اسلام، چنانکه امام میگوید، برای تکریم انسان میکوشد، انسانی که خلیفهی خدا در زمین است؛ و به صیانت از او در مواجهه با انحطاط و انحراف اهتمام دارد. «اسلام جامعهای انسانی را پیشنهاد میکند که متناسب با واقعیت وجودی انسان باشد.
بخشی از مقاله دکتر رشاد بولس سلامه در یازدهمین همایش «کلمه سواء»، ۲۱ آذر ۱۳۸۸ ـ بیروت، لبنان نیکوتر آن است که آدمی به جای آنکه دربارهٔ امام موسی صدر، که حضور او را همچنان احساس میکنیم، بنویسد. نوشتههای او را بخواند و سخن او را بر زبان آورد و کلامش را از بر کند و حدیثش را زمزمه کند و پندها و سخنان استوار او را گوش فرا دهد. این نکتهای بود هنگام نوشتن این مقاله به ذهنم رسید.
مقالهای که برای کنفرانس یازدهم کلمه سواء و به دعوت مرکز مطالعات و تحقیقات امام موسی صدر نگاشتم. این مرکز که با حضور سرکار خانم رباب صدر و سید صدرالدین و همکاران نخبهٔ آنها اداره میشود.
اعضای این مرکز پیامبرانی هستند که با اندیشه این امام بزرگ و این معلم و رهبر به سان میراثی تعامل میکنند و آن را در اختیار علاقهمندان میگذارند؛ میراثی که فقط به دست فرزندان مکتب امام صدر و همراهان او سپرده میشود. برای تشکر و قدردانی میافزایم که مرکز امام موسی صدر پس از انتخاب من برای نگارش این مبحث، مجموعهای از اسناد را به من ارائه داد؛ برخی از آنها سخنرانی و برخی دیگر گفتوگوهای امام صدر با اهالی مطبوعات بود. در این میان نوارهایی از صدای او هم بود. وه! که چقدر دلتنگ این صدا بودم. وه! که چقدر دلتنگ خوشآمدگویی به مهمان ارجمند خانهٔ پدریام شدم. مهمانی متواضع که در کنار بولس سلامه گرد سفرهای ساده بنشیند. سفرهای که شیرینترین شیرینیهای آن و بلکه بالاترین افتخارش نشستن امام در کنار آن بود. به بررسی و مطالعهٔ اسناد پرداختم و فقرههایی از سخنان امام را برگزیدم که در کارم باید دقیقاً ذکر میشد. این کار را برای امانتداری در محتوا صورت دادم تا در محتوای سخنان امام تصرفی و در مقصود و مضمون آن خدشهای وارد نکرده باشم.
پس از پایان انتخاب این فقرات، فکری به ذهنم خطور کرد؛ به جای تألیف و نوشتن مقالهای درباره امام، همین فقرات را بخوانم. بیشک، بدین سبب که هر تلاشی، هرچند که مبتکرانه باشد، نمیتواند ما را به آن سطحی برساند که امام صدر رسید. این مسئله در همهٔ نوشتهها و گفتهها و سخنان و گفتوگوهای امام مصداق دارد؛ بیهیچ تفاوتی میان موضوعاتی که امام بدانها پرداخته است؛ به ویژه موضوع «انسان». گفتم «موضوع انسان» و چه بسا درستتر آن باشد که بگویم «مسئلهٔ انسان» (قضیة الإنسان) یا «انسان مسئله» (الإنسان القضیه)، که امام موسی صدر به عنوان مجتهدی اندیشمند و رهبر بزرگ دینی با آن مواجه شد.
طبیعی است که امام، هم انسان مسلمان را براساس برخی آیات قرآنی و احادیث شریف، معرفی میکند و هدایت و تعلیم میدهد و هم متوجه انسان لبنانی، بلکه مطلق انسانها میشود و از آنان دعوت میکند مسئولیتشان را در قبال جامعهشان و وطنشان ادا کنند. الف. انسان در اسلاماسلام، چنانکه امام میگوید، برای تکریم انسان میکوشد، انسانی که خلیفهٔ خدا در زمین است؛ و به صیانت از او در مواجهه با انحطاط و انحراف اهتمام دارد. «اسلام جامعهای انسانی را پیشنهاد میکند که متناسب با واقعیت وجودی انسان باشد.
