آیا سه دهه تمام قصور یا تقصیر حاکمیت، دولت، مردم و مطبوعات، در مسأله امام صدر کافی نیست؟! آیا تصور میکنید که وظیفه رسانهای خود در قبال مسأله امام صدر را به انجام رساندهاید و دیگر میتوانید آسودهخاطر باشید؟
دوستان محترم در سایتهای خبری تابناک، آینده (آقای عمار کلانتری)، جهان، فردا، رجا، الف (آقای دکتر احمد توکلی)، امروز (آقای حمید متقی)، نواندیش، پرستیوی بیروت، انتخاب (آقای محمد مهدی فقیهی) و کلمه (آقای دکتر علیرضا بهشتی) با سلام و آرزوی سلامتی.
طی هفتهها و بلکه ماههای گذشته، یادداشتهای انتقادی متعددی را، در چارچوب قانون و ادب و متانت، در باب پیگیری مسأله امام صدر قلمی و برای شما عزیزان ارسال کردم. اما نه آنها را منتشر کردید، و نه حتی توضیحی کوتاه درباره اسباب عدم انتشار آنها به نگارنده ارائه فرمودید!
چند روز پیش نیز یادداشتی را تحت عنوان «مقام محترم رهبری و مسأله امام صدر» برایتان ارسال کردم، که باز واکنشی مشابه ابراز فرمودید. اغلب شما نیک میدانید که نگارنده، فرزندی کوچک از خانواده بزرگ انقلاب است و عضوی کوچک از جامعه دانشگاهی کشور، که در ایران و خارج از آن، نه به جریانی وابسته است، نه به حزبی، نه به جماعتی، نه به دستهای، نه به گروهی و نه به گروهکی!
آنچه طی این سالها نگاشتم، تنها و تنها از سر درد بود و احساس مسئولیت و نگرانی و دلسوزی، نسبت به سرنوشت و مسأله امام صدر؛ همین و بس.
از سه حال خارج نیست: یا برای مسأله امام صدر اولویتی قائل نیستید، یا مفاد یادداشتها را قبول ندارید، یا از انتشار آن نگران هستید!
به خدا سوگند، دلم از اینهمه بیتوجهی، مسئولیتگریزی، یا مصلحتاندیشی و محافظهکاری، به درد و فغان آمده است. آیا سه دهه تمام قصور یا تقصیر حاکمیت، دولت، مردم و مطبوعات، در مسأله امام صدر کافی نیست؟! آیا تصور میکنید که وظیفه رسانهای خود در قبال مسأله امام صدر را به انجام رساندهاید و دیگر میتوانید آسودهخاطر باشید؟! آیا تصور میکنید که وُسعِ شما همین بود و بیش از این تکلیف ندارید؟!
شما را به خدا، یک تکانی به خود بدهید! پس کجاست آن التزام به انسانیت، نوعدوستی، حقوق بشر و اخلاق، که این همه از آن دم زدید؟! کجاست آن مطالبه عدالت، اصلاح و تغییر، که اینهمه ضرورت توجه به آن را در بوق و کرنا کردید؟! کجاست آن آزاداندیشی، آزادمنشی و سعهصدر، که اینهمه از آن داد سخن دادید؟! آیا وفا و التزام شما به این جمله تاریخی شهید بهشتی، که «من تلخی صادقانه را به شیرینی منافقانه ترجیح میدهم»، همین بود؟! این برادر کوچک شما همواره تلاش داشته است تا تنها با رسانههای خودی (داخل خانواده انقلاب) درد دل کند، تنها از تریبون آنها مسأله امام صدر را باز گوید و تنها در میان مخاطبان آنها وجدانهای بیدار را جستوجو کند.
اما دیگر چه میتوان کرد؟! این شما عزیزان هستید که دربها را به روی نگارنده بستید، عرصه را بر او تنگ کردید، وی را از دایره رسانههای خودی راندید و متأسفانه گزینهای جز پناه بردن به رسانههای جهان آزاد و طرح مسأله امام صدر در آنها، برای وی باقی نگذاشتید.
گفتا ز که نالیم، که از ماست که بر ماست...
محسن کمالیان
اربعین حسینی سال ۱۳۸۷