سخنرانان در آیین رونمایی از کتاب گویای «هفت روایت خصوصی» گفتند که امام صدر، قهرمان و مصلح اجتماعیای با منظومه فکری خاص
بود، اما این قهرمان یک سیمای زمینی هم داردکه این کتاب مخاطب را به سیمای
زمینی او نزدیک میکند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، آیین رونمایی از کتاب گویای «هفت روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر»، چهارشنبه 26 مهر با سخنرانی مصطفی مستور، منیژه حکمت، حبیبه جعفریان و با اجرای احسان رضایی در شهرکتاب فرشته برگزار شد.
سیده حورا صدر، دختر امام صدر، گویندگان و گروه تولید کتاب گویا از دیگر حضار این مراسم بودند که مجتبی تاجمیری و زهرا علیپور بخشهایی از کتاب را برای مخاطبان اجرا کردند. مشروح سخنان سخنرانان در این برنامه را در ادامه میخوانید.
مصطفی مستور: امام صدر تلاش میکرد تا جهان جای بهتری برای زیستن شود/ این کتاب یک خواننده بزرگ دارد که اکنون غایب است
صحبت کردن درباره امام موسی صدر، صرفا حرف زدن درباره یک شخصیت سیاسی نیست. او یک تفکر فلسفی ناب داشت و البته همه وجوه شخصیتیاش به این مولفه خلاصه نمیشود. همچنین بیانصافی است که بگوییم که موسی صدر صرفا یک روحانی مدرن و متفاوت است.
امام صدر مانند گاندی، ماندلا، سیدجمال الدین اسدآبادی و دیگر چهرههایی از این دست یک مصلح بزرگ اجتماعی است و اگر مدت زمان حضورش در عرصه کنشهای اجتماعی بیشتر میشد، قطعا میتوانست بیشتر تاثیرگذار باشد.
برای کار بزرگ کردن صرف داشتن اندیشه بزرگ کافی نیست، بلکه باید ایمان و اراده بزرگ و فراتر از همه اینها روح بزرگ هم داشت. کسانی که روح بزرگی دارند افقهای دور را دیده و میدانند که به دنبال چه هستند و با تلاشی خستگی ناپذیر به هدفهای خود میرسند. کسانی چون امام صدر پاسخهای روشن و بدیعی برای سوالات دارند و آدمهایی که در سطح آنها نیستند، نمیتوانند این پاسخها را درک کنند.
امام موسی صدر منظومه فکریای دارد که تمامی حوزههای معرفتشناختی از جمله دین، فلسفه، اجتماع و... را دربرمیگرد. نگاه او به «انسان» بسیار ویژه است که میتوان آن را استخراج کرد. همه این موارد وقتی یکجا جمع شوند، انسانی با روح بزرگ میسازند.
پیشرو بودن در تقریب ادیان
امام صدر در مسئله فقرزدایی و ارائه تعریفی برای کانون همبستگی شیعیان لبنان اثرگذار است. همچنین او یکی از مهمترین چهرههای تقریب مذاهب در تمدن نوین اسلامی است. مقولهای که ما امروزه به شدت به آن احساس نیاز میکنیم. بالاتر از این موارد او در تقریب ادیان هم نقش مهمی را ایفا کرد. داستان بستنی فروش مسیحی لبنانی را همه ما خواندهایم. او که در منظومه فکریاش انسان، نقش والایی دارد، وقتی میبیند که انسانی به دلیل تفاوت دینش در معرض ورشکستگی است بدون اینکه حرفی بزند یا نصیحتی بکند، به عنوان یک عالم دینی میآید و از بستنی آن بستنی فروش دارای دین متفاوت میخورد. این نگاهی روشن و عملگراست و فقط انسانهای بزرگ چنین کارهایی انجام میدهند. در مقدمه کتاب «هفت روایت خصوصی» هم درج شده که پیدا کردن انسانهایی که میخواهند به این شیوه زندگی کنند، دشوار است.
