یک سند مهم در این کتاب، نامهای است که امام موسی صدر در ۲۳/۵/۵۶ به علم نوشته است. پیشماجرای این نامه به وضعیت لبنان و موقعیت امام موسی صدر و مسائل شیعیان بازمیگردد.
در پی استقبال گسترده از بخش نخست گزارش «تابناک» از خاطرات اسدالله علم، «تابناک» در بخش دوم به بخشهایی دیگر از موارد مهم ذکرشده توسط وزیر دربار شاه اشاره میکند.
این کتاب، خاطرات علم از سال ۵۶ است و در این بخش به فلسفه انقلاب و رستاخیز، اختلافات یار شاطر و براهنی و نیز نظر شاه درباره دمکراسی پرداخته شده است.
یک سند مهم در این کتاب، نامهای است که امام موسی صدر در ۲۳/۵/۵۶ به علم نوشته است. پیشماجرای این نامه به وضعیت لبنان و موقعیت امام موسی صدر و مسائل شیعیان بازمیگردد. کشوری طایفی که هر طایفه به یک کشور خارجی متکی بود. زمانی که امام موسی صدر در سال ۳۸ به لبنان رفت، کوشید تا جامعه شیعه را زنده کند و در این راه موفق نیز شد. تنها دولت شیعی که میتوانست پشتیبان شیعیان لبنان باشد، ایران بود. امام موسی صدر توانست در یک دوره توجه ایران را به مسائل لبنان جلب کند، اما از سال پنجاه و به ویژه از زمان اعدام سران مجاهدین خلق، مناسبات وی با دولت ایران به هم خورد. با این حال، امام موسی صدر، تنها امیدش به حمایتهای دولت ایران بود، همان گونه که شیعیان عراق هم همین وضعیت را داشتند و آیتالله خویی چنان که علم گزارش کرده، تماسهایی با دولت ایران داشت.
پیش از وی، آیتالله حکیم نیز چنین موضعی داشت. از سال ۵۴ روابط امام موسی صدر با دولت ایران کاملا به هم خورد و شاه به هیچ روی حاضر به همکاری نبود. علم پیش از آوردن متن نامه مینویسد: موسی صدر کاغذی از لبنان نوشته بود. امر فرمودند: جواب نده. تمام تقصیرها به گردن خود این آدم است. حالا باز سنگ شیعیان را به سینه میزند (ص ۴۶۰).
با این حال، امام موسی صدر با نوشتن تعارفات مفصلی تلاش میکند تا توجه علم را جلب کند؛ شخصی که حدس میزند روی شاه مؤثر است. وی در این نامه به رفاقت دیرین با علم اشاره کرده و با اشاره به خرابیهای لبنان و وسعت دامنهها، تقاضای کمک دارد: دهها هزار پراکنده، هزارها یتیم، هزاران محصل بیمدرسه، هزاران خانه خراب، از همه بدتر، دهها هزار گرفتار که چون شنهای روان در حرکتند، از دهی به دهی و از جنوب به پایتخت و از بیروت به جنوب سرازیرند در پیش رو داریم و مصایب و به خصوص وضع سلامتی آنها سخت ما را گرفتار میکند. (ص ۲۶۲).
وی در ادامه با اشاره به وضعیت بسیار بد لبنان از او میخواهد که کمک کند. انورالسادات هم قول داده است با کمک سوریه اقداماتی انجام دهد. سپس مینویسد: آقای علم، آیا باید همه درها را بست و دوستان را مجبور کرد که به ذلت تن در دهند و یا مأیوس و بیتفاوت شوند و از این نیروی عظیم شیعه محروم گردند؟ (ص ۴۶۳).
