در تمامی مدت سخنرانی نفسها در سینه حبس شده بود. حاضرین با حالتی عاشقانه به سخنان امام گوش فرا میدادند. بعد از اتمام سخنرانی و به دنبال دعوت اسقف اعظم از وی برای ورود به سالن پذیرایی، ناگهان حاضرین هجوم آوردند. همه سعی داشتند خود را به او برسانند تا با ایشان دست داده، مصافحه کنند.
میثم مبین
«در تمامی مدت سخنرانی نفسها در سینه حبس شده بود. حاضرین با حالتی عاشقانه به سخنان امام گوش فرا میدادند. بعد از اتمام سخنرانی و به دنبال دعوت اسقف اعظم از وی برای ورود به سالن پذیرایی، ناگهان حاضرین هجوم آوردند. همه سعی داشتند خود را به او برسانند تا با ایشان دست داده، مصافحه کنند».
این توصیف خبرنگار مسیحی روزنامه النهار بود از سخنرانی امام صدر در کلیسایی در قلب بیروت. روز پیش از انتشار این گزارش سید موسی صدر یا همان امام موسی صدر لبنانیها در کلیسای کبوشین حاضر شده بود تا خطبه موعظه عید روزه را بخواند. خواندن این موعظه آن هم توسط یک روحانی شیعه ایرانی آنقدر عجیب است که خطبههای نماز جمعه این هفته تهران را اسقف اعظم اسپانیا بخواند. اما برای مردم آن روز لبنان این حادثه چندان دور از انتظار نبود چرا که امام صدر پیش از این در کلیسای مارمارون و دیر المخلص نیز حاضر شده و برای مسیحیان سخنرانی کرده بود.
در واقع او از سالهای پیش یعنی همان روزهای اولی که از ایران به لبنان آمد با تبلیغ شعار گفتگو و تفاهم، خواستار همزیستی ادیان و مذاهب مختلف شد و به این ترتیب توانست روابط نزدیکی با مطرانهای مسیحی و شیوخ اهل سنت برقرار کند تا جایی که گریگور حداد، مطران مسیحی هنگامی که قصد راه اندازی جمعیت حرکت اجتماعی را داشت از او برای عضویت در هیئت امنا دعوت کرد. جدای از آنکه عدهای انگیزه امام برای گفتوگو، همزیستی و تحمل دیگران را شرایط سیاسی لبنان عنوان میکنند امام صدر در عمل نیز نشان داد حتی زمانی که در اوج قدرت است و نیازی به دیگران ندارد میل به گفتوگو را از دست نمیدهد و این مساله ریشه در اعتقادات او دارد.
او بارها به آیه «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه «سوا» بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئا ولا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون» (آل عمران ۶۴) اشاره و اعلام میکرد که تمام ادیان الهی میتوانند براساس همین کلمه سوا» که مشترکات آنها است به تفاهم رسیده زندگی سراسر آرامشی داشته باشند. آیه «ادعو الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن» را برای دیگران میخواند و میگفت منظور از جدال احسن گفتگو است نه غلبه بر دیگری.
آقا سید موسی صدر این تحمل دیگران را در عرصههای دیگر زندگی اجتماعی نیز نشان داد. همیشه از آزادی حمایت و از هرگونه تحمیلی دوری میکرد، چرا که معتقد بود «آزادی برترین ساز و کار فعال کردن همه تواناییها و ظرفیتهای انسانی است. هیچ کس نمیتواند در جامعه محروم از آزادی زندگی کند. آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان، حال آنکه نبود آزادی به معنای بدگمانی نسبت به انسان و کاستن از کرامتهای انسانی او است. کسی میتواند آزادی را محدود کند که به فطرت الهی بدگمان باشد. فطرتی که قرآن میفرماید:» فطرت الله التی فطر الناس علیها «».
موسی صدر در عمل نیز اعتقاد خود را به آزادی و تمام مقدماتش حفظ کرد. او میدانست که وقتی میگوید مردم باید آزاد باشند یعنی در اولین قدم میتوانند خود او را نقد کنند و نظرشان را به راحتی بگویند. از آنهایی نبود که در عمل برای آزادی قیدهای مبهم میگذارند تا آن را به بند کشند. هیچگاه، حتی زمانی که میتوانست و کسی هم از او گلایه نمیکرد رقیبانش را حذف یا منزوی نکرد. این اعتقاد او وقتی با اخلاق رحمانی اسلام همراه شد نتیجهاش سیره سیاسی بینظیری شد که هنوز طعم شیرینش را همه به خاطر دارند. هنگامی که جلال الدین فارسی در لبنان بازداشت شد و میرفت تا به ساواک تحویل داده شود این امام موسی صدر بود که با مقامات لبنانی صحبت و زمینه آزادی او را فراهم کرد.
