محمود سریعالقلم
برخی انسانها بزرگ آفریده شدهاند؛ برخی بزرگی را به دست میآورند و بر گروهی، بزرگی ناخواسته سوار میشود. ویلیام شکسپیر
امام موسیصدر به واسطه اصالت خانوادگی و قوه خارقالعاده فکر خود در سن ۳۰ سالگی به شناخت عمیقی از محیط اجتماعی و سیاسی نه تنها ایران، بلکه جهان اسلام رسیده بود. او در چنین سنی سرشار از اندیشه، استنباط، راهحل و نوآوری بود و بسیاری از کلیشههای زمان خود را نادرست میدانست. او در این سن و شرایط خفقان ۱۳۳۸ ایران، میدان دیگری را برای اجرای اندیشهها، رسالت تاریخی و وظایف انسانی و اسلامی خود انتخاب و به لبنان مهاجرت کرد. طی حدود ۲۰ سال عملکرد عقیدتی، اجتماعی و سیاسی در جهان عرب و ایران، امام موسیصدر صرفا یک مدیر نبود؛ بلکه نقش یک پیشوا را داشت. (مدیر کسی است که کارها را درست انجام میدهد اما پیشوا فردی است که کار درست را انجام میدهد.) از این رو، امام موسی صدر بزرگ بود و با اندیشه و اخلاق اسلامی، بزرگی خود را نشان داد.
امام موسی صدر خود را به لبنان و محیط سیاسی و اجتماعی جهان عرب تحمیل نکرد اما به صورت تدریجی و ترتیبی که قانون خلقت است، بزرگیاش به نمایش گذاشته شد. در قانون خلقت، هر فرد و پدیدهای در پی عرضه کارآمدی که مراتب و ترتیب را رعایت نکند با مشکل روبهرو خواهد شد. به طور کلی، انسانها وارد عرصه اجتماعی و سیاسی میشوند تا دو هدف را تحقق بخشند: یا در پی ارضای غرایزی مانند کسب ثروت، قدرت و برتری بر دیگران هستند یا میخواهند کارهای بزرگ خود را به مرحله اجرا برسانند.
نلسون ماندلا میتوانست کارگزار سفیدپوستان باشد و به امکانات، خانه، مال، پست و مقام برسد ولی برای ایدهای به مراتب بالاتر از پست و مقام زحمت کشید و عظمت روح و فکر خود را در تاریخ ثبت کرد. گاندی وکیلی موفق در آفریقای جنوبی بود و نیازی نداشت تا خود را در سنگلاخ سیاست گرفتار کند. اما شیوهای از بزرگی در او نمایان شد و مسیری دیگر انتخاب کرد و با اعتماد به نفس و پشتکاری، استقلال هند را به ارمغان آورد. گاندی در پی نخستوزیری نبود؛ بزرگی او بالاتر از سمت و مقام بود. او به نخستوزیری شأن میداد و نه برعکس. از این رو، آنهایی که بزرگ آفریده شدهاند وارد عرصه سیاست و جامعه میشوند تا کارهای بزرگی را از خود به جای بگذارند.
در بدو ورود به لبنان، امام موسیصدر به سراغ سیاستمداران نرفت. خانها، مالکان، زمینداران و صاحبان پست و مقام مورد توجه او نبودند. برای تاثیرگذاری و انجام رسالت خود بسیار صبور بود و برای آنکه جایگاهی برای شیعیان در ماتریس قدرت و ثروت لبنان کسب کند، ابتدا به دنبال تربیت افراد رفت و در دورانی که نه تنها در لبنان و خاورمیانه بلکه در سطح جهان، اندیشمند بودن با مارکسیست بودن تساوی داشت، در پی تربیت اعتقادی و شیعی جوانان برآمد. او به واسطه تسلطی که بر متون دینی و تاریخ داشت متوجه بود که عمل سیاسی بدون پشتوانههای اخلاقی و اعتقادی به تدریج به پوسته ای تهی تبدیل میشود.
