ما انسانها از یکدیگر متفاوت هستیم. رنگ،نژاد، فرهنگ، زبان و دینهای
متفاوت و گوناگونی داریم. اما به رغم این گوناگونی همه انسانیم و فرزندان
آدم. هم کنشی میان گروههای مختلف، اعم از دینی،نژاد، فرهنگی، اقتصادی یک
نیاز غیرقابل اجتناب است. این هم کنشی میتواند از دو نوع باشد؛ یک نوع هم
کنشی براساس همگرایی، صلح و دوستی یا از نوع واگرایی، دشمنی و جنگ و ستیز
است.
دکتر ابراهیم یزدی
۱- ما انسانها از یکدیگر متفاوت هستیم. رنگ،نژاد، فرهنگ، زبان و دینهای متفاوت و گوناگونی داریم. اما به رغم این گوناگونی همه انسانیم و فرزندان آدم. هم کنشی میان گروههای مختلف، اعم از دینی،نژاد، فرهنگی، اقتصادی یک نیاز غیرقابل اجتناب است. این هم کنشی میتواند از دو نوع باشد؛ یک نوع هم کنشی براساس همگرایی، صلح و دوستی یا از نوع واگرایی، دشمنی و جنگ و ستیز است. تجارب تاریخی نشان داده است هرقدر جنگ و ستیز میان گروههای انسانی مخرب و نابودکننده است، همگرایی و دوستی و همکاری و همراهی میان آدمیان موجب بهرهمندی و رشد تمام گروه هاست.
۲- لبنان یکی از کشورهایی است که گوناگونی اجتماعی و دینی در آن بیش از هر کشوری در خاورمیانه است. لبنان آسیبهای فراوانی را در جنگ و ستیز متحمل شده است. لبنان نیازمند رهبرانی است نظیر امام موسی صدر که پرچمدار همگرایی و همصدایی و وفاق ملی باشند. امام موسی صدر مشعل دار مدارا، مفاهمه و هم کنشیهای صلح آمیز میان گروههای مختلف دینی در لبنان بوده است. در دهکده جهانی ما آدمیان بیش از هر زمان به یافتن محورهای مشترک برای تفاهم و همگرایی نیازمندیم. هر قدر این همگرایی و تفاهم و همکاری برای همگان و کل جامعه بشری میتواند سودمند باشد جنگ و ستیز و ناسازگاری مخرب و به ضرر همگان است. جهان اسلام دوره جدیدی از بیداری و آگاهی را تجربه میکند. این آگاهی و اشعار بر هویت دینی موجب شکل گیری و بروز جریانهای مختلف دینی- قومی و نژادی میان مسلمانان شده است. برخی از مسلمانان قرائت خود را از دین مطلق کردهاند و راه ستیزه جویی با سایر مسلمانان و غیرمسلمانان را انتخاب کردهاند. بررسی دستاوردها نشان میدهد این رویه تا چه میزان به زیان مسلمانان و صلح و دوستی جهانی تمام شده است. در برابر گروههایی از مسلمانان هستند که ضمن تاکید و تکیه بر اصالت اندیشه دینی خود در برابر غیرمسلمانان راه تفاهم و هم کنشی مدارامحور را با دگراندیشان درون یا برون دینی انتخاب کردهاند. بیتردید چنین راه و روشی در درازمدت به نفع اسلام، مسلمانان و صلح و آرامش جهانی است. بررسی راه و روش امام موسی صدر به عنوان یک رهبر مسلمان شیعی در یک جامعه متکثر دینی و فرهنگی به درستی میتواند راه نسل جدید و جوان در هر کجای دنیا که برخی از متعصبان و خردگریزان، ستیزه جویی و استفاده از ابزارهای خشونت را برای برخورد با دگراندیشان تبلیغ میکنند، بسیار پرمعنا و آموزنده است. راه و روش امام موسی صدر در هم کنشی با سایر ادیان و گروههای سیاسی، دینی و فرهنگی در لبنان و خاورمیانه برخاسته و در تطابق کامل با آموزههای قرآنی بوده است.
