اخیرا در خبرها آمده بود که یکی از رهبران معارض دولت لیبی از حیات امام صدر و از زندانی بودن ایشان در یکی از شهرهای آن کشور سخن گفته است. تفصیل ماجرا چیست؟
اشاره: آنچه در پی میآید، متن کامل گفتگوی روزنامه نوپای «وطنامروز» با اینجانب است که پس از بازبینی نهایی، در تاریخ جمعه مورخ ۱۰/۸/۸۷ و بواسطه دوست ارجمند جناب آقای محمدرضا کائینی، برای آن جریده ارسال گردید.
بخشهایی که از زیر تیغ برنده ممیزی این روزنامه مدعی «اصولگرایی» جان سالم به در برده است، در شماره روز پنجشنبه مورخ ۷/۹/۸۷ منتشر گردید.
متأسفم که در این روزگار ما هر جا ادعای «اصولگرایی» و «ارزشمداری» بلندتر باشد، مرتبه «امانتداری»، «سعهصدر» و در یک کلام «اخلاق سیاسی»، غالبا به همان اندازه نازلتر است...
خبر عیسی عبدالمجید منصور
سؤال: اخیرا در خبرها آمده بود که یکی از رهبران معارض دولت لیبی از حیات امام صدر و از زندانی بودن ایشان در یکی از شهرهای آن کشور سخن گفته است. تفصیل ماجرا چیست؟
جواب: محتوای خبر همین است که شما مطرح کردید. یکی از رهبران معارض لیبیایی به نام «عیسی عبدالمجید منصور» مدعی شده است که امام صدر و همراهانشان زنده و در جایی در شهر سِبها واقع در جنوب لیبی زندانی هستند. البته این آقا الآن این خبر را منتشر نکرده است. مصاحبه ایشان در روز چهارم ژانویه سال میلادی جاری (۲۰۰۸) انجام شده است و این متأسفانه ما هستیم که پس از حدود ده ماه تأخیر از آن مطلع شدیم.
سؤال: چرا با این همه تأخیر؟
جواب: والله این سؤال را باید از مسئولان کنونی پیگیری مسأله امام صدر در دولت نهم و مجلس هشتم پرسید! حتماً میدانید که همین خبر را نیز «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان فارسی زبان در اروپا» و خانواده محترم امام صدر بودند که صید و در رسانههای خبری داخل کشور منتشر کردند. والا همانطور که آقای قشقاوی سخنگوی محترم وزارت امور خارجه در مصاحبه مطبوعاتی هفتگی اخیر خود (دوشنبه مورخ ۲۹/۷/۸۷) تصریح کردند، وزارت امور خارجه حتی پس از انتشار گسترده خبر در رسانههای داخل و خارج کشور، هنوز «چیزی در این مورد نشنیده است»!...
سؤال: صحت و سقم این خبر چگونه است؟
جواب: نمیدانم. مثل خیلی خبرهای دیگر که از صحت و سقم آن بیاطلاع هستیم. قاعدتاً این وزارت اطلاعات است که باید در این خصوص پاسخگو باشد. به هر حال یکی از معارضان لیبیایی خبری را دال بر حیات امام صدر منتشر کرده است. اسم و رسم این آقا شناخته شده است و حتی شماره تلفن و ایمیل وی نیز اعلان شده است. آقایان قاعدتاً باید پیگیری و صحت و سقم خبر را تحقیق کنند. کاش خبرنگاران در مصاحبههایی که هر چند وقت یک بار با وزیر محترم اطلاعات یا سخنگوی دولت دارند، این سؤال را با ایشان در میان مینهادند...
سؤال: آیا خانواده امام صدر در باره صحت و سقم این خبر تحقیق کرده است؟
جواب: نمیدانم. البته تا جایی که اطلاع دارم، آنها در طول سه دهه گذشته اینقدر خبرهای امیدوار کننده از منابع مختلف خارجی دریافت کردهاند، که مسأله حیات امام صدر همواره برایشان محرز و عادی بوده است... برخی خبرهای امیدبخش پیشین
سؤال: پس باز هم خبرهای امید بخشی که بر حیات امام صدر دلالت دارد، وجود دارد؟
جواب: بله، و تعدادشان هم کم نیست.
سؤال: خوشحال میشویم که بعضی از این خبرها را برای ما بازگو کنید:
جواب: به عنوان مثال یک خبرنگار غربی به نام پیتر سِرُوا چند سال پس از ربوده شدن امام صدر به نقل از برخی مقامات لیبیایی که معمولاً اطلاعات محرمانه نفتی را از آنها دریافت میکرده است، اعلان کرد که امام صدر زنده و در شهر کُفرا واقع در جنوب شرقی لیبی زندانی است...
سؤال: مقامات لیبیایی مورد اشاره این خبرنگار چه کسانی بودند؟
جواب: این آقا هویت منابع خود را فاش نکرد و البته واضح است که هرگز نیز چنین نخواهد کرد. اما همان زمان این را نیز گفت که تا کنون هر خبری از منابع لیبیایی خود دریافت داشته، بیاستثناء دُرست از کار در آمده است...
سؤال: برخی در ایران معتقد هستند که آخر معقول نیست که دولتی انسانی را برباید و سی سال تمام وی را دور از انظار دیگران در زندان زنده نگاه دارد! آنها میگویند اگر امام صدر طی این سی سال زنده بود، به هر حال خبری از ایشان به بیرون زندان درز میکرد و مسأله رسوا و بر ملا میشد؟
جواب: طبیعتاً رفتار معقول را ار انساهای معقول میتوان انتظار داشت! اجازه دهید سؤال شما را با خبری پاسخ دهیم که شنیدنش شهید بزرگوار آیتالله سید محمد باقر حکیم را مُنقلب کرد. بنیاد خیریه معمر قذافی با ابتکار فرزندش سیفالاسلام در سپتامبر سال ۲۰۰۰ به طور ناگهانی تعداد ۱۱۷زندانی لیبیایی و غیر لیبیایی را از زندانهای آن رژیم آزاد کرد که بین ۱۸ تا ۳۱ سال در زندان بودند. وجوه مشترک همه این زندانیان آن بود که اولاً سیاسی بودند؛ ثانیاً مدت زندانشان طویل المدت بود و ثالثاً، هرگاه بستگانشان برای پیگیری وضعیت آنها به دوایر حکومتی رژیم قذافی مراجعه میکردند، پاسخ منفی دریافت میکردند. به این معنی که رژیم قذافی وجود آنها را در زندان به کلی انکار و از وضعیت و حتی موقعیت آنها به شکل مطلق ابراز بیاطلاعی میکرد. این ۱۱۷ نفر سالیان سال مفقودالاثر محسوب شدند و حتی بسیاری از بستگان و دوستانشان با مرور زمان از حیات آنها قطع امید کرده بودند. اما اراده خداوند چنین تعلق گرفت و آنها یک مرتبه آزاد شدند. این ماجرا نشان داد که زندانهای طویلالمدت و بیخبریهای چندین دهه از زندانیان سیاسی، در لیبی یک روش جاری است و اینطور نیست که رژیم قذافی همه مخالفان خود را به قتل برساند...
