معنی انتظار رها کردن کار و واگذاری آن به دیگران نیست. این خلافِ انتظار است. این گونه عمل کردن، تسلیم شدن است.
برادران و سروران گرامی، خدا مى داند که نمیتوانم احساس خود را در این لحظات توصیف کنم. ما اکنون در روستای الیمونه در میان قهرمانان هستیم. قهرمانانی که از ظلمت زمان عبور کردند و سختیها و رنجها را درنوردیدند. قهرمانانی که امانتداری کردند ولی سست و ضعیف نشدند و در حفظ ارزشها و اخلاق و ایمان خود کوتاهی روا نداشتند. ما در الیمونه در محضر برگزیدگانی از بزرگان مردم هستیم که وقت استراحت و کار خود را به حضور مشتاقانه در این مجلس ارزانی داشتند.
امروز برای گرامیداشت ولادت امام دوازدهم، حضرت مهدى ع، گرد آمده ایم. ما نمى خواهیم تنها خاطره این ولادت را زنده بداریم، بلکه با تثبیت خط و روش امید و آمادگی، که معنی یاد و خاطره این ولادت است، این روز بزرگ را مقدس مى داریم. ما انشاء اللَّه امروز اهمیت این مفاهیم را روشن خواهیم کرد و خواهیم کوشید تا توان و تلاش خود را با توانمندیها و تلاشهای بزرگمردانِ این سرزمین در بالا بردن خانه خدا و تکمیل مسجد پیوند دهیم. همان گونه که شنیدید، این روزها روزهای استقلال است. و استقلال، آن گونه که ما مى فهمیم، به استقلال سیاسی محدود نمى شود، بلکه استقلال اقتصادی، فکری و اخلاقی را نیز شامل مى گردد. ایام و لحظه ها همه مبارکاند و این دیدار در ذهن من همچون رؤیی تابناکی است.
بسی موجب افتخار من است که در مجلس گرامیداشت ولادت امام دوازدهم حضور یابم. امام دوازدهم، همان گونه که مى دانید، امام منتظَر است. ما در انتظار ظهور آن حضرتیم، تا جهان را، پس از فرورفتن در ظلم و جور، آکنده از عدل و قسط کند. اندیشه ظهور مهدی به شیعیان اختصاص ندارد. این عقیده در کتبِ روائی همه مذاهب اسلامی یافت مى شود. صدها و هزارها روایت دلالت دارند و ثابت مى کنند که پیامبر اکرمص فرمودند: اگر حتی یک روز از جهان باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی مى گرداند، چندان که مردی از اهل بیت من، همنام و همکنیه من، ظهور کند و زمینِ پر از ظلم و بیداد را از عدل و قسط پر کند. این حدیث در همه مذاهب اسلامی متواتر است. پس این اندیشه به یک مذهب خاص در اسلام اختصاص ندارد.
این، یک نظریه فراگیر و عمومی است. انتظار منجی، انتظار روح حق و انتظار یک حادثه عظیم در همه مذاهب و ادیان وجود دارد و همه دینمداران به این نظریه اعتقاد دارند. این اندیشه از حوزه فعالیتهای دینی فراتر رفته، فعالیتهای تکوینی را نیز شامل مى شود. هرگاه به تلاش انسانها در حوزههای گوناگون نظری افکنیم، مشاهده مى کنیم که در همه عرصهها، همچون علم، فلسفه، ادبیات و تجارب اجتماعی، نظامها و مقرراتْ رو به کمال دارند و در همه مسائل زندگی به سوی اوضاع و احوال برتر پیش مى روند. گرچه آدمی گاهی مى لغزد وگاه اشتباه مى کند و منحرف مى گردد، اما این لغزشها، در حرکت اصلی زندگی بشر و در روندِ کلی آن، اموری جزئى اند. انسان از ابتدا در حال تکامل، ترقی و تعالی بوده و به سوی بهتر شدن گام برداشته است. آدمی مطمئن است که شرایط برتر برای او امکانپذیر است و از همین رو بری رسیدن به آن تلاش مى کند.
