امام موسی صدر معتقد است كه دستگاه عظيم آفرينش دست به دست او داده با وی در راه حق همكاری و از جهاد و فعاليتهای مثبت او پشتيبانی میكند
امام موسی صدر معتقد است كه دستگاه عظيم آفرينش دست به دست او داده با وی در راه حق همكاری و از جهاد و فعاليتهای مثبت او پشتيبانی میكند؛ با چنين نگاهی به انسان است كه وی هدف غايی خود را بازگردانيدن كرامت نفس انسان به انسان معرفی میدارد و جامعه شيعی لبنان را محل متحض فكری و كاری خويش قرار میدهد.آنچه در پی میآيد گزيدهای از مقاله دكتر «محمدمهدی مظاهری» با عنوان «امام موسی صدر، تلاش برای احيای هويتی گمشده» است كه خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) در ادامه مطالب گذشته پيرامون مطالعات قرآنی امام موسی صدر و نيز نقش وی به عنوان مصلحی اجتماعی كه توانست قرآن را به بطن جامعه بياورد، آن را در اختيار خوانندگان قرار میدهد؛ اميد است اين اندك بتواند گامی تأثيرگذار در راستای معرفی اين مصلح برجسته مسلمان باشد.تاملی در زندگی و زمانه امام موسی صدر حكايت از رمز و رازهای فراوانی دارد؛ چنانكه سرنوشت نامعلوم او نيز چنين است؟ تولد و نشو و نما در خانوادهای روحانی و در عين حال عجين به مبارزه چنانكه پدر ايشان آيتالله سيد صدرالدين صدر جانشين آيتالله شيخ عبدالكريم حائری مؤسس حوزه علميه قم و از مراجع زمان خويش است و جد پدری ايشان آيتالله سيد اسماعيل صدر جانشين مرحوم آيتالله ميرزا حسن شيرازی مرجع مطلق زمان خويش و رافع فتنه عظيم تنباكو به عنوان سندی استعماری در عهد ناصری است؛ در عين حال نيای مادری ايشان حاج آقا حسين قمی جانشين آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانی و رهبر قيام مشهد ع عليه رضاخان، بدين شيوه اين شخصيت عظيم به لحاظ خانواده و نسب در خانوادهای استعمارگريز و استبدادستيز پرورش يافت.ورود موفق او در علوم مختلف فقه، اصول، تفسير و فلسفه كه حاصل تلمذ در محضر بزرگانی چون امام خمينی (ره)، محقق داماد، حجت، حكيم، خويی و ... است اگرچه در نگاه اول او را از اقران خود ممتاز نمیسازد اما اندكی تدقيق در چگونگی تلاش امام صدر برای جمع ميان اين علوم از يكسو و پيوند زدن ميان آنها و مسائل روز از ديگر سو و بالاخره خروج از عالم ذهنی علمی و ورود در عالم عين و عمل بیگمان وجه فارق و نقطه ارجحيت او بر اقران خود است چه آنكه به نظر میرسد در سايه شاگردی در مكاتب اساتيد فوقالذكر صدر در كمال موفقيت و در قالب مصلحی جامعهانديش موفق شد مرحله جمع كتب را با مرحله رفع حجب پيوند دهد و پس از اين توفيق سفر من الحق الی الخلق را تجربه كند.نكته قابل تأمل ديگر در زندگی امام موسی صدر وجود پارهای اشتراكات و به بيانی سرنوشتی نسبتًا مشترك ميان ايشان و شهيد مظلوم آيتالله بهشتی است، چنانكه شهيد بهشتی از دوستان اصلی و همبحث شهيد صدر بوده و جالب آنكه هر دو به دستور بزرگان حوزه يكی رهسپار هامبورگ و ديگری عزم لبنان مینمايند و هر دو سودای نشر اسلام و دغدغه آن را در سراسر عمر در سر میپرورانند و طرفه آنكه هر دو به تحصيلات حوزوی بسنده نكرده و تحصيلات آكادميك را نيز پيگيری مینمايند و بالاخره در حركت اصلاحگرايانه خويش سطح خاصی را در امر تعليم و تربيت ملحوظ نظر نداشته حتی از اداره مدرسههايی در قم آغاز مینمايند و بالاخره آنكه هر دو به شخصيتهايی كاملاً اثرگذار در امر رهبری حركتهای آگاهیبخش دو ملت ايران و لبنان تبديل شدند.