سؤال: واکنش آیتالله حکیم در برابر شنیدن این خبر چه بود؟
جواب: ایشان خیلی تحتتأثیر قرار گرفتند. چنان که بارها اشک شوق در چشمانشان حلقه زد و تا پایان دیدار و حتی وقتی ما را بدرقه میکردند، چندین بار تذکر دادند که با هر یک از مقامات کشور که دیدار کردیم، حتماً این خبر را بازگو کنیم. ایشان تأکید داشتند که شنیدن این خبر در درمان روحیه یأس و ناامیدی مقامات کشور نسبت به حیات امام صدر مؤثر خواهد بود.
سؤال: آیا شما این خبر را به مسئولان کشور منتقل کردید؟
جواب: ما این خبر را همان زمان بر روی سایت اطلاعرسانی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر قرار دادیم و برای خبرگزاریها، سایتهای خبری و مطبوعات نیز ارسال کردیم.
سؤال: از واکنش مسئولان و دیگر شخصیتها در برابر این خبر چه خاطرهای دارید؟
جواب: یادم هست در دیداری که در پاییز سال ۱۳۸۰ به اتفاق آقای سید صدرالدین صدر با آیتالله سید محمد حسین فضلالله در بیروت داشتیم، این خبر را بازگو کردیم. میدانید که آقای فضلالله همواره از طرفداران نظریه شهادت امام صدر شمرده میشده و حتی این جمله ایشان معروف است که «امام صدر ربوده نشد تا زنده بماند»! ایشان نیز وقتی این خبر را شنیدند، بسیار تعجب کردند؛ لحظاتی در فکر فرو رفتند و سپس تصریح کردند: «همین خبرهاست که نمیگذارد امیدهایمان به طور کامل قطع شود». بعد هم به آقای صدر تأکید کردند: «بیت و دفتر من متعلق به شماست؛ هر کاری که تشخیص میدهید در راه پیگیری مسأله امام صدر از دست من بر میآید، فوراً خبر کنید تا بلافاصله اقدام کنم»...
سؤال: دیگر چه خبرهایی را طی سالیان اخیر در خصوص حیات امام صدر دریافت کردید؟
جواب: از این خبرها زیاد است. همانطور که احتمالاً شنیدید، برخی از همان زندانیان سیاسی که سال ۲۰۰۰ از زندانهای رژیم قذافی آزاد شدند، به نقل از بعضی زندانبانان خود تصریح کردند که امام صدر زنده است و در سلولی انفرادی نگه داشته میشده و قبل از ماه رمضان همان سال از زندان ابوسلیم شهر طرابلس به نقطه دیگری انتقال یافته است...
سؤال: این خبر را چگونه دریافت کردید؟
جواب: بعضی سایتهای اینترنتی معارض رژیم قذافی، از جمله سایت «جبهه نجات ملی لیبی»، این اخبار را به نقل از زندانیان آزاد شده منتشر کردند. سایتهای مزبور همگی هم آدرس دارند، و هم هویت مدیرانشان کاملاً مشخص است. همانطور که اشاره کردم، دستگاههای اطلاعاتی کشور اگر بخواهند در باره صحت و سقم این اخبار تحقیق کنند، سرنخهای خیلی خوبی در اختیار دارند...
سؤال: آیا خانواده امام صدر در باره صحت و سقم خبرهایی که طی سالیان اخیر دریافت کرده است، تحقیق نیز کرده است؟
جواب: تا جایی که اطلاع دارم، خانواده محترم امام صدر طی این سه دهه برخی موارد را دنبال و حتی نمایندگانی را به آفریقا، اروپا و دیگر کشورها اعزام کرد؛ برخی را نیز طبیعتاً دنبال نکرده است! علت هم کاملاً روشن است. مسأله امام صدر و اخبار مرتبط با حیات و وضعیت ایشان یک موضوع بسیار پیچیده و صد در صد امنیتی است. امکانات و مقدورات یک خانواده، آن هم خانوادهای که مانند خود امام صدر به هیچ کجا وابسته نیست، در این حوزه بسیار اندک و محدود است. تحقیق در باره صحت و سقم اینگونه اخبار تنها در وسعِ دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی است. به طور مشخص این وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران است که میبایست و باید این سرنخها را دنبال و صحت و سقم آنها را تحقیق کند. برای اینکه اولاً امام صدر شهروند ایرانی است. ثانیاً در این دنیای بزرگ و پیچیده سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی، مسلماً این تنها وزارت اطلاعات ما است که میتواند مورد اعتماد و ثقه باشد... تجزیه و تحلیل خبرها
سؤال: آیا هیچگاه بر آن شدهاید تا مجموعه خبرهای مثبت و منفی دریافت شده را کنار هم بگذارید و آنها را تجزیه و تحلیل کنید؟
جواب:
بله؛ ما یک بار در حدود سالهای ۱۳۶۸ و ۱۳۶۹، کلیه اطلاعات آشکار را، یعنی اطلاعاتی که تا آن موقع در باره چگونگی اختفاء امام صدر در مطبوعات و رسانههای خبری دنیا منتشر شده بود، گردآوری و از جنبههای مختلف با نگاهی آماری تجزیه و تحلیل کردیم...