او به دنبال تربیت اعتقادی و اخلاقی جوانان شیعه بود تا نسلی مومن، کارآمد و موثر به جامعه ارائه دهد. این ژرفاندیشی امام موسیصدر نسبت به معاصران خود بینظیر بود: تربیت اعتقادی و عقلانی قبل از مدیر شدن و قبل از کار و مبارزه سیاسی. این تفاوتی بود که شخص مومن با یک کمونیست داشت. کمونیست شدن کار سختی نبود؛ صرفا متونی مطالعه میشد و شخص کمونیست در قالب تشکیلات سیاسی به فعال سیاسی تبدیل میشد. درحالیکه مومن شدن انحصارا از طریق مطالعه و تسلط بر متون به دست نمیآید. طهارت نفس، ممارست اخلاقی و نهادینه شدن کلام و روح حقطلبی در ظاهر و باطن انسان کار سهلی نیست. امام موسی صدر به نیکی میدانست که کار سیاسی و مدیریتی در چارچوبهای اسلامی ابتدا نیاز به تربیتهای عقیدتی و اخلاقی دارد.
مطالعه جزئی عملکرد امام موسی صدر طی بیست سال فعالیت او در لبنان و منطقه خاورمیانه، چند ویژگی برجسته این انسان تربیتشده در اعتقادات و اخلاقیات اسلامی را به نمایش میگذارد.
اول، شناخت عمیق او از زمان و شرایط جهانی است.
او فردی ذهنی نبود که ارزشها را با واقعیتهای بیرونی نسنجد. او با پدیده قدرت و قدرتیابی آشنایی داشت و با مطالعه عمیق وضعیت جاری در منطقه و جهان متوجه اهمیت فکر و برنامه و تشکیلات شده بود. اشاره دائمی به اینکه باید کار جمالالدین اسدآبادی را ادامه داد، حاکی از شناخت تاریخی اتصال گذشته به حال و آینده در اندیشه و عمل او بود. سفر کردن و مشاهده تحولات به او درک جامعی از اوضاع زمان داده بود. مسافرتهای مکرر به کشورهای عربی، آفریقایی و اروپایی معرف این است که او میان ذهن و واقع و ذهنیت و واقعیت، درون ذهن و بیرون از ذهن رابطه برقرار میکرد.
این ویژگی امام موسی صدر در میان روحانیون جنبه عام نداشت؛ بلکه خاص بود. هم مباحثهایهایاش در دوران طلبگی او را شخصی توصیف کردند که پنجاه سال جلوتر از زمان میاندیشید. بنابراین با توجه به شرایط همقطاران خود در ایران و عراق آن روز، امام موسی صدر شخصی منحصر به فرد بود که در میدان زندگی، در واقع و در عینیتها فکر میکرد و زندگی مینمود و ارزشها و اصول را به تدریج و به تناسب واقعیتها پیش میبرد.
دوم، ویژگی خارقالعاده دیگر امام موسی صدر این بود که او، افراد، جریانها و نهادها را به سمت خود و در تایید از خود دعوت نمیکرد.
این سطح نهادینه شده از اخلاق اسلامی حتی در میان رهبران نهضتهای دینی کمنظیر است. البته ناگفته نماند که دعوت به خود و دیدگاهها و خواستهها و منافع خود در امر سیاست کم و بیش امری طبیعی است. امام موسی صدر با اخلاق و رفتار و افکار به مرحلهای از مقبولیت و محبوبیت در میان اقشار گوناگون لبنان رسید که او را «وجدان ملی لبنان» خواندند. از قضا، پیشوایان و سیاستمداران هوشمند آنهایی هستند که درازمدت عمل کنند و از زرنگیهای کوتاهمدت بپرهیزند. دشمنان کمونیست، چپ و فرقهای امام موسی صدر نیز از ناحیه مسائل اخلاقی و ظرفیتهای فکری و اجتماعی او ناراحت بودند. تفاوت بنیادی گاندیها، ماندلاها و موسیصدرها با دیگر سیاستمداران و رهبران در این نکته ظریف است که باعث ماندگار شدن آنها میشود.