يگر نكته قابل تأمل در شخصيت امام صدر عطف توجه به اين مهم است كه آن بزرگوار در زمره مردان بحران قابل بازشناسی و شخصيت ايشان در پناه اين مقوله قابل بازخوانی است؛ چنانكه در اواخر سال 1338 و به توصيه حضرات آيات بروجردی، حكيم و شيخ مرتضی آل ياسين و همچنين وصيت آيتالله مرحوم عبدالحسين شرفالدين، رهبر شيعيان لبنان سرزمين مادری خود را ترك گفته و به سرزمين آباء و اجدادی خود كه در شرايط معهود يكی از عمدهترين كانونهای بحران در جهان اسلام محسوب میشد، عزم رحيل نمود.نكته پايانی و در عين حال مهم در اين باب واكاوی عمق تأثيرگذاری امام صدر بر اوضاع سياسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی لبنان از يكسو و ميزان موفقيت او در آسيبشناسی موفق، بازخوانی در خور تحسين و بالاخره به سامان دادن خطوط هويتی سياسی، دينی جامعه پراكنده لبنان و جمعيت شيعی اين كشور از ديگر سو است؛ امری كه در تحقيق حاضر كوشش خواهد شد مورد بحث و تدقيق قرار گيرد.هويتدر تبيين مقوله هويت يكی از سادهترين و در عين حال زودفهمترين برخوردها تلاش جهت تعريف آن به واسطه شناسايی مفهوم مقابل آن يعنی بیهويتی است؛ براين اساس و در حالی كه بیهويتی را میتوان گونهای احساس گسست و در عين حال وادادگی معرفی كرد، هويت نوعی پيوست، اتصال، دلبستگی و بالاخره تعلق خاطر معرفی میشود.در گام ديگر میتوان تعريف هويت را در سايه واكاوی احساس تعلقات يك فرد به جامعه و عوامل همبستهساز آن معرفی نمود بدين معنا كه هويت عبارت است از مجموعه خصائصی كه شخص يا احساسی درونی را تعيين مینمايد و هويت از مجموعه متفاوت احساسها تركيب میشود مانند احساس وحدت، احساس همسازی، احساس تعلق، احساس ارزش، احساس استقلال و احساس اعتماد سازمانيافته بر محور اراده موجود.(1)سؤال از هويت عموماً در قالب متداول من كيستم؟ و من چيستم و به تبع آن ما كيستيم؟ و ما چيستيم پاسخ خود را يافته و آنچه را حاصل میآيد هويت فرد يا جمع مورد سؤال معرفی میكند؛ اين احساس تعلق با مسئله كيستی و چيستی در رابطه نزديك و دقيق قرار دارد؛ من(ما)به چه جامعهای با چه ساختار معنوی و مادی تعلق دارم(داريم)؟ چه روابط معنوی و مادی مرا (ما را) به اين جامعه و اين جامعه را به من(ما) پيوند میدهد؟ و چرا من (ما) خودم را (خودمان را) بخش و جزئی از اين جامعه احساس میكنيم و بدان تعلق داريم؟ و اين احساس تعلق چه تعهداتی را برای من (ما) و جامعه ايجاد میكند؟... گذشته مشترك من (ما) با اين جامعه چيست؟ آيا من (ما) با كل اين جامعه گذشته مشترك تاريخی دارم و داريم و يا با بخشی از آن؟ در اين صورت كدام بخش و چرا؟(2).ا چنين تعريفی از هويت معين میشود كه حصول اين مهم در معنای تام كلام، رهين گونهای خوشناسی است؛ مقولهای كه احساس تعلقات را واگويه نمايد و در عين حال انسجامبخش «خود»های دور افتاده از يكديگر باشد؛ هويت محصول خودشناسی فردی و گروهی است... انسانی كه از خود تعريفی ندارد و يا جامعهای كه از خود برداشتی كلی ندارد عملاً واحدی از هم گيسخته، نامنسجم، از خود بيگانه و يا خودستيز است.