سؤال: چند خبر را بررسی کردید؟
جواب: الآن دقیقاً حضور ذهن ندارم. اینطور که در ذهنم باقی مانده است، بیش از چهل خبر و سناریو بود... سؤال: آیا کسی یا نهادی از شما خواسته بود که چنین کنید؟
جواب: نخیر؛ من خود شخصاً به فکر افتادم که با همکاری بعضی دوستان این بررسی را انجام دهیم. برادر بزرگوار جناب آقای محمد علی مهتدی که آن موقع معاون مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه بودند، محبت کردند و صدها برگ کپی روزنامههای عربی را که به مسأله امام صدر اختصاص داشت، در اختیارم گذاشتند. همین آقای پیتر سِرُوا نیز کتابی نوشته بود به نام «ناپدید شدن اسرارآمیز امام موسی صدر» که همان ایام از آقای مهدی فیروزان - داماد محترم امام صدر - امانت گرفته بودم. نشستیم و چند هفتهای اسناد و مدارک را با دقت خواندیم و بر این اساس گزارشی تهیه کردیم...
سؤال: نتایج مهمی که بدست آوردید، چه بود؟
جواب: سه نتیجه اساسی از این بررسیها بدست آمد: ۱- اول اینکه بیش از دو سوم سناریوهای طرح شده، مخالف فرضیه شهادت بودند؛ ۲- دوم اینکه اغلب سناریوهای مؤید فرضیه شهادت، وقوع حادثه را به حداقل سه سال پس از ربوده شدن امام صدر نسبت داده بودند؛ ۳- و سوم اینکه هر قدر زمان سپری میشد، از مؤیدان فرضیه شهادت کاسته و بر مؤیدان فرضیه حیات افزوده شده بود.
سؤال: یعنی تقویت امید به حیات امام صدر...؟
جواب: دقیقاً. روح حاکم بر این سه نتیجه یک چیز بود: بر خلاف آن «اولین حدس» ی که به ذهن هر انسان خطور میکند و متأسفانه بسیاری بزرگان ما بر همان باقی ماندند، «امام صدر ربوده نشده بود تا بلافاصله به شهادت برسد»...
سؤال: قاعدتاً کسی که سه سال پس از ربوده شدن زنده نگه داشته شده است، سالهای دیگر نیز میتواند زنده نگاه داشته شود!
جواب: آفرین. و این خیلی نکته مهمی است. شبیه این جمله را از شهید چمران نیز دیدم که عدهای نقل کردهاند. امام صدری که سه سال تمام به دور از انظار دیگران و به رغم آن همه فشار بر رژیم قذافی، در زندان نگاه داشته شده بود، سالیان خیلی بیشتر نیز میتوانست در زندان نگاه داشته شود؛ خصوصاً که در سالیان بعد دیگر عملاً فشاری نیز بر رژیم قذافی وجود نداشت! برای اینکه لبنان مجدداً درگیر جنگ با اسرائیل و همچنین جنگهای داخلی شده بود و در ایران نیز مسأله امام صدر لااقل برای سالها فراموش گردید...
سؤال: آیا شما نتایح این بررسی را به مقامات مسئول کشور منتقل کردید؟
جواب: بله؛ آن موقع چهار نسخه از این گزارش پرینت گرفته شد. اولین نسخه را همان وقت به آقای سید صدرالدین صدر دادم. ایشان آن زمان معاون امور بینالملل جمعیت هلال احمر بود. یک نسخه را خود شخصاً در محل حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی خدمت آیتالله تسخیری دادم تا به مقام معظم رهبری برسانند. تصورم این بود که آقای تسخیری به سبب علاقه و دِینی که به شهید بزرگوار آیتالله سید محمد باقر صدر دارند، در باره سرنوشت امام صدر نیز قاعدتاً دلسوز خواهند بود...
سؤال: پاسخ آیتالله تسخیری چه بود؟
جواب: آقای تسخیری گفتند که من همین امشب که آقا را میبینم، گزارش شما را به ایشان تحویل خواهم داد...
سؤال: آیا برای مسئولان دیگر نیز گزارش را فرستادید؟
جواب: بله؛ دو نسخه دیگر را نیز دوست ارجمندم جناب آقای دکتر محمد رضا بهشتی به آقایان هاشمی رفسنجانی و فلاحیان، رئیسجمهور و وزیر اطالاعات وقت تحویل دادند...
سؤال: واکنش آقای هاشمی چه بود؟
جواب: آقای هاشمی در دیدارشان با آقای دکتر بهشتی گفته بودند که هشتاد درصد احتمال شهادت میدهند و بیست درصد احتمال حیات! آقای بهشتی هم پاسخ داده بودند که بیست درصد احتمال حیات خیلی قابل توجه است. آیا نمیخواهید یک اقدام جدی کنید؟ آقای هاشمی گفته بودند که گزارش را مطالعه و آقای فلاحیان را مأمور خواهند کرد تا مسأله امام صدر را پیگیری کند. حدود یک ماه بعد بود که آقای بهشتی نامهای را به من نشان دادند که از طرف آقای دکتر میر محمدی - رئیس دفتر وقت رئیس جمهور و نماینده سابق قم در مجلس شورای اسلامی - ارسال شده بود. آقای میر محمدی در نامه نوشته بود که رئیسجمهور گزارش را بررسی و در هامش آن وزارت اطلاعات را مأمور کردند تا مسأله را دنبال کند. در دستخط آقای هاشمی به آقای فلاحیان قید شده بود که در مسیر پیگیری مسأله امام صدر از تهیهکنندگان گزارش نیز استفاده شود...
سؤال: آیا شما با آقای فلاحیان در این خصوص ملاقات کردید؟
جواب: نه؛ من ملاقاتی نداشتم. اما آقای دکتر بهشتی محبت کرده و با ایشان نیز دیدار کرده بودند. اجمالاً همان صحبتهای با آقای هاشمی تکرار شده بود. آقای فلاحیان اگرچه احتمال حیات امام صدر را منتفی ندانسته بودند، اما تصریح کرده بودند که وزارت اطلاعات سالهاست که پرونده امام صدر را بایگانی کرده است. طبیعتاً این اشارهای بود به این واقعیت تلخ، که نه در زمان آیتالله ریشهری و نه در زمان آقای فلاحیان، کار اطلاعاتی درخور و ارزشمندی توسط آن مجموعه برای پیگیری مسأله امام صدر انجام نشده بود...