۳- اولین گام در همکنشی با دگراندیشان، اعم از برون یا درون دینی قبول گوناگونی اندیشهها در جامعه بشری و تحمل آن است. آیات متعددی در قرآن کریم این تنوع و گوناگونی در آرا و عقاید مردمان را به عنوان یک واقعیت انسانی مطرح ساخته است؛
۱-۳- مردم امت واحدی بودند و به تدریج میان آنها اختلاف پدید آمد؛ - کان الناس امه واحده (بقره ۱۱۳ و زخرف ۳۳) - و ما کان الناس الا امه واحده (یونس ۱۹)
۲-۳- اگر خدا میخواست اختلافات به وجود نمیآمد و مردم یک امت واحد باقی میماندند؛ - ولو شاءالله لجعلکم امه واحده ولکن یدخل من یشاء فی رحمته و الظالمون مالهم من ولی ولانصیر (شوری ۴۲) - ولو شاء ربک لجعل الناس امه واحده ولایزال مختلفین (هود ۱۱۸) - لوشاءالله لجعلکم امه واحده ولکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء و لنسئلن عماکنتم تعملون (نحل ۹۳)
۳-۳- اختلاف میان آدمیان تا پایان جهان و روز رستاخیز باقی میماند و خداوند در آن روز در مورد اختلافات شما قضاوت خواهد کرد. - الله یحکم بینکم یوم القیمه فیما کنتم فیه تختلفون (حج ۶۸)
۴-۳- هدایت دست خدا است. در دنباله آیه ۹۳ سوره نحل و بسیاری از آیات دیگر تصریح شده است که هدایت آدمیان برعهده خداوند است. این تاکید خداوند از آن جهت واجد اهمیت است که دین باوران در هر دینی در بسیاری از موارد، خالصانه عشق و علاقه شدیدی به «هدایت گمراهان» دارند و این علاقه و اصرار نقض غرض است و به جای جذب موجب دفع میشود. اگرچه آمده است؛ الا ان حزب الله هم المفلحون (مجادله ۲۲) اما هدایت دست خدا است و نمیتوان و نباید عقاید خود را بر دیگران تحمیل کرد.
۵-۳- اینکه هر گروهی از مردمان به آنچه اعتقاد دارد خوشحال و راضی باشد، طبیعی است؛ کل حزب بما لدیهم فرحون (روم ۳۲ و مومنون ۵۳)
۶-۳- دعوت به همگرایی از تمام دین باوران بر حول محورهای مشترک؛ قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئاً ولا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون (آل عمران ۶۴)
۴- به دنبال قبول و پذیرش اصل تنوع و تکثر آرا و عقاید در جامعه انسانی تساهل و تسامح و تحمل عقاید دگراندیشان اجتناب ناپذیر است. برخی از متعصبان تحمل عقاید دیگران و تساهل و تحمل را معادل باری به هر جهت بودن در باورهای دینی میدانند و بر این باورند که در قبول اندیشههای دینی تساهل جایی ندارد. این نگرش به کلی نادرست است. منظور از تساهل و تسامح و تلرانس (یا تحمل) چگونگی برخورد و رفتار با دگراندیشان است. پیامد قبول و تن در دادن به گوناگونی آرا و عقاید مردمان و احتراز و دوری جستن از تحمیل عقاید خود به دیگران این است که صاحبان اندیشههای متفاوت و حتی متضاد، به جای جنگ و ستیز با یکدیگر، به یافتن وجوه مشترک میان خود و همگرایی در آن محورها بپردازند. بقای جامعه بشری و بهرهمندی تمامی اعضای جامعه از امکانات خدادادی مشروط به این وفاق و همگرایی است. یافتن و پذیرفتن حق یا هدایت را باید، همان طور که خداوند تاکید دارد، به خدا واگذار کرد. مهم این است که دین مداران، الگو و اسوه واقعی و عینی ارزشهای معنوی دین باشند.
