به تازگی یادداشتی از امام موسی صدر در روزنامه قمی «استوار» در سال ۱۳۲۰ یافته شده است که ایشان در سن ۱۳سالگی آن را نگاشتهاند و به گلایه از مسؤولین در مورد کم توجهی به نقدهای مطبوعات درباره وضعیت نابسامان محرومان و بیچارگان اختصاص دارد.
« هرچه آید سال نو، گوییم دریغ از پارسال»به تازگی یادداشتی از امام موسی صدر در روزنامه قمی «استوار» در سال 1320 یافته شده است که ایشان در سن 13سالگی آن را نگاشتهاند و به گلایه از مسؤولین در مورد کم توجهی به نقدهای مطبوعات درباره وضعیت نابسامان محرومان و بیچارگان اختصاص دارد. استاد محسن کمالیان، محقق برجستهای که آثار متعددی در باره امام موسی صدر تا کنون از ایشان منتشر شده است، با قرار دادن تصویر این صفحه از روزنامه در پایگاه اینترنتی روایت صدر، معتقد است که این یادداشت نشان از این دارد که امام موسی صدر از همان زمانی که طلبه جوانی بودند دردمندی و احساس مسؤؤلیت دربرابر مشکلات مردم با ایشان همراه بوده است. به عقیده کمالیان جنس این دردمندی همانی است که در سالهای بعدی زندگانی امام موسی صدر ایشان را بر آن داشت تا فعالیتهای مختلفی از جمله راهاندازی حرکتالمحرومین و مقاومت لبنانی را برای دفع محرومیت و دفع تجاوز پایهگذاری کند.متن این یادداشت به این شرح است: تا کی رنج ... ؟! «از روزی که نسیم آزادی در این مرز و بوم وزید و ایران از زیر بار طاقتفرسای زورگویان سابق رهایی یافت، مردم انتظار بهبودی اوضاع را داشتند. ولی آیا آنها به آرزوی خود رسیدند؟ آیا واقعاً خرابیهای ما ترمیم شد؟ آیا فریاد بینوایان و بیچارگان خاموش گردید؟ آنجا که عیان است، چه حاجت به بیان است. ببینیم که علت این کممحلی چیست و چرا به فریاد جراید که نمایندهی احساسات مردماند، گوش نمیدهند؟ هر روز صدها هزار برگ روزنامه به عناوین مختلف در این مملکت منتشر میشود و هر کدام اقلا یک صفحهی خود را به ذکر خرابیها و خودسریها صرف کرده و برای رفع اینگونه نواقص دلایل کافی ایراد میکنند. ولی آیا کوچکترین اثری در وضع رقتبار مملکت کرده است؟ آیا متعمداً به وضعیت توجه نمیکنند و یا کثرت مشغله به آنها اجازهی بررسی نمیدهد؟ اگر چنین است، پس وای به حال بیچارگان این کشور! مصادر امروز ما چقدر گوش سنگین و دل سختاند که گویی پنبه در گوش نهادهاند و معلوم نیست مرجع تظلم کیست و چه کسی باید بداد مردم برسد و تا کی این وضعیت لاتکلیفی ادامه خواهد داشت! اگر چنین است باید گفت: هرچه آید سال نو، گوییم دریغ از پارسال»؟ اشتباه نکنید! یادداشت فوق نوشتهی نگارنده در نقد کمکاری مسئولان متولی پیگیری مسألهی امام صدر نیست. یادداشت فوق نوشتهی فعالان سیاسی کشور در نقد فتنهی انتخابات سال 1388 یا نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی امروز ایران نیز نیست. یادداشت فوق اساساً در این روزگار نگاشته نشده است. تاریخ نگارش این یادداشت بیستم بهمن سال 1320ش است، محل انتشار آن تارک صفحهی اول شمارهی 488 هفتهنامهی معروف و قمی استوار و نویسندهی آن نیز یک نوجوان سیزده سالهی آن روزگار با نام «موسی صدر» ... آری؛ ... یادداشت خواندنی فوق - که شاید اولین اثر منتشر شدهی امام صدر نیز هست - زمانی به چاپ رسید که آن بزرگوار، نه یک «امام»، که نوجوانی سیزده ساله بود؛ نوجوانی که ظاهراً تنها چند ماه پیشتر امتحانات نهایی سیکل اول متوسطه (کلاس نهم) را با موفقیت پشت سر گذاشته و تازه پیمودن راه پر افتخار طلبگی و روحانیت را رسماً آغاز کرده بود. روح حاکم بر یادداشت فوق ریشه داشتن دو خصلت مهم امام صدر را در دوران نوجوانی آن بزرگوار نشان میدهد: یکم / دردمندی و احساس مسئولیت در برابر مشکلات مردم از تکتک فرازها، جملات و کلمات یادداشت