ایشان (نواب صفوی) معتقد بود در دفاع از جامعه اسلامی نیازی به اجازه مجتهد نیست. اگر هجمه کنند بر زن و مرد و کوچک و بزرگ واجب است که همه دفاع کنند. این در تمام کتب فقهی ما هم هست.
تاملی درباره حدود حمایت آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر از فدائیان اسلام
نگارنده: دکتر محسن کمالیان
ایشان (نواب صفوی) معتقد بود در دفاع از جامعه اسلامی نیازی به اجازه مجتهد نیست. اگر هجمه کنند بر زن و مرد و کوچک و بزرگ واجب است که همه دفاع کنند. این در تمام کتب فقهی ما هم هست.
اشاره: طی دو دهه گذشته برخی مورخین و نیز بعضی بزرگان انقلاب در خاطرات خود آوردهاند که مرحوم آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر - پدر امام موسی صدر - از معدود مراجع بزرگوار تقلید بودند که به جمعیت «فدائیان اسلام» توجه و محبت داشتند، آنها را مورد حمایت قرار میدادند و حتی مقلَّد شماری از آنان به شمار میرفتند. اگرچه کلیت این موضوع محرز به نظر میرسد، اما جزئیات آن به رغم گذشت بیش از نیم قرن همچنان مبهم و در زوایای تاریک تاریخ پنهان مانده است.
از جمله سؤالات مهم در این زمینه آن است که حدود حمایت آیتالله العظمی صدر از فدائیان اسلام تا کجا بود و آیا اقداماتی چون ترور کارگزاران نظام شاه، از جمله مصادیقی چون دکتر حسین فاطمی – یار صدیق و وزیر خارجه دولت دکتر مصدق - را در بر میگرفت؟
اگرچه تا کنون پژوهش درخوری در پاسخگویی به سؤال فوق انجام نشده است، اما طی چند سال اخیر برخی بازماندگان فدائیان اسلام در قالب گفتگو با برخی نشریات مسائلی را در زمینه سؤال فوق مطرح ساختهاند که از جهاتی محل تأمل است. از جمله این بازماندگان آقای محمد مهدی عبدخدایی - ضارب دکتر حسین فاطمی - است که در گفتگوی خود با مجله «شاهد یاران» تصریح کرده است [۱]: او [مرحوم سید عبدالحسین واحدی] پیشنهاد کرد که من فاطمی را با تیر بزنم. گفتم «اجازه گرفتهاید»؟ گفت: «ما از آیتالله صدر اجازههایمان را میگیریم».
عبدخدایی در ادامه افزوده است: بعد از اینکه من فاطمی را ترور کردم، پدرم [مرحوم آیتالله شیخ عبدالحسین تبریزی در] نامهای به آیتالله صدر نوشت: «شما که چنین فتواهایی برای بچههای مردم میدهید، نسبت به بچههای خودتان هم چنین فتواهایی میدهید»؟ البته این کار را از روی علاقه پدریاش کرد. گفته بود شما خودتان هم فرزند پسر دارید، برای آنها هم چنین فتواهایی بدهید.
سخنان جناب عبدخدایی، که بعدها با تعابیری دیگر توسط برخی دیگر از بازماندگان یا بستگان فدائیان اسلام تکرار شد [۲]، از جهات مختلف محل تأمل و بلکه تردید است. اولا هیچ سندی که بر صحت این سخنان دلالت کند، هرگز ارائه نشده است. ثانیا آیتالله العظمی صدر را بزرگان امروز و دیروز حوزه علمیه قم، یکصدا در حسن اخلاق، مردمداری، سعهصدر، گذشت و مهرورزی ستودهاند.
سؤالات فوق را با سه تن از صدرشناسان بزرگ ایران در میان گذاشتم و نظر آنها را در باره روایت جناب عبدخدایی جویا شدیم: آیتالله سید مرتضی مستجابی، حجتالاسلام و المسلمین سید هادی خسروشاهی و دکتر سید صادق طباطبایی. این عزیزان نه تنها دهههای متمادی با فرزندان و دامادهای آیتالله العظمی صدر، خصوصا آیاتالله آقا رضا صدر، آقا موسی صدر و سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، از نزدیک حشر و نشر داشتهاند، بلکه با بزرگان فدائیان اسلام نیز رابطه تنگاتنگ داشتهاند یا لااقل به عنوان فعال سیاسی و پژوهشگر در تاریخ، درباره آنها اطلاعات کافی دارند.
