کسی فکر نمیکرد ۳۱ سال طول بکشد و این داستان ناتمام پایانش را پیدا نکند و همچنان همنشین یک علامت سوال باشد.
رضا رستمی: کسی فکر نمیکرد ۳۱ سال طول بکشد و این داستان ناتمام پایانش را پیدا نکند و همچنان همنشین یک علامت سوال باشد.
«چه اتفاقی افتاد؟»
هر سال ۹ شهریور که از راه میرسد، این پرسش را از خودمان یا دور و بریهایمان میپرسیم؛ پرسشی که ۳۱ سال پیش مردم لبنان (شیعه و سنی و مسیحی و...) از هم پرسیدند اما جوابی برای آن نیافتند. مثل ما که هنوز هم ناباورانه به گذر سالها مینگریم و نمیدانیم بالاخره «چه اتفاقی افتاده است؟»
کسی فکر نمیکرد ۱۱هزار و ۳۲۱ روز بگذرد و باز هم کسی نفهمد که چه سرنوشتی برای مسافر ایرانی پرواز لبنان لیبی رقم خورده است؛ مسافری که گفته میشد، لیبی را به مقصد ایتالیا ترک کرده اما کنکاشها نشان داد او هیچوقت پایش به ایتالیا نرسیده است. کسی فکر نمیکرد داستان امام موسی صدر با این پایان ناتمام ادامه یابد، اما ادامه یافت. سالها پشت سر هم آمدند و رفتند و این علامت سوال لعنتی پاک نشد که نشد.
گاهی مثل سال ۱۳۷۶ با شنیدن خبری که از حضور او در زندانهای لیبی حکایت داشت، شاد شدیم و گاهی... اما باز هم معلوم نشد که نشد.
روحانی خوشپوش و خوشسیمایی که خرداد ۱۳۰۷ در قم به دنیا آمد تا ۳۱ سال بعد راهی سرزمین لبنان شود. سرزمینی که ساکنانش خیلی زود او را پذیرفتند و شیفتهاش شدند. نه فقط شیعههای لبنان او را میستودند که مسیحیان این کشور هم او را امتداد روح مسیح میدانستند.
امام موسی صدر از سال ۱۳۳۸ تا سال ۱۳۵۷ در این کشور ماند، هم مراکز تحصیلی برای مردم راه انداخت، هم مجلس اعلای شیعیان را سامان داد و هم جنبش امل را پایه گذاشت. هر جا رفت، از برادری و دوستی و محبت حرف زد و خشونت را در هر شکل و لباسی نکوهش کرد. شاید به خاطر همینها بود که نامش در قلب مردم لبنان حک شد؛ مردمی که عاشقانه دوستش داشتند و کلامش را میشنیدند وعمل میکردند.
سیاستمداران لبنانی هنوز هم خاطرات زیادی از این مرد دارند؛ از کسی که هم مومن بود و معتقد و هم نوگرا بود و انساندوست. از کسی که رفتارش ترجمه رحمانیت اسلام بود.
ای کاش یکی از همین روزها خبری از او بشنویم و تصویری تازه از او ببینیم، تا دیگر روز ۹ شهریور اینقدر برای ما تلخ و آزاردهنده نباشد.ای کاش یکی از همین روزها...