معاون دبیر کل حزب الله لبنان در گفتگوی اختصاصی با مهر درباره مسائل
مختلفی از جمله سوابق مبارزاتی، نحوه پیوستن به حزب الله، فعالیت در جنبش
امل و زندگی شخصی خود به تفصیل سخن گفت.
«شیخ نعیم قاسم» در گفتگو با خبرگزاری مهر درباره نکات و پیوندهای مشترک میان حزب الله و ملت ایران گفت: برخی روابط تاریخی و فرهنگی، ملتهای ایران و لبنان را به هم پیوند میدهد به گونهای که مشترکات بسیاری میان این دو ملت وجود دارد؛ مشکلات و رنجهای ملت ایران درطول هشت سال جنگ تحمیلی با عراق و قهرمانیهای جوانان ایرانی دراین جنگ از مهمترین ویژگیهای ارتباطی میان ایران و لبنان است.
وی افزود: جوانان ایرانی، دلاوریهای مبارزان حزب الله در رویارویی با رژیم صهیونیستی را شاهد بودند و این مسئله ایثار و فداکاری رزمندگان ایرانی در جنگ تحمیلی را برای آنان تداعی میکند.
وی گفت: گسترش رسانههای گروهی این امکان را برای جوانان فراهم کرده که در هر کجا که باشند از مشکلات و رنجهای جوانان در دیگر کشورها آگاهی پیدا کنند، از همین رو ارتباط میان جوانان ایرانی و لبنانی در جریان است؛ علاوه براین دیدارهای مستمر و متقابل میان جوانان ایرانی و لبنانی، راه را برای شناخت افکار یکدیگر فراهم کرده است.
دلایل شکل گیری حزب الله و رویکرد آن
قاسم درباره با این مسئله که چرا حزب الله در تحصن بر ضد دولت و تحقق اهداف مورد نظرش موفق نمیشود و دبیر کل حزب الله برای تحقق اهداف مورد نظر از تمام برنامههایش استفاده نمیکند، اظهار داشت: شنیدهام که برخی در تشییع جنازه یکی از ساکنان ضاحیه (جنوب بیروت) که در درگیریهای داخلی در لبنان کشته شده بود از سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله انتقاد کرده و انتظار داشتهاند که وی دستور جنگ صادر کند، زیرا این افراد صبر و خویشتن داری نصرالله را درک نکرده بودند.
معاون دبیرکل حزب الله در ادامه گفت: درهر مسیری یک رهبری و یک قاعده و چارچوبی وجود دارد. نمیتوان از قاعده و چارچوب خواست که همچون رهبری فکرکند. معمولا و طبق عادت، رهبری، حکیم و هوشمند است و به مسائل مورد بحث اشراف دارد و میان مسائلی که منفعت یا ضرر دارد مقایسه انجام میدهد.
این درحالی است که در قاعده و چارچوب، عواطف و احساساتی وجود دارد که در تحلیل امور و وقایع؛ دقت را در نظر نمیگیرد. پس طبیعی است که طرفداران حزب الله درکشورهای دیگرهمچون ایران که حتی از قاعده نیز دورهستند از تمام وقایع و اطلاعات کافی وارزیابیهای دقیق از اوضاع، مطلع نباشند، لذا از حزب الله انتظار دارند که برای تغییر معادله درلبنان؛ اقداماتی انجام دهد.
اما من تاکید میکنم اگرکسانی که از جزئیات حوادث داخلی لبنان و شرایطی که حزب الله در آن به سر میبرد، آگاه باشند به خوبی درک خواهند کرد که صبر و خویشتن داری حزب الله در تحمل مشکلات، ناشی از درایت و دور اندیشی آن است.
بنابراین باید گفت: حزب الله بر اساس یک اصول فکری و فرهنگی کامل به وجود آمده و تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ میلادی تنها یکی ازعوامل تاسیس این حزب است و حتی اگراین اتفاق و حوادث مشابه آن رخ نمیداد؛ باز هم تداوم حزب الله وجود داشت، زیرا تاسیس حزب الله به یک حادثه تاریخی مرتبط نیست، بلکه به دیدگاه اسلامی تکامل یافته مرتبط است.