به باور نگارنده بعید است بازماندگان و بستگان فدائیان اسلام از نقطهنظرات آیتالله العظمی صدر در باره مسائل حساس کشور و روز مطلع باشند، اما فرزندان و دامادهای آن بزرگوار که محرم اسرار پدر بودند، بیاطلاع مانده باشند! گفتگوی اول به صورت تلفنی انجام گرفت، که به سبب اهمیت واکنش اولیه آیتالله مستجابی، بخش مربوطه بدون هرگونه ویراستاری در پی خواهد آمد. گفتگوهای دوم و سوم نیز به ترتیب به صورت حضوری و مکتوب انجام گرفتند. بدیهی است که پاسخهای مندرج در گفتگوهای سهگانه زیر به معنای کفایت پژوهش در باب موضوع فوقالذکر نیست. امید آنکه پژوهشگرانی صبور و منصف، رابطه آیتالله العظمی صدر و فدائیان اسلام را در تمامی ابعاد آن، در آینده نزدیک به طور جامع مورد بررسی قرار دهند.
نیازی به این فتوا نداشتند
گفتوگو با حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسروشاهی
استاد سید هادی خسروشاهی در تبریز به دنیا آمد. دروس حوزوی را در حضور اساتیدی چون آیت الله بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و بزرگانی دیگر گذراند. تالیفات استاد به زبان فارسی و عربی بالغ بر ۸۰ جلد است. علاوه بر تالیفات و ترجمهها، ۱۲۰ عنوان کتاب دیگر نیز با تحقیق، توضیح یا مقدمه و اشراف ایشان منتشر شده است. استاد پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخست به مدت دو سال به عنوان نماینده امام در وزارت ارشاد اسلامی و سپس به مدت پنج سال به عنوان سفیر ایران در واتیکان به فعالیت پرداخت. استاد پس از مراجعت به واتیکان، در دانشگاه تهران از جمله دانشکده حقوق و علوم سیاسی و دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه به تدریس پرداخت.
- آقای عبدخدایی در مجله «شاهد یاران» مدعی شدهاند فتوای ترور دکتر فاطمی را آیت الله صدر داده است. شما که با اندیشههای ایشان آشنا بودید تا چه حد این ادعا را منطبق بر واقعیت میدانید؟
آقای عبدخدایی در دوران جوانی یا نوجوانی، یک اقدامی کردند به دستور مرحوم شهید آقا عبدالحسین واحدی. آن زمان مرحوم نواب در زندان مصدق و ملی گرایان بود که حدود ۲۲ ماه طول کشید.
- یعنی مرحوم نواب نقشی نداشت در این قصه؟
نقشی نداشت و از آنجا هم نمیتوانست دستوری بدهد. البته آقای عبدخدایی مدعی بود که ایشان [مرحوم نواب] در آنجا به او گفته بود که یک ماموریتی به تو خواهند داد، آن را اقدام کن. بدیهی است که از پشت آن میلهها که پلیس نیز در وسط ایستاده است، نواب نمیتوانسته این نوع مسائل را داد بزند چون ما وقتی به دیدن آقای طالقانی و دوستانشان میرفتیم، وسط ما پلیس ایستاده بود، آن طرف آقای طالقانی و آقای بازرگان، این طرف هم ما. در چنین شرایطی تنها میتوانستیم احوالپرسی کنیم و برگردیم. از این نوع جملات که «ماموریتی به تو خواهند داد» و امثال آن، در آن شرایط نمیشد بیان کرد. [قسمت اول] این [قصه] را این طور مدعی بودند. البته در اینکه این دستور را مرحوم واحدی داده است، تردیدی نیست.
اما با توجه به نوشتههای خود نواب- که [نسخه] خطی آن پیش خود من هست- ایشان معتقد بود در دفاع از جامعه اسلامی نیازی به اجازه مجتهد نیست. اگر هجمه کنند بر زن و مرد و کوچک و بزرگ واجب است که همه دفاع کنند. این در تمام کتب فقهی ما هم هست. احتیاجی به اجازه کسی نیست. مرحوم نواب میگفتند اینها [کفار] هجمه بر اسلام کردهاند، و اینهایی که جلو افتادهاند از قبیل رئیس الوزراء و امثال او، مسلمانانی هستند که سپر دفاعی کفار تلقی میشوند. این مطلب در [کتاب] «شرح لمعه» ما (حوزویان) هم هست و ایشان [نواب] آن را نگفته است. «شرح لمعه» اولین کتاب فقهی ما است. در آنجا میگوید: اگر کفار مسلمین را سپر قرار دادند، «یجب قتلهم جمیعاً». این عین جملهای است که من در دوران طلبگی در مدرسه حجتیه خواندم و هنوز هم یادم هست. ایشان [نواب] معتقد بود اینها [کارگزاران ارشد رژیم شاه] سپر دشمن هستند و هجمه صورت گرفته است.