اسلام تمامی جوانب و ابعاد و جودی انسان را میپذیرد و فضایی مناسب برای رشد تواناییها و تربیت و هماهنگی استعدادهایش فراهم کرده است.» (اسلام و کرامت انسان) تلاش اسلام برای تکریم انسان همان ارج نهادن به کرامت او از طریق تربیت و رشد در همهٔ زمینههاست. امام همین مفهوم را این گونه بیان میدارد: «نخستین گام در راه تربیت و ارتقای اندیشهٔ انسان، برای تکامل او در همهٔ زمینهها، عبارت است از آگاه کردن او از کرامت خویش و رهنمون شدن او برای اهتمام به مسائل خویش.» (اسلام و کرامت انسان) مقصود امام از این سخن آن است که انسان تنها برای موفقیت فردی خود مهیا نمیشود، بلکه میخواهد جزئی اساسی و فعال در ترکیب جامعه باشد. امام، حتی بیش از پیش میرود و چیزی بدین معنا میگوید که هیچ نیازی به جامعه نیست اگر هدف جامعه انسان نباشد.
این ادعا را بر اساس این گفتهٔ امام کردهام: «نظر به اینکه هدف از ساختن چنین جامعهای انسان است و عنصر اساسی برای ایجاد جامعه نیز انسان است، ضروری است که به واقعیت انسان توجه شود و در پرتو عنایت به چنین واقعیتی برنامه ریزیها صورت گیرد.» پس از این امام شروطی را برای جامعه مطرح میکند تا جامعه به فردگرایی دچار نشود؛ زیرا فردگرایی بعدی اساسی از وجود انسان را نادیده میگیرد. مقصود او بعد اجتماعی است. بالاترین مرتبه تربیت، همان صیانت انسان از تمایلات شرورانه است؛ مانند خودخواهیای که قرآن کریم از آن به «امارهٔ به سوء» تعبیر میکند تا به خطر خودخواهیهای فردی هشدار داده باشد.
یکی دیگر از تمایلات شرورانه چیرگی قوی بر ضعیف است که به نادیده انگاشتن بعد دیگری از ارزشهای اجتماعی و انسانی و ملی میانجامد؛ یعنی به نادیده گرفتن آزادی و استقلال. اینها با حقیقت جامعهای که اسلام پیشنهاد میکند، ناسازگار است. جامعه اسلامی جامعهای است که فرد را با همهٔ ویژگیهای شخصی و اجتماعی به رسمیت میشناسد. (ن. ک. اسلام و کرامت انسانی) امام صدر بدین شکل جایگاه انسان را در جامعه و موقعیت جامعه را در برابر انسان ترسیم کرد.
این نظریه به شکل ناخودآگاه با دیدگاه یکی از متفکران فرانسوی همسوست که دربارهٔ نقش سیاست در جامعهٔ انسانی سخن میگوید. او تأکید میکند سیاست برای سیاست نداریم مانند آنچه درباره هنر میگوییم: هنر برای هنر. بلکه فقط سیاست برای انسان و جامعه داریم. سخن دقیقاً این است: «سیاست همان جامعه است.» امام، با نگاه علامهای مجتهد و جامعهشناس، از جدال فطرت خیر و شر در انسان سخن میگوید. امام معتقد است که خیر و اعمال مثبت انسان با حقوق دیگران ناسازگار نیست و هماهنگ با مصالح جامعه است. اسلام از این فطرت و تمایلات خیرخواهانه به «اوامر قلب سلیم» یا «نفس مطمئنه» یاد میکند و عملی را که با حقوق دیگران در تعارض است و بر اساس شهوات نفسانی است «اماره به سوء» میخواند.
امام صدر بخشی از سخنان خود را نیز به جایگاه حق در سازمان دهی جوامع انسانی اختصاص داده است و معتقد است که قوانین عمومی جامعه باید مراعات شوند و با این بیان نگرش خود را درباره آزادی فردی انسان در کنار آزادی دیگران، مشخص کرده است و میگوید که آزادی فردی و حقوق افراد و مصالحشان و حقوق جامعه و مصالح آن باید هماهنگ شود. امام حق دیگری را تا قداست بالا میبرد: «بر هر مسلمانی احترام دیگران و حفظ آبروی دیگران واجب و تعدی در عمل و گفتار به دیگران حرام است.» امام میگوید: «از جملهٔ آموزههای اسلام که مبتنی بر کرامت انسان است، اصل قداست همهٔ نیازهای آدمی است.