سؤال: نتیجه این دیدارها چه شد؟
جواب: قرار شد که وزارت اطلاعات روی این مسأله کار کند. یعنی لااقل برداشت من از حرفهای آقای دکتر بهشتی چنین بود و بالأخره آقای هاشمی نیز دستوری را داده بودند...
سؤال: آیا شما نیز در این رابطه با آنها همکاری کردید؟
جواب: نخیر؛ فقط متعاقب دیدار آقای بهشتی با آقای فلاحیان، یک بار با من جلسهای گذاشتند که در همان اتاقکهای دم درب وزارت اطلاعات برپا شد. دو نفر از کارشناسان آن مجموعه که لااقل در حوزه مسأله امام صدر آدمهای کماطلاع و شاید هم بیانگیزهای به نظر میرسیدند، چند سؤال مطرح کردند و من هم حرفهایی زدم و مسأله در همان حد تمام شد!...
سؤال: آیا از سرانجام اقداماتی که قرار بود انجام شود، اطلاعی دارید؟
جواب: از طرف وزارت اطلاعات دیگر تماسی گرفته نشد. البته اندکی بعد آقای بهشتی برای ادامه تحصیل عازم آلمان شدند و عملاً دیگر کسی نبود که موضوع را هر از چندگاه در سطوح بالا پی بگیرد. از طرفی ماجرای جنگ خلیج فارس نیز در ادامه همان ایام بود که پدید آمد و طبیعتاً آقایان را حسابی به خود مشغول کرد. برداشت من این است که نهایتاً کارِ جدی و مفیدی انجام نشد و مسأله احتمالاً شروع نشده، رها گردید. البته قرائن و شواهد نیز بعدها متأسفانه همین برداشت را تأیید کردند...
سؤال: چطور؟ کدام قرائن و شواهد؟
جواب: اجازه دهید بگذریم! اگر وزارت اطلاعات ما کار مؤثری انجام داده بود، لااقل اطلاعات مسئولان محترم پیگیر پرونده امام صدر، یعنی آقای ابطحی در دوران آقای خاتمی و نیز آقایان احمد موسوی، سعید ابوطالب و مصباحی مقدم در دوران آقای احمدینژاد، بسیار بیش از آن بود که به این راحتی توسط لیبیاییها مأیوس و سر کار گذاشته شوند... چند خبر امیدبخش دیگر
سؤال: اگر باز خبرهایی به یاد دارید که بر حیات امام صدر دلالت دارد، ممنون میشویم که بیان کنید؟
جواب: خاطره دیگری دارم که به دیدار پاییز سال ۱۳۸۰ هیئتهای مدیره دو مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر در ایران و لبنان با آقای سید حسن نصرالله مربوط است...
سؤال: در آن جلسه چه کسانی حضور داشتند؟
جواب: آقایان سید صدرالدین صدر و مهدی فیروزان حضور داشتند؛ اگر اشتباه نکنم، آقای سید حمید صدر - آقازاده کوچکتر امام صدر - هم گویا حضور داشتند...
سؤال: آیا خود شما هم حضور داشتید؟
جواب: بله؛ و من خود این جریان را از آقای سید حسن نصرالله شنیدم. ایشان تعریف کردند که چند هفته پیشتر از آن ایمیلی را از یک شهروند عرب دریافت کردهاند. فردی که ایمیل را ارسال کرده بود، تبعه یکی از کشورهای همسایه لیبی بود...
سؤال: چه کشوری؟
جواب: الآن نمیخواهم اسم ببرم. طرف در نامه خود به آقای سید حسن نصرالله تصریح کرده بود که سالها یکی از عناصر تیم حفاظت از امام صدر بوده است. گفته بود که اطلاعات و خاطرات زیادی از سالهای اسارت امام صدر در لیبی دارد و اگر آقای سید حسن نصرالله امنیت وی و خانوادهاش را تضمین کند، به لبنان نقل مکان خواهد کرد و همه اطلاعات خود را در اختیار آن بزرگوار قرار خواهد داد...
سؤال: پاسخ آقای سید حسن نصرالله چه بود؟
جواب: همین را از ایشان سؤال کردم. گفتند دستور دادم برادران در مورد هویت این فرد تحقیقات بیشتری به عمل آورند. برای اینکه تأمین امنیت افراد در شرایط کنونی لبنان کار بسیار مشکلی است و من اگر چنین کاری را متعهد شوم، حتما باید بدان عمل کنم. بنابراین تنها زمانی چنین مسئولیتی را متقبل میشوم، که اطمینان حاصل کنم طرف راست میگوید و اطلاعاتش قابل اطمینان است.