(3)در ميان مألفههای هويت و ميان اينكه چه چيز من و مای من و جمع منها را تشكيل میدهد و اسباب تعريف و ابراز وجود من و ما را فراهم میآورد، ديدگاههای مختلفی ارائه شده و هر انديشمندی به فراخور هستیشناسی و انسانشناسی و بالاخره نگاه خاص خويش به جامعه اين مقوله را تعريف نموده است؛ بر اين مبنا اگرچه مفاهيمی چون همكشوری، همدولتی، همقانونی، همنژادی، همزبانی، همزمانی، همخطی، همآيينی و ... با يك نقطه متمركز و آن هم تأكيد بر گونهای اشتراك در ميان يك جمع حكايتگر مؤلفههای هويت میباشد اما در يك نگاه كلان و قالبیتر میتوان از تاريخ، زبان، مذهب، سنت و بالاخره مقوله همآويزی با تجدد به عنوان مؤلفههای اساسی هويت ياد كرد و آن را در قالب «واحدی جغرافيايی» به ارزيابی نشست.انسان و جامعه در نگاه امام موسی صدرچنانكه گذشت بازشناسی مقوله هويت در نگاه هر انديشمند، مستلزم واخوانی نگرش او به انسان و جامعه است چه آنكه تعريف از كيستی و چيستی من و ما بيش و پيش از هر چيز متوجه تعريفی است كه انديشمند در سطحی كلانتر از مفهومی غالب و قالبیتر از حيث جنس دارد و آن مسئله انسان و جامعه به عنوان مرجع «من» و «ما»های معهود است.تأملی در آثار بجای مانده از امام موسی صدر حكايت از آن دارد كه ايشان عطف به نگاه هستیشناسانه مذهبی خود انسان را در پناه اين عقيده بازتعريف میكند و او را با صفاتی چون بهرهمند از فطرت پاك، صاحب اراده مختار و آزاد معرفی میكند؛ از نظر اسلام، انسان در جهان آفرينش امتياز به خصوصی دارد؛ او در اسماء و صفات الهی بر صورت خالق آفريده شده و خير محض است زيرا سرشت او پاك است و فطرت او به دين حق میكشاند؛ او تنها موجودی است كه میتواند راه راستی را كه برای او ترسيم شده برود يا از اين راه منحرف و گمراه شود؛ او آفريده شده تا در كسب كمال آزاد و مختار باشد نه آنكه راهی را جز تسبيح خدا نشناسد.انسان در نظر اسلام به مقام شامخ نمايندگی خدا در زمين مفتخر و كليد آفرينش به او سپرده شده و راه كشف حقايق و وسيله دست يافتن به همه چيز به او تعليم داده شده است، فرشتگان در برابر او سجده كردهاند و مقرر شده است كه همه نيروهای طبيعی هستی مسخر او شوند.(4) بديهی است كه لازمه انسان با فطرت پاك و متصف به خير محض آن است كه بتواند از سويی به خود به ديده كرامت نگاه كند و از ديگر سو، ديگر انسانها را كريم داند؛ انسان مختار آزاد از اين قابليت برخوردار است كه سرنوشت خويش را در دست گيرد و بالاخره انسان مسجود فرشتگان از اين ظرفيت بهرهمند است كه اهداف غايی انسانيت را پیجويی كند.محوريت دعوت امام موسی صدر، نيل به اهداف غايی انسان است؛ انسانی كه مظهری از مظاهر خداوند است. او اهداف انسانی را محور قرارداد تا انسان را ازمادهپرستی، افسار گسيختگی غرايز و پرستش بتهای انسانی برهاند؛ او با پايهريزی حركةالمحرومين در برابر ستمها و طغيانها و سركوبها ايستاد و در راه تحقق عدالت و مساوات جهاد نمود.