امام صدر تلاش میکرد تا جهان، جای بهتری برای زیستن شود و این کار بسیار بزرگی است. در این کتاب میخوانیم که پسر امام وقتی اعتراض میکند که این مردم شما را درک نمیکنند، چرا به ایران باز نمیگردیم؟ امام پاسخی پیامبرگونه به او میدهد: شاید محرومیتشان باعث شده تا اینگونه شوند. مهم نیست آنها که هستند و چگونه فکر میکنند، مهم این است که من درباره آنها چگونه فکر میکنم. این نگاهی است که گاندی، سیدجمال، اقبال لاهوری و همه مصالحان اجتماعی دارند. سالها طول میکشد تا آدمهایی با این منظومه فکری شکل بگیرند و برای نجات انسان و انسانیت فعالیت کنند.
اقدامی بهجا برای حذف نویسنده و برجسته شدن راویها
نویسنده در اقدامی بهجا و شایسته خود را در این کتاب حذف و در مقابل راویها را برجسته کرده است. این کار هوشمندانه مخاطب را مستقیما با سوژه تماس میدهد. زاویه دید کتاب نیز اول شخص است و ما را با قهرمان داستان نزدیکتر میکند. زبان متن نیز بسیار پخته است و نشان میدهد که نویسنده روی آن بسیار کار کرده است. نثر کتاب نیز نثر معیار خوبی است و مقدمه کتاب نیز عالی و دراماتیک است.
به نظرم اگر عکسها در بین متن میآمدند از لحاظ مستندنگاری کار وضعیت بهتری به خود میگرفت. همچنین اگر عکسهایی از خانه امام در وضعیت فعلیاش و البته تصاویری از وسایل شخصی در کتاب میآمد، ما بهتر میتوانستیم با چهره زمینی شده امام مواجه شویم. وجود تصاویری از این دست ما را به شخصیت او نزدیکتر میکند.
ویژگیهای شخصیتی که هنوز حسرتش را داریم
امام صدر ویژگیهایی دارد که ما پس از گذشت 40 سال هنوز حسرتش را داریم. نوعی تسامح مذهبی در وجود او هست که عالی است. دختر امام میگوید: «در مدینه فاضله ما مذهب زوری نبود.» صدرالدین صدر پسر امام صدر هم میگوید که «در لبنان، پیروان همه ادیان او را احترام میکردند.» چنین انسانهایی نه تنها در لبنان که در همه جهان انگشت شمارند.
تاکیدی که امام صدر بر زنان دارد نیز بسیار ستودنی است. برای امام نفس زن بودن بسیار مهم است. این موارد از ظرافتهایی است که انسانها را ملموس و دوستداشتنی میکند.
امام صدر به شکل نمادینی در غیبت است. ساختار جهان بهگونهای است که انسانهای بزرگ را برنمیتابد. انگار جهان باید محل حضور انسانهای کوتوله و پوچی باشد که به رنجهای بشری دامن میزنند. این کتاب یک خواننده بزرگ دارد که اکنون غایب است. امیدوارم هرچه سریعتر بازگردند و آن را مطالعه کنند.
منیژه حکمت: اعتراف میکنم امام صدر را نمیشناختم
اعتراف میکنم که من به تازگی با امام صدر آشنا شدهام و پیشتر شناختم در همین حد بود که یک روحانی در لبنان فعالیت داشت که ربوده شد. در این مورد شرمنده خودم هستم. قرار بود در برنامهای من درباره کتابهای زویا پیرزاد صحبت کنم. در انتهای آن برنامه مهندس مهدی فیروزان به من چند کتاب داد که مطالعه کنم و یکی از آنها «هفت روایت خصوصی از زندگی سیدموسی صدر» بود.
این کتاب آمد و روی کتابهای نخواندهام قرار گرفت. شبی آن را در دست گرفتم و بیوقفه تا ساعت دو صبح آن را خواندم و حیرت زده شدم. مدام به این فکر میکردم که در کدام نقش باید او را کشف کرد: در نقش پدر، برادر، همسر، رفیق، ناجی و یا قدیسی که در این زمان نداریم و اگر داشتیم که وضعیت خاورمیانه اینگونه نبود. کشف و شهود من درباره او هنوز هم ادامه دارد و امیدوارم روزی به لبنان بروم تا بتوانم این کشف را ادامه دهم.