اگر، آن گونه که برخی اعتقاد دارند، بشر رو به سقوط و نابودی داشت یا جهان در حال پسرفت و حرکت قهقرایی بود و در امور مختلف به وضع نامطلوبتر راه مى پیمود، انسان، با امید و قدرت و ایمان، برای آینده تلاش نمى کرد. زنجیره مستحکمِ علم از حوزههای مختلف علمی و نظامهای اجتماعی مى جوشد. تلاشهایی که برای تجربه اندوزی در حوزههای اجتماعی و نیز در نجوم، ابزار و وسایل و حمل ونقل به عمل مى آید، همه و همه آینده بهتر را نوید مى دهند، آینده ای که در آن همه افراد بشر توان و امکانات و شایستگی خود را بری رسیدن به زندگی سعاتمندانه به کار مى گیرند.
همان گونه که استحضار دارید، در حال حاضر، تنها بخشی از توان انسان یا به تعبیرِ بهتر، بخش اندکی از توانایی بشر در راه زندگی به کار مى رود و بخش عمده استعدادها و همچنین اغلب افراد همواره خارج از گود هستند و توان و شایستگی آنان بری زندگی و سعادت انسان مصرف نمى گردد. هریک از ما، در هر حوزه ای از حوزههای انسانی، برای رسیدن به قلّه در تلاش است. اما کدامین قلّه؟ کمالْ آن است که همه انسانها با تمام شایستگیها، نه فقط با توان مادی یا فکری، در جهت خیر و صلاح بشریت تلاش کنند. شکی نیست که این نظام، همانند یک آرزو، بر فکر واندیشه هر انسان تلاشگری سایه افکنده است. بنابراین، آینده بهتر و آرمانی همان چیزی است که از دوران افلاطون یک رؤیا بوده است و آن را مدینه فاضله مى گفتند. این آینده و اینجامعه آرمانی، که همه تواناییها و همه فرزندان بشر در ساختن آن مشارکت دارند، آرزوی همه انسانها است.
عقیده شیعه به امام مهدى عج در حقیقت انتظارِ برانگیزاننده و بشارت دهنده این آینده است، آینده ای که آرزوی همه و آینده همه است. من قصد ندارم در تفصیل و توضیح این عقیده وارد شوم، بلکه به بعد تربیتی آن خواهم پرداخت. باید بگویم که مفهوم انتظارْ نزد ما معنی حقیقی خود را از دست داده و منحرف شده است. ما انسانها، به بهانه انتظار، از مسئولیتهای خود شانه خالی مى کنیم و کار و تلاش را در انتظار ظهور صاحبالزمان رها کرده ایم. این انحراف در همه ارزشها اتفاق افتاده و ابزاری شده است بری بهره مند نشدن از ارزشها. اما حقیقت این است که اندیشه انتظار در حیات این مذهب نقش مهمی داشته است.
زیرا امیدْ همان زندگی در آینده و راه آینده و وسیله پیوند آدمی به آینده است. انسانی که از آینده نومید گردد گویی میان خویش و آینده دیواری کشیده، که عبور از آن ناممکن است. نومیدی جمود است و جمود در حقیقت توقف و مرگ. در حالی که زندگی و استمرار آن یعنی بقای انسان در لحظه بعد، یعنی حرکت انسان از لحظه ای به لحظه بعد، امّا اگر جمود حاکم باشد دیگر حرکتی وجود ندارد و اگر حرکتی نباشد معنایش مرگ است. امیدْ عبارت از راهی گشاده و روشن، و ناامیدی تسلیم شدن در برابر وضعیت موجود است. آیا کسی که از آینده خویش ناامید گشته به مرگ طبیعی مرده است؟ نه، بلکه دچار مرگ حقیقی شده است نه مرگ طبیعی. فردی که از آینده ناامید شده گمان مى برد که زندگی فایده ای ندارد، پس مى گوید ما را به حال خود واگذارید.