(5)انسان كرامتمدار، خليفةالله و طالب تحقق اهداف غايی انسانی در نگاه امام موسی صدر، انسانی تنها و رميده از اغيار نيست بلكه موجودی است كه به دليل قداست هدف و مقصد، دستگاه عظيم آفرينش را در امر حركت پشتيبان خود قلمداد میكند و از اين حيث تمام فعاليتها و اقدامات خويش را مستظهر به لطف خداوند از يكسو و قرين توفيق از سوی ديگری میيابد و بديهی است كه در سايه چنين نگرشی هيچ امری بر او سخت و دشوار نمینمايد؛ امری كه در كلام امام موسی صدر از يك طرف و سيره، سلوك و عملكرد ايشان از طرف ديگر چنانكه خواهد آمد امری يقين مینمايد؛ امام موسی صدر در تفسير آيه 18 سوره حج «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ.../ آيا ندانستى كه خداست كه هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است و خورشيد و ماه و [تمام] ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مىكنند ...» و نيز آيه 4 سوره اسراء «...وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ.../...و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مىگويد...» بيان میدارد كه اين جهانبينی چه اثر بزرگی در روحيه انسان میگذارد زيرا او احساس میكند كه دستگاه عظيم آفرينش دست به دست او داده با وی در راه حق همكاری و از جهاد و فعاليتهای مثبت او پشتيبانی میكند.(6)با چنين نگاهی به انسان است كه امام موسی صدر هدف غايی خود را بازگردانيدن كرامت نفس انسان به انسان معرفی میدارد و جامعه شيعی لبنان را محل متحض فكری و كاری خويش قرار میدهد؛ نخستين گام در راه تربيت انسان و ارتقاء انديشه وی در طريق تكامل عبارت است از قرار دادن انسان در مسيری كه كرامت خويش را درك كند و نسبت به بزرگی انسان و ارجمندی مقام خودآگاهی در خور داشته باشد و بر همه شئون خويشتن خويش اهتمام شايسته بورزد.(7)در سايه نگاه ويژه امام موسی صدر به انسان، جامعه مورد نظر او نيز شكل خاص خود را میيابد و عطف به هستیشناسی مذهبی او رنگی انسانی و در عين حال به دور از فرديت متداول در انديشه غربی به خود میگيرد. جامعه نيز در اسلام مفهوم خاصی دارد، جامعه در اين تفسير از واقعيت انسان سرچشمه گرفته است؛ انسانی كه اساس اجتماع و غايت آن است، به همين دليل جامعه اسلامی رنگ انسانی دارد نه رنگ فردی يا احسان فرد كه همه سازمانها مقررات برای فرد تنظيم شده باشد و نه رنگ اجتماعی يا اصالت جامعه كه به كلی فرد در آن فراموش شده باشد.(8)تأملی در اين فراز از سخنان امام موسی صدر نشان میدهد كه او برخلاف اومانيسم و مكتب كاپيتاليسم فردگرايی صرف را برنمیتابد و در عين حال هوشمندانه از سقوط در دامان انديشه سوسياليسم و مشی جمعگرايی مطلق پرهيز مینمايد و در اين راه نگرشی معطوف به فرهنگ اسلامی را عرضه میدارد كه در سايه آن فرد و جمع هيچگاه به قربانگاه ديگری فرستاده نمیشود حقيقت اين است كه اسلام، اجتماعی را ترسيم میكند كه در آن به فرديت فرد با تمامی جوانب شخصی و اجتماعی وی توجه شايسته شود.(9)با چنين نگرشی به انسان و جامعه، امام موسی صدر به لبنان رفت تا اوضاع كشور لبنان را كه به دليل تشتت اقوام و آرا به جامعهای از همگيسخته تبديل شده بود به سامان كند و در عين حال هويت شيعی فراموش شده اهل آن ديار را بازخوانی و در عين حال محل اثر نمايد.بديهی است كه شناسايی و معرفی آسيبهای هويتی از يك سو و قوام بخشيدن به مؤلفههای هويتی مردم لبنان به ويژه شيعيان از سوی ديگر هدف اساسی ايشان از سفر را تشكيل میداد.