قطعا اگر امام صدر اکنون حضور داشت وضعیت خاورمیانه اینگونه نبود. ما امروزه بسیار به این اسطورههای زمینی برای نجات انسان احتیاج داریم تا در این منطقه آشوب زده اینقدر از تلویزیون و رسانهها اخبار نابودی انسان را نشنویم.
درام این کتاب برای سینمای جهان هم باید شناخته شود
آیا نبودن او در این زمان نقشه است؟ زمانی که سخنرانی او در کلیسا را مطالعه کرده و به مقایسه برداشتهای او از دین با دیگران پرداختم، مدام این توهم توطئه را در ذهن داشتم که نکند 40 سال پیش برای نبودن او برنامهریزی کردند تا وضعیت منطقه ما اینگونه باشد؟ آیا باید امام صدر نمیبود تا همه ما شاهد کشته شدن دو میلیون انسان و مجروح شدن پنج میلیون نفر در منطقه باشیم؟
درامی که در کتاب «هفت روایت خصوصی» است، باعث میشود همه مخاطبان با آن همذات پنداری کنند. این درام برای سینمای حال حاضر جهان هم باید شناخته شود. نمیدانم چه کسی توانایی به تصویر کشیدن این درام را دارد، فقط میدانم که آن شخص من نیستم.
وظیفه تک تک ماست که امام موسی صدر را بشناسیم. حتی حکومتها هم وظیفه ترویج تفکر او را دارند. با شناخت امام صدر است که میتوانیم امیدوار به بازگشتش باشیم. از همه کسانی که شخصیت و تفکر او را ترویج میکنم تشکر میکنم و امیدوارم که روزی باز گردد.
حبیبه جعفریان: هدفم عیان کردن چهره زمینی امام صدر بود
از اواخر 1385 زمانی که 32 سالم بود، تحقیقات من برای نگارش این کتاب شروع شد و البته سفری هم به لبنان برای گرفتن مصاحبهها داشتم. نخستین مصاحبه من با پروین خانم خلیلی، همسر امام موسی صدر بود. این شروعی فوقالعاده و برانگیزاننده بود.
از آن تاریخ تاکنون بیش از 10 سال میگذرد و اکنون سیدموسی صدر و خانوادهاش که به خاطر نگارش این کتاب با آنها آشنا شدم، مانند خانوادهام هستند. این چند روز مدام به این نکته فکر میکردم که اگر امروز نیز پیشنهاد نگارش این کتاب به من ارائه شود، حتما آن را قبول میکنم، اما قطعا آن را بهتر خواهم نوشت.
دغدغه من پرداختن به آن وجوه انسانی و معمولی انسانهایی است که احساس میکنیم از ما دورند. انسانهایی که میتوان نامشان را قهرمان و اسطوره گذاشت. همین انسانها ممکن است وجوه آسیبپذیری داشته باشند که همین وجوه آنها را به ما نزدیک میکند.
با کسانی که برای نگارش کتاب مصاحبه کردم همه در اوج احساساتشان نکاتی از زندگی خصوصی آن قهرمان را بیان کردند که میشد آن وجه آسیب پذیر بودن را در آن دید و البته نمیتوان اسم این روند را مچگیری از قهرمان گذاشت. هدف تنها عیان کردن این نکته بود که آن کسی که پناه همه انسانهاست نیز خود وجوه انسانی دارد. این در صورتی است که پیشتر تنها اطلاعاتی از این قهرمانها به ما داده بودند که صرفا بر وجه اساطیری آنها حکایت داشت.