سؤال: دیگر چه خبرهایی را دال بر حیات امام صدر شنیدید؟
جواب: همانطور که گفتم، تعداد این خبرها زیاد و بازگو کردن حتی بخش کوچکی از آنها از حوصله این جلسه خارج است. باز به خاطر دارم که آقای ابویاسر - نماینده حرکت امل در ایران - سه چهار سال پیش شبی در منزل آقای فیروزان برای ما تعریف کردند که مدتی پیشتر از آن، دو رزمنده فلسطینی، که مزدور رژیم قذافی بودند و ظاهراً مدتها مسئولیت حفاظت از امام صدر را در لیبی بر عهده داشتند، در آلمان با یک تاجر ایرانی تماس گرفته بودند تا به واسطه وی با مسئولان سفارت ایران در آن کشور دیدار کنند. یکی از این دو فلسطینی از قدیم با آن تاجر ایرانی دوست بود و میدانست که وی با مسئولان جمهوری اسلامی و از جمله با مسئولان وقت سفارت رابطه نزدیک دارد. این دو تن ظاهرا از لیبی فرار کرده بودند و وقتی نیز با آن تاجر ایرانی صحبت میکردند، بسیار مضطرب و نگران بودند. به هر حال تلفنی به وی اطلاع داده بودند که در باره امام صدر اطلاعات ذیقیمتی دارند و میخواهند از طریق وی آنها را به مقامات کشورمان انتقال دهند. در همان تماس تلفنی اشاره کرده بودند که تحت تعقیب و در معرض خطر قرار دارند و به همین جهت مایل هستند تا هر جه زودتر این ملاقات صورت گیرد. قرار گذاشته میشود که آن تاجر ایرانی صبحِ روز بعد آن دو فلسطینی را در هتلشان ملاقات و از همانجا جلسه دیدار با مسئولان سفارت را هماهنگ کند. وقتی صبح روز بعد تاجر ایرانی به محل ملاقات میرود، میبیند جمعیت زیادی جلوی هتل جمع شده است. دوست فلسطینی وی دقایقی پیشتر از طبقات بالای هتل سقوط کرده و در جا کشته شده بود و از رزمنده دوم فلسطینی نیز هیچ اثری نبود!... ضعف اطلاعاتی ایران در مسأله امام صدر
سؤال: شما دستاوردهای پیگیری اطلاعاتی مسأله امام صدر توسط نهادهای مسئول کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
جواب: حقیقت آن است که من به رغم همه احترامی که برای دستگاههای اطلاعاتی کشور قائلم، اما در مسأله امام صدر نمیتوانم به آنها نمره قبولی دهم...
سؤال: چرا؟
جواب: ببینید! تجربه هشت سال دفاع مقدس این را دیگر به ما آموخته است که تحقق هر پیروزی کوچک و بزرگ مستلزم آن است که یک سری عملیات دقیق اطلاعاتی و شناسایی پیشتر انجام گیرد. اول از همه باید صورت مسأله، منطقه، عِدّه و عُدّه دشمن، تجهیزات و برنامههای او را شناخت و تازه پس از آن است که میتوان عملیات اصلی را طراحی، برنامهریزی و نهایتاً اجرا کرد. این یک اصل کلی است و هیچ فرقی هم ندارد که ماهیت عملیات اصلی نظامی باشد، امنیتی باشد یا حتی سیاسی.
سؤال: اینکه جزو بدیهیات است!...
جواب: دقیقاً! اما همین اصل بدیهی متأسفانه در مسأله امام صدر مورد غفلت واقع شد. بیایید همین مصاحبههای اخیر جناب آقای مصباحی مقدم – مسئول محترم کمیته پیگیری مسأله امام صدر در مجلس هشتم - را کالبدشکافی کنیم. روح حاکم بر سخنان ایشان یأس نسبت به حیات امام صدر است. اما وقتی در مستندات و دلایل ایشان دقیق میشویم، با کمال تعجب در مییابیم که اصلاً مستندات و دلایل محکمهپسندی وجود ندارد! مأخذ همه حرفها، یا گزارشهای جعلی و ساختگی خود لیبیاییها است که به قول آقای مصباحی مقدم، سرتاسر متناقض است! یا سخنان ناامید کننده و برداشتهای منفی برخی شخصیتهای محترم لبنانی است که آنطور که خود در دیدارهای سالیان گذشته با ما تصریح کردند، مبتنی بر اطلاعات اخذ شده از دستگاه امنیتی سوریه است! آنهم کدام سوریه؟ سوریهای که به استناد قرائن و شواهد فراوان از جمله اسناد ساواک، برخی محافل قدرتمند آن خود در توطئه ربودن امام صدر دست داشتند! خُب، انصافاً در کجای دنیا عملیات پیگیری سرنوشت یک انسان ربوده شده را صرفاً بر اساس اطلاعات ساختگی و اخذ شده از ربایندگان طراحی میکنند؟! من از پیگیران محترم مسأله امام صدر که قطعاً در اخلاصشان هیچ تردیدی نیست سؤال میکنم: آیا اتکاء به اطلاعات طراحان و عاملان ربایش امام صدر، اقدامی منطقی و حرفهای است؟ آیا در کنار اینهمه سناریوهای جعلی و دروغ، ما خود پس از گذشت سه دهه نباید هیچ حرفی برای زدن داشته باشیم؟ واقعاً چرا به این نقطه رسیدیم؟ چرا پس از گذشت سه دهه دست جمهوری اسلامی ایران در مسأله امام صدر این اندازه خالی است؟ به نظر من تنها و تنها به یک دلیل؛ آن هم این است که دستگاههای اطلاعاتی کشور طی سه دهه گذشته هرگز این پرونده صد در صد امنیتی را مدیریت نکردند. همانطور که گفتم، نه در زمان آیتالله ریشهری، نه در زمان آقای فلاحیان، نه حتی در زمان آقای یونسی و نه امروز، پیگیری این پرونده هرگز توسط وزارت اطلاعات جدی گرفته نشد. از همان ابتدا عرصه را خالی و مدیریت پرونده را عملاً به ربایندگان واگذار کردیم. خُب، بدیهی است که وقتی ذهنیت پیگیران مسأله امام صدر در ایران بر اساس اطلاعات و دادههای ساخته و پردازش شده توسط رباینگان شکل گرفته باشد، حاصل پیگیری این عزیزان نیز جز تأمین نظر همان ربایندگان نخواهد بود!... راهکارهای پیگیری اطلاعاتی
سؤال: شما چه راههایی را برای پیگیری اطلاعاتی مسأله امام صدر متصور هستید؟
جواب: راههای متعددی وجود دارد. سادهترین راه، پیگیری صحت و سقم خبرهای آشکار و غیر آشکار دریافتی است. نفس این کار حتی اگر در مواردی نیز به نتیجه نرسد، دنیایی از اطلاعات مفید و قابل استفاده به همراه خواهد داشت. راه ساده دیگر، مبادله اطلاعات با کشورهای مطلع است...