اسلام همهٔ این نیازها را میپذیرد و آنها را نعم الهی میداند و احکامی وضع میکند که این تمایلات هدایت شود. همچنین تلاش برای برآورده کردن مشروع آنها را عبادت میخواند. تجارت و کشاورزی و کارهای عمرانی عبادت است و تلاش برای کسب روزی حلال جهاد است. پیامبر در حدیث شریفی کسانی را که فقط نماز میخوانند و تلاشی برای کسب روزی نمیکنند، از جملهٔ کسانی میداند که دعایشان مستجاب نمیشود و کسانی را که به این نمازگزاران انفاق میکنند، برتر و والاتر میداند.» (اسلام و کرامت انسانی) به عقیدهٔ امام با این نگرش اسلامی به جامعهٔ انسان و با رعایت ارزشهای انسانی در اسلام، جامعه به صورت انسان بزرگ واحدی به چشم میآید، که نزاعی و اختلاف طبقانی و فرقهگرایی در آن دیده نمیشود، بلکه توانمندیها و نیروها متفاوت است و در عین حال با یکدیگر در تعاملاند و همکاری میکنند.
هر فردی با بهرهمندی از دیگران به کمال میرسد و با عطا و بخشش به دیگران، ارتقا مییابد. امام موسی صدر بر آن است که جامعه از همهٔ افراد آن تشکیل میشود، بیآنکه فردی از دیگری یا طبقهای از طبقهٔ دیگر یا گروهی از گروه دیگر و یا نژادی ازنژاد دیگر امتیازی داشته باشد حتی اکثریت هم امتیاز ویژهای نسبت به اقلیت ندارد. همه را دعوت میکنم تا به بعد ایمانی و ملی این موهبت، یعنی نگرش امام موسی صدر، توجه داشته باشند، خصوصاً در این شرایط سیاسی شگفتی که در آن به سر میبریم، به خصوص وقتی سخن از استقلال اکثریت و یا اکثریتها و آزادی آنها برای تصمیم گیری درباره سرنوشت کشور و غلبهٔ آن برا اقلیتها هر گونه و هر تعداد که باشند.
امام موسی صدر میگوید از نظر اسلام مشکلِ جهانیِ تفاوت و تمایز مردم از برای آگاهی و شناخت و تبادل و همکاری است که به تکامل بعد انسانی در سطح جهانی میانجامد. اما تعلق انسان به محیط و جامعه اوست ولی این احساس نباید همراه با احساس بزرگی و برتری نژادی همراه باشد. وطن و قوم و خانواده بتهایی برای پرستش نیستند. در جامعهٔ اسلامی انسان مالک ثروت است، نه اینکه ثروت آدمی را به تملک خود در آورد، گویا ثروت امانت خداوند در دستان انسان است. امام صدر با استناد به قرآن و با توجه به مفاهیم قرآنی جایگاه انسان را در میان آفریدهها روشن میکند و چیزی میگوید و بلندترین سخنی است که میتوان در این باره ابراز داشت: «انسان در قرآن کریم مکرم و برتر از بسیاری از آفریدههاست.
مخلوق بهترین خالق در بهترین شکل است؛ او مخلوق خدا و خلیفهٔ خدا در زمین است. خدا اسمای الهی را به او آموخت و از روح خود در او دمید و فرشتگان را فرمان داد تا بر او سجده کنند و خورشید و ماه و ستاره و شب و روز را مسخر او ساخت. او تنها موجودی است که خداوند با علم به او برتری داد و اوست که میتواند بر نیروهای هستی و دیگر موجودات چیره شود. در پایان بخش نخست این نوشته که درباره دیدگاه امام صدر درباره انسان در پرتو قرآن و حدیث و آموزههای اسلامی بود، باید یاد آور شوم که کسی گمان مبرد که پرداختن بدین بخش به این معناست که نگرش امام صدر به انسان مسلمان با مطلق انسان متفاوت است... معاذ الله که چنین باشد.