«هفت روایت خصوصی» زندگینامه امام موسی صدر نیست
«هفت روایت خصوصی از زندگی سیدموسی صدر» زندگینامه امام موسی صدر نیست، بلکه همان چیزی است که در عنوانش نهفته است؛ یعنی هفت روایت خصوصی از زندگی او. در مرحله انتخاب عنوان کتاب هم بر عنوان «خصوصی» تاکید داشتم. این خصوصی بودن یک توصیف دو طرفه هم از سمت نویسنده و هم از سمت سوژه است. این روند باعث میشود تا ما با چهره دقیقی از امام صدر مواجه شویم. مصاحبههایی که من برای نگارش کتاب گرفتم از آنچه که در کتاب آمده بیشتر بود، اما صرفا این راویها انتخاب شدند، چرا که نسبت نزدیک و خونی با امام صدر داشتند.
نکته دیگری که درباره این راویها باید بگویم این است که تک تک آنها کسانی بودند که من میتوانستم در نقطهای به شکل خصوصی به آنها نزدیک شوم. به خاطر همین نزدیک شدن هم بود که توانستم صدای آنها را پیدا کرده و یک روایت باورپذیر را بنویسم. البته صحبتهای اشخاص به همان صورت در کتاب نیامده و این میرساند که کتاب به معنای دقیق کلمه مستندسازی نیست، اما روایتها خلاف گفتههای آنها نیز نیست.
لحظاتی که من با مصاحبهشوندگان داشتم و چیزهایی که از آنها در نشست و برخاستها دیدم در ذهن من تاثیر بسیاری گذاشت تا دربارهشان بنویسم. در سفرم به لبنان و بودن با این خانواده بهره بسیار بردم. حتی در ساعتهایی که مصاحبه نمیگرفتم، اجازه داشتم با آنها باشم. پروین خانم همسر امام برای من غذا درست کرد و آلبوم عکسش را به من نشان داد. حتی مدل رفتاری که همسر امام با خانمی که در کارهای منزل به او کمک میکرد، روی من تاثیر گذاشت.
کتاب گویا مخاطبان گستردهای دارد
گویا چند سال پیش تلاش شد تا یک اثر سینمایی از زندگی امام صدر ساخته شود. آنگونه که به خاطر دارم محمدرضا گوهری فیلمنامه را نوشت و قرار بود که کمال تبریزی آن را بسازد. البته فیلمنامه نشان دهنده یک اثر پلیسی و اکشن بود و چندان با سلیقه من جور در نمیآمد. اگر آن فیلم ساخته میشد ما در آن، سایه روشن زندگی امام صدر را نمیدیدیم.
مدیوم فیلم و سینما قدرت زیاد و گسترهای دارد که با کتاب متفاوت است. جهان به سمتی رفته که فیلم زودتر و بهتر دیده میشود. کتاب گویا نیز همین وضعیت را دارد. اکنون خوشحالم که کتاب من نیز به صورت کتاب گویا منتشر شده است، اما زمانی که پیشنهاد تولید این اثر داده شد، چندان به آن خوشبین نبودم، چرا که فکر میکردم ممکن است کلمات درست ادا نشوند. خوشحالم که تبدیل کتاب به این فرم، دایره و حلقه جدیدی را به مخاطبان اضافه میکند. امیدوارم روزی به فضای تصویر و ساخت فیلمی درباره امام صدر هم برسیم.
احسان رضایی: کتابهایی که امام صدر دوست داشت، جریان تفکر متفاوت او را نشان میدهد
من با حبیبه جعفریان در روزهایی که مشغول نگارش این کتاب بود، در موسسه همشهری همکار بودم. پیش از انتشار کتاب، روایت اول آن در شماره 205 نشریه «همشهری جوان» منتشر شد. مقایسه آن روایت با چیزی که در کتاب منتشر شده، وسواس جعفریان در نگارش متن نهاییاش را برای ما مشخص میکند.
نخستین خبر انتشار این کتاب را نیز من منتشر کردم. به خاطر دارم که در سال ۱۳۹۳ نیز به مناسبت انتشار این کتاب گفتوگویی را در نمایشگاه کتاب با خانم صدر انجام دادم.
امام صدر دو کتاب را بسیار دوست داشت «تفسیر المیزان» استادش علامه طباطبایی و «دنیای قشنگ نو» اثر آلدوس هاکسلی و این، جریان تفکر متفاوت امام صدر را میرساند.