رهبران ماندگار، اطرافیان خود را به یک حقیقتی دعوت میکنند ولی سیاستمداران کوتاهمدت، حق و حقیقت را خود میدانند. جایگاه معظم اخلاق در عملکرد امام موسی صدر او را به فردی ماندگار تبدیل کرد. رسیدگی به محرومان غیرمسلمان، مصداقی برای عملکرد اخلاقی و ماندنی ایشان است. پایگاه اعتقادی عموم عملکردهای امام موسی صدر از آنجا ناشی میشد که او معتقد بود دین برای عمل است و برای امری صرفا ذهنی و برای سخنرانی نیست بلکه باید از مبانی و راهنماییها در کوران وقایع بهره چیست.
سوم، از ویژگیهای بارز امام موسی و علاقه و توجه او به علم، علم جدید، دانشگاه و آموزههای نوین بود.
از جمله اولین افرادی بود که ضمن یادگیری عمیق علوم حوزوی به دانشگاه تهران رفت و در حقوق و اقتصاد، مدرک گرفت. باید توجه داشت در شرایطی امام موسی صدر، جغرافیای دید و عمل خود را گسترش داد که چنین امری مقبولیت نداشت ولی او به آنچه که براساس فهم چندبعدی از زمان و مکان دست یافته بود عمل کرد و از حمایت مراجع بزرگی مانند آیتالله بروجردی بهرهمند بود.
امام موسی صدر در دهه ۳۰ شمسی در شرایطی که ذهنیتها بسیار محدود بود، به یادگیری زبان فرانسه پرداخت و در این زمینه با آیتالله بهشتی که به یادگیری زبان انگلیسی همت گماشته بود، همگام بود. در اوضاعی که زبانهای خارجی و محیطهای بینالمللی «خارج از دین» تفسیر میشد امام موسی صدر خود را به ابزار تعامل با دنیای جدید مجهز کرد. اینکه ایشان در شرایط آن زمان ایران و منطقه خاورمیانه به تماس و اثرگذاری و اثرپذیری و با واژگان دیجیتال امروزی، «شبکه» مبادرت ورزید، یقینا فراتر از ظرفیتهای اطرافیانش بود. اطمینان نسبت به آرای خود و اعتماد به نفس نسبت به استنباطهای نوین حکایت از شجاعتی مینماید که در ظرف زمانی خود نادر است. البته دامنه گسترده فکری امام موسی صدر ریشه در دادهها، اطلاعات، یافتهها، شنیدهها و استنباطهایی داشت که در خانواده صدر در جریان بود و گستره آن حجاز، لبنان، عراق و ایران را در برمیگرفت.
این موضوع از اهمیت خاص علمیای در متون علوم انسانی برخوردار است. بدین صورت که ارزش و پیچیدگی فکر یک فرد تا اندازهای با دامنه جغرافیایی و چندبعدی محیطی ارتباط مستقیم دارد. تعامل گسترده مزیت دیگری نیز به همراه دارد؛ فرد با افراد تواناتر و با مهارتتر از خود آشنا میشود و حد و حدود خود را متوجه شده و انگیزهای برای رشد و بهبود پیدا میکند. بیدلیل نیست که سیاستمداران برجسته جهان، فضای فکری و تصمیمگیری خود را با مشاوران متفاوت که با یکدیگر تضادهای فکری دارند، شکل داده و سازماندهی میکنند زیرا از این طریق با طیف دیدگاهها و محاسن و مضار هر رهیافت و سیاستی آشنا میشوند و کارآمدتر تصمیم میگیرند. با تنوعی که در لبنان و جهان عرب و اروپا وجود داشت، امام موسی صدر با طیف وسیعی تعامل میکرد و استراتژی جذباش که به اخلاق اسلامی آراسته بود بسیار اثرگذار و راه گشا بود.
چهارم، با توجه به اوضاع زمان، امام موسی صدر تحت تاثیر افکار و فرهنگ رفتاری و واژگان کمونیستی نبود.