امام موسی صدر و آسيبشناسی هويت سياسی، مذهبیبه روايت تاريخ، لبنان زادگاه شيعه معرفی شده و دليل اين امر در اين نكته است كه پس از آنكه خليفه سوم ابوذر غفاری را به شام فرستاد، معاويه كه در آن زمان فرمانروايی شام را عهدهدار بود اين شخصيت اصيل اسلامی شيعی را به لبنان تبعيد كرد و حاصل اين تبعيد ترويج و تعميق شيعه در منطقه جبل عامل لبنان شد؛ در كنار شيعه در لبنان از ديرباز فرق و نحلههای مذهبی مختلف اعم از مسيحی (كاتوليك، ارتدوكس، مارونی و ...) و مسلمان (سنی، دروزی) نيز حضور داشتهاند و از اين منظر، لبنان، در طول تاريخ بستر جغرافيايی تلاشهای عقيدتی و فرهنگی پيامبرانی چون موسی(ع)، عيسی(ع)، سليمان(ع)، يحيی(ع)، داود(ع) و نبی معظم اسلام(ص) معرفی شده است و به همين دليل تنوع و تعدد اديان و به تبع آن مذاهب از يك سو و تحولات جمعيتی و اعتقادی از ديگر سو است كه بحران در لبنان همواره به عنوان يكی از اجزاء لاينفك آن معرفی شده است.افزون بر موارد مذكور نابسامانی اوضاع شيعه در اين سرزمين، بزرگان مرجعيت شيعه را بر آن داشت تا شخصيتی عارف به مسائل اسلامی و روشنانديش در مسائل سياسی و اجتماعی را به اين سرزمين گسيل دارند و در اين ميان وصيت مرحوم شمسالدين نيز حجت را بر انتخاب مراجع تقليد تمام نمود و امام موسی صدر بهرهمند از تحصيلات عاليه حوزوی و دانشگاهی مسلط بر زبانهای انگليسی، فرانسه و عربی و بالاخره با دغدغه دنيای مردم از منظر دينی به لبنان وارد شد.امام صدر در شرايطی به لبنان گام میگذاشت كه علیرغم حاكميت روحيه طائفهگری و تشتت و تفرقه در ميان اديان و مذهب و اقوام مختلف، سكولاريسم در اين ديار به عنوان نحلهای حاكم پيشتاز بود؛ امام موسی صدر در اوضاعی به لبنان آمد كه به گفته خود او مسيحيت، وهابيت و اهل سنت، اعتقادات شيعيان را به چالش كشيده بودند و رفته رفته سستايمانان شيعه را به خود میخواندند.(10)امام موسی صدر و بازگرداندن هويت سياسی ـ مذهبی به لبنانامام موسی صدر در حالی به تنظيم اوضاع بحرانی لبنان مبادرت ورزيد كه روز به روز بر عمق تجاوزات و توسعهطلبیهای اسرائيل افزوده میشد، در سايه چنين شرايطی، وی يگانه مشكل فراروی جامعه لبنان را تضعيف مقومات هويتی ايشان قرائت نمود و با اتخاذ راهكارهايی به ترسيم نقاط آسيبپذير مبادرت نمود.چنانكه پيشتر گذشت، تضعيف اركان هويتی فرد يا جامعه به منزله گسست ملاط پيوست من و ما و سقوط در ورطه موسوم به بیهويتی محسوب میشود و حاصل آن فروريختن شاكله اساسی من فردی و مای جمعی در برابر اولين تندبادهاست؛ بر اين مبنا امام موسی صدر پيش از تشخيص درد مزمن جامعه لبنان كه در قالب بیهويتی از زاويه ديد ايشان معرفی میشد، كوشيد تا با اتخاذ راهكارهايی بر اين معضل غلبه نمايد و در اين راه اولين گام حركت خويش را معطوف به احياء هويت تاريخی لبنان برای فرد فرد ملت لبنان صرفنظر از كيش و عقيده ايشان نمود.«لبنان صاحب واقعيتی است تاريخی كه تا قديمترين اعصار امتداد دارد؛ تاريخ بلند لبنان بسياری از تمدنها، عظمتها، رسالتها و فرهنگها را در خود جای داده است، اين تاريخی است كه اگر فرد لبنانی از آن مطلع باشد نسبت به آن احساس سربلندی میكند چرا كه اين تاريخ برای او يادآور عظمتها و تمدنها و رسالتهای بزرگی است كه همواره هر لبنانی را وا داشته و امروز هم وا میدارد تا نقش خود را ايفا كند؛ از طرفی لبنان صاحب فرهنگ و تمدنی است كه از تمدنهای متنوع و فرهنگهای مختلف و انديشههای گوناگون بهره گرفته است؛ در آينده لبنان میتوان تجربه ميليونها و ميلياردها نفر از افراد بشر را ديد و میتوان از اين دستاوردهای بشری كه اكنون در لبنان فراهم آمده به گونهای جدی بهرهبرداری كرد.»