بیست و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران هم امروز تمام شد. با اینکه تعداد بازدیدکنندگان بسیار کمتر ازروزهای دیگر بود، اما تعداد کسانی که جلوی غرفه توقف میکردند قابل قبول بود.
مهدیه پالیزبان
مهمترین نکته امروز، چهرههای آشنایی بود که میدیدیم؛ افرادی که در روزهای قبل به غرفه آمده بودند. حتی کتاب خریده بودند و فرم عضویت را پر کرده بودند، اما دوباره و چندباره میآمدند تا چند دقیقهای صدای امام را بشنوند و عکس امام را ببینند و زمزمه کنند «تو را من چشم در راهم» اکثر این افراد در بازدیدهای بعدیشان، عضوی از خانوادهشان را هم آورده بودند تا امام صدر را نشانشان دهند.
تعداد پوسترهای اهدایی امروز زیاد بود. ما هم مثل همیشه بیشترین تخفیف را به علاقمندان امام میدادیم، تا کسی بدون کتاب موردعلاقهاش نرود. یکی از آنهایی که چندین بار به غرفه ما سر زد، امروز عکس نماز خواندن امام بر پیکر دکتر شریعتی را که به غرفه زده بودیم از ما خواست. ما هم تقدیم کردیم.
آقای کمالی، از علاقمندان امام صدر و آقای نفری که امام صدر مانع تحویل او به رژیم شاه شد، امروز مهمان غرفه بودند. تا آخرین لحظاتی که داشتیم غرفه را جمع میکردیم، مردم کتاب میخریدند. مردی، بعنوان آخرین خریدار، سه جلد از کتاب رهیافتهای اقتصادی امام را خرید و گفت ده سال امام را دوست دارد و امروز برای خرید کتاب دیگری آمده بود که لطف خدا باعث شد اینجا را پیدا کند. در حال زدن پرده جلوی غرفه بودیم که خانمی هم آدرس موسسه را خواست و بروشوری به او دادیم!
نمایشگاه امسال هم تمام شد. در این ده روز، آدمهای زیادی فهمیدند امام موسی صدر ایرانی است. بسیاری فهمیدند زنده است و دولت ایران اقدامی جدی برای آزادیاش نمیکند. خیلیها باخبر شدند، قذافی برای حضور در ایران دعوت شده است و بسیاری فرم عضویت سایت موسسه را پر کردند تا در طول سال هم اسمی از امام بشنوند. برای ما، این آدمها، این حرفها و نگاههای مشتاقی که دیدیم، باارزشترین نتیجه است؛ نتیجهای که امیدوارم باعث شود در آیندهای نزدیک، همه ایرانیان بدانند، سید موسی صدر، شهروند ایرانی، کیست، چه کرده و ما باید برایش چه کنیم.