اما در مراسم تشییع جنازه یکی از ساکنان ضاحیه که برخی مردم از حزب الله انتقاد کرده بودند باید گفت که این بخشی از سیاست لبنان است که مخالفان سیاست حزب الله را به عنوان افرادی متعصب نشان میدهد. در نتیجه این افراد هرگز با اقدامات حزب الله موافق نبوده و از تعابیر و بیانات در مواقع نامناسب استفاده میکنند.
بله افراد و طرفداران حزب الله احساس میکنند دستاوردهای حزب الله ازجمله آزاد کردن اراضی لبنان و مقاومت دربرابر تجاوزات رژیم صهیونیستی باید درتمام دنیا مورد تقدیر قرار گیرد. این صحیح است، اما اگرهمه مردم یک جورفکرمی کردند.
فراموش نکنیم منافعی برای مخالفان حزب الله وجود دارد و شیاطین آراء و نظرات ویژهای وجود دارند که با مسیر پاک و بیآلایش حزب الله درتضاد است. ما نمیتوانیم با تکیه بر پاکی، صفا و استقامت میان تمام انسانها اجماع و توافق به وجود آوریم. پیامبران نیز نتوانستند چنین کاری انجام دهند، بلکه بیشتر انبیا از کثرت مخالفان و تعداد اندک موافقان آنها در رنج بودند. بنابراین نمیتوان در سایه مخالفان و طبق نظرات آنان به ارزیابی امور پرداخت و بالعکس ما میتوانیم از دو طریق به ارزیابی امور و مسیر حزب الله بپردازیم:
۱- اصول و افکاری که حزب الله از آنها نشات گرفته است.
۲- سطح پاسخ مردمی به این طرح (اصول و افکار اسلامی حزب الله)
حزب الله در هر دو زمینه موفق بوده است. اول اینکه اصول و افکار اسلامی حزب الله به طور مستقیم با منابع قانونگذاری و شریعت اسلام و شیوه و روش پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت مطهر، منطبق و این امر در اظهارات رهبران حزب الله و ادبیات و مواضع مختلف آنها آشکار است و همچنین حزب الله تمایل دارد افراد وابسته به آن، پیش از پایبندی به گرایشهای سیاسی، به اصول و افکار اسلامی پایبند باشند.
دوم اینکه ما قاعده و چارچوب بزرگی داریم که تمام دنیا به آن اذعان دارند که حزب الله در مقایسه با جمعیت لبنان؛ یک سازمان ویژه از لحاظ تعداد و کسب پیروزی محسوب میشود.
اصول فکری حزب الله
شیخ نعیم قاسم درباره اصول فکری حزب الله گفت: حزب الله در واقع پیش از اینکه دارای ارزش کاربردی باشد از ارزش فکری برخوردار است.
این حزب در رویارویی نظامی ومقاومت دربرابر اشغالگریهای رژیم صهیونیستی موفق شد، زیرا با کمک دیدگاههای اعتقادی و فرهنگی خود، توانست این رژیم و نحوه تعامل با حوادث منطقه را ارزیابی کند. لذا ما همواره به جوانانمان میگوییم: حزب الله موفق شد ثابت کند که یک جمع اندک اگر حامل حق و حقیقت و منطق باشند میتوانند بر ارتشی بزرگ پیروز شوند و چه گروههای کوچکی که توانستند با یاری خدا بر گروههای بزرگ پیروز شوند.
این یک روش الهی است که در صورتی که مسلمانان به آن پایبند باشند قوای بسیاری پیدا خواهند کرد. خداوند در قرآن کریم فرموده است: ناراحت نباشید اگر مومن باشید سربلند خواهید شد.
نگاه به حزب الله از منظر نظامی اشتباه است
بنابراین اعتقادات وافکار اسلامی حزب الله یک قوای واقعی به این حزب بخشیده است. لذا میگویم نگاه به حزب الله به عنوان مقاومت نظامی، نگاهی اشتباه است، بلکه باید به این حزب به عنوان حزبی که دارای اعتقادات راسخ و محکمی است نگریست.
با توجه به این تفاصیل من مطالب کتابم را با روش فکری آغاز کردم و پس از آن درباره تجربه سخن گفتم و عنوان آن را «روش، تجربه و آینده» (المنهج، التجربه، المستقبل) نام گذاری کردم برای اینکه بگویم روش در ابتدا مطرح شده و سپس تجربه به عنوان اجرای این روش و بعد با تجربه خوب و مبتنی بر روش درست، آیندهای درخشان به وجود خواهد آمد.
