همایش بررسی ابعاد شخصیتی امام موسی صدر با عنوان «یوسف زمان در چاه» روز گذشته در دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایسنا، در این همایش که از سوی جامعه اسلامی دانشجویان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شده بود، دکتر صادق طباطبایی، خواهرزاده امام موسی صدر گفت: حرکتهای اجتماعی معمولا تا زمانی حضور دارند که فرد یا افرادی که آنها را ایجاد کردهاند هنوز هستند اما وقتی به هر دلیلی آن شخص غایب میشود، آن حرکتها کم کم فروکش میکند اما آنچه که امام موسی صدر تاسیس کرد امروز پس از ۳۰ سال از اختفای ظالمانه ایشان، پررنگتر و به روزتر ادامه حیات میدهد.
وی با تشریح شرایط اجتماعی و سیاسی لبنان در سال ۱۳۳۸ که امام موسی صدر به آنجا رفته بود و تشریح اوضاع اعتقادی و مذهبی جهان به ویژه در لبنان گفت: در آن دوره جوان طلبهٔ ایرانی ۲۸- ۳۰ ساله وارد لبنان میشود؛ البته قرابت فامیلی بین علامه شریفالدین و امام موسی صدر وجود دارد اما نمیدانیم ایشان چه مسالهای در وجود امام موسی صدر دیدند که در وصیتنامهاشان عنوان کردند که حتما از امام صدر برای جانشینی دعوت کنید.
طباطبایی خاطر نشان کرد: امام صدر وقتی وارد لبنان میشود در آن شرایط هیچ آماری از وضعیت جامعه نبوده است؛ خود ایشان سوار بر فولکس واگن تک تک منازل را میرود و از وضعیت آنها میپرسد؛ پس از یک و نیم سال از مجموعه محرومان لبنانی آماری به دست میآید که سابقه نداشته است. وی افزود: امام صدر زنان و جوانان را هدف آموزش خود قرار داد. درخواست کرد که زنان که در آن دوران به لحاظ فرهنگی و اعتقادی شرایط مناسبی نداشتند به حضور ایشان بیایند که نپذیرفتند.
در نهایت امام صدر به جمع آنها رفت؛ عکسهایی از آن دیدار وجود دارد، فردی یکی از آن عکسها را به نزد آیتالله حکیم میبرد تا علیه امام صدر فتوایی بگیرد و بگوید ببینید چه کسی را به عنوان رهبر برای ما فرستادند، حکیم میگوید این سیدموسی است مبنای تفکرش درست است، او را تقویت کنید. طباطبایی ادامه داد: زنان در جمعیت بر و احسان وارد شدند و کارهای زیادی انجام دادند؛ کمتر از دو سال سازمان جوانان جمعیت بر و احسان نیز تشکیل شد. امام صدر در دانشگاه درس میدانند و ساعتها با جوانان گفتوگو میکردند.
سیدحسن نصرالله جوانی ۱۸ ساله بود که در گردانی که دکتر چمران برای حفاظت از دهکده نبتیه ایجاد شده بود مامور بود که رهبری این جوخه را عهدهدار شود. نصرالله جوانی بود که به لحاظ ایدئولوژیکی او را از قبل امام موسی صدر پرورانده بودند و این دورهها را دیده بود. خواهرزاده امام موسی صدر گفت: یکی از ویژگیهای امام صدر این بود که آرمانش بسیار بلند بود و حدی نداشت و تا مرز خدا بالا میبرد. مبتنی بر این آرمانها برای خود آرزویهایی مشخص کرد و در بین این آرزوها تعدادی از آنها را برای خود هدف قرار داد.
او استعداد کار جمعی را داشت و معتقد بود برای انجام کار باید فرد استعداد کار جمعی را داشته باشد. اولین ویژگی این کار انعطافپذیری، تساهل و تسامح و نیفتادن در افراطگرایی است. نمیتوان تصور کرد که یک روحانی بسیار مذهبی و معتقد به جمع زنان بیحجاب برود مگر اینکه هدفی داشته باشد و آن هدف برایش مقدس باشد. امام صدر این قدرت انعطافپذیری را از پدرش به یادگار داشت. وی با تشریح چگونگی تشکیل سازمان المحرومین از سوی موسی صدر و شهید چمران گفت: امام صدر برای انتخاب مدیر ضابطههایی گذاشت و در چند جلسه اهداف و آرمانها را مطرح کرد و سازمان بر اساس مدیریت امام صدر تاسیس شد.