بگذارید بخوریم و در بازار راه رویم و بچریم. همین کافی است. این کارها دلیل بر این است که در این صورت اتفاق یا حرکتی صورت نمى گیرد، بلکه فقط جمود و سکون است. بنابراین، امید راه آینده است و اگر ناامید شویم تسلیم شرایط موجود شده ایم. تسلیم شرایط شدن یعنی تسلیم شدن در برابر واقعیت موجود، همانند حل شدن شکر یا نمک در آب. بنابراین، امیدْ شرطِ بقا و پایداری است. برادران، همان گونه که مى دانید و تاریخ نیز به روشنی گواهی مى دهد، بر ما و بر هر ملتی دوران درازی از رنج و محنت گذشته است و اگر امید به ظهور امام زمان و فرج الهی نبود، از میان رفته بودیم. اما این سخن حضرت رسول اکرم، که «اگر از دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد آن روز به قدری طولانی مى شود تا مردی از اهل بیت من که نام او نام من و کنیه او کنیه من است ظهور نماید و دنیای پر از بیداد را از عدل و قسط پر کند»، به ما امید مى بخشد و بقای ما را تضمین مى کند. زیرا ما به سخن پیامبر اعتقاد داریم و در آن شک نمى کنیم. این امید است که ما را حفظ کرده و زنده نگه داشته است و امید است که میان ما و آینده راهی باز کرده است. و امیدْ خود از این عقیده سرچشمه مى گیرد. این اندیشه و تفکر به ما اختصاص ندارد.
شما مى دانید که پس از عروج حضرت مسیح یا، به اعتقاد مسیحیان، پس از شهادت و عروج روح آن حضرت، ستمی بر مسیحیان رفت که در تاریخ و تاریخ ادیان مانندی ندارد. اما امید و اعتقادی که به این بشارت آن حضرت داشتند که «روح حق خواهد آمد»، همان که به روح القدس و تجلی روح القدس تفسیر مى شود، آنها را از نابودی نجات داد. اگر این امید به آینده و پیروزی نبود، برای مسیحیان امکان حیات و بقا وجود نداشت. آری در آن زمان ذلت و رنج از حدِّ طاقتِ بشری فراتر رفت و این مسئله نزد پژوهشگران تاریخ معروف است. امید نتیجه تربیتی انتظارِ فرَج و گشایش است. این انتظار نقش مهم خود را در تاریخ ما ایفا کرده است و إن شاءَ اللَّه در تاریخ آینده هم ایفا خواهد کرد. معنی انتظار معنی انتظار رها کردن کار و واگذاری آن به دیگران نیست.
این خلافِ انتظار است. این گونه عمل کردن، تسلیم شدن است. اگر امروز بگویند که ما در انتظار حمله ناگهانی دشمن هستیم، معنی آن چیست؟ آیا معنی این انتظار عبارت است از اینکه از خانه خارج شویم و بخوابیم و اعتنایی نکنیم؟ نه. این انتظار نیست. انتظار عبارت است از اینکه آماده باشیم. شمشیر و تفنگ در دست، تمرین کنیم و آموزش نظامی ببینیم. خود را آماده سازیم. مراقب و نگهبان بگماریم و رادارها را فعال کنیم تا زمان حمله ناگهانی دشمن را دریابیم. این است معنی انتظار. ما در انتظار حضرت مهدى عج هستیم. حضرت مهدی، پس از آنکه ظلم و جور جهان را فرا گرفت، چه خواهد کرد؟ او مى آید و عدل و داد را در جهان حاکم مى کند. این آرزو چقدر عظیم است و این هدف چقدر بزرگ! مهدى عج تنها کسی است که جهان را پس از گسترش ستمکاری از عدل و داد پر خواهد کرد. این حادثه بزرگی است که هیچ چیز جز صاحب آن روز بزرگتر از آن نخواهد بود. انتظار منجی، انتظار روح حق و انتظار یک حادثه عظیم در همه مذاهب و ادیان وجود دارد و همه دینمداران به این نظریه اعتقاد دارند. آیا این حادثه تنها به دست حضرت مهدى عج روی مى دهد؟