ولایت فقیه مهمترین رکن شکل گیری حزب الله
حزب الله به طورعملی درسال ۱۹۸۲ تاسیس شد. این حزب را برخی شخصیتهای پیرو امام که از دیدگاههای متفاوت و مختلفی برخورداربودند، تشکیل دادند. به طوری که تمام کسانی که رهبری حزب را بر عهده گرفتند اهمیت شیوه و روش امام خمینی (ره) در فهم و درک اسلام و تفسیر حوادث را دریافتند؛ در نتیجه حزب الله در چارچوب پایبندی به ولایت فقیه شکل گرفت و طبیعی است هر حزب تازه تاسیسی از صلابت یک حزب قدیمی و با تجربه برخوردار نیست به عبارتی دیگر حزب تازه تاسیس همچون کودکی میماند که برای متولد شدن مدتی به باقی ماندن در شکم مادر نیاز دارد. این کودک در چنین حالتی ضعیف است و در معرض خطرات بسیاری قرار دارد. این کودک پس از طی دوره جنینی متولد شده و سپس به دوره جوانی و استحکام میرسد.
حزب الله نیز چنین مراحلی را گذرانده است. فراموش نکنیم که حزب الله به تنهایی رها شده بود. علاوه بر توطئههای بین المللی و حضور اسرائیل، رقبای قدری در سطح داخلی و حتی در سطح (گروههای شیعه) وجود داشت.
- رویکرد سیاسی و مبارزاتی حزب الله
بنابراین حزب الله با چالشهای بزرگی روبرو بود که تمام این مشکلات و چالشها این حزب را به یک حزب باتجربه و خبره تبدیل کرد.
بر این اساس حزب الله در فاصله سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۰ یعنی به مدت ۸ سال به عنوان حزبی که به ورود به عرصه سیاسی توجه داشته باشد، نبود، بلکه این حزب به زیرساختهای داخلی و عملیات نظامی مستقیم به منظور استحکام بخشی به قوای حزب الله اهتمام میورزید.
در آن زمان؛ واقعیت و اوضاع لبنان به واقعیتی تقسیم شده میان منطقه اسلامی و منطقه مسیحی تبدیل شده بود. یعنی در آن زمان به معنای واقعی، حیات سیاسی در لبنان وجود نداشت.
ما در لبنان گرفتار جنگ داخلی شده بودیم که از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ به طول انجامید. طبیعی است که در این دوره به طور فعال موقعیتی برای انجام فعالیتهای سیاسی نداشتیم، بلکه به تحکیم زیرساختهای داخلی اهتمام میورزیدیم. در این دوره وارد مرحله پیچیدهای شدیم.
از سال ۱۹۸۹ که با عقد توافقنامه طایف کم کم جنگ داخلی در لبنان رو به پایان بود؛ حزب الله و جنبش امل دچار اختلاف شدند. این اختلاف تنها داخلی نبود، بلکه به سطح منطقهای و بین المللی نیز کشیده شد. این اختلافات مشکلات عدیدهای برایمان داشت، اما طی دو سال توانستیم از این مشکلات رها شویم. از این تجربه استفاده کردیم سپس از ابتدای سال ۱۹۹۰ فعالیتهای خود را بهبود بخشیدیم و وارد انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۲ شدیم. این نخستین بار بود که در عرصه سیاسی وارد انتخابات میشدیم.
در این دوره حزب الله به پیشرفتهای بزرگی دست یافت. رهبری حزب توانست این مراحل را طی کند تا اینکه سید حسن نصرالله در سال ۱۹۹۲ رهبری این حزب را بر عهده گرفت.
- از فعالیت در جنبش امل تا پیوستن به حزب الله
شیخ نعیم قاسم درباره اینکه چگونه از شخصیتی علمی به شخصیتی دینی تبدیل شد، گفت: زمانی که ۱۶ ساله بودم پایبندی به مسائل دینی را در حد گسترده آغاز کردم. به طوری که نسبت به حضور در مجالس علما و مطالعه بسیار (مطالعه کتب فرهنگی و اسلامی) اهتمام میورزیدم.