شیخ حسن الخطیب قاضی آن دوران شیعیان میگوید: «من بسیار با او جنگیدم اما هر چه من بیشتر تلاش میکردم محبت او بیشتر میشد.» هرگز آزادی را محدود نکرد چرا که میدانست در جامعه بدون آزادی انسان رشد نخواهد کرد. اما چگونه بود که یک طلبه تا این حد خوشفکر مینمود؟ شاید باید کمی عقبتر برویم و او را به همراه خانوادهاش بشناسیم. اجداد صدر همه از علما و مراجع بودند. جدش سید اسماعیل صدر جانشین میرزای شیرازی و مرجع مطلق زمان خود بود و پدرش نیز با آنکه از علما و فرزند مرجع تقلید بود در دبیرستانهای عراق تدریس میکرد. کاری که در آن روزگار از یک روحانی بعید بود. اما او این کار را میکرد چرا که نوآوری و میل به شکستن زنجیرها و برداشتن موانع، سنت پیامبران و فرزندانشان است.
خود موسی صدر نیز وقتی وارد حوزه شد سیکل اول داشت و وقتی به درس خارج رسید همزمان اولین طلبهای بود که راهی دانشگاه شد تا در رشته حقوق اقتصادی لیسانس بگیرد. این مسئله در آن زمان بسیار بعید بود. روحانیون به سختی اجازه میدادند فرزندان آنها راهی مدارس شوند چه برسد که خود راهی دانشگاه شوند. خود امام در یک مصاحبه گفته بود: «من در محیطی با ایمان متولد شدم. اما ایمان موروثی نمیتوانست در برابر شکهایی که با آنها روبه رو میشدم رویارویی کند. پس دست به پژوهشهای گسترده زدم». همین خوش فکری و نواندیشی بود که باعث شد امتیاز اولین مجله حوزه را به همراه طلاب جوان دیگری اخذ کند و نامش را بگذارند مکتب اسلام.
آیت الله مصطفی محقق داماد در رابطه آن دوران میگوید: «حوزه علمیه در اواخر دوران آیت الله بروجردی با جرقه فکری عدهای از فضلای بزرگ روبرو شد که در راس آنها یا حداقل یکی از اینها آقا موسی صدر بود.» امام صدر در مطالب همان مجله تاکید داشت که دین فقط برای اموات و آخرت نیست و معنویت توام با عدالت است که از طریق معیشت تامین میشود. به تعبیر آقای داماد او و دوستانش جرقه روشنفکری را در حوزه زدند. جرقهای که ادامه راه سید جمال با شعار بازگشت به اسلام اصیل به دور از اموری که در طول تاریخ بر آن افزوده شده است بود. همین اندیشهها بود که باعث شد هنگامی که بنا بر وصیت علامه شرف الدین راهی لبنان شد تا زعامت شیعیان را بر عهده گیرد. ابتدا به معیشت شیعیان محروم و مستضعف لبنان پرداخت.
چندین موسسه خیریه، مدرسه، دانشگاه، دارالایتام، درماندگاه و خانه سالمندان ساخت. همیشه میگفت: «چطور به مردم بگوییم دین شما بهترین آیین است در حالی که بدترین وضعیت را از لحاظ زندگی دارند». همین اعتقادات یعنی آزادی تفکر و اندیشه، گفتگو و میل به قرائتی کار آمد از اسلام بود که علیرغم برخی اختلاف نظرها او را به دکتر شریعتی نزدیک میکرد و موجب شد هنگامی که او در اروپا بود از او بخواهد حسینیه ارشاد جدیدی در لبنان بنا کند. نیز هنگامی که شریعی وفات کرد، در حالی که شدیدترین حملات متوجه دکتر بود نسبت به خاکسپاری او در زینبیه دمشق اقدام کرد و به خاطر نمازی که خواند، چهلمی که برگزار کرد و تعبیراتی که در تمجید شریعتی به کار برد خود نیز آماج حملات قرار گرفت.
موسی صدر در زمینههای بسیاری برای ما سخن گفت و فعالیت کرد. فعالیتها و سخنان ایشان در راه اندازی مقاومت، ساماندهی امور زنان، توانمند سازی محرومین، جایگاه انسان، دین و آزادی همه از مواردی است که در این فرصت کوتاه نمیتوان به آن پرداخت. اما نکتهای که نباید از آن غفلت کرد این است که امروز نزدیک به ۳۲ سال است که امام صدر اسیر رژیم لیبی است.