طبیعتاً نه. ما باید همکاری و همیاری کنیم. ما مى خواهیم که امام عصرعج به تمام و کمال در جهان ظهور کند. علم او، هنر او، قدرت و تربیت او ظهور کند. ما باید آماده باشیم. زمانی که از ما دعوت مى شود، چه باید بکنیم. ما باید آماده ایفای نقش خود باشیم. هنگامی که آن حضرت فریاد «ای مردم» برمى آورد او را لبیک بگوییم. باید آماده باشیم و از هرچه داریم دست بشوییم. در حال آماده باش و با آمادگی کامل به کمک او بشتابیم. اگر جز این است، پس معنی انتظار چیست؟ انتظار یعنی آمادگی، بسیج شدن، آموزش و آمادگی روحی، روانی، فکری، معنوی و جسمی، نیز آمادگی تکنولوژیک و نظامی. گذشتگان ما چنین بودند. ما نیز چنین بودهایم. بدون شک مردم الیمونه از این نظر برتری دارند. بسیاری از ما گذشته را فراموش کرده اند و تصور مىکنند (همان گونه که در این سخنان و اشعار ارزشمند شنیدید) که این مردم، بدون پرداخت هزینه از ارزشها، آرمانها و عقیده و مذهب خویش صیانت کرده اند و در این راه تلاش و کوششی نکرده اند.
زندگی، عزت، پیروزی و موفقیت هزینه دارد. اینهمه بدون هزینه و رایگان به دست نمى آید. خداوند جز از راه اسباب و وسایل امور را سامان نمى دهد. کسی که در انتظار عزت و شرف است نمى تواند انتظار یک پیروزی ناگهانی را داشته باشد و نباید عزت و شرف را بدون تلاش و رنج توقع کند. سخنی از حضرت على ع نقل مى کنم که فرمود آرزوها نشانه فریب خوردن انسانهای کم عقل است. انسان باید احمق و نادان باشد که بدون رنج و تلاش انتظار موفقیت را بکشد، تا عظمت و قدرت را بدون رنج طلب کند. این ممکن نیست. آرزوها نشانه فریب خوردن انسانهای احمق است. انتظار یک محرّک است. اجداد و گذشتگان نیکوکار ما ایستادگی و خود را حفظ کردند. به خوبی مى توانیم امید را در آثار آنها ببینیم. در قلعهها، پادگانها و دیرها. مسیحیان اینجا، اگر در صومعه های استوار و مستحکم نبودند (در گذشته کسی به این مسائل و این گونه مجالسی که ما امروز برگزار مى کنیم فکر نمى کرد)، در معرض خطر بودند، زیرا سرنوشت بشر و مقدّرات او در دست هواهای نفسانی حاکمان بود.
اگر این پایداری و ایستادگی و این پادگان و صومعه ها نبود و اگر این صلابت و ایمان و دوری از سستی نبود، قادر نبودند بقای خود را تضمین کنند. ما و آنها در شرایط دشواری که ما را مستحق زندگی ساخت زندگی کردیم. فقیر و ثروتمند، همه، در صفِ واحد، همچون دیواری سُربین، در پیشگاه خدا ایستادند و ایستادیم؛ در حالی که هیچیک بر دیگری برتری نداشت. همه با هم و در کنار هم زندگی مى کردند و با هم ارتباط داشتند و خویشاوندی در میان خود برقرار مى کردند و تأسف نمى خوردند. امام جماعت که نماز را برگزار مى کند، نمى تواند از مأموم دور باشد یا در جایی بالاتر از او بایستد. اگر محل قرار گرفتن امام به اندازه یک وجب بالاتر از مکان نمازگزاران باشد نماز جماعت باطل است. اگر میان امام و مأموم پرده ای باشد، نماز جماعت باطل است. این یک اشاره و تأکید است که امام حتماً باید همراه با مردم باشد و وقت و زندگی خود را با آنها بگذراند.