یک مدیریت جانبی هم ایجاد شد که در سراسر دنیا با استادان مختلف دنیا آشنا هستند که مرتب از آنها برای همکاریهای گوناگون دعوت میکنند. طباطبایی در ادامه در پاسخ به پرسش یکی از دانشجویان مبنی بر اینکه ارتباط امام صدر با دکتر شریعتی چگونه بود؟ گفت: امام موسی صدر روحیهٔ بسیار مدرنی داشت اگر بگوییم به فردا میاندیشید، کم گفتهایم ایشان به پس فردا میاندیشید. شهید مطهری در پاریس به من گفتند همیشه ما در بحثهایی که با امام صدر داشتیم کم میآوردیم؛ تفکر ایشان در همه زمینهها پویا بود. دکتر شریعتی نیز به شدت مورد علاقه امام صدر بود. وی در ادامه با اشاره به فعالیتهای دکتر شریعتی در ایران در دورهٔ اختناق رژیم شاه گفت: وقتی که مقالهای در روزنامه کیهان چاپ شد که در آن در سخنان دکتر شریعتی دست برده شده بود، شریعتی بسیار از این کار ناراحت شد، نقدی نوشت بر این مقاله و روزنامه چاپ نکرد.
این کار به او سخت آمد و پس از مسایل دیگری که رخ داد استخاره کرد تا به اروپا برود. طباطبایی با مرور چگونگی سفر دکتر شریعتی به اروپا گفت: وقتی به امام موسی صدر گفتم که دکتر شریعتی به پاریس آمده است، گفتند برویم ایشان را ببینیم. دیدار بسیار خوبی بود، ایشان ضمن انتقاداتی که به برخی از آرای دکتر شریعتی داشتند، او را بسیار ارزشمند میدیدند و بسیار رنجور بودند از برخوردهایی که برخی با شریعتی داشتند. وی گفت: امام صدر به شریعتی پیشنهاد داد حسینیه ارشاد را در پاریس تاسیس کنند که دکتر شریعتی گفت اگر قرار باشد در مورد ابوذر مطلب بنویسیم باید در کویر زندگی کنیم نه در زرق و برق اروپا.
طباطبایی با بازخوانی وقایع منتهی به درگذشت دکتر شریعتی گفت: ساواک میخواست با تحویل پیکر شریعتی، تبلیغاتی برای خود و دولت ایران انجام دهد، وقتی برای آوردن پیکر به زینبیه با امام صدر صحبت کردم، چهرهٔ غمگین ایشان برایم تصور کردنی بود. امام صدر خیلی به کار تشکیل حسینیه ارشاد در تبعید، امید بسته بود. بلافاصله گفتند راه بیفتید بیایید، ما که از هواپیما پیاده شدیم به سالن تشریفات رفتیم، جوانی نزد امام صدر رفت و چیزی گفت امام صدر با چشم اشاره کردند که من پیش ایشان بروم، بعد به من گفتند پیکر نیست، وقتی قطبزاده چهره مرا دید گفت چه شده است؟ گفتم شاهکار کردید چون او مسوول حفظ پیکر شریعتی بود؛ در نهایت چند دقیقهای طول کشید و مشخص شد پیکر در بخش محمولههای دیپلماتیک بوده است.
سرانجام امام صدر بر پیکر ایشان نماز خواند و در زینبیه به خاک سپرده شد. دکتر چمران مرثیهٔ بسیار زیبایی که سروده بود را در آنجا قرائت کرد. وی ادامه داد: سخنرانی امام صدر در مراسم چهلم شریعتی بسیار زیبا و باشکوه بود و در آنجا راهحل مسایل کشورهای جهان سوم را برشمرد. نوار آن بسیار زود در ایران پخش شد و از آن زمان مخالفان شریعتی نیز به مخالفان امام صدر افزوده شدند. طباطبایی در پاسخ به پرسش یکی از دانشجویان در مورد وضعیت پیگیری پرونده سرنوشت امام موسی صدر با اشاره به علاقه بسیار زیاد امام (ره) به امام صدر گفت: صرفنظر از اینکه یک انسانی ظالمانه مفقودشده و مجرم هم مشخص است و باید در مورد آن به جد پیگیری کرد.