(11)نكته قابل تأمل آنكه در احياء اين مقوله معقول هويتی و بر خلاف انديشه رايج، امام موسی صدر كوشيد تا از بحران موسوم به طايفهگری و اختلافات اقوام و اديان به بهترين وجه استفاده نموده ضمن بهرهگيری از آن به عنوان يك فرصت به آشتی مجدد ملت لبنان و فراخوانی ايشان به انسجام و يگانگی بر مقوله تاريخ مشترك به عنوان بُعدی اساسی از ابعاد هويتی مبادرت ورزد.در رويكردی ديگر و عطف به انسانشناسی و جامعهشناسی خاص خويش، امام موسی صدر موفق شد با تأكيد بر كرامت انسانی و ضرورت احترام متقابل اديان، لبنانیها را بر محور مليت به عنوان ركن ديگر هويتبخش ايشان منسجم و متحد سازد؛ «اصل، به رسميت شناختن طرف مقابل است سپس اطمينان به يكديگر داشتن برای ايجاد تعاون و همياری و اينهمه از احترام متقابل ناشی میشود؛ با كمال تأسف چهره اين حقيقت در لبنان مسخ شده است و میخواهند آن را با تحميل سازش بر ديگری و سكوت و انزوای طرف مقابل درمان كنند اما اين سازش اگر عملی شود دارای خطرهايی است زيرا روند سازش طبعاً موجب غلبه يك طرف بر طرف ديگر میشود و برای آنكه بخواهند طرف غالب را ساكت كنند بايد حق و حقوق بيشتری به او بدهند؛ اين سازشپذيریها نادرست و خطرناك است خطر دوم آن است كه سازشها دائماً ميان سران و بر ضد مردم انجام میپذيرد اما اگر قبول كنيم كه گوناگونی تفكرات و فرهنگها مسئله تعاون ميان مردم را آسان میكند بیشك اين تنوع وسيلهای برای تحكيم ارتباط ميان افراد اين كشور خواهد شد.(12)چنانكه مشاهده میشود امام موسی صدر حركت خود را دقيقًا از جايی آغاز میكند كه ديگران هر حركتی را از آن نقطه پايانيافته و در عين حال ابتر يافتهاند و اين هيچ معنايی ندارد جز خلع سلاح كردن دشمن از درون انبار تسليحاتی آن؛ به اعتقاد امام موسی صدر هيچ ملتی در طول تاريخ مورد هجوم قرار نگرفته است مگر آنكه پيش از حمله دشمن خود را تسليم محض ننموده باشد، تسليمی كه در ادبيات صدر فروگذاری مؤلفههای هويتی در صدر ابعاد و اضلاع آن قرار دارد.«من برای لبنان و حتی كشورها و امتها خطر خارجی قابل ذكری سراغ ندارم بلكه خطر اساسی همان خطر داخلی است من بدين واقعيت اعتقاد دارم كه امكان ندارد يك ملت بر اثر خطر خارجی و دشمنان بسياری از ميان برود هرگز تاريخ، هيچ ملت و امتی را نشان نداده است كه به دليل زور و اجبار يا در نتيجه غلبه دشمن خارجی تا هنگامی كه آن مردم در كنار يكديگر بودهاند و وحدت كلمه داشتهاند و به مسئوليتهای خود، آگاه بودهاند از بين رفته باشند؛ مهم خطر داخلی است خطر تفرقه.(13)افزون بر مقولات فوق كه جملگی رويكرد حركت امام موسی صدر در احياء هويت سياسی لبنان را نشان میدهد و مقولاتی چون همسرزمينی، همتاريخی، همقانونی، همنژادی، همزمانی، همزبانی و همخطی را در صدر توجهات قرار میدهد ايشان همكيشی و همآئينی را در دو سطح كلان و جزء ملحوظ نظر قرار داده است؛ در سطح كلان، امام موسی صدر با نفی هرگونه فرقهگرايی به عنوان «امالآفات تحقق هويت لبنان» به دستهبندی نحلههای انديشگی موجود در لبنان زمان خود همت میگمارد و بر عنصری والاتر تأكيد میكند و خاطرنشان میسازد «در نظر من تدين غير از فرقهگرايی است در حال حاضر سه شعار وجود دارد سكولاريسم، فرقهگرايی و اعتدال دينی كه ما اعتدال دينی را تدين میناميم. تدين و ايمان به خدا كه پروردگار همه است و هيچ دينی پيروانش را به كنار نهادن و حقير شمردن دين ديگر فرا نخوانده است.»