- بله ایشان [نواب] معتقد بود [صورت مساله] این طور است. بنابراین نیاز به اصل اجازه و فتوا نداشتند. در مرحله اول که به کسروی مربوط بود، ایشان خودشان از آنجا [نجف] آمدند و اقدام کردند. البته یک بیست دیناری هم مرحوم مدنی، مرحوم آقای امینی و بعضیها هم میگویند مرحوم آقای خویی کمک کرده بودند. ایشان [نواب] رفتند و یک چند جلسهای هم [با کسروی] مباحثه کردند. [و بعد اقدام کردند.] در این زمینه [مرحوم نواب] گفته بودند آقایان نجف فتوا داده بودند که اگر [کسروی] اصلاح و هدایت نشد، اشکالی دارد، برای اینکه [کسروی] مهاجم و مرتد است. در بقیه ترورها من فکر نمیکنم که آنها به اجازه احتیاج داشتند. برای اینکه اجتهاد و برداشت آنها از اسلام این بود که مهاجم را باید [برخورد کرد.] این مطالب در کتابهای [فدائیان اسلام] هست و من عین جملات ایشان را نقل کردهام.
در آخرین دفاعیه ایشان [نواب] هم هست که من اینها را مهاجم میدانستم و چنین و چنان، و اینکه قدم کوچکی برداشتیم. مرحوم واحدی هم این طور که مرحوم مهدی عراقی در خاطراتشان مینویسند، تحریکات دیگری بود که ایشان را تشویق کردند برای این اقدام.
حالا چرا فاطمی را انتخاب کردند؟ میگویند چون مصدق را گیر نیاوردیم، این را زدیم! خب، آیا این حرف و منطقی است که چون آن را گیر نیاوردیم، این را زدیم؟!
- به نظر میرسد با شخصیت آیت الله صدر سازگار نیست که چنین اجازهای دهند. مرحوم آیت الله صدر با آیت الله خوانساری در عین اینکه تایید میکردند فدائیان اسلام را، در این گونه اقدامات قطعاً هیچ گونه دخالتی نداشتند. پریشب یک دوست عرب میگفت: میلیون مره فی المائه! یعنی یک میلیون درصد! من نیز میگویم میلیون فی المائه، چنین اجازهای از آیت الله صدر صادر نشده است. البته آقای عبدخدایی یک اقدامی کرده و بعد هم پشیمان شده است. در دو سه جا از جمله در مجله شهروند نیز عذرخواهی کرده که من موجب ناراحتی ایشان شدم. البته اینکه کسی را بکشیم و بعد عذرخواهی کنیم که موجب ناراحتی او شدهایم.
- ببخشید حاج آقا، خود امام موسی صدر آن زمان موضعشان در قبال دکتر مصدق، آیت الله کاشانی، فدائیان اسلام و اختلافات فیما بین آنها چگونه بود؟
گرایش ایشان گرایش صدری بود. یعنی گرایش والد ایشان هر جور بود، گرایش ایشان نیز همان طور بود چون مرحوم حاج آقا رضا صدر هر یک بار که خدمتشان بودیم فرمودند: چه کسی به شما گفته است آقا موسی طرفدار فدائیان اسلام بود؟ آقا موسی «مصدق» بود. آن کسی که طرفدار فدائیان اسلام بود، من بودم. مرحوم آیت الله صدر، [یعنی] آقای صدر پدر، طرفدار نهضت ملی بودند. آقازادههای ایشان نیز چنین بودند. بعداً که اختلاف بین آقایان ایجاد شد، یا ایجاد کردند به قول مرحوم آیت الله طالقانی، و در دام افتادند نتیجهاش را همه دیدیم و همه دیدند؛ عدهای با مرحوم آیت الله کاشانی مخالف شدند، اما عده زیاد دیگری هم احترام ایشان را داشتند، اگر چه ممکن بود در عین حال نیز اعتقاد داشته باشند که نهضت ملی که رهبرش دکتر مصدق است، باید با آن نیز بود.