من سال آخر دوره دبیرستان بودم پس از آن تصمیم گرفتم برای تحصیل در رشته شیمی به زبان فرانسه وارد دانشگاه شوم تا پس از ۵ سال تحصیل در این رشته به عنوان مدرس مشغول به کار شوم. در آن واحد (هم زمان با تحصیل در دانشگاه) مطالعات فرهنگی و اسلامی و شرکت در مجالس علما را پیگیری میکردم تا اینکه یک سال و نیم پس از انجام مطالعات دینی و اسلامی، تدریس دروس تربیتی و فرهنگی به کودکان ۱۰ تا ۱۳ ساله را آغاز کردم.
آنقدر به مطالعه و شرکت در مجالس علمای اسلامی علاقهمند بودم که این مسئله کمک کرد از تدریس به کودکان و نوجوانان به تدریس به جوانان سن ۱۸ تا ۲۰ سال که تقریبا هم نسل من بودند روی بیاورم، اما با این حال در آن دوره به معمم شدن فکر نمیکردم.
در آن زمان در منطقه المصیطبه واقع در غرب بیروت ساکن بودم و به معمم شدن فکر نمیکردم، بلکه تصور میکردم مطالعات حوزوی به افزایش فرهنگ دینی من کمک خواهد کرد و من از این طریق به شناساندن و معرفی مناسبتهای مذهبی به ویژه عاشورا خواهم پرداخت.
این مسئله به من کمک کرد در حالی که تنها ۲۰ ساله بودم برخی شبها در مساجد بالای منبر رفته و به معرفی مناسبتهای مذهبی بپردازم. در سال بعد از من خواسته شد علاوه بر معرفی مناسبتها به سخنرانی در این زمینه نیز بپردازم. این امر شخصیت مرا استحکام بخشید و تواناییام را در مخاطب قرار دادن مردم بالا برد.
هم زمان به تحصیل در دانشگاه و مطالعات حوزوی مشغول بودم که پس از مدتی یعنی بعد از تقریبا ۹ سال تصمیم گرفتم معمم شوم و تحصیل در رشته شیمی را رها کنم، زیرا در آن دوران احساس کردم که به فعالیتهای اسلامی و مذهبی بیشتر نیاز است و من با عمامه بهتر میتوانم به مردم خدمت کنم. قانع شده بودم چهرهای که یک معمم از خود نشان میدهد باید چهرهای نیک و پسندیده باشد و باید از چهره برخی روحانیونی که نتوانستند به طور شایسته با مردم تعامل داشته باشند عبرت بگیرم.
بنابراین در سال ۱۹۸۳ معمم شدم. این فعالیتها ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۹۷۵ جنبش امل تاسیس و یکی از مسئولان این حزب شدم. من در ابتدا معاون مسئول عقیدتی و فرهنگی جنبش امل بودم و سپس به عنوان مسئول این سمت به فعالیت پرداختم، اما با ربوده شدن امام موسی صدر، این جنبش را رها کرده و تا زمان تاسیس حزب الله در سال ۱۹۸۲ از طریق کمیتههای اسلامی به دیگر فعالیتهای فرهنگی روی آوردم.
پس از تاسیس حزب الله در سال ۱۹۸۲ وارد این حزب شده و در جایگاههای مختلف در این حزب فعالیت کردم. من در نخستین شورایی که در این حزب شکل گرفت عضو نبودم، بلکه در شورای دوم عضو شدم. سپس مدتی معاون رئیس شورای اجرایی حزب الله و بعد در سال ۱۹۹۰ به عنوان رئیس این شورا منصوب شدم.
از ابتدای سال ۱۹۹۱ و در دوره دبیرکلی سید عباس موسوی، معاون دبیرکل حزب الله شدم، اما دوره دبیرکلی وی چندان طول نکشید، زیرا وی چند ماه پس از احراز این سمت به شهادت رسید.
پس از وی، سید حسن نصرالله درفوریه سال ۱۹۹۲ به عنوان دبیرکل حزب منصوب شد و من ازآن زمان به بعد علاوه بر معاون دبیرکلی حزب، مسئولیت فعالیت پارلمانی و دولتی حزب الله و نظارت بر فعالیت نمایندگان حزب الله (در پارلمان) و کمیته اعمال دولتی که امور وزارتخانههای مختلف را پیگیری میکند، بر عهده گرفتهام.