(14)در سطحی خردتر امام موسی صدر وضعيت شيعيان و بسامان كردن اوضاع ايشان را چنانكه انتظار از اعزام ايشان به لبنان نيز همين بود در صدر توجهات خويش قرار داد كه حاصل آن تأسيس جمعيت خيريه «البر و الإحسان» در شهر صدر در اولين سالهای ورود به لبنان و به منظور مبارزه با فقر و تأمين نيازهای مالی نيازمندان و همچنين تأسيس دهها مؤسسه خيريه و فرهنگی ـ آموزشی در سالهای بعد بود.در همين راستا و بدان جهت كه در كنار طوايف ديگر جماعت شيعه از مركزی برای برآوردن مطلوبات و منويات خود در عين حال همطراز با سايرين محروم بودند، امام موسی صدر مجلس اعلای اسلامی شيعيان لبنان را بنيان نهاد؛ مجلسی كه به زعم ايشان تنظيم امكانات موجود در نزد شيعيان و ايجاد نوعی هماهنگی و مذاكره و همكاری با ديگر طوايف و تحقق عدالت همسنگ با سايرين را برای شيعه لبنان موجب میشد.كلام آخر در اين باب توجهات بليغ امام موسی صدر به دشمن مشترك اهل لبنان و نيز جهان اسلام است؛ دشمنی كه در قالبی غصبی و موجوديتی تحميلی هويت اسلامی مسلمانان را به چالش كشيده بود و تمام مقدمات و مؤلفههای هويتی ايشان را نشان رفته بود؛ در مقابله با اين دشمن امام موسی صدر ضمن هشدار نسبت به تعديات و توسعهطلبیهای آن به شكلی عملی پرچمدار مبارزهای جدی با اين موجوديت شد و در زمانی با شعار ضرورت محافظت از كرامت وطن، در ديگر زمان با تهديد به اعتكاف تا سر حد مرگ در مسجد و بالأخره اعتصابی تاريخی، تلاش برای برقراری كنفرانس رياض در سال 1976، تشكيل جنبش امل به منظور مقابله با اسرائيل و ... روح هويتی جديد را در كالبد پژمرده لبنان دميد هويتی كه در سالهای بعد موفق شد اسباب شكست اسطوره شكستناپذيری اسرائيل را فراهم آورد و حماسهای را خلق كند كه پيش از اين اعراب علیرغم برخورداری از جماعتی 300 ميليونی در مقابل موجوديتی 4 ميليونی از خلق آن عاجز بودند و بیگمان زيبندهترين كلام در حق او آن است كه خود در حق ديگری میگفت كه:رايته فرايت الناس فی رجل والدهر فی ساعة و الارض فی دار* پینوشتها:1ـ داوود شيخاوندی، ناسيوناليسم و هويت ايرانی. مركز بازشناسی اسلام و ايران.80.ص902ـ شاپور رواسانی، زمينههای اجتماعی هويت ملی. مركز بازشناسی اسام و ايران.80.ص90.3ـ فرهنگ رجايی، مشكله هويت ايرانيان امروز.نشر نی.83.ص41.http://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anso17.htmhttp://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anso17.htmhttp://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anso17.htmhttp://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anso17.htmhttp://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anma7.htmhttp://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anso16.htmhttp://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anma5.htmhttp://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anma5.htmhttp://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anma5.htmhttp://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anma5.htm