیان و حلقه اتصال تمامی ایشان بود كه در سفر دوره ای به كشورهای عربی در لیبی به دست معمر قذافی دیكتاتور دزدیده شد و علی رغم تكذیب های مكرر قذافی و طرح ادعای خروج این روحانی از لیبی، دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیكان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج صدر از آن كشور و ورود او به رم رسما تكذیب شد و پس از آن نیز بسیاری از اشخاص از مشاهده امام موسی صدر در زندان های لیبی سخن به میان می آورند.
در سال های اخیر وزرای امور خارجه ایران حتی یك بار در خطابی تند، به دولت لیبی و معمر قذافی هشدار ندادند كه تكلیف امام موسی صدر را مشخص سازد و ایران هیچ گاه با لحنی تند خواستار آزادی مردی كه در سال های پیش از انقلاب به همان میزان كه به شیعیان لبنان كمك كرد، در رایزنی و ایجاد فشار به محمدرضا پهلوی برای آزادی انقلابیونی چون امام خمینی (ره) و آیت الله هاشمی و دیگر مبارزان نقش اساسی داشت، نشد. به هر حال روابط دیپلماتیك درمیان است و جناب قذافی در دوره جنگ تحمیلی رفیق دوست را دست خالی به ایران بازنگردانده و بعد از آن هم با ایران بد تا نكرده و خوبیت ندارد با چنین موجود مهربانی برخورد دیپلماتیك چكشی كرد و ... حالا موضوع امام موسی صدر یك داستانی بوده و تمام شده و رفته و اصلاً مشخص نیست زنده باشد، روابط دیپلماتیك با این دیكتاتور و در اختیار داشتن رای كشورش در مجامع بین المللی واجب تر است.آیت الله سید موسی صدر در صورتی كه برطبق شواهد در قید حیات باشد، 82 بهار را سپری كرده و بیش از 33 بهار از عمرش به واسطه آزادی و آزادگی و البته مظلومیتش پشت میله های زندان گذشته است. انگار هنوز نمك گیر موشك های اسكاد لیبی هستیم و یاد نگرفته ایم برخی اوقات نمكدان شكستن و در دهان یك دیكتاتور زدن، حركت بدی هم نیست. به راستی اگر كشوری جز ایران، یك شهروند و نه حتی یك چهره شاخصش را مدتی در ایران بی دلیل زندانی كنند، دنیا را به هم نمی ریزد؟ در سال های اخیر بارها این اتفاق افتاده، دنیا را به هم ریخته اند و شهروندانشان را كه حتی جاسوسی كرده بودند، در كمال عزت و احترام با رافت اسلامی به مملكت خودشان برده اند (این آخری هم دو خبرنگار آلمانی بودند كه وزیر خارجه شان آمد و در عین بی رغبتی دیداری داشت و با وجود تبلیغات منفی آنها علیه جمهوری اسلامی، دستشان را گرفت و برد) اما به هر حال مسئولان ما دیپلماسی مان شیوه ای متفاوت دارد و وقتی قذافی روزهای آخر عمرش میرسد، یادشان می افتد، دنبال امام موسی صدر بروند و كاسه ای داغ تر از خانواده این روحانی شوند.در راستای همین دیپلماسی خاص بود كه حجت الاسلام سید احمد موسوی مشاور رئیس جمهور در امور فلسطین و مسئول كمیته پیگیری سرنوشت امام موسی صدر با اشاره به تحولات اخیر لیبی و برخی اخبار مبنی بر سرنوشت امام موسی صدر، امروز یادش افتاد باید تصریح كند: «همچنان كه بارها اعلام كرده ایم بار دیگر تكرار می كنیم كه امام موسی صدر و دو تن از یارانش در زندان های لیبی هستند و ما قذافی را مسئول حفاظت از جان آنان می دانیم. بر اساس رخدادهای جاری در لیبی كه رسانه های خبری از بمباران شدید مناطق مسكونی توسط هواپیماهای دولت لیبی خبر می دهند، بار دیگر مراتب نگرانی خود را نسبت به سلامت امام موسی صدر و یاران وی ابراز می داریم. از دبیر كل سازمان ملل نیز درخواست می كنیم كه نسبت به فراهم ساختن مقدمات آزادی امام موسی صدر و یاران وی اقدام كند...!» تا تنها نسبت به این نگرانی یك باره متحیر ماند.در اینجا تنها از آقای احمد موسوی و روسایش باید پرسید، آن زمان كه برخی در زمانی نه چندان دور، قذافی را در آغوش می گرفتند و هنوز این دیكتاتور سر جایش محكم نشسته بود، چرا یك بار ژست شهرونددوستی كشورهای غربی را نگرفته اید و حالا كه این دیكتاتور نفس های آخر را می كشد، یادتان افتاده امام موسی صدری هم وجود دارد؟ آیا تصور می كنید مردم حافظه تاریخی ندارند یا اینكه فكر می كنید می توان در این فضای سیاسی، از ظرفیت امام موسی صدر نیز برای برخی مسائل بهره برد؟ تا دیروز كجا بودید آقای موسوی و اگر فردا قذافی نرود و سرنگون نشود، كجا خواهید بود و آیا مجدداً با لحنی تند به عنوان مشاور رئیس جمهور علیه قذافی سخنرانی می كنید؟