فوق، دردمندی و احساس مسئولیت نسبت به درد، رنج و محنت مردم، خصوصاً بینوایان، بیچارگان و در یک کلام «محرومان» هفتاد سال پیش شهر قم، میبارد. دردمندی و احساس مسئولیتی که «موسی صدر» نوجوان را در اوایل دههی دوم زندگی به نگاشتن یادداشت فوق واداشت، از جنس همان دردمندی و احساس مسئولیتی است که سالها بعد: • در اواخر دههی دوم زندگی او را به روستاهای اطراف قم کشاند تا با توزیع داروی رایگان زخمهای روستائیان را مرهم نهد؛ • در ابتدای دههی سوم زندگی او را به جای همراهی با رفقا در دانشکدهی معقول و منقول بر نیمکت دانشکدهی حقوق نشاند تا با فرا گرفتن «حقوق در اقتصاد»، ظرفیت علمی خود را برای حل مشکلات اجتماعی مردم افزون کند؛ • در ابتدای دههی چهارم زندگی او را از صراط مرجعیت در ایران به لبنان برد تا جوانی و بلکه زندگی خود را وقف ساماندهی حیات اجتماعی شیعیان آن سامان کند؛ • در دههی پنجم زندگی او را به راهاندازی «حرکتالمحرومین» و «مقاومت لبنانی» وا داشت تا برای رفع محرومیت و نیز دفع تجاوزات صهیونیزم علیه مردم آن کشور، ردای مبارزه و بلکه جهاد بر تن کند؛ • در آستانهی دههی ششم زندگی او را به دام حرامیان لیبی کشاند تا هستی و جان خود را فدای بقای منطقهی تاریخی و شیعهنشین جبلعامل در جنوب لبنان سازد. دوم / شجاعت و صراحت آمیخته به ادب و متانت در تمامی فرازها، جملات و کلمات یادداشت فوق، شجاعت و صراحتی آمیخته به ادب و متانت موج میزند. نوک تیز انتفادات «موسی صدر» نوجوان، مستقیماً متوجه مسئولان ارشد هفتاد سال پیش کشور است که با تعابیر «زورگویان سابق» و «مصادر امروز» از آنها یاد کرده است. نوجوان سیزده سالهی ما با انتشار یادداشت فوق و با گزاردن نام خود پای آن عملا آشکار ساخته است که از نظر او: اولا مخاطب ساختن دولتمردان مستلزم «امام شدن» نیست و حتی یک نوجوان سیزده ساله نیز میتواند و بلکه گاهی لازم است، تا چنین کند! ثانیاً کسی که در مقام انتقاد بر میآید، خصوصاً وقتی از موضع دردمندی و احساس مسئولیت بر میخیزد، باید با معرفی کامل هویت خود شجاعانه مسئولیت انتقادات مطروحه را پذیرا و آمادهی ایستادن پای آنها باشد. شجاعت و صراحت آمیخته به ادب و متانتی که «موسی صدر» نوجوان در اولین یادداشت انتقادی خود به نمایش گزارد، طی سالیان و دهههای بعد بارور و بارورتر شد؛ چنانکه در دههی هفتاد میلادی شجاعانه طبقات گوناگون مردم لبنان را در کوچهها و خیابانهای آن کشور علیه اهمال دولت وقت در محرومیتزدایی و همچنین دفع تجاوزات اسرائیل بسیج نمود و در منتهای صراحت مخالفان قیام را چنین پاسخ گفت: [وقتی اینهمه اهمال، بیمبالاتی و عدم احساس مسئولیت دولت را در قبال بحران جنوب لبنان میبینم و نیز سالها نصیحت و تلاش مسالمتآمیزِ خیرخواهان را جهت اصلاح این رویه بیثمر مییابم]: • خیلی طبیعی است که دست به کار شوم و به عنوان شهروندی عادی که احساس میکند وطنش در خطر است، آنچه را حق و وظیفه خود میدانم، انجام دهم ... • من در حالی استفاده از روشهای منفی مبارزه را آغاز کردهام، که به خوبی آگاه هستم که این روشها صدر در صد منفی هستند! با این حال اعتقاد دارم که در پیش گرفتن این روشها قطعا مورد رضایت خداوند متعال است و بخشی مهم از رسالت دینی و ملی من را تشکیل میدهد ... • به هیچکس اجازه نخواهم داد من را [به این سبب] سرزنش کند و امیدوارم همه درک کنند که چرا برای متوجه ساختن مسئولین، به ادبیات تند و روشهای منفی روی آوردهام ... انسانی که وجود و سرزمینش را در خطر میبیند، کاملا طبیعی است که در راه دفاع از آنها ناچار شود، به هر وسیلهای که در اختیار دارد متوسل شود ... و این همان کاری است که انشاءالله به یاری خداوند انجام خواهم داد ... والسلام.