۵- امام موسی صدر در حالی که یک رهبر برجسته شیعه بود، اما این استعداد و هنر و شایستگی را داشت که با پیروان سایر مذاهب و ادیان، براساس احترام متقابل رفتار کند و آنها را جذب کند. او این شیوه و روش برخورد مسالمت آمیز و انسانی با پیروان سایر مذاهب و ادیان را نه تنها در رفتارهای خود لحاظ میکرد، بلکه از هر فرصتی، برای آموزش پیروان خود، در سازمانها و نهادهای مدنی و سیاسی که ایجاد کرده بود، استفاده میکرد. به عنوان نمونه او در کلاسهای آموزش اعضای ارشد جنبش امل (در سال ۱۹۹۳) این جهانشمولی ادیان و سعه صدر ضروری در برخورد با پیروان سایر ادیان و مذاهب را مورد بحث قرارداده است (امام موسی صدر - ادیان در خدمت انسان - نشریه شماره ۲ - موسسه فرهنگی - تحقیقاتی امام موسی صدر - پاییز ۱۳۸۴). اما این نگرش تنها به آموزش پیروان منحصر و محدود نبوده است. در عمل و در صحنه تعامل و هم کنشی با سایر ادیان کاملاً بارز بوده است. به یاد دارم هنگامی که در اوج جنگهای داخلی لبنان به بیروت سفر کرده بودم، مصادف بود با رویدادی که طی آن هواپیماهای اسرائیلی، شهرها و دهات جنوبی لبنان را بمباران کرده بودند و در یک روستای نزدیک به مرز، که اهالی آن عموماً و اکثراً مسیحی بودند، چند نفری کشته شده بودند. آقای صدر میخواست برای دیدار و شرکت در مراسم سوگواری مذهبی به آن دهکده مرزی برود و پیشنهاد کرد او را همراهی کنم. با هم به جنوبیترین نقطه در جنوب لبنان و به آن دهکده رفتیم. رفتار او با مردمان و ابراز همدردی با آنان بسیار صمیمانه و خالصانه بود. واکنش مردم هم متقابلاً صمیمانه و بیتکلف بود. روش امام موسی صدر براساس قاعده جاذبه و نه دافعه، بسیار موثر بوده است. او بیش از هر رهبر اسلامی به ایراد سخنرانی در کلیساها و مجامع مسیحیان لبنانی دعوت میشد. به عنوان نمونه، او در فوریه ۱۹۷۵ (۳۰ بهمن ۱۳۵۳) برای انجام مراسم مذهبی به مناسبت آغاز روزه در کلیسای کبوشیین بیروت، دعوت شده بود. این نخستین بار در تاریخ مسیحیت لبنان و شاید جهان بود که یک روحانی غیرکاتولیک در یک کلیسای کاتولیک برای جمعی از مومنان مسیحی در جایگاه موعظه سخن میراند. در این برنامه او سخنان خود را چنین آغاز کرد؛ «خدایا، تو را سپاس میگوییم.
پروردگارا، ای خدای ابراهیم و اسماعیل، خدای موسی و عیسی، خدای مستضعفان و همه آفریدگان.» برای فهم درک دینی و سیاسی امام موسی صدر، باید متن این خطبه تاریخی را بررسی و موشکافی کرد. او در فرازی چنین میگوید؛ «لبنان سرزمین ماست؛ سرزمینی که انسان آن اولین و آخرین سرمایه آن است؛ انسانی که عظمت لبنان را با هجرت اندیشه و تلاشهایش پدید آورده است. چنین انسانی را در این کشور باید صیانت کرد. اگر بخواهیم از لبنان صیانت کنیم، اگر بخواهیم به اقناع حس ملی خود بپردازیم، و اگر بخواهیم به حس دینی خود پاسخ دهیم، باید انسان، لبنان و همه تواناییهایش را پاس بداریم. سخت گیری در راه انسان، در حد نیاز، به شرط هتک نشدن انسانیت انسان، مجاز است.» «ای مردان و زنان مومن، باید برای انسان، همه انسانها، انسانهای در بیروت، جنوب، عکا، حومه بیروت، کرنتینا و حی السلم، با یکدیگر همدل و همنوا شویم.» امام موسی صدر در مراسم هفتمین روز شهادت کامل مروه روزنامه نگار لبنانی در مه ۱۹۹۶ (خرداد ۱۳۵۴) چنین گفت؛ «برادران، مطبوعات محرابی است برای پرستش خدا و خدمت به انسانها و اگر از عهده وظایف خود برنیاید، دامگه شیطان و مایه تخریب انسانیت خواهد بود.» «برادران، مطبوعات از مهمترین میدانهای جهادی و از برجستهترین عوامل تکوین انسان مدنی است.» او سپس جایگاه آزادی را از زبان یک عالم دینی- شیعی چنین بیان میکند؛ «برادران، آزادی برترین ساز و کار فعال کردن همه تواناییها و ظرفیتهای انسانی است، هیچ کس نمیتواند در جامعه محروم از آزادی خدمت کند، تواناییهایش را پویا و موهبتهای الهی را بالنده سازد. آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوش گمانی نسبت به انسان؛ حال آنکه نبود آزادی یعنی بدگمانی نسبت به انسان و کاستن از کرامت او. کسی میتواند آزادی را محدود کند که به فطرت انسانی کافر باشد؛ فطرتی که قرآن میفرماید؛ «فطرت الله التی فطرالناس علیها (۳۰؛ ۳۰) فطرتی که پیامبر باطنی و درونی انسان است.»