او نباید بالاتر از آنها قرار گیرد و نمى تواند خود را از آنها برتر بداند و میان امام و مردم فاصله و دوری جایز نیست. آیا مى توان از این مطلب حکمی اجتماعی انتزاع کرد؟ حتی اگر در نماز فرادی، که یک عبادت، ارتباط با خدا و گفتگوی با او در شب و صبح است، بیندیشیم، درخواهیم یافت که در آن احکام اجتماعی زیادی یافت مى شود. در این نماز مقید بودن به زمان لازم است. إنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی المؤمِنینَ کِتاباً مَوقوتاً ۱۰۳: ۴یعنی نماز در حقیقت در زمانهای معینی واجب شده است. در نماز رعایت حقوق مردم نیز دیده مى شود، چنان که نماز در مکان غصبی باطل است. در شرایط نماز مسئولیت اجتماعی و برخی امور مطلق نیز دیده مى شود. آیا ممکن نبود که خداوند ما را به نماز فرمان دهد و بفرماید روی صندلی بنشینید و حرکت نکنید و تنها قلب خود را متوجه پروردگار سازید؟ آیا این امر میسر نبود؟ چرا خداوند چنین نفرمود؟
یکی از محققان بزرگ به نام محمد اسد مى گوید که در نماز مسلمانان بزرگترین درسهای زندگی انسان وجود دارد. ممکن بود انسان هنگامی که نماز مى خواند ساکت و بى حرکت فقط با دل خویش متوجه خدا باشد. اما آن گونه نیست. او مى گوید که تو در نمازِ خویش با قلب خود متوجه خدا هستی و همزمان سجده مى کنی و به رکوع مى روی تا بدین وسیله دو مقام را با هم جمع کنی: یکی مقام توجه به خدا با قلب و دیگری عملی که انجام مى دهی اعم از ذکر گفتن یا قیام و رکوع و سجده یا مقام صدور فعل از جسم انسان. این آموزش یا تمرینی است که به تو داده مى شود. در عبادات دیگر هم مانند حج و قربانی همین گونه است. هیچ یک از احکام اسلامی یا دینی نسبت به مسائل اجتماعی بى اعتنا نیست.
بنابراین، دین به مسائل دنیا نیز اهتمام و توجه دارد. به طور روشن و خلاصه دین در زندگی همانند دستور العملی است که کارخانه های خودروسازی عرضه مى کنند. برای مثال، هنگامی که ماشینی مى خرید، فروشنده به شما مىگوید که باید خودروِ خود را آببندی کنید یا روغن آن را تعویض کنید و این گونه راهنماییها. شما، در حین استفاده از ماشین، باید از آن مواظبت کنید و این آموزشها و مقررات بری مصلحت شما است.... فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أضاعوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتَ ۵۹: ۱۹سپس کسانی جانشین اینان شدند که نماز را ضایع گذاشتند و پیرو شهوات گردیدند. اگر ما بخواهیم با امیال، اختلافات، تصلب و مسخ شدن و شب نشینیها زندگی کنیم مستحق حیات نیستیم و محکوم به مرگیم. یا لااقل باید گفت لایق زندگی شرافتمندانه نخواهیم بود. چه نیکوست همزمانی مراسمِ یاد امام زمان با تکمیل مسجد، زیرا همان گونه که شنیدید مسجد آغاز راه است.