از اواخر قرن نوزدهم تا سقوط اتحاد جماهیر شوروی، حوزه فکری و روشنفکری در سطح جهان عمدتا در اختیار جریانهای چپ، مارکسیستی و کمونیستی بود. حتی در ایران و جهان عرب، شخصی تحصیلکرده، اندیشمند و باسواد محسوب میشد که گرایش چپ داشت. ظهور انقلاب اسلامی در ایران حداقل در جهان اسلام، پارادایم نوینی در میان روشنفکران و اندیشمندان مطرح کرد و تفکر اسلامی رقیبی بر تفکر چپ و چپ جدید شد. دوره ۲۰ ساله (شهریور ۱۳۵۷ – ۱۳۳۸) حضور امام موسی صدر در لبنان قبل از وقوع انقلاب اسلامی بود و در این دوره، کمونیستها نه تنها نفوذ قابل توجهی در حوزه اندیشه داشتند بلکه شعائر، خلقیات و فرهنگ آنها حتی در میان اندیشمندان مسلمان هم رخنه کرده بود. شعارهای تند و رادیکال، حذف همهجانبه رقیب، لقبگذاری بر منتقد، تقابل با جهان و مخالفت با هرگونه تماس با افراد و جریانهای متفاوت عموما از فرهنگ و رفتار کمونیستی محسوب میشوند.
در حالی که سیره امامان مملو از سلوک و واکنشهایی است که اخلاقیات اسلامی را تشکیل میدهد و در هیچ دین و مکتب دیگری یافت نمیشود. اینکه امام موسی صدر غیبت نمیکرد، بسیار خویشتندار بود و با مخالف، رقیب و منتقد با علو طبع، شکیبایی و سکوت رفتار میکرد و خشم و کینه خود را در آسمان اخلاقیات خرد میکرد و در برابر ناجوانمردیهایی که در خاورمیانه رسم روزگار است، با مهربانی، متانت و سکوت برخورد میکرد، ناشی از فرهنگ و سیره امامان بود. اصولا رادیکالیسم، تندروی، خشونت، نابودی رقیب و حذف و لقبگذاری ریشه در فرهنگ کمونیستی دارد یا نشأت گرفته از استبداد انباشته شده فرهنگ خاورمیانهای است. سلوک، رفتار و نظام عملکرد امام موسی صدر؛ نه کمونیستی و نه ژن انباشته شده استبداد تاریخی ایران را به همراه داشت. او تربیت شده فضاها و مکتب دیگری بود که نامش را و عملکردش را جاودانه کرده است.
هرچند ویژگیهای امام موسی صدر و جامعیتاش در مقام مقایسه با همقطارانش فراوان است؛ اما همین چهار ویژگی او را به شخصیتی ویژه در تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر خاورمیانه تبدیل کرده است. از یکسو، او تربیت یافته در اعتقادات و اخلاق اسلامی بود و از سویی دیگر ابزار اثرگذاری و تعامل زمان خود را در اختیار گرفته بود. قدرت جذب او تا آنجا رسید که جمال عبدالناصر از او خواست تا خطبههای نماز جمعه را در الازهر برگزار کند. صداقت و اعتبار فردی او به سطحی رسید که به تمامی رهبران عرب و همچنین بزرگان سیاسی خاورمیانه، اندیشمندان و علما دسترسی داشت تا از این طریق به حل و فصل امور و مشکلات مسلمانان بپردازد.
آنچه امام موسی صدر را شخصیتی برجسته میکند این است که نفوذ و قدرت جاذبه و محبوبیت او در نوع نگرش او نسبت به زندگی و سیاست تغییری ایجاد نکرد و تا آخرین لحظه که مشاهده شد ساده زیست و متواضع، خویشتندار و خدمتگزار بود. پایداری عمل و رفتار او در چارچوب جهانبینی اسلامی حاکی از یک واقعیت بسیار روشن بود که تا چه میزان قابل توجهی منظومه اعتقادات و سلوک و اخلاقیات اسلامی در روح و روان و جسماش متبلور شده بود.