سؤال: آیا از نظر شما به جز لیبی کشورهای دیگری نیز هستند که در باره سرنوشت امام صدر اطلاعات دارند؟
جواب: قطعاً. شما مطمئن باشید که آمریکاییها، حتی اگر دولت آقای کارتر در اصل ماجرا نقشی ایفا نکرده باشد که البته این را بعید میدانم، اما بیشک سالهاست که از حقیقت ماجرا اطلاع دارند. شما مطمئن باشید که اسرائیلیها، حتی اگر دولت مناهیم بگین در اصل ماجرا نقشی ایفا نکرده باشد که این را نیز بعید میدانم، اما بیشک سالهاست که از حقیقت ماجرا اطلاع دارند. مگر ممکن است که امروز خدای ناکرده برای آقای سید حسن نصرالله اتفاق مشابهی رخ دهد، اما آمریکاییها و اسرائیلیها سالها از جزئیات آن بیاطلاع بمانند؟! همچنین یقین داشته باشید که کشورهای عمده بلوک شرق، خصوصا شوروی و آلمان شرقی، از حقیقت ماجرا اطلاع داشتند. برای اینکه اصلاً راهاندازی، سازماندهی و آموزش تشکیلات امنیتی لیبی با این دو کشور بود. اطلاعات این دو کشور امروز در اختیار چه کسانی قرار دارد؟ روسیه و آلمان! خُب، ما که اکنون مدتهاست با آمریکاییها، در خفا و عَلَن، در باره مسائل افغانستان، عراق و منطقه، گفتگو میکنیم؛ ما که اکنون سالهاست به واسطه آلمان، و در قالب مذاکرات غیر مستقیم حزبالله لبنان و اسرائیل در خصوص تبادل اسرا، با صهیونیستها امکان تبادل اطلاعات داریم و چنین نیز میکنیم؛ همچنین ما که اکنون سالهاست با روسیه و آلمان روابط نزدیک اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی داریم؛ آیا نمیتوانستیم و نمیتوانیم از این فرصتهای طلایی برای کسب اطلاعات در باره مسأله امام صدر استفاده کنیم؟! چرا وزرای خارجه پیشین و حال ما تنها موضوع «چهار دیپلمات ایرانی» را در دستور کار مذاکرات غیر مستقیم حزبالله و اسرائیل قرار دادند، اما در مورد مسأله امام صدر چنین نکردند؟! چرا در این آخرین مرحله تبادل اسرا میان حزبالله و اسرائیل که به آزادی سمیر قنطار و یارانش منجر شد، جریان تبادل اطلاعات میان ایران و اسرائیل تنها به دو موضوع «چهار دیپلمات ایرانی» و «ران آراد» محدود بود؟
سؤال: آیا این مسائل را با مقامات مسئول نیز در میان گذاشتید؟
جواب: بله؛ در همان دیداری که اشاره کردم در پاییز سال ۱۳۸۰ با آقای سید حسن نصرالله داشتیم، من موضوع آلمان و اسرائیل را به ایشان پیشنهاد کردم...
سؤال: واکنش ایشان چه بود؟
جواب: گفتند پیشنهاد خوبی است. آن را در دفتر یادداشت خود ثبت کردند و بعد نیز گفتند که آن را با برادران شورای مرکزی حزبالله بررسی خواهند کرد...
سؤال: دیگر با چه کسانی این پیشنهادات را مطرح کردید؟
جواب: با آقای سید محسن حکیم نیز در دیداری که دو ماه پس از شهادت آیتالله سید محمد باقر حکیم به اتفاق آقای سید صدرالدین صدر با ایشان داشتیم، موضوع آمریکاییها را مطرح کردم...
سؤال: واکنش ایشان چه بود؟
جواب: ایشان هم گفتند که پیشنهاد خوبی است و پس از بازگشت به عراق آن را به آیتالله سید عبدالعزیز حکیم منتقل خواهند کرد. البته آقای سید محسن حکیم همانجا نکته جالبی را نیز مطرح کردند...
سؤال: چه گفتند؟
جواب: ایشان گفتند که ما اطلاع داریم که ایرانیها همین الآن در ژنو با آمریکاییها در باره مسائل عراق مذاکره دارند. چرا از مقامات ایران نمیخواهید تا در مذاکرات خود با آمریکا مسأله امام صدر را نیز مطرح و اطلاعات آمریکا را در این خصوص مطالبه کنند؟ ایشان گفتند که ایران در مذاکرات جاری با آمریکا دست بالا را دارد. چرا که آمریکا اگر بخواهد حتی با ما مجلس اعلای اسلامی عراق در باره مسائل کشورمان صحبت کند، به همراهی ایران احتیاج دارد. چرا ایران در مذاکره با آمریکا ضعیف برخورد و تنها مسأله منافقین را مطرح میکند؟!...
سؤال: بله... دیپلماسی غلط «سؤال و انتظار»
جواب: روزنامه «وطن امروز» انشاءالله قرار است روزنامهای اصولگرا و ارزشمدار باشد. حال که دامنه صحبت به اینجا کشید، اجازه میخواهم که با اندکی صراحت بیشتر، کمی درد دل کنم... سؤال: بفرمایید...
جواب: حقیقت آن است که من در آلمان به دنیا آمدهام و ده سال اول زندگی را در آنجا گذراندم. خانواده پدریام ایرانی (قمی) و خانواده مادریام آلمانی هستند. وقتی کوچک بودم، قصههای پدرم در باره عدالتطلبی، مردانگی و شجاعت امام علی (ع) بود که من را شیفته آن حضرت، تشیع و اهل بیت (ع) گردانید. به همین جهت نیز همواره آرزو داشتم به ایران مهاجرت و در این کشور امام زمان (ع) زندگی کنیم. در ایران نیز که مستقر شدیم، خصوصا از همان بدو پیروزی انقلاب، این مواضع حقطلبانه، با صلابت و مخلصانه امثال امام راحل، شهید بهشتی، شهید چمران و آقایان طالقانی، خامنهای و هاشمی رفسنجانی بود که علاقه و ارادت من را به تشیع، روحانیت و انقلاب، عمیقتر و ریشهدارتر کرد. درست مثل همه جوانان آن وقت کشور. خدا میداند که اکنون چند سالی است که هر بار روند پیگیری مسأله امام صدر در ایران را مرور میکنم، دلم آتش میگیرد! چنان شرمنده میشوم و چنان غوغایی در دلم برپا میشود، که حتی گاهی با خود میگویم دست زن وبچههایم را بگیرم و ایران و انقلاب و مافیهایش را برای همیشه ترک و فراموش کنم! این برای من قابل تحمل نیست که ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران، از سی سال پیش تا کنون کماکان منتظر هستیم تا رژیم قذافی حقیقت ماجرای امام صدر را فاش و به ما گزارش کند! این برای من قابل تحمل نیست که ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران، سی سال تمام حتی حاضر نشدیم رژیم قذافی را در این ماجرا مقصر اعلان و عمل آن را محکوم کنیم. برای من بسیار سنگین است که بگویم، در تمام این سی سال موضع رسمی ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران، مبتنی بر «سؤال و انتظار» بوده است و مسئولان وقت، از جمله آقای هاشمی رفسنجانی، بارها و بارها با صراحت بر آن تأکید کردند...