وی درباره وجود مدارس علمیه و حوزوی در لبنان در آن زمان اظهار داشت: در آن زمان مدارس حوزوی و علمیه در لبنان وجود داشت. من در ابتدا به دو روش درس خواندم. در مرحله اول در موسسه اسلامی که سید محمد حسین فضل الله بر آن نظارت داشت و شماری از علمای برجسته در آن حضور داشتند، درس خواندم.
درمرحله دیگر درمحضر شخصیتهایی همچون شیخ اسعد فنیش، شیخ محسن عطوی، سید علی امین، شیخ حسن طراد و سید عباس موسوی درس خواندم. مدتی طولانی را نیز نزد سید محمد حسین فضل الله تلمذ (شاگردی) کردم.
قاسم درباره شخصیتهایی که بر روی وی تاثیر گذاشتهاند افزود: من از شخصیت سید محمد باقر صدر بسیار تاثیر گرفتم و کتابهای وی را مطالعه کردم. در این میان کتابهای فلسفه ما (فلسفتنا) و اقتصاد ما (اقتصادنا) را به طور عمیق مطالعه کردم.
این مطالعات را در مراحل اولیه یعنی تقریبا در سال ۱۹۷۱ و زمانی که دانشجو بودم انجام دادم. علاوه براین اخلاق و رفتار سید محمد حسین فضل الله نیز در من تاثیر گذاشت و زمانی که شخصیت امام خمینی (ره) بروز کرد احساس کردم در شخصیت ایشان غرق شدهام.
من کتابهای امام خمینی (ره) را مطالعه و با دقت بسیار سخنرانیهای ایشان را گوش میکردم. این مسئله تاثیر بسیاری در شکل گیری شخصیت کنونی من داشت.
فعالیتهای متعدد
معاون دبیر کل حزب الله درباره طبیعت فعالیتهای فرهنگی، فکری، نظامی و میدانی این حزب گفت: زمانی که در سال ۱۹۶۹ به پایبندی به مسائل دینی روی آوردم؛ نیاز شدیدی به تعلیم، تربیت و بسیج فرهنگی وجود داشت.
در آن زمان فعالیت جهادی و سیاسی وجود نداشت. طبیعی است که انسان، مضامین فرهنگی را با فعالیت فرهنگی و تربیتی بیان میکند، لذا درسال ۱۹۷۳ و پس از آن به سخنرانی میپرداختم و در مسجد تدریس میکردم.
من برای جوانان به ویژه در مناسبتهای عاشورا و ماه مبارک رمضان سخنرانی میکردم. این سخنرانیها اگرچه وسیع نبود اما تاثیر گذار بود. نخستین فعالیتهای سیاسی آشکار من با جنبش امل و در سال ۱۹۷۵ شروع شد. با این وجود در کنار فعالیتهای سیاسی به فعالیتهای فرهنگی نیز توجه میکردم. بنابراین مسئولیت فرهنگی و عقیدتی (جنبش امل) را بر عهده گرفتم.
در سال ۱۹۷۷ نیز با گروهی از برادران، انجمن آموزش دینی اسلامی را تاسیس کردم که هدف اساسی آن، قرار گرفتن معلمان دینی در مدارس بود.
پس از تاسیس حزب الله در سال ۱۹۸۲ فعالیتهای سیاسی من افزایش یافت. این فعالیتها به دلیل موضوع و شرایط مقاومت شدیدتر شد، اما در تمام این مراحل و حتی تا این لحظه در کنار اقدامات سیاسی از سخنرانیها و فعالیتهای فرهنگی جدا شدم، زیرا این امر کلید و اساس کار تربیتی است و به طور کامل با اهداف حزب الله هماهنگی و انسجام دارد.
لذا من مجموعه کتبی را که دارای ویژگی فرهنگی، تربیتی دارند، تالیف کردم و حتی به طور عمد موضوعاتی را که ویژگی تربیتی دارند؛ بر موضوعات صرفا فرهنگی ترجیح دادم.
من همچنین با نوشتن کتاب حزب الله در موضوعات سیاسی نیز به نوشتن روی آوردم. با صراحت میگویم که تا امروز به تدریس آن بخش از مسائل فرهنگی پرداختم که در رسانههای گروهی پوشش داده نشده است، زیرا رسانهها معمولا بر مواضع سیاسی و جهادی متمرکز میشوند، اما من معتقدم که این فرهنگ سازی برای رسیدن به موضع سیاسی و جهادی یک نیاز اساسی است.