روش امام موسی صدر هرگز این نبود که با کسی طرف شود و بجنگد. وقتی از کجا برمیدارد به اسدالله علم نامه مینویسد که در مصر شنیدم چنین کردند و چنان، چنین آدمی را ما میگوییم. «صلح کل» یا «فوق الخطوط.» با همه خطها ایشان بود. البته کسی که میخواهد کار بکند، باید هم این طور باشد. مثل آقای [شیخ محمد تقی] قمی. وقتی در قاهره با فاروق میخواهد کار کند و در ایران با شاه. باید با اینها ارتباط داشته باشد، نمیتواند نداشته باشد و چارهای هم جز این نیست.
البته اینکه انسان خودش را در مقابل آنها ببازد یا خودش را در اختیار آنها قرار دهد، طبیعتاً غلط است که هیچ کدام این آقایان این طور نبودند؛ نه امام موسی صدر این طور بود، نه آقای قمی، خود آقای صدر به من گفتند قرار بود شاه برای یک بیمارستانی در لبنان پولی بدهد. بعد سرهنگ قدر- سفیر شاه در بیروت- گفت شما باید بالای سر در بیمارستان بنویسید «به نام نامی شاهنشاه آریامهر اعلیحضرت همایونی». ما نیز گفتیم چنین کاری را نمیکنیم. از جاهای مختلف کمک گرفتهایم، حتی از سنگال نیز کمک گرفتهایم، حالا یک مبلغی را هم اعلیحضرت قرار است بدهند. ما چنین چیزی را نمینویسیم. میگفتند آن پول را هم به ما ندادند. البته اینجا متاسفانه آمدند و گفتند ایشان چند میلیون دلار از شاه پول گرفته است، که خلاف واقع بود.
به هر حال آقای صدر یک انسان «صلح کل» به معنای مردم دار بود. روش و اخلاق حضرت رسول را داشت که میخواستند همه را جمع کنند. اگر میخواستند این را طرد کنند، آن را طرد کنند، کسی نمیماند و تنها خودشان میماندند. - درست است. بله. ما درباره فدائیان اسلام صحبت میکردیم. که شما رفتید روی جبهه ملی و موضوعات دیگر. طبیعتاً بحث درباره هر کدام از اینها فرصت بیشتری را میطلبد که الان وقتش نیست. به هر حال من معتقدم مرحوم آیت الله صدر میلیون فی المائه در این امر دخالتی نداشتند. مرحوم نواب هم نیازی نمیدیدند بر این موضوع و تشخیص خودشان را حجت میدانستند. این دستور [ترور دکتر حسین فاطمی] را نیز قطعاً مرحوم نواب دخالتی نداشتند و خود مرحوم واحدی [مسوول آن] بودند. خود آقای عبدخدایی هم که چند بار ذکر کردند مرحوم نواب درباره ماموریت به من گفتند و آقای صدر اجازه دادند، ما حجتی نداریم بر این حرفها و من فکر نمیکنم صحت داشته باشد.
- در مورد آن نامهای که آقای عبدخدایی مدعی هستند مرحوم پدرشان برای مرحوم آیت الله صدر نوشتند، چه نظری دارید؟
نامهای که ایشان مدعی هستند [پدرشان] برای آیت الله صدر نوشتند، بنده شدیداً تکذیب میکنم. به دلیل اینکه مثلاً قیام به امری از سوی یک مرجع، برای فرد خاصی نیست. بنابراین ایشان [آیت الله صدر] یک حکم کلی داده بودند، البته اگر داده بودند که نداده بودند در این زمینه. میتواند هم پسر ایشان اقدام کند، هم کس دیگری اقدام کند. بنابراین اینکه ابوی ایشان بنویسد چرا برای پسر من چنین فتوایی دادهاید، [منطقی نیست، چرا که] در مورد پسر ایشان کسی چیزی نگفته است!
من فکر میکنم این موضوع نیز مثل موضوع قبلی است. - میلیون فی المائه نادرست باشد. به هر حال مرحوم حاج شیخ غلامحسین را من میشناسم و با پدر بنده خیلی رفیق بودند. ایشان عالمی نبود که بردارد و به مراجع چنین نامهای بنویسد. البته این را میدانم که نامهای برای دکتر فاطمی نوشتند و عذرخواهی کردند که در روزنامهها هم همان وقت چاپ شد و اشارهای هم به این نیست که مرجعی به ایشان اجازه داده یا نداده بود.
شرق، دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۹