البته همان زمان، امام موسی صدر مخالفانی هم از میان ایرانیان مبارز داشت؛ کسانی که این راه را نمیپذیرفتند و البته چونان صدر، درگیر مسائل لبنان هم نبوده و نقشی در رهبری یک جامعه نداشتند. شرحی از سیر برخوردهای رژیم پهلوی با امام موسی صدر و مواضع دولت ایران در مسائل لبنان در سالهای دهه هفتاد در پرونده اسناد ساواک امام موسی صدر که در سه مجلد در مرکز بررسی اسناد تاریخی به چاپ رسیده، آمده است. منصور قدر، سفیر ایران در لبنان، تلاش زیادی علیه امام موسی صدر به ویژه در سالهای اخیر داشت و این به توصیه شخص شاه و ساواک بود. این در حالی بود که شاه مدعی حمایت از شیعیان لبنان نیز بود... شاه و دموکراسیشاه درباره انتخابات در ایران که خواسته غرب بود، میگوید: حالا پدرسگ فرنگی به ما میگوید، چرا دمکراسی ندارید. با همین حال، اگر من کنار بروم و بگویم خودتان یک رئیسجمهور انتخاب کنید، سی و پنج میلیون نفر، سی و پنج میلیون رأی مختلف خواهند داد. (ص ۲۳۱).
در زمینه تأمین دمکراسی در ایران شاه بر این باور بود: ما که با شرکت دادن عموم مردم در کارهای تولیدی، بزرگترین دمکراسی اقتصادی و بالنتیجه سیاسی را فراهم میآوریم (ص ۴۸۷).
شاه باورش شده بود که همه این عظمت، مرهون شخصیت و تصمیمات اوست. علم در ۲۶/۶/۵۵ مینویسد: امروز به من میفرمودند: کسی چه میداند؟ اگر موفقیتهای من نبود، نه تنها از خانواده پهلوی و تمام زحمات و مشقات پدر من اسمی نمیبود، ایران هم نمیبود (ص ۲۵۰)...
داستان پیوستن کمونیستهای وطنی به نظام پهلوی، خود موضوع یک تحقیق مستقل است؛ یکی از آنها زنی است که کتابی با نام «بنفشه سیاه» درباره نجات آذربایجان برای شاه نوشت. علم مینویسد: عرض کردم یکی از خانمهایی که کتاب بنفشه سیاه را در مورد نجات آذربایجان به رشته تحریر درآورده و از کمونیستهای دوآتشه بود، امروز جزو نویسندگان کتابهای ما که به مناسبت پنجاهمین سال سلطنت پربرکت پهلوی است، شرفیاب خواهد شد. خندیدند. فرمودند: آخر نمیگوید چرا این کتاب را نوشته است؟ عرض کردم: میگوید: برای استغفار! (۲۶۰).
بخششهای شاهانهآقای علم اصلا از اموال دربار سوءاستفاده نمیکنند. هرچه میکنند با اجازه است، مثل این مورد: اجازه خواستم فردا صبح با هواپیمای هفت و نیم به زوریخ برای تعمیر دندانهایم بروم. فرمودند: مانعی ندارد، برو. (ص ۳۰۱).
البته ایشان دوست دختر ایرانیاش را هم قبلا آنجا فرستاده بود که وقتی دندانش زیر دست دندان پزشک درد گرفت، به خانه که برمیگردد، مرهمی برای آن پیدا شود، به قول خودش: این راحت به آن زحمت میارزید (ص ۳۰۲). بار دیگر هم دختری ایرلندی را پیشاپیش به زوریخ فرستاد تا خودش هم برای دندانهایش برود (ص ۵۲۶)...
-------------------------------------------------------------------------------
نمونههای فراوانی از مرحمتیهای شاه به شاهان عرب نیز در این کتاب درج شده است. یک نمونه کمکهای نظامی شاه به پادشاه مراکش است که تنها یک قلم آن شش عدد اف ۵ است. مقدار زیادی هم توپ از راه اردن فرستاده شده است تا مراکش علیه الجزایر به کار گیرد (ص ۱۰۷). پادشاه افغانستان هم از مراحم شاهانه استفاده میکرد...
-------------------------------------------------------------------------------
استعداد علم و شاه در سیاست خارجی که غوغاست. هیچ کس جز آنها حقایق عالم را نمیفهمد. یک بار وقتی بحث نفروختن سلاح آمریکایی به ایران توسط کارتر در دوره کاندیداتوری او مطرح میشود، علم چنین افاضه میفرماید: عرض کردم... چه خوب میبود این کار را [تقسیم ایران میان آمریکا و روسیه] میکردند و همه راحت میشدیم و از تهیه اسلحه فارغ. فرمودند: اگر ما را به روسها میدادند، چی؟ عرض کردم: خیلی بعید است که آمریکاییها راضی بشوند این سد و این زنجیر ترکیه ـ ایران شکسته شود. (ص ۲۲۲)...