سؤال: آیا الآن سخنان خاصی از آقای هاشمی را مد نظر دارید؟
جواب: بله؛ من اتفاقاً امروز مصاحبه سال ۱۳۷۷ آقای هاشمی را با شماره (۱۶) مجله «نامه مفید» همراه دارم. از روی صفحه (۴۹) عیناً برایتان میخوانم. ایشان گفتهاند: «ما بنا نداشتیم و اصلاً سیاستمان هم این نبود که کشور لیبی را متهم کنیم به اینکه او مسئول این کار است»! اندکی بعد نیز تصریح کردهاند: «ما فقط یک سوال مهم داشتیم و آن اینکه بالاخره ایشان به لیبی آمده است و از لیبی رفته است. میگفتیم شما باید به ما بگویید که ایشان الان کجاست. بالاخره یا زنده هست یا نیست»!
سؤال: آیا شما خود نیز در زمان انجام این مصاحبه حضور داشتید؟
جواب: نخیر! من آن ایام پایم شکسته بود و از بخت بد در منزلمان در قم بستری بودم. به همین خاطر در جلسه مصاحبه شرکت نداشتم و آقایان فاضل میبدی و فیروزان به تنهایی مصاحبه را انجام دادند. البته خیلی دوست داشتم در آن جلسه حاضر میبودم تا سؤالهای به زعم خودم اساسیتر و چالشیتر را با آقای هاشمی مطرح کنم. قسمت نبود. اما نوار مصاحبه را شخصاً گوش دادم و اصلاً خود آن را برای مجله «نامه مفید» پیاده کردم. به هر حال این سیاست «سؤال و انتظار» در خصوص مسأله امام صدر، سیاست ثابت کشور ما طی سه دهه گذشته بوده است و به رغم تغییر دولتها و مجالس، هیچگاه دستخوش تغییر نشده است. مسئولان مختلفی آمدهاند و رفتهاند و هر بار نامها و حتی گرایشهای سیاسی آنها تغییر یافته است؛ اما سیاست «سؤال و انتظار» نظام در قبال مسأله امام صدر همچنان دستنخورده باقی مانده است. هر کس آمده است، فارغ از اینکه چه گرایش سیاسیای داشته است، در قبال مسأله امام صدر همین سیاست را دنبال کرده است!
سؤال: آیا غیر از آقای هاشمی مقام مسئول دیگری نیز چنین صراحتی داشته است؟
جواب: بله؛ همین آقای سید محمد صدر - معاون محترم عربی وزارت امور خارجه در زمان آقای خاتمی – بارها در مصاحبههای دوران مسئولیت خود بر تداوم سیاست «سؤال و انتظار» دوران آقای هاشمی تأکید و به طور مثال تصریح کرده است، که مقامات ایران «منتظر هستند تا مقامهای لیبی آخرین اطلاعات خود را در اختیار آنها قرار دهند» و «تا زمانیکه این اطلاعات بدست ایران نرسد، [همچنان] منتظر خواهند ماند تا سرانجام این قضیه روشن شود»! برای من بسیار سنگین است که بگویم، در مسأله امام صدر، گفتار و کردار نظام ما هیچگاه بر هم منطبق نبوده است. شما همین دیدار جالب اخیر مقام معظم رهبری را با آقایان رومانو پرودی، صادق المهدی و دیگر رهبران سیاسی پیشین جهان در نظر بگیرید. آقای خامنهای در این دیدار رهبران سیاسی جهان را به درستی نصیحت میکنند که «ظلم و بیعدالتی را در هر جای جهان به طور مشخص و صریح محکوم کنند و کار مشکل تشخیص ظالم از غیر ظالم را با جدیت دنبال نمایند»! مقام رهبری ظلم و بیعدالتی را دستهبندی نکردند! از ظلم و بیعدالتی به شکل مطلق و آن هم در همه جای جهان یاد کردند! با این همه، آن بزرگوار در حالی مسئولان سیاسی گذشته، حال و آینده جهان را چنین نصیحت میکنند، که متأسفانه مسئولان سیاسی کشور خود ما سالهاست که در مسأله امام صدر با نهایت وضوح بر خلاف توصیه ایشان عمل کرده و میکنند. همانطور که گفتم، ما سی سال تمام است که در باره ظلم بزرگی که بر امام صدر رفته است، سکوت اختیار کردهایم! اقدام نکردن، یعنی سکوت! ما سی سال تمام است که حتی از محکوم کردن خشک و خالی ربایندگان امام صدر نیز دریغ ورزیدهایم! چرا؟ چون همانطور که آقای هاشمی با صراحت تمام گفتند، ما هرگز «بنا نداشتیم و اصلاً سیاستمان هم این نبود که کشور لیبی را متهم کنیم به اینکه او مسئول این کار است»... نگرانی از آینده
سؤال: آینده روند پیگیری مسأله امام صدر توسط دولت نهم و مجلس هشتم را چگونه پیشبینی میکنید؟
جواب: والله با توجه به فضای منفی موجود، من هیچ امیدی به ایجاد گشایش در بحران پیگیری مسأله امام صدر توسط این عزیزان ندارم. کاش کسانی مثلا آقای دکتر علی مطهری، در کمیته پیگیری مسأله امام صدر در مجلس هشتم حضور داشتند و لااقل میتوانستیم به اصولگرایی و پایمردی امثال ایشان دل ببندیم! من از مجموعه قرائن و شواهد موجود اینطور میفهمم که اغلب مسئولان ذیربط کشور، مسأله امام صدر را تحت تأثیر جنگ روانی رژیم قذافی، تمام شده تلقی میکنند. برخی از آنها به این بهانه هرگونه پیگیری را بیهوده میدانند و بعضی نیز متأسفانه به نام مصلحتاندیشی فراتر رفته و حتی دنبال آن هستند تا با مختومه اعلان کردن پرونده امام صدر، زمینه عادیسازی روابط رژیم قذافی با ایران و شیعیان لبنان را فراهم سازند. علائم این حرکت را در خارج از کشور نیز مشاهده میکنیم...