به هر روی علاقهمند بودم تا پرتوی بر بعد ایمانی مکتب امام موسی صدر و بر اهتمامش به نشر نظر دین در این باره بیفکنم. مقصود امام این بود که نشان دهد ارزشها و اصول انسانی رایج با آموزهها و متون و مفاهیم اسلامی سازگار است؛ و نیز با تمسک به گفتهٔ حضرت علی بنمایاند که آدمیان، همه، از یک جوهرند و اگر برادر دینی یکدیگر نیستند، در خلق، مانند یکدیگرند.
بدون تعصب و به دور از فرقهگرایی و چیزهایی که در اثر جهل به حقایق و آموزههای ادیان در جامعه رواج مییابد، و نیز بدون تأثیرپذیری از تحریکهای نیروهای شرور که نه خیر را میشناسند و نه آن را برای دیگران میخواهند، باید بگوییم که امام صدر بر اساس مشابهت بسیاری از آموزههای مسیحیت و اسلام برای هدایت همگان میکوشید. او بر ضرورت خروج از غارهای جهل و عزلت پای میفشرد تا جامعهٔ انسانی را به اوج برسانیم. مقصود از اوج جامعهٔ انسانی، عدل و صلح، حق و مساوات، علم و معرفت، پیشرفت و رشد انسانی و اقتصادی بود. اینها همه ارزشهایی است که هیچ دینی با ارزشمند بودن آنها مخالفتی ندارد و آدمیان نیز دربارهٔ آنان اختلافی ندارند.
امام صدر در این باره میگوید: «در خدمت انسان باشید تا در خدمت خدا باشید... در خدمت محمد (ص) و مسیح (ع)... دفاع از وطن و دفاع از انسان و دفاع از کرامت انسانی و دفاع از آزادی انسان، دفاع از خداست و مرگ در این راه، مرگ در راه خداست.» امام موسی صدر توانست موانع پیش رو را پشت سر بنهد و در بلندیها جای گیرد. از این رو، او نسیم خیر را حس میکرد. او از رایحهٔ این نسیم بهرهمند میشد، پیشتر از آنکه بخواهد به منبع و مصدر آن توجه کند. او برای نشر و تعمیم مفاهیم خیر تلاش بسیار میکرد و در این تلاش یکی از اسرارش را چنان تفسیر کرد که بسیاری از افراد پیرامونش و هم مذهبیانش شگفت زده شدند.
او گفت: «من روش به ظاهر سکولاریستی و اجتماعی خود را در قبال دیگر فرق و مذاهب، سکولاریستی نمیدانم، بلکه دقیقاً روش دینی محض است. باید بگویم تدین و التزام درست به آموزههای دینی وجود دارد که به کلی با فرقهگرایی منفی متفاوت است، نیز با عزلت از جامعه. ارتباط و تماسهای من با پیروان دیگر مذاهب و فرقهها و همکاری من دربارهٔ اهداف مشترکمان از ژرفای دین است و نادیده گرفتن اصول دینی نیست.» بالطبع، این سخن شجاعانهٔ امام در چارچوب مسئلهای قرار میگیرد که ما امروز آن را «وحدت ملی» میخوانیم.
وحدت ملی هدف بلندی است که یکی از اسباب تمایز لبنان است. لبنان وطنی است که از یک سو ادیان و فرق و مذاهب متعدد در آن به چشم میخورد و از سوی دیگر، تعامل مثبت میان این فرق متعدد، که یکی از ویژگیهای مهم این وطن است، وجود دارد. باید گفت که همین خصوصیت است که این سخن پاپ یوحنا پولس دوم را معنادار میکند: «لبنان بیش از یک وطن است، لبنان رسالت است.» امام صدر به تلاش میدانی برای نیل به این هدف در ضمن دیگر تلاشهایش بسنده نکرد، بلکه وحدت ملی را هدف محوری نقش خود در لبنان قرار داد و حقیقت و ابعاد آن را برای همگان روشن ساخت.
او گفت: «من معتقدم که وحدت ملی معنایی ژرفتر از یکی کردن مصالح و منافع یا وجوب احترام به منشوری ملی و یا ایمان به زندگی مشترک دارد. وحدت ملی وحدت عقلها و قلبهاست. وحدت ملی وحدت اهداف و وحدت همهٔ شهروندان در اهداف و در معیارهای عمومی برای وجود انسان است. این وحدت همان وجود ملت است و اطمینان و تأکیدی است بر استمرار وطن... با این شروط است که وحدت ملی حقیقتی میشود که همهٔ شهروندان باید با آن زندگی کنند.»