نخستین بار که سخنرانی امام موسی صدر توجه مرا به خود معطوف کرد، زمانی بود که در میان جمعی سخن میگفت که اغلب آنان مسیحی بودند. ایشان «انسان» را خطاب قرار داده بود.
مطران جورج خضر، کشیش و استاد دانشگاه قدیس یوحنای بلمند
... نخستین بار که سخنرانی امام موسی صدر توجه مرا به خود معطوف کرد، زمانی بود که در میان جمعی سخن میگفت که اغلب آنان مسیحی بودند. ایشان «انسان» را خطاب قرار داده بود و به یاد ندارم که در آن سخنرانی به آیهای از قرآن استناد کرده باشد. چنین روشی را در میان هیچ یک از علمای مسلمان نشنیده و نخوانده بودم.
با خود گفتم: در حضور پیشوایی ایستادهام که قادر است اندیشههای انسانی را مبنای گفتوگو قرار دهد، تنها به «مسجد» محدود نشود و از آن فراتر رود.... به یاد دارم که در اوایل دهه ۱۹۷۰م و در یکی از روزهای تابستان، امام در دانشکده دخترانه بیروت درباره «اسلام» سخنرانی میکرد. جلسات آن سلسله مباحث از سوی «سلوی نصار» ترتیب داده شده بود.
ایشان در سخنان خود به این موضوع اشاره کردند که «در مسیحیت مفهوم دوگانه خیر و شر وجود دارد، زیرا انجیل یوحنا، ابلیس را رئیس این جهان نامیده است.» من که نمیخواستم در حضور جمع با امام بحث کنم، وقتی تنها شدیم به ایشان عرض کردم: «ابلیس، پیش از رانده شدن از درگاه الهی رئیس جهان نامیده شده است و آن زمانی بوده که فرشتگان عهده دار امور هستی بودهاند. به هر تقدیر در انجیل چهارم، مراد از «جهان»، جهان گناه و خطا بوده است. بدین ترتیب برخلاف عقاید پیروان زرتشت و مانی، دوگانگی جهان ماورای طبیعت، در مسیحیت مورد پذیرش نیست.»
امام با شنیدن سخن من، بلافاصله از زیر قبای خود قلمی طلایی رنگ بیرون آورد و آن جمله را خط زدند. تواضع و فروتنی ایشان مرا شگفت زده کرد و دریافتم که هرگاه حقیقتی برایش آشکار شود، بر آن گردن مینهد.
اندیشه ربوده شده، به کوشش مهدی فرخیان، موسسه فرهنگی- تحقیقاتی امام موسی صدر، ۱۳۸۵.