سؤال: آیا شما اعتقاد دارید که جریانی در سطح منطقه بر آن است تا مسأله امام صدر را مختومه کند؟
جواب: همینطور است. من این نگرانی را دارم...
سؤال: چرا؟
جواب: پببینید! از واقعه قتل رفیق حریری به این طرف، نیروهای مخالف و موافق سوریه در لبنان آشکارا مقابل یکدیگر صفآرایی کردند. جبهه مخالف سوریه که همان گروه چهارده مارس است، از سوی آمریکا، فرانسه، عربستان سعودی و مصر حمایت شد. جبهه موافق سوریه نیز که عمدتاً شیعیان لبنان و خصوصاً حرکت امل و حزبالله هستند، از سوی خود سوریه و ایران حمایت شد. خُب؛ همه میدانند که سوریها برای تقویت جبهه خود در جهان عرب و نیز به منظور ایجاد پراکندگی در میان گروههای جریان چهارده مارس، به همسویی رژیم قذافی و خصوصاً نقشآفرینی مجدد آن در عرصه داخلی لبنان نیازمند است.
طبیعتاً بازگشت رژیم قذافی به لبنان و بازیگری مجدد آن در عرصه داخلی آن کشور نیز امکانپذیر نیست، مگر آنکه مسأله امام صدر با رضایت شیعیان و خصوصاً حرکت امل و حزبالله حل و لذا برای همیشه مختومه گردد. به همین جهت این نگرانی به طور جدی وجود دارد که مسأله امام صدر قربانی یا وجهالمصالحه بحران سیاسی لبنان و نیز بحران بزرگتر خاورمیانه شود، درست همانطور که خود آن بزرگوار سی سال پیش قربانی همین بحرانها گردید...
سؤال: راه برونرفت از وضعیت کنونی را چه میدانید؟
جواب: همانطور که پیشتر در مناسبتی دیگر نیز گفتم، تنها راه خروج از بحران کنونی را تحصن و اعتصاب غذای نامحدود خانواده محترم امام صدر در منزل پدریشان در قم میدانم. اعتصاب یا روزهای سیاسی که اگر شروع شود، بیشک صدها و هزاران تن از دوستداران امام صدر نیز در اطراف و اکناف ایران، لبنان و عراق به آن خواهند پیوست و فضای وجدانی و معنوی ناشی از آن قطعا سرانجام مسئولان محترم کشورمان را با این ندای عدالتطلبی و حقطلبی همدل و همراه خواهد ساخت. این روشی است که امام صدر در آخرین لحظات برای خواباندن جنگ داخلی سال ۱۳۵۴ لبنان در پیش گرفت و نتیجه گرفت و اطمینان دارم که خانواده محترم آن بزرگوار نیز میتواند با تأسی به شیوه آن عزیز در این آخرین فرصتهای باقی مانده نتیجه بگیرد... امید جدی به حیان امام صدر
سؤال: در آخر اگر سخن خاصی باقی مانده است، بفرمایید
جواب: یادم هست که یکی دو سال پیش حاجآقای ابوترابی – نائب رئیس محترم مجالس هفتم و هشتم - و استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر محسن غفوری آشتیانی – مؤسس و رئیس سابق پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله – در راه بازگشت از مناطق زلزلهزده استان لرستان به تهران، ساعتی را در شهر ما - قم - توقف داشتند. دکتر آشتیانی با من تماس گرفتند و چند دقیقهای را تلفنی صحبت کردیم. حاجآقای ابوترابی بعداً از دکتر آشتیانی سؤال کرده بود که با کدام کمالیان صحبت کردید؟
کمالیانِ «امام موسی صدر» یا کمالیانِ «ژئوفیزیک»؟ از همانجا دامنه صحبتشان به مسأله امام صدر کشیده شد و آقای دکتر آشتیانی روز بعد چکیده آن را در پژوهشگاه برای من نقل کردند. از جمله آنکه حاجآقای ابوترابی ضمن سخنان خود چند بار با تعجب اظهار داشته بود: «من نمیدانم که چرا اینها [مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی و خانواده امام صدر] اینقدر بر حیات امام صدر اصرار دارند»!
من مایل هستم که از اینجا و از طریق روزنامه اصولگرا و ارزشی شما «وطن امروز»، با تواضع و از موضع شاگردی کوچک در برابر استاد، به حاجآقای ابوترابی و همه عزیزانی که چون ایشان میاندیشند، متذکر شوم:
اولاً، ما همواره بر «جدی بودن امید» به حیات امام صدر است که اصرار داشته و داریم، و نه بر «حیات» ایشان؛ ثانیاً، بر «جدی بودن امید» به حیات امام صدر اصرار داشته و داریم، چرا که قرائن و شواهد فراوان و نیز اطلاعات آشکار و غیر آشکار بسیار بر این امر دلالت دارد؛ به راستی کدام وجدان میپذیرد که انسانی را، چه رسد به امام صدر، زنده زنده دفن کنیم؟!
ثالثاً، امروز بیش از هر زمان دیگر بر «جدی بودن امید» به حیات امام صدر اصرار و تأکید داریم، چون فرضیه ضعیف «شهادت آن بزرگوار» بهانه و دستاویزی شده است تا با توسل به آن، برخی از پیگیری مسأله سرباز زنند و بعضی دیگر در داخل و خارج کشور بر آن شوند تا پرونده را مختومه و امام صدر را قربانی و وجهالمصالحه بحرانهای لبنان و خاورمیانه سازند.