نخست مسجد است که امید را در دلها تثبیت مى کند و مقدمات انتظار را فراهم مى آورد. چرا؟ آیا مسجد محل عبادت خدا نیست؟ عبادت خدا است که ایمان را تثبیت و حفظ مى کند. آیا ممکن است کسی در دل ایمان داشته باشد اما ایمان خود را در اعمال جسمانی متبلور نسازد؟ این ممکن نیست. یعنی ممکن نیست کسی بگوید که من در دل ایمان دارم اما در خارج کاری نکند که دلالت بر ایمان او داشته باشد. ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَسئُوا السُّوی أنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ و کانوا بِها یَسْتَهْزِءونَ ۱۰: ۳۰سپس عاقبت آن کسان که مرتکب کارهای بد شدند ناگوارتر بود. زیرا اینان آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند. کسی که بخواهد ایمان خود را حفظ کند، باید ایمانش را در اعمال و رفتارش متبلور سازد. زیرا بشر یک شىءِ واحد است. انسان یک چیز است. دو چیز نیست که جسم و روح هرکدام جدا باشند.
جسم بدون روح کاری نمى کند. این ممکن نیست. عملِ خارجی ظهورِ عملِ روحی است و عکس این نیز صادق است. اگر ایمان خود را به کار نبندیم به وظیفه خویش عمل نکرده ایم. مسئله این است که ما مؤمن بودیم. سپس این ایمان رفته رفته ضعیف شد و تنها ظاهر و نقشی از آن باقی ماند. ما در اسم و ظاهر مؤمنیم. اما حقیقت این است که اگر از ایمان ما حرکت و حیات ظاهر شود، مى توانیم خود را مؤمن بخوانیم و در میان خود و وجدان خود و پروردگارمان قضاوت کنیم. هریک از ما خود را بهتر میشناسد. آیا کسی هست که بگوید این ایمانی که از آن دم مى زنیم چه وقت ظاهر خواهد شد و چه هنگام سخن مى گوید، امر مى کند و پایان مى یابد؟ این مسئله روشن نیست. مسلمانی ما فقط یک نوشته است، مرکبی است بر روی کاغذ.
ایمانِ زنده ایمانی است که انسان را به حرکت وادارد، او را منع کند، به پیش رانَد و امر و نهی کند. مسجدْ محل عبادت است و عبادت برای تثبیت و تحکیمِ ایمان. و ایمان اصل و منبع امید است. نومیدی مرگ است و جمود. آیا یأس کفر است؟ بله. نومیدی به معنی بى اعتقادی به حق است. اما ایمان به خدا، خدایی که حق و عدالت و علم است و صاحب اسماءِ حسنی و امثال علیا است، مستلزم این است که ایمان داشته باشیم به اینکه جهان هم جهانِ حق و عدل و دانش و زیبایی است. چرا؟ به این دلیل که این جهان مخلوق خدا است. مهندس یا معمار، هنگامی که ساختمانی مى سازد، آن را بر اساس مهارت و هنری که دارد بنا مى کند.
بنابراین، ویژگیهای خاصی دارد و بری همین است که مى توان با مشاهده ساختمان به توانایی مهندسِ آن پی بُرد. آیا چنین نیست؟ پس ایمان به خدای حق یعنی: وَ ما خَلَقْنَا السَّمواتِ وَ الأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ. ما خَلَقْناهُما إلاّ بِالحَقِّ ۳۸: ۴۴و ۳۹ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریده ایم. آنها را به حق آفریده ایم. ایمان به خدای دانا یعنی زمین بر اساس علم بنا شده است و با نادانی نمى توان در این زمین حرکت کرد مگر همانند حرکت نابینا و غریق. ایمان به خدای عادل یعنی زمین براساس عدل بنا شده است.
بنابراین، ما به خدا ایمان داریم و خود را به حق مى دانیم. معنی این سخن آن است که آینده از آنِ ما است. چرا؟ زیرا هستی بر اساس حق استوار است. حق گسترش مى یابد. زیرا حق از دل هستی و از زندگی سرچشمه مى گیرد. این آیات نیز بر همین دلالت دارد: وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعدِ الذِّکْرِ أنَّ الأرْضَ یَرِثُها عِبادِی الصّالِحونَ ۱۰۵: ۲۱و ما در زبور - پس از تورات - نوشتهایم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد. منظور این است که این حکم در کتابهای آسمانی قدیمی و تا امروز نوشته شده است. اما ناصالح، در این هستی، جسمی غریب است.
