زمانی که شهردار شهر سدبوشریه بودم و به کار وکالت و رسیدگی به مسائل حقوقی
شهروندان اشتغال داشتم، برای پیگیری کار اداری اسقف آشوریان به کاخ ریاست
جمهوری میرفتم. یک روز به امام صدر برخوردم.
نوشته: آگوست باخوس، حقوقدان مسیحی و نماینده سابق مجلس لبنان
زمانی که شهردار شهر سدبوشریه بودم و به کار وکالت و رسیدگی به مسائل حقوقی شهروندان اشتغال داشتم، برای پیگیری کار اداری اسقف آشوریان به کاخ ریاست جمهوری میرفتم. یک روز به امام صدر برخوردم. او با اینکه برای اولین بار مرا میدید، مرا به گرمی در آغوش گرفت و گفت: «من تو را از خودت بهتر میشناسم! شیعیان ساکن در برج حمود (منطقه مسیحی) به من گفتهاند تو چگونه آنان را مانند فرزندان خود حمایت میکنی و میان آنان و یک مسیحی مارونی فرق نمیگذاری.»
سپس شروع کرد به نام بردن از خانوادههای شیعه آن مناطق و یکایک ایشان را درست میشناخت. او ادامه داد: «ما همه باید دست به دست هم بدهیم و با هم برای خدمت مشترک به نزدیکی بین مذاهب و ایجاد زمینه زندگی مشترک میان آنها تلاش کنیم.» چند روز بعد ناگهان کلیسای مارمارون در بوشریه را به آتش کشیدند و بر تخته سیاه مدرسه کلیسا، عبارت «لا اله الا الله» را نوشته بودند. این حادثه فضای بسیار مسمومی علیه شیعیان و مسلمانان ایجاد کرد و منطقه را متشنج ساخت. پس از آن امام صدر با من تماس گرفت و از من خواست در سد بوشریه (منطقه مسیحی) و در محلی که قرار بود مسجد بسازند، به دیدارش بروم.
آنجا در حضور جمعیت فراوانی از شیعیان چنین گفت: «امروز میخواهیم پول جمع کنیم؛ اما هر چه جمع شود، برای ساختن این مسجد و کلیسای مارمارون نصف میکنیم!» این کار هوشمندانه، مرهمی بر زخم مسیحیان بود و به سرعت آرامش را به منطقه بازگرداند. چند وقت بعد هم معلوم شد کسی که این کار را کرده بود، مسیحی بوده که میخواسته فتنه درست کند. ارتباطها و تماسهای ما ادامه یافت تا اینکه من برای نمایندگی مجلس از آن منطقه نامزد شدم. تمام اهالی شیعه منطقه دور و برم جمع شدند و از من حمایت کردند و امام صدر مرا نامزد شیعیان در منطقه نامید و همین باعث شد تا با رای بالایی به عنوان کاندیدای مستقل به مجلس بروم و به عنوان رئیس تجمع نمایندگان جدید انتخاب شوم.
چندی بعد مطلع شدم که ایشان قرار است در کلیسای پدران کبوشی سخنرانی کند (سخنرانی معروف و تاریخی «ادیان در خدمت انسان» که برای اولین بار در تاریخ کلیسا، یک روحانی مسلمان در روز یکشنبه در محراب کلیسا برای مسیحیان موعظه کرد و عکس ایشان در زیر صلیب به شکل گسترده منتشر شد). من با او به آنجا رفتم. هنگامی که سخنرانی تمام شد و میخواستیم برگردیم، یکی از کشیشها دستم را گرفت و گفت: «این انسان امتداد روح مسیح است!» همواره در جلسات و گفتگوهایمان احساس میکردم او بسیار روح بزرگی دارد و در اوج است و در او تعصب نیست و بین انسانها تفاوت قائل نیست. در سینه قلبی آکنده از محبت و برادری و بزرگواری و وطندوستی دارد؛ همانطور که آن پدر روحانی به من گفته بود و به این علت معتقدم: مسیحیان بیش از شیعیان از فقدان او ضرر کردند.