او ادامه میدهد؛ «صیانت از آزادی ممکن نیست مگر با آزادی. آزادی برخلاف آنچه میگویند هرگز محدودشدنی و پایان یافتنی نیست. در حقیقت آزادی کامل عین حق است. حقی است از جانب خدا که حدی بر آن نیست.» امام موسی صدر از هر فرصتی برای معرفی چهره واقعی اسلام، در قالب امکانات و رویدادها بهره میجست. در عاشورای سال ۱۳۵۶ برابر با دسامبر ۱۹۷۷ و تقارن عاشورای حسینی (ع) با ایام میلاد حضرت مسیح، در پیامی به مردم لبنان از «صلح، پیوند پاینده اسلام و مسیحیت» سخن به میان آورده است. و راههای معقول و مطلوب همکاریها و همگراییها و ارتباط آن را با مشکلات روز لبنان ارائه داده است؛ «صلح میعادگاه تاریخی و اجتناب ناپذیر مسیحیان و مسلمانان است؛ چه از لحاظ تاریخی، نزدیکی میان پیروان اسلام و مسیحیت ضرورت یافته است. به ویژه هنگامی که صهیونیسم ظهور یافته و دندانهای زهرآگین خود را نشان داده و چنگالهای خود را به سوی سرزمین ما دراز کرده، آن هم نه فقط برای برافروختن آتش اختلافات مذهبی در کشور و منطقه ما، بلکه میخواهد این منطقه را به انبار مهمات و دولتهای کوچک مذهبی تقسیم کند و نه فقط دین ما و مسیحیت را بلکه سیمای دین والای خود را که مورد احترام ماست و ما پیامبر راستین آن را مقدس میشماریم، مخدوش سازد و میراث مسیحیت و اسلام و تاریخ تمدن، فرهنگ و ارزشهای آن دو را بار دیگر به بازی گیرد.» این چنین نگاهی نه تنها از آموزههای قرآنی سرچشمه میگیرد، بلکه مبتنی بر درک واقع بینانه از وضعیت پیچیده لبنان، به خصوص در آن زمان و پاسخی است آگاهانه و خردمندانه به تحریکات تفرقه انگیزانه دولت اسرائیل در لبنان.
۶- اگر امروز یک همه پرسی درباره معتبرترین و محبوبترین و اثرگذارترین شخصیت سیاسی- دینی معاصر لبنان صورت گیرد، به نظر میرسد، بدون تردید، این مقام به امام موسی صدر تعلق بگیرد. او این محبوبیت در میان مردم لبنان، اعم از مسیحی، مسلمان، شیعه و سنی را مدیون؛ اولاً قرائت رحمانی از کلام خدا در قرآن و ثانیاً رفتارهای مهربانانه مبتنی بر تساهل و تسامح با گروههای گوناگون دینی و فرهنگی مردم لبنان است. اگرچه آموزههای او در لبنان همچنان زنده و پابرجاست اما خلاء وجود او بیش از هر زمان در لبنان، برای همه گروهها محسوس است.