او بیگانه است، همانند ورود چیز غیر خوراکی در بدن یا ورود سنگی در آن، که نه تنها سودی ندارد بلکه باقی ماندن آن در بدن موجب آزار و درد و بیماری است. بدن این شىء را تحمل نمى کند و به طور مستمر و مداوم با آن مبارزه مى کند تا بالاخره آن را دفع کند. این معنی جسمِ بیگانه است، یعنی جسمِ نامتناسب با بدن. هستی نیز همین گونه است. باطل در هستی، که مخلوق خدای حق و عدل و عالِم است، بیگانه است. همچنین جاهل، ظالم و ملحِد در این هستی بیگانه اند. در زمینِ خدا مجالی برای جاهل و مکانی بری ظالم وجود ندارد.
در سرزمین خدا جایی بری منحرفِ هرج و مرج طلب نیست. اینها مى آیند و مى روند. وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کَما اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أمْناً یَعبُدونَنی لا یُشْرِکونَ بیشیئاً ۵۵: ۲۴ خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، وعده داد که در روی زمین جانشین دیگرانشان کند، همچنان که مردمی را که پیش از آنها بودند جانشین دیگران کرد، و دینشان را - که خود برایشان پسندیده است - استوار سازد، و وحشتشان را به ایمنی بدل کند. مرا مى پرستند و هیچ چیز را با من شریک نمى کنند. وَ نُریدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ ۵: ۲۸و ما برآنیم که بر مستضعفان بر روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم. این است حرکت به طور کلی. بنابراین، آینده از آنِ حق است، اگر ما واقعاً برحق باشیم و به آن ایمان داشته باشیم. این ایمان مستلزم ایمان به پیروزی است.
پس ایمان به خدا مستلزم امید است و نومیدی کفر به شمار مى رود. مسجد ایمان و در نتیجه امید را تحکیم مى بخشد. بدین صورت میان مجلس بزرگداشت ولادت امام که میلاد امید است با ساخت مسجد پیوند مبارک و مناسبی مشاهده مى شود. انتظار و آمادگی مسجد. افسوس و صد افسوس برای مسجد. چه بود و چگونه شد! مسجد محل قهرمانان بود. مى دانید چرا محراب را محراب مى گویند؟ هر مسجدی محراب دارد. مسیحیان به این مکان مذبح یا قربانگاه مىگویند. به خدا سوگند تفکر در مورد این شعارها انسان را خجالتزده مى کند! محراب، قربانگاهِ صلیب یعنی نشانه به صلیب کشیدن، نماد انتقام و خون. آیا مسیحی مى تواند با یهودی تفاهم کند؟ آیا صلیب نماد به صلیب کشیدن نیست؟ به صلیب کشیدن مسیح. چه کسانی او را به صلیب کشیدند؟ کسانی که مستقیماً او را به صلیب کشیدند و آنان که در دل نسبت به این عمل راضی بودند.
آنها اگر امروز هم یک مسیح را مى یافتند او را به صلیب مى کشیدند. بنابراین، محراب نشانه مسجد، وسیله جنگ و قربانگاه است. اینها شعارهایی زنده و جوشندهاند. چرا آنها را مومیایی کنیم و به وسایلی برای نشستن و سکون و توقف و ترک و دوری از دنیا و عزلت گزینی تبدیل کنیم؟ مسجد مدرسه است و سازنده مردان: خُذوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدً ۳۱: ۷به هنگام هر عبادتْ زیور خود برگیرید. زیور، در تفسیر، همان سلاح است و برای مردان زینتی جز سلاح وجود ندارد. آیا مردانْ خود را با لباس و ابریشم زینت مى دهند یا سورمه و مرتب کردن موها وسیله زینت مردان است؟ نه. اینها زینت زنان است. این گونه زیورها حتی متعلق به زنان مؤمن نیست بلکه مربوط به زنانی است که خود را تابلوِ هنری مى دانند نه آنها که به انسان بودن خود توجه دارند. بنابراین، خذوا زینتکم یعنی زینت خود را بردارید و زینت به اسلحه تفسیر شده است. مسجد محلی است برای جمع آوری سپاه؛ مکانی است برای حرکت. مسجد محل زندگی، آزادی و محل انتظار است.