وی در ادامه با ارائه شرحی از چگونگی پیگیری وضعیت ربوده شدن امام موسی صدر گفت: قذافی تمایل داشت با امام ملاقات داشته باشد. وجههٔ قذافی در دنیا مشخص است انقلاب ایران توجه قریب به اتفاق روشنفکران اروپایی را جلب کرده بود و قذافی میخواست از فضای عاطفی که برای انقلاب ایجاد شده بود، بهره بگیرد. وی با اشاره به خاطرات خود از آن سالها گفت: زمانی که معاون سیاسی اجتماعی وزیر کشور بودم از سازمان هواپیمایی تماسی گرفتند و گفتند ظاهرا نتوانستند با مقامات مسوول دیگر تماس بگیرند، عنوان کردند هواپیمایی با ۱۵۰ دیپلمات میخواهد اجازه ورود در ایران را بگیرد و مشخصات خود را هم نمیدهد و خود را به هیج وجه معرفی نمیکند.
ما هم فهمیدیم که کار که دیوانگی بود فقط میتواند کار یک نفر باشد گفتیم اجازه ورود به آسمان ایران را ندهید آنها برگشتند؛ چند روز بعد دوباره این اتفاق افتاد که این بار با هواپیمای فانتوم آنها را برگردانیم. سپس با قم تماس گرفتم و به احمدآقا گفتم سپس خبر را به خبرگزاری پارس دادم. خیلی تلاش کردند سرانجام آقای جلود به ایران آمد. سراغ امام آمدند، امام فرمودند تا وضعیت آقای صدر روشن نشود، دیداری نخواهد بود. تا اینکه آقای جلود ۴۰ روز در منزل یکی از شخصیتها اتراق کرد و منتظر چراغ سبز بودند امام گفتند نخیر و برگشتند تا اینکه به زمان ریاستجمهوری آقای بنیصدر میرسیم.
طباطبایی گفت: در این فاصله پلیس ایتالیا تحقیقات جامع و کاملی کرده بود. آقای بنیصدر خود را اندیشه قرن میدانست، برای برقراری ارتباط به او مراجعه کردند. بنیصدر میخواست سدشکن شود و روابط قطع شده دیپلماتیک ایران و لیبی را که از زمان شاه قطع شده بود، مجددا برقرار کند اما به دلیل فضای کشور جرات نمیکرد تا اینکه عنوان میکنند مقاولهنامهای برای تعهدات متقابل مینویسیم از جمله بند ۱۷ آن در مورد سرنوشت امام صدر است قرار شد کمیسیون مشترکی تشکیل شود و موضوع بررسی شود آنها هم میدانستند ما چقدر پیگیر مسایل هستیم زود قبول کردند! روابط دو کشور برقرار شد بر اساس اینکه کمیسیون تحقیقی به ریاست من تشکیل شود.
هیاتی که باید برای پیگیری از طرف ایران به لیبی برود تعیین شد پرونده کاملی تشکیل داده بودیم. همان روزی که قرار شد به لیبی برویم غروب تماس گرفتند و گفتند محمد قذافی گفته است ما این هیات را نمیپذیریم. پرسیدیم چرا؟ گفتند اینها هیات تحقیق هستند پس چرا قبل از تحقیق نتیجه اعلام کردند و منظورش اظهار نظری بود که من قبلا گفته بودم. پس از آن، من از عضویت در این کمیسیون استعفا دادم.
وی افزود: پس از آن بحرانهای جنگ و مسایل دهه شصت شروع شد؛ در این دوران هر دو رییسجمهور هم آیتالله خامنهای و هم آقای هاشمی در سفرهایی که به لیبی داشتند این مساله را مطرح کرده بودند تا ماجرای چند سال پیش که عدهای از زندانهای لیبی آزاد شدند و افرادی بودند که ۲۸ یا ۳۰ سال در زندانهای لیبی به صورت گمنام مانده بودند. بر اساس این قرائن ممکن است وضع مشابهی برای امام موسی صدر انشاءالله بوده باشد.
در ادامه یکی از دانشجویان پرسید چرا مزار دکتر شریعتی در زینبیه محقر است، گفت: اگر امروز پیکر دکتر شریعتی هم بیاید، جا برای عدهای تنگ میشود اما باید گفت پیکر در زینبیه امانت است.
خانواده او میگویند هر بار که میخواهیم قدمی در مورد انتقال آن انجام دهیم، با مشکلاتی مواجه میشویم و موانعی پیش روست.