در طول تاریخ، امید و انتظار حاصل این عقیده بوده است. پس گرامى داشتِ ولادت صاحبالزمان در این شب مبارک گرامى داشتِ امید و انتظار است. ما امروز بسیار نیازمند امید و انتظاریم، زیرا رنجها و مشکلات برآنند که این دو گوهر گرانبها را از ما بگیرند. تصور کنید که بسیاری از مردم از امید به آینده بریده باشند. چه اتفاقی مى افتد؟ این جماعت باید بدانند که ناامیدی کفر است. پس مؤمن ناامید نمى شود. شرایط هرگونه که باشد مهم نیست. یهودیان، قبل از حضرت موسى ع، چقدر ذلت کشیدند، چند صد سال خواری را تحمل کردند، از همه جا رانده مى شدند، باز هم تحمل و ایستادگی کردند. هرکس، هر انسانی و هر ملتی تلاش کند به هدف مى رسد.
بنابراین، هیچ دلیلی ندارد که ما در مقابل دشمن امید خود را از دست بدهیم، هرچند که همه کشورهای بزرگِ جهان پشتیبان دشمن باشند. در جنگ بدر مشرکان دو نماد را به دست گرفتند. گروهی نمادی یا بتی به نام هُبَل را بلند کردند و شعر معروف اعل هبل را فریاد مى زدند. اعل هبل یعنی «سرافراز و بلند مرتبه باد هبل». مسلمانان به فرمان پیامبر پاسخ دادند اللَّه عَلی و جَلّ یعنی «خداوند بلندمرتبه ر و بزرگتر است».
گروه دومِ مشرکان بت دیگر یعنی عُزّی را بلند کردند و گفتند هذه عزْی و لا عزْی لکم یعنی «این عُزّی است و شما عزی ندارید» و مسلمانان پاسخ مى دادند اللَّه مولانا و لا مولی لکم یعنی «خدا مولی ما است و شما مولا ندارید». آنها هُبَل و عُزّی داشتند و ما اللَّه داشتیم. و ما قَدَرُوا اللَّهَ حقَّ قَدْرِهِ وَ الأرْضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَومَ الْقیامَةِ وَ السَّمواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِه ۶۷: ۳۹خدا را نشناختند آنچنان که شایان شناخت اوست. و در روز قیامت، زمین یکسره در قبضه اوست و آسمانها، در هم پیچیده، در ید قدرت او. امید به خداوند بزرگ است. ما هرگز امید را از دست نخواهیم داد. هرگز. پیش از این، شرایطِ بسیار دشوارتر از امروز بر ما گذشت و ما هرگز نومید نشدیم.
ما امروز نیازمند امید انتظار و آمادگی هستیم. محال است خداوند انتظار را به معنی فرافکنی و شانه خالی کردن از ما بپذیرد. وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزیزٌ۴۰: ۲۲و خدا هر کس را که یاریش کند یاری مى کند و خدا توانا و پیروز است. خداوند چه کسی را یاری مى کند؟ الَّذینَ إنْ مَکَنّاهُمْ فِی الأرْضِ أقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أمَرُوا بِالْمَعْروفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْکَرِ ۴۱: ۲۲همان کسان که اگر در زمین مکانتشان دهیم نماز م ىگزارند و زکات مى دهند و امر به معروف و نهی از منکر مى کنند. و این است راه و مسیر حرکت. ما امروز چقدر به امید و انتظار نیازمندیم؟ گرامى داشتِ یادِ ولادتِ حضرتِ مهدى عج بر شما و همه حاضران معظم و عزیز مبارک باد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.................................
منبع: کتاب «ادیان در خدمت انسان» از مجموعه «در